loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

بر شانه های کارون: خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی

تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی | آیین های انقلاب اسلامی 3

ناشر راه یار

گردآورنده کتاب دفتر تاریخ شفاهی اهواز

سال نشر : 1399

تعداد صفحات : 150

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 87041 10003022
20,000 18,000 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

کتاب بر شانه های کارون، خاطرات مردم اهواز از ایام شهادت حاج قاسم سلیمانی است. این کتاب توسط دفتر تاریخ شفاهی اهواز گردآوری شده است و در انتشارات راه یار به چاپ رسیده است.

پس از شهادت حاج قاسم سلیمانی، پیکر ایشان به ایران منتقل شد و در شهرهای اهواز، مشهد، قم، تهران و کرمان تشییع شد. مردم بسیاری در این مراسم شرکت کردند. اما جمع‌آوری و انتشار خاطره‌ها و لحظه‌های خبر شهادت، عزاداری، راهپیمایی، تشییع و... از کار‌های رسانه‌ای است. این کار هم به آثار هنری و اندیشه‌ای مدد می‌رساند و هم به عنوان سندی برای آینده و نسل‌های بعد به حساب می‌آید.

این نوع خاطره‌نگاری غالباً در میان مجموعه‌های تاریخ‌نگاری مهجور مانده است و به همین دلیل، اهمیت جمع‌آوری روایت‌های مردمی دوچندان می‌شود. بر شانه‌ های کارون، خاطرات مردم جنوب و مردم اهواز از حاج قاسم سلیمانی و روز به خاک سپاری و تشییع پیکر ایشان است که به همت جمعی از محققان و پژوهشگران دفتر تاریخ شفاهی اهواز گردآوری شده است.

کتاب بر شانه های کارون، حاصل قسمتی از ساعت ها مصاحبه و تحقیق از خاطرات مردم اهواز در ایام شهادت و تشییع حاج قاسم سلیمانی است که توسط واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی جمع‌آوری شده است.

جنوب را بیش از هوای تنوری و شرجی‌اش به آدم های‌گرم و رفیقش می‌شناسند. همین است که در واژگان آبادانی‌ها غربت، کلمە غریبی است. قاسم هم که قربانش بروم، ته رفیق بازها بود. رفاقت را از بر بود که هروقت اسم احمد کاظمی و مهدی باکری می آمد، بغض خفه‌اش می‌کرد. رفاقت را از بر بود که بعد از شهادت هم، خاک شدن کنار هم رزمش حسین یوسف اللهی آرامش می کرد. معرفت جنوبی‌اش بود که سیل پایش را دوباره به خوزستان باز کرد.
برگشت، با همان نگاه صمیمی و طنین صدای پرمهر سال 60. از کرامت خانواده‌های بی خانه گفت و از سیلی که با ارادە جوان جنوبی رام شدنی است؛ همان طور که اروند در والفجر 8 شد. دست انداخت گردن جوان‌ها و پیرمردها را در آغوش گرفت و پای درد دل‌های تلنبار شدە پیرزن‌های روستایی نشست. مردها به استقبالش یزلە شادی رفتند و پا به زمین سیل زده کوبیدند. زن‌ها برایش نان محلی پختند و به جانش دعا کردند.
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما