آبروی آب: گزیده شعر شاعران معاصر در مدح حضرت ابوالفضل (ع)
تعداد صفحات : 258
معرفی کتاب
در این اثر 150 قطعه شعر درباره شخصیت، سجایا و کرامات حضرت ابوالفضل(ع) و شهادت ایشان گنجانده شده است. این شعرها از میان آثار شاعران معاصر انتخاب شده اند. از هر شاعر یک قطعه شعر و بهترین نمونه شعری او در این زمینه برای انتشار در این کتاب برگزیده شده است. همچنین سعی شده تمامی قالب های شعری را در بر گیرد.
«حرمت عشق»، سروده حسین اسرافیلی را در زیر می خوانید:
بر در خیمه ایستاده سوار
به اشارت که گاه پیکار است
می نماید نگاه باز پسین
که دگر، نوبت علمدار است
در نگاهش نشسته حرمت عشق
تا چه فرمایدش دوباره، امام
شوق پیکار می زند فریاد
مرد را تا حضور سرخ قیام
گــُرد بی خوف عرصه پیکار
زی خطر تا لگام باره گرفت
کودکان مانع سوار شدند
خیمه را شیونی دوباره گرفت
دهنه اسب را گرفت به دست
می فشارد دوباره مشت از خشم:
کیست آیا علم به دوش کشد؟
نهراسد، دگر نبندد چشم
دشت را جز سکوت، پاسخ نیست
باره می خواندش به سوی سفر
دشت استاده - همچنان خاموش -
مرد اما، در التهاب خطر
ابروانی به هم گره خورده
سایبان دو چشم همـّت او
آفتاب ایستاده - شاهد رزم -
حالیا، گاه گاه غیرت او
مشکش از انتظار لبریز است
دوخته دیده را به راه فرات
پشت سر چشم تشنگانی چند
غرق در گریه چون نگاه فرات
کیست این، کز غبار می آید
گرد میدان، نشسته بر رویش
تیغ با شیوه ی پدر بسته
غیرت مرتضی به بازویش
اشتیاقش کشیده سوی خطر
سینه بر تیر و دشنه می ساید
آفتابا! تو نیز شاهد باش
کز لب آب، تشنه می آید
می خروشد چنان که رعد به شب
دشت می لرزد از هیاهویش
بانگ الله اکبرش جاریست
از لب تشنه ی «بلی» گویش
آن که دیروز دعوتش می کرد
اینک استاده تیغ کین در دست
دست هایی که قصد بیعت داشت
حال با تیغ و دشنه پیوسته ست
دیده ها دوخته به راه سوار
تا که باز آید از دل پیکار
تا نمازی دوباره بگزارند
خیمه ها با حضور آن سردار
دیده ی خیمه ها هراسان است
تا چه بازی کند قضا این بار
با سلامت، سوار برگردد
یا که اسبش رسد بدون سوار
لاشخواران به کینه می نگرند
گوییا تکسوار افتاده ست
شیر این بیشه در میان انگار
با تن زخمدار افتاده ست
گوییا تشنه کام عشق شده ست
از لب تیغ و دشنه ها سیراب
بانگی از قتلگاه می آید:
«هان برادر! برادرت دریاب»
بر در خیمه ایستاده سوار
به اشارت که گاه پیکار است
می نماید نگاه باز پسین
که دگر، نوبت علمدار است
در نگاهش نشسته حرمت عشق
تا چه فرمایدش دوباره، امام
شوق پیکار می زند فریاد
مرد را تا حضور سرخ قیام
گــُرد بی خوف عرصه پیکار
زی خطر تا لگام باره گرفت
کودکان مانع سوار شدند
خیمه را شیونی دوباره گرفت
دهنه اسب را گرفت به دست
می فشارد دوباره مشت از خشم:
کیست آیا علم به دوش کشد؟
نهراسد، دگر نبندد چشم
دشت را جز سکوت، پاسخ نیست
باره می خواندش به سوی سفر
دشت استاده - همچنان خاموش -
مرد اما، در التهاب خطر
ابروانی به هم گره خورده
سایبان دو چشم همـّت او
آفتاب ایستاده - شاهد رزم -
حالیا، گاه گاه غیرت او
مشکش از انتظار لبریز است
دوخته دیده را به راه فرات
پشت سر چشم تشنگانی چند
غرق در گریه چون نگاه فرات
کیست این، کز غبار می آید
گرد میدان، نشسته بر رویش
تیغ با شیوه ی پدر بسته
غیرت مرتضی به بازویش
اشتیاقش کشیده سوی خطر
سینه بر تیر و دشنه می ساید
آفتابا! تو نیز شاهد باش
کز لب آب، تشنه می آید
می خروشد چنان که رعد به شب
دشت می لرزد از هیاهویش
بانگ الله اکبرش جاریست
از لب تشنه ی «بلی» گویش
آن که دیروز دعوتش می کرد
اینک استاده تیغ کین در دست
دست هایی که قصد بیعت داشت
حال با تیغ و دشنه پیوسته ست
دیده ها دوخته به راه سوار
تا که باز آید از دل پیکار
تا نمازی دوباره بگزارند
خیمه ها با حضور آن سردار
دیده ی خیمه ها هراسان است
تا چه بازی کند قضا این بار
با سلامت، سوار برگردد
یا که اسبش رسد بدون سوار
لاشخواران به کینه می نگرند
گوییا تکسوار افتاده ست
شیر این بیشه در میان انگار
با تن زخمدار افتاده ست
گوییا تشنه کام عشق شده ست
از لب تیغ و دشنه ها سیراب
بانگی از قتلگاه می آید:
«هان برادر! برادرت دریاب»
-
زبان کتابفارسی
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1390
-
شمارگان2200
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات258
-
ناشر
-
گردآورنده کتاب
-
وزن326
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 28 اردیبهشت 1390
-
شناسه8716
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط