روزگار خوش
سال نشر : 1400
تعداد صفحات : 344
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 93617
10003022
معصومه برگشت سر کوچه و به اطراف نگاه کرد. موج جمعیت رد شده بود. جمعیت به سمت سرچشمه می رفت. دوباره برگشت کنار جنازه. یکی از دو جوان گفت: «چه کار کنیم؟» معصومه گفت:« صبر کنید الان میآم» به انتهای کوچه رفت و در خانهای را به صدا درآورد که باز بود. صدای از داخل نیامد. پیش آنها برگشت و گفت:«ببریمش!» جسد مرد را داخل راهرو خانه بردند جسد سرد شده بود، ولی خون زیر چشم و پشت سر مرد دلمه بسته بود و موهای جوگندمی او را رنگین کرده بود. هیچ کسی خانه نبود. جسد را دراز به دراز رو به قبله خواباندند. معصومه چشمان مرد را که به سقف راهرو دوخته شده بود بست. صورتش سرد شده بود. از داخل خانه صدایی نمی آمد. قاب عکسی روی پیش بخاری اتاق روبروی بود. معصومه به عکس نگاه کرد و بعد به چهره جسد. خود صاحب خانه بود! معصومه گریه اش گرفت، گفت:«ما باید پیدامون میشد و اون رو میآوردیم خونه خودش بیچاره زن و بچهش»
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1400
-
چاپ جاری1
-
تاریخ اولین چاپ1400
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعرقعی
-
تعداد صفحات344
-
ناشر
-
نویسنده
-
وزن412
-
تاریخ ثبت اطلاعاتسهشنبه 16 شهریور 1400
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتچهارشنبه 17 شهریور 1400
-
شناسه93617
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط