loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

روایتی شیرین و صادق از شهید علی هاشمی

انتشارات مرتبط : شهید ابراهیم هادی

نکته ای که هست عدم سانسور خاطره های تلخ است که بعضی ها امروز از سانسور کردنش دریغ نمی کنند! مادرشهید با صمیمیت و سادگی این گونه روزگار تهیدستی و فقرش را بازگو می کند و جالب است از بازگوکردن آن هیچ ابایی ندارد.

چهارشنبه 18 تیر 1393

گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی دوباره کار خوب و متمایزی در حوزه سیره شهدا تقدیم جامعه کرد ، « هوری » که زندگی نامه و خاطرات سردار فاتح هور ، شهید علی هاشمی را در بر می گیرد چند روزی است که توسط انتشارات این گروه چاپ شده است . اما این کتاب سی صد و چهار صفحه ای با طرح جلد ساده ای وارد بازار شده ، البته این طرح جلد ها برای گروه مذکور یک ویژگی شده است.

کتاب با خاطرات مادر شهید آغاز می شود . روایت صادقانه و زلال مادر شهید از « علی هاشمی » شاید یکی از بهترین بخش های « هوری » می باشد. او از سختی هایی که خانواده شهید کشیده روایت می کند ، روایت مادرانه از دوران نوزادی شهید هاشمی شنیدن دارد ؛ « وقتی علی به دنیا آمد پایش کج بود ، خرج دوا و درمانش خیلی زیاد می شد ، برادرم پولش را داد تا دکتر پایش را عمل کند ، چهارده روزه بود که پایش را شکستند و دوباره گچ گرفتند . سنگین شد ، حمام بردن و جا به جا کردنش سخت شد .»

( هوری ، ص 10 و 11)

فردی که با مادر شهید هاشمی مصاحبه کرده ، خوب او را به روایت هایش از شهید برده و به اصطلاح خوب حرف کشیده که مادر شهید جزء جزء پازل کودکی شهید علی هاشمی را کنار هم قرار داده است. نکته ای که حتما باید به آن اشاره کرد عدم سانسور خاطره های تلخ است که بعضی ها امروز از سانسور کردنش دریغ نمی کنند! مادر شهید با صمیمیت و سادگی که در صحبت هایش تلالو دارد این گونه روزگار تهی دستی و فقرش را بازگو می کند و جالب است از بازگو کردن آن روزها هیچ ابایی ندارد ؛ « یک بار وقتی برادرم به دیدن ما آمد و وضعیت ما را دید ، به پدر علی اصرار کرد برگردید اهواز ، با نداری می شد ساخت ولی با غربت و تنهایی نمی شد . بالاخره بارمان را بستیم و دوباره برگشتیم اهواز ، با قرض و کمک اقوام ، پدر علی ماشینی تهیه کرد و با آن مشغول به کار شد.»   (همان ص 11)

بالای برخی خاطرات نام چند نفر آورده شده است ، به طوری که گاهی اوقات خواننده مرجع خاطره گویی را گم می کند ، نمی دانم قصد گروه هادی از اینکه نام چند نفر را در بالای برخی خاطرات می آورد چیست ؟ فکر می کنم این قاعده نه چندان خوشایند از نظرگاه ادبی جای بحث دارد . دوستان خوش ذوق و خوش فکر ما می توانستند یک خاطره را به چند بخش تقسیم کنند ، اعتقاد راقم این سطور آن است که مشکلات ویرایشی کتاب ها ( که البته برخی دیگر از کتاب های این گروه هم اغلاط ویرایشی دارند ! ) با یک ویراستار متوسط مرتفع خواهد شد ! البته این غلط های ویرایشی از زیبا بودن آثار گروه فرهنگی چیزی را کم نمی کند .

به بخشی از خاطره ابوالفضل خمینی که از قول « بی سیم چی قرارگاه نصرت » نقل شده است ، دقت کنید ؛ « از شایستگی او آن بود که به رغم یک فرماندهی جدی و تلاش گر و چهره ای مصمم با دوستان جز با تبسم برخوردی نداشت و این خصلت وی نه با من که یک بی سیم چی ساده بودم  ، بلکه با دیگر هم رزمانش نیز چنین بود. » اگر در عبارت مذکور واژه های « از شایستگی او آن بود که » را حذف کنیم جمله زیباتر می شود ، بد نبود کتاب یک ویرایش جزیی می شد . به نظر می رسد در جمع آوری و تهیه این کتاب زیبا نوعی شتابزدگی به چشم می خورد .

منتظر کتاب های زیبای گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی هستیم.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط