loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

تفنگ پدر بر بام های تهران

ناشر سوره مهر

نویسنده حسن بهرامی

تعداد صفحات : 106

خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید: کد محصول : 8898 10003022
9,000 8,600 تومان
افزودن به سبد سفارش

معرفی کتاب

شخصیت اصلی این داستان مردی به نام حکیم است که از دو زاویه متفاوت به دنیای داستان نگاه می کند. او در اصل به روایت روزهای انقلاب می پردازد که به همراه دوستانش؛ داریوش، نواز، صابر به مبارزه با مأموران حکومت طاغوت پرداخته و سرانجام پیروز شده اند، اما پایان اثر که انتظار می رود با توجه به پیرنگ داستان به لحظه های شاد و امیدوار کننده ختم شود، شکل دیگری به خود می گیرد و فضای دلگیر و نگران کننده ای را به مخاطب منتقل می کند. روایت جزئی نگارانه حکیم از روزهای انقلاب که سرعت کندی هم در گذر زمان دارد وقتی به لحظه پیروزی آن نزدیک می شود، به ناگهان دور تند به خود می گیرد و به یکباره به سال های اخیر(پایان دوران دفاع مقدس و مدت ها بعد از آن) می رسد؛ زمانی که حکیم جزو تنها بازماندگان آن جمع پر شور و انقلابی محسوب می شود که حالا بر اثر جراحات شیمیایی در دوران دفاع مقدس روزهای ناخوشایندی را سپری می کند.
البته مسئله اصلی او اکنون ناملایماتی است که از جانب اطرافیانش می بیند. در داستان، شخصیت حکیم نماینده قشر خاصی از افراد جامعه است که در دو مقطع حساس تاریخی در دوران معاصر- ایام وقوع انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس- بدون هیچ گونه چشم داشتی حضور فعالی در روند جریان ها داشته و شاهد به ثمر نشستن تلاش های جمعی در این راه بوده اند، اما بعد از پایان هر یک از این رویدادهای بزرگ حضور آنها در تثبیت وقایع نادیده گرفته شده است.
حیکم در زمان وقوع حوادث انقلاب، یک دانشجوی شهرستانی است که در تهران تحصیل می کند و به لحاظ حضور در بطن وقایع، رفتارهای هوشمندانه ای از خود نشان می دهد و سعی می کند حضور موثری در جریان انقلاب اسلامی و به ثمر نشستن آن داشته باشد. او در این راه تا حدودی هم موفق است؛ وقتی احساس می کند باید در درگیری ها انقلاب حضور به مراتب موثرتری داشته باشد، به شهر محل سکونت خانواده اش(دوگنبدان) بر می گردد و تفنگ قدیمی پدر را بر می دارد و دوباره به تهران باز می گردد و این بار با تفنگ ماموران حکومت طاغوت را نشانه می گیرد.
شخصیت های دیگر داستان هم پرداخت موفقی دارند. داریوش نمونه کاملی از یک کاراکتر اجتماعی نیمه فعال در جریان مبارزات انقلابی است. او شخصیت دو آتشه ای نیست، مدام سیگار می کشد و تصنیف ها و آواز «گلنار» را در گرامافون قدیمی که دارد گوش می کند. به موقع هم به همراه حکیم و بقیه دوستانش در فعالیت های انقلابی شرکت می کند.
شخصیت نواز هم نمونه ای از کاراکترهای آشنا در ایام انقلاب است. او یک جوان شهرستانی (از اقوام لر است) محسوب می شود که دل در هوای ولایت خود دارد، اما حالا که در مرکز جریان های انقلاب اسلامی قرار گرفته، به عنوان یک مبارز تمام عیار مقاومت می کند.

پا شدم . عکس امام ، قبراق روبه رویم می خندید . دست گذاشتم روی قلبم و برجستگی عکس را لمس کردم . ده دقیقه به چهار بود . رفتم توی حیاط و آبی به سر و رویم زدم . خروس لای برگ ها چینه می کرد و باد شاخه های انار را به بازی گرفته بود . سیگاری چاق کردم و زل زدم به آسمان بعدازظهر . ابرها گله گله از خورشید دور می شدند . یاد مادربزرگ افتادم که دست می کشید طرف خورشید و می سایید به سر و رویم و با نفس می گفت : « برکت ... برکت ... برکت ...
رگه ای از رنج و امید ته صدایش بود . صدایی که شب ها برایمان از قافله جن ها می گفت و روزها بر تپه های بادام و در مزرعه گندم اوج می گرفت . صدایی که پشت پشه بند ، کهکشان راه شیری و دب اکبر را نشانمان می داد و لب چشمه قاطی پونه های وحشی می شد.»
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
شما هم می توانید گزیده انتخابی خود از کتاب را ثبت کنید.
نام و نام خانوادگی
عنوان
برگزیده
کد امنیتی
محصولات مرتبط
بازدیدهای اخیر شما