حسنی و قصه هایش 6: حسنی و دیگ آش
5 (1)
سال نشر : 1399
تعداد صفحات : 12
خرید پیامکی این محصول
جهت خرید پیامکی این محصول، کد محصول، نام و نام خانوادگی، آدرس و کد پستی خود را به شماره زیر ارسال نمایید:
کد محصول : 94688
10003022
احتمال تاخیر در تهیه
حسنی کمی چشم هایش را باز کرد و گفت: «خانم جان... بگذار یک ذره ی دیگر بخوابم!»
خانم جان ریزریز خندید و گفت: «خواب چی؟ آش چی؟ ماش چی؟ بلند شو که نزدیک ظهره! من و باباجان می خواهیم برویم خرید.
دیگ آش را توی حیاط بار گذاشته ام. مواظب باش آش ته نگیرد و نسوزد تا ما برگردیم.»
حسنی گفت: «چشم.» و آه و ناله کنان از جا بلند شد و رفت توی حیاط. ...
خانم جان ریزریز خندید و گفت: «خواب چی؟ آش چی؟ ماش چی؟ بلند شو که نزدیک ظهره! من و باباجان می خواهیم برویم خرید.
دیگ آش را توی حیاط بار گذاشته ام. مواظب باش آش ته نگیرد و نسوزد تا ما برگردیم.»
حسنی گفت: «چشم.» و آه و ناله کنان از جا بلند شد و رفت توی حیاط. ...
-
زبان کتابفارسی
-
سال نشر1399
-
چاپ جاری1
-
نوع جلدجلد نرم
-
قطعخشتی
-
تعداد صفحات12
-
ناشر
-
نویسنده
-
تصویرگر
-
وزن100
-
تاریخ ثبت اطلاعاتدوشنبه 26 مهر 1400
-
تاریخ ویرایش اطلاعاتسهشنبه 27 مهر 1400
-
شناسه94688
-
دسته بندی :
محصولات مرتبط