جانستان کابلستان
روایت سفر به افغانستان
سال نشر : 1390
تعداد صفحات : 348
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 8849
10003022
احتمال تاخیر در تهیه
معرفی کتاب
رضا امیرخانی در سال 88 سفری چند روزه به افغانستان داشت که حاصل این اتفاق یک سفرنامه با نام "جانستان کابلستان" شده است. این سفر که یک مسافرت شخصی و برای ملاقات با چند دوست افغان و دیدار از شهرهای مهم این کشور بود با ماجراهای غیرمنتظره و جالبی برای این نویسنده همراه شد که این ماجراها گاهی هیجان انگیز است، گاهی طنزآلود و گاهی هم به آشکار شدن حقایق دردناکی می انجامد.در این سفرنامه رضا امیرخانی تنها در محدوده سفرش به افعانستان نمی ماند، بلکه به تاریخ و آینده، سیاست و اقتصاد و وقایع روز و گاه موضع بندی درباره اتفاقاتی معطوف می شود که این نویسنده همیشه در برابرشان سکوت کرده است.
کتاب جانستان کابلستان، سفرنامه افغانستان به قلم رضا امیرخانی است. این کتاب در انتشارات افق به چاپ رسیده است.
هتلِ تجارت هتلی سه ستاره است و طبقاتِ پایینش در حقیقت اداری است و اتاقِ تجارتِ شهر. در طبقات یک سالن هم دارد که بعضی خانوادههای متمولِ هرات، در آن عروسی میگیرند. وارد میشوم. کنارِ ورودی دو نفر با لباسِ افغانی و کلاشینکف ایستادهاند. نمیدانم برای چه. به احترامِ خانواده راه را باز میکنند. آدابدان مردمی هستند مردمِ این دیار...
از پذیرش که جوانی با لباس و شلوارِ مرتب است، قیمتِ اتاق را میپرسم. دو نفره شبی 90 تا 100 دلار. با صبحانه. انصافا نسبت به ساختمان و تجهیزاتی که در همین لابی به چشم میآید، گران نمیگوید. اما به نسبتِ وضعِ شهر، تا آنجا که در همین ده دقیقه توانستیم ببینیم، رقمِ بالایی به نظر میرسد. یعنی قیمت، به داخلِ هتل میآید، اما به بیرونِ هتل نه...
نمیدانم چرا حسِ خارج بودن! میکنم یکهو!
الان که لو-سیزن است و های-سیزن نیست... همهجای دنیا ارزانتر حساب میکنند توی این فصول...
از این سر و صدای من، مدیرِ هتل، که دفترش پشتِ پیشخوانِ پذیرش است، بیرون میآید. نگاهی به ما میاندازد. کت و شلوار و کراوات دارد و شکمی بیرونزده. عاقلمردی است پنجاه ساله.
ایرانی هستید شما... به خیر... به خیر... خوش آمدهاید به هرات... (به مسوولِ پذیرش اشاره میکند) شما اتاق بدهید به آقا، طفلِ خردشان اذیت نشود، چیزی هم ازشان نگیرید...
از پذیرش که جوانی با لباس و شلوارِ مرتب است، قیمتِ اتاق را میپرسم. دو نفره شبی 90 تا 100 دلار. با صبحانه. انصافا نسبت به ساختمان و تجهیزاتی که در همین لابی به چشم میآید، گران نمیگوید. اما به نسبتِ وضعِ شهر، تا آنجا که در همین ده دقیقه توانستیم ببینیم، رقمِ بالایی به نظر میرسد. یعنی قیمت، به داخلِ هتل میآید، اما به بیرونِ هتل نه...
نمیدانم چرا حسِ خارج بودن! میکنم یکهو!
الان که لو-سیزن است و های-سیزن نیست... همهجای دنیا ارزانتر حساب میکنند توی این فصول...
از این سر و صدای من، مدیرِ هتل، که دفترش پشتِ پیشخوانِ پذیرش است، بیرون میآید. نگاهی به ما میاندازد. کت و شلوار و کراوات دارد و شکمی بیرونزده. عاقلمردی است پنجاه ساله.
ایرانی هستید شما... به خیر... به خیر... خوش آمدهاید به هرات... (به مسوولِ پذیرش اشاره میکند) شما اتاق بدهید به آقا، طفلِ خردشان اذیت نشود، چیزی هم ازشان نگیرید...
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1390
-
چاپ جاری10
-
تاریخ اولین چاپ1390
-
شمارگان5000
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات348
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن476
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 23 خرداد 1390
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 8 آذر 1402
-
شناسه8849
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط
اخبار مرتبط