کتاب صوتی من زنده ام
خاطرات دوران اسارت به قلم معصومه آباد
این کتاب صوتی به کوشش انتشارات بروج تولید شده و بخش مقدمه این اثر توسط معصومه آباد، نویسنده کتاب، خوانده شده و قرائت بخش های دیگر کتاب نیز برعهده صبا راد، مجری تلویزیون، است. این اثر به منظور دسترسی آسان علاقه مندان به کتاب تولید شده است.
«من زنده ام» روایت هزار و یک شب اسارت معصومه آباد به همراه سه بانوی ایرانی دیگر در اسارتگاه های عراق است. این برای نخستین بار است که یکی از این اسرا خاطرات خود را با شرح و تفصیل و به دور از اجمال بیان می کند. این اثر پس از تقریظ رهبر معظم انقلاب مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. سادگی، جذابیت و شیرینی روایت و در عین حال حوادث تکان دهنده کتاب ار عمده دلایل جذب مخاطب به سمت این اثر می توان برشمرد.
«من زنده ام» روایت هزار و یک شب اسارت معصومه آباد به همراه سه بانوی ایرانی دیگر در اسارتگاه های عراق است. این برای نخستین بار است که یکی از این اسرا خاطرات خود را با شرح و تفصیل و به دور از اجمال بیان می کند. این اثر پس از تقریظ رهبر معظم انقلاب مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. سادگی، جذابیت و شیرینی روایت و در عین حال حوادث تکان دهنده کتاب ار عمده دلایل جذب مخاطب به سمت این اثر می توان برشمرد.
نمی خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرأت بیشتری می داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه ی امام حسین می خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه ی عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب...
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می گن اسمال یخی، بچه ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن ها رو به اسارت می گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...
وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آن ها تشر زدند که چرا جا باز می کنید و روی دست و پای هم نشسته اید؟ و با اسلحه هایشان برادرها را از هم دور می کردند. نگاه های چندش آور و کش دارشان از روی ما برداشته نمی شد. یکباره یکی از برادرها که لباس شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل های پرپشت و با لهجه ی غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی ها] را صدا کرد و گفت: هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن!
رو به سربازهای بعثی کرد و گفت: به من می گن اسمال یخی، بچه ی آخر خطم، نگاه به سرم کن ببین چقدر خط خطیه، هرخطش برای دفاع از ناموسمونه. ما به سر ناموسمون قسم می خوریم، فهمیدی؟ جوانمرد مردن و با غیرت و شرف مردن برای ما افتخاره. دست به سبیلش برد و یک نخ از آن را کند و گفت ما به سبیلمون قسم می خوریم. چشمی که ندونه به مردم چطور نگاه کنه مستحق کور شدنه. وقتی شما زن ها رو به اسارت می گیرید یعنی از غیرت و شرف و مردانگی شما چیزی باقی نمونده...
-
ناشر الکترونیک
-
نوع لوح فشردهسی دی (CD)
-
تعداد لوح فشرده (دیسک)4
-
سال نشر1393
-
عوامل تولید
-
وزن208
-
تاریخ ثبت اطلاعاتچهارشنبه 6 اسفند 1393
-
شناسه23656
اخبار مرتبط