حیدر
3.7 (6)
سال نشر : 1401
تعداد صفحات : 380
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 87459
10003022
معرفی کتاب
آنچه تاکنون از زندگی و زمانه مولای متقیان علی (علیه السلام) شنیده یا خوانده ایم پاره هایی پراکنده از مشهورات است و دانش ما محدود به روایت هایی است که نمی دانیم دقیقاً کجای زندگی امیرالمؤمنین جلوه کرده اند. اما این بار در کتاب «حیدر» با روایتی خطی، یک دست و درهم تنیده از 9 سال زندگی مولی الموحدین علی (ع) با حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها مواجهیم. روایتی که راوی اش حیدر (ع) است.کتاب حیدر را از زبان مولا می خوانیم که از سال دوم تا یازدهم هجری چه گذشت. از روزهای نزدیک به ازدواج حضرت امیر (ع) تا روزهای بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها. هر آنچه از زندگی مشترک، نبردها و روزگار پرفراز و نشیب به طرزی پراکنده در منابع شیعه و سنی ثبت شده است، از دید نویسنده آزاده اسکندری، دور نمانده و در تلاشی عالمانه با اتکا و ارجاع بر بیش از 120 منبع متقن، تصویری روشن و یک پارچه از زندگی مولی الموحدین در «حیدر» بر کاغذ نشانده است.
کتاب حیدر نوشته آزاده اسکندری است و در انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است.
از جنگ بدر که برگشتیم، بقیه دهه دوم ماه را در مسجد معتکف شدیم. غوغایی در دلم به پا بود. دوست داشتم فاطمه، خانم خانهام باشد و من سایه سرش. همیشه حتی در سختترین دقایق جنگ هم با ترس بیگانه بودم؛ اما آن روزها چهچیزی جسارت را در من ذوب کرده بود، نمیدانم؟ هرچه با خودم کلنجار میرفتم، نمیتوانستم پا پیش بگذارم. باز مرور کردم آن روزی را که پیامبر پرسیدند: «نمیخواهی ازدواج کنی؟» از لحنشان معلوم بود که یعنی خوب است یکی از دختران قریش را برایت بگیرم. سکوت کردم. نمیخواستم فاطمه را از دست بدهم.
-------------
فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مالومنال داشتند و اسمورسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر درآورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمنبنعوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمانبنعفان، نسبت به بقیه بهتر بود. چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه میگفتند: پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو میدهند.
-------------
فاطمه به سن ازدواج رسیده بود. خواستگارهایش مالومنال داشتند و اسمورسم. ابوبکر دخترش عایشه را تازه به عقد پیامبر درآورده بود. انتظار شنیدن جواب رد نداشت؛ اما شنید، همچنین عمر و عبدالرحمنبنعوف. وضع مالی عبدالرحمن و عثمانبنعفان، نسبت به بقیه بهتر بود. چنان مهریه را بالا گرفته بودند که همه میگفتند: پیامبر فاطمه را به یکی از آن دو میدهند.
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1401
-
چاپ جاری34
-
شمارگان1000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات380
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن402
-
تاریخ ثبت اطلاعاتیکشنبه 28 دی 1399
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتشنبه 4 آذر 1402
-
شناسه87459
-
دسته بندی :
اخبار مرتبط
امیرمسعود
کتابی از لحاظ ادبی خوب نیست و فقط یک سری وقایع تاریخی رو بریده بریده میگه.کلا به نظرم اصلا کتاب جالبی نبود.به دل نمیشینه
13 مهر 1400
مجتبی
کتاب رمان نمی باشد بلکه چندین داستان متفاوت که ارتباطی باهم ندارند براساس سالهای هجری داخل کتاب امده است
ادبیات کتاب یک ادبیات هنری و داستانی نمی باشد
کتاب به جنبه زندگی سازی امیرالمومینین زیاد نپرداخته بیشتر داستان های تاریخی رو بیان کیمند
8 شهریور 1400
مرضیه آرزومندی
دوست نداشتم از این نظر که از زبون خود حضرت امیر نوشته شده. آخه مگه ما میتونیم درک و احساس این بزرگوار رو بفهمیم که خیلی خشک بگیم تو تاریخ این اومده!!! ؟ هم رده ی یک آدم معمولی احساس میشه و من دوست نداشتم. نمیدونم چرا این کتاب انقدر تبلیغ شد واقعا!
کتاب "قدیس" محشره درباره ی حضرت امیر
21 فروردین 1400