اعترافات کاتب کشته شده
5 (1)
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 234
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 92513
10003022
معرفی کتاب
تاب اعترافات کاتب کشته شده در 7 بخش نوشته شده که نویسنده نام خیمه را به هر یک از آنها داده است. این 7 خیمه به واقعهٔ عاشورا و اتفاقاتی که در آن روز افتاد، بهعنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین وقایعی که در تاریخ اسلام بهوقوع پیوسته است، میپردازد. این رمان قصهٔ جوانی است که پدرش روزی […]کتاب اعترافات کاتب کشته شده در 7 بخش نوشته شده که نویسنده نام خیمه را به هر یک از آنها داده است. این 7 خیمه به واقعهٔ عاشورا و اتفاقاتی که در آن روز افتاد، بهعنوان یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین وقایعی که در تاریخ اسلام بهوقوع پیوسته است، میپردازد. این رمان قصهٔ جوانی است که پدرش روزی کاتب اعظم دربار معاویه بوده و حالا او در پیش از ظهر عاشورا در خیمهای است که کاتبانش گزارش جنگ را برای یزید مکتوب میکنند. هر کدام از آدمهای درون خیمه قصهای هولناک به موازات واقعهٔ اصلی روایت میکنند؛ قصهای که پرده از راز عاشورا برمیدارد. همچنین در این رمان خطری بزرگ پسر کاتب اعظم را تهدید میکند.
رمان ایرانی «اعترافات کاتب کشته شده» اثر ساسان ناطق از انتشارات سوره مهر منتشر است که پر از شخصیت و فضاست؛ 2 عنصر بصری پررنگ که در کل داستان امتداد یافته است
یاد چند روز پیش افتاد. وقتی برادر پیر و پشتخمیده ابوالشعثاء کیسه سکهها را در دستانش گذاشت، با دلِ قرص و روی خندان، چون تاجری که شترانش طاقههای حریر یمنی را بر پشت داشته باشند، تا بازار اسبفروشان رفت و چون سوارکاری که آیین جنگیدن را خوب بلد است، به پشت و پاهای چند اسب هم دست کشید، اما دلش نیامد نیمی از سکههای درون کیسههایش را بدهد و اسبی راهرو و جوان بخرد. با خود فکر کرد وقتی داماد ابوالشعثاء شود، حتماً او را از خرید اسب و خانه بینیاز میکنند. نیمههای شب با صورتی پوشیده، از دیوار نیمه فرو ریخته و لرزان خانه پیرزن بالا رفت. بارها صدای شیهه اسب را از طویله همسایه شنیده بود، اما در یک ماه گذشته ندیده بود پیرزن لجام اسب را دست بگیرد و با آن پشته خار و هیزمی بیاورد. در تاریکی چشم دراند و لحظهای گوش خواباند. به یاد نداشت صدای پارس سگی را از خانه پیرزن شنیده باشد. با خیال راحت پایین رفت و وارد طویله شد. دو مرغ از زیر پایش فرار کردند. صدای شکستن تخممرغی را زیر پایش شنید. اهمیت نداد و دهان اسب را با طنابی که برده بود، بست و کمی آنطرفتر، پشت اسب پرید و آن را با خود به کاروانسرای بیرون شهر برد. سکهای به دربان کاروانسرا داد، شب را آنجا ماند و نیش آفتاب که زد، مانند الاغی که در گِل فرو برود، از دیدن اسب لاغر و پشت زخم همسایه وا رفت. ظهر آن روز سپاه پسر سعد به حرکت درمیآمد. چارهای نداشت، باید با اسب پیرزن میساخت. ساعتی بعد برای خرید زین و برگ اسب به بازار رفته بود که پیرزن را پشته هیزم بر پشت دید. پیرزن جلوی مغازهای نفس تازه میکرد. شنید به مغازهدار میگوید دیشب اسبش را دزدیدهاند. مغازهدار گفت اگر به حرفش گوش میداد و اسب را به او میفروخت، حالا مجبور نبود پشته به پشت بگیرد. پیرزن میگفت در یک ماه گذشته با فروش هیزم برای اسبش جو خریده و پشته هیزم بر پشت اسب نگذاشته تا جای زخم هیزمها بر پشتش خوب شود. دیگر به حرفشان گوش نداد. زین و برگی زمخت و رنگورو رفته را به چند سکه خرید و زود به کاروانسرا برگشت.»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1400
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات234
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن235
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 12 مرداد 1400
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 16 آبان 1402
-
شناسه92513
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط