loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گفتگو با استاد گلشنی: علم،نیازمند دین است

نویسندگان مرتبط : مهدی گلشنی

دانشمندان به این نتیجه مشترک رسیده اند که علم برای بشر پیام آور خوشبختی نیست. انگار که این فرستاده از عالم ذهن بشریت، از هر دیاری پیامی را ناقص و حتی اشتباه آورده است. حالا پیام آور خوشبختی که می باید در شب تاریک و سرد زمستانی روشنی بخش خانه یتیمی می بود، بچه هایی را محکوم به یتیمی نمود و فاجعه هیروشیما را بر پیشانی سیاه تاریخ ثبت کرد. این شوالیه خوشبختی علم بر مرکب سیاه کج فهمی ها و خود خواهی های بشری سوار شد و راه را بیراهه رفت...
شوالیه علم در تاریکی راه قرن بیست و یکم سوسوی نوری را دید که با عالمان بزرگ علم مشرق زمین فانوس به دست، راه سعادت بشری را روشن می کنند. جای جای این جاده فانوسهای خاک خورده ای در شانه راه افتاده که هر کدامشان نشانه ای از فیلسوفان گذشته سرزمین ایران است. به گفته سید جمال الدین اسدآبادی، علم جدید دنباله علم ماست. هرچند این راه دچار نوسانهایی شده است، اما همچنان منجیان علم در پی رام کردن مرکب لجام گسیخته شوالیه خوشبختی بشریت هستند.
دکتر مهدی گلشنی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، بنیانگذار هسته تحقیقاتی فیزیک بنیادی و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، به سؤالات خبرنگار قدس در خصوص بررسی علم دینی و علم سکولار و ضرورت بازبینی و بازنویسی کتابهای درسی دانشگاه ها پاسخ داده است که در ادامه می آید:

* آقای دکتر گلشنی! شما به تفکیک علم غربی و علم سکولار قائل هستید؟
** خیر؛ علم غربی همان علم سکولار است، اما بسیارند کسانی در غرب که این مبانی را قبول ندارند. من سکولار را به این معنا می گیرم که دغدغه دینی ندارد. ممکن است نتیجه اش ضد دینی باشد و ممکن است نباشد. برای تشریح بحث، مقدمه ای را بیان می کنم. اواخر قرن نوزدهم نخست وزیر هند اعلام کرد با علم، همه مسائل بشر را حل می کند. البته، برخی که بینش عمیق تری داشتند، این امر را رد کردند. راسل در این مورد می گوید: من از آنچه بشریت با محصولی که علم آورده است، احساس خوف می کنم. او هشدار داده که تمدن بشری درخطر است، زیرا علم لجام گسیخته شده است.
در نیمه دوم قرن بیستم، مکاتب مختلف علمی به وجود آمد که وجه مشترک همه این مکاتب دشواری علم است، بدین معنا که علم تجربی خالی از مفروضات نیست. هنر فیلسوفان علمی این بود که محدودیتهایی را برای علم مطرح کردند. در سالهای اخیر قرن بیست و یکم، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که علم برای بشریت خوشبختی نمی آورد، بلکه در مواردی موجب تباهی و زیاد شدن فاصله و ملعبه اغنیا بوده است. برخی هم اظهار امیدواری کرده اند، علم در آینده بشر به طبقه ضعیف و متوسط جامعه می پردازد.
آنچه در این میان بسیار مورد تأکید و توجه است، اینکه جهت گیری علم درست نبوده و ممکن است در آینده به نابودی بشر منجر شود. این را بسیاری از شخصیتهای بزرگ علمی بشر اظهار داشته اند. انیشتین در جایی گفته بود اگر دوباره به دنیا می آمدم، علم فیزیک را انتخاب نمی کردم چون به ضرر بشریت است. عده ای از بزرگان علمی دغدغه این را داشته اند که جهت گیری علم دچار نوسانهایی است که به صلاح و خیر بشریت نیست. در مورد محدودیت علم، ابعاد مختلفی مطرح شده است. همواره قضایایی وجود دارد که راجع به صدق و کذب آن نمی توانید بر مبنای اصول علم تصمیم گیری کنید. فیزیکدانان مدتها به دنبال تئوری «همه چیز» می گشتند، اما محدودیتهای علم این تئوری را با شکست روبرو کرد.

* این علم جدید چگونه وارد ایران شد؟
** علم جدید در زمان قاجاریه وارد ایران شد. این ورود در فضایی بود که پیشرفتهای غرب مردم ما را مبهوت خود کرده بود و این امر را مرهون علم می دانستند. دراین میان، سخنان سید جمال الدین اسد آبادی زیباست که می گفت، علم جدید دنباله علم ماست.
در آن دوران از باب ضرورت، دانشجو به فرنگ اعزام شد و علم جدید به مرز ایران ورود پیدا کرد. این بود که استادان غربی دانشگاه های ما را تسخیر کردند. در آن دوران، پوزیتویسم بر فضای دانشگاهی حاکم بود و بحثهای فلسفی و دینی را اصلا مطرح نمی کردند.
اگر کسی نام خدا را در مسائل علمی می آورد، با او مخالفت می کردند. استادان ما در غرب تربیت دانشگاهی شده و اگر هم متدین بودند، نیمه دینی ذهن آنان، کاملا از نیمه علمی مجزا بود، به طوری که تفکر غالب بر نظریه های علوم تفکری، فارغ از دین و خدا بود.

* دغدغه علم دینی به خاطر مقابله با این تفکر غالب علم فارغ از دین و خدا، مطرح شد؟
** حدود دو سه دهه قبل نظریه علم دینی در جهان اسلام، شبیه دغدغه ای بزرگ مطرح شد که در جهان غرب نیز مسأله علم مسیحی و علم خدا باور، مورد بحث قرار گرفت. در این میان، از سوی برخی ها خصومتی دیده می شود که می گویند مگر علم، دینی و غیر دینی دارد. آنها فقط در علوم انسانی تخفیفی داده و به این تفکیک قائلند، ولی در علوم تجربی نه. آنها معتقدند علم فیزیک یا هندسه در همه دنیا یکی است.
جالب اینکه «ابو الاعلی مودودی» یکی از متفکران معروف حنفی که در علم بیشتر بعد فلسفی دارد تا تجربی، اولین بار مسأله مورد تاملی را مطرح کرد که تفکیک علم دینی و غیر دینی بود. این امر که علم تجربی در همه جای دنیا یک نتیجه دارد، از چند بعد قابل بررسی است. گاهی آزمایش با جمع آوری اطلاعات و داده ها انجام می شود و فرقی نمی کند که در آمریکا انجام شود یا روسیه. در این جا داده های تجربی می تواند یکی باشد، اما زمانی که این امر به مقام تعبیر و جمع بندی می رسد، مهم است که پشتوانه علمی تفکر الهی باشد یا الحادی.

* چرا اکنون ضرورت دارد بین علم دینی و غیر دینی تفکیک صورت گیرد؟
** چند مرحله در علم وجود دارد. اولین گام، رفتن به سوی مسأله است پس از آن انجام آزمایش، رسیدن به تئوری و سپس داوری بین تئوریها برای یافتن نظریه ای واحد. باید میان علم نظری و علم عملی تقسیم بندی صورت گیرد. می توان علم نظری را در جهت تخریب و یا منافع بشری به کار برد. برای مثال، از انرژی هسته ای، هم می توان بمب اتمی ساخت و هم نیروگاه برق. این همان جهت گیری علم است. برخی معتقدند علم فارغ از ارزشهاست، در صورتی که این علم می تواند آثار تخریبی و یا سازنده داشته باشد. این جا مقام «علم دینی» مفهوم پیدا می کند.
در بسیاری از ادیان، انجام فساد بر روی زمین به صورت عام را نفی می کنند. علم دینی در مقام کاربرد از این جهت معنا می یابد. در مقام مفروضات نیز در دوسطح می توان اهمیت و نقش علم دینی را تشریح کرد؛ زمانی که مفروضات بنیادی علم مطرح می شود. برای مثال در مورد پیدایش انسان و خلقت جهان، این تفکیک کاملا نمایان می شود. برخی از مفروضات قابلیت آزمایش و تجربه را دارند، اما برخی دیگر اصلا تجربی نیستند. بخش دیگری از مفروضات، از خارج به علم وارد می شوند. برای مثال، از نظر فلسفی اثبات وجود ماده آسان نیست و نظریه وجود ماده از مفروضات است.

*البته در مقوله علم مکرراً با نظریه هایی برخورد می کنیم که از نظر تجربی قابل اثبات نیستند؟
**بله؛ مثلا یکی به علیت معتقد است و یکی دیگر نه و هیچ تجربه فیزیکی هم بین اینها فرق نمی گذارد. اینها مواردی است که از علم دینی نشأت می گیرد. در مسائل نظری و بنیادی علم، تصمیم گیری بر مبنای مفروضات دینی است و علم تجربی نمی تواند به این ساحت وارد شود. برخی از فیلسوفان در خصوص خلقت جهان و توازن چهار نیروی ثقل، الکترومغناطیس، هسته ای ضعیف و هسته ای قوی اظهار می کنند که میلیون ها جهان شبیه جهان ما وجود دارد که اطلاعاتی از آنها نداریم و جهان کنونی هم بر اساس نظامهای میلیونها جهان دیگر، متوازن است. اما فیلسوفان خداباور معتقدند، این توازن، اداره و تنظیم الهی است، هرچند این اظهار آنان مورد اول را نقض نمی کند، همان گونه که آیة ا... مطهری هم بر روی تعدد جهانها تأکید داشتند. می بینید که در مقام تجربه، علم با مشکلی مواجه نمی شود، اما در ساحت داوری، یا باید موضع دینی و یا غیر دینی داشت.

* ضرورت طرح مسأله علم دینی در شرایط کنونی چیست؟
** زمانی که خرابی های علم نمایان شد، برخی تلاش کردند اخلاق و ارزشها را به مقوله علم اضافه کنند. در این مورد، مقدار زیادی از مسأله متوجه علوم کاربردی نیست. بسیاری از مسائل نظری از علوم الحادی نشأت می گیرد و مفروضاتی از آن به دست می آید . امروز نمی توان تفکیک علم دینی و غیر دینی را فقط در علوم نظری قائل شد، بلکه این امر در علوم تجربی هم وجود دارد. متأسفانه مشکلی که اکنون وجود دارد این است که داده های کتابها در علم امروز به بت تبدیل شده، گویا حرف آخر تلقی می شوند در حالی که ما به محدودیت علم قایل هستیم و نباید بر قطعیت آن دلخوش کرده یا از ورود به مسیرهایی در مقابله با آن هراس داشت.

* اما برخی معتقدند در مواردی همین علوم وارداتی حرف آخر محسوب می شوند، بویژه در علوم تجربی. برای مثال، در علم فیزیک بسیاری از موضوعات در سطوح عملی به اثبات رسیده است.
**درست است که فیزیک در سطح علم موفق بوده، اما در مقام نظر هیچ یک از مسائل آن حل نشده است. هنوز واقعاً نمی دانیم که پروتون و الکترون چیست؟! آیة ا... مطهری در کتاب «شناخت» خود می گوید اگر در مسائل مقدمات درست باشد نتیجه صحیح به دست می آید اما اگر نتیجه درست باشد الزاما به معنای درستی مقدمات نیست. در فیزیک هم چنین است.
نتیجه صحیح آزمایشها الزاماً مؤید نظریات درست نیست. یکی از فیزیکدانان برنده جایزه نوبل گفته بود ما فقط 5 درصد از عالم ماده را می شناسیم و 95 درصد آن برای ما ناشناخته است. چند سال گذشته در برکلین یک نظریه پرداز گفت که موضوع «وحدت نیروها» در زمین از تئوری ادیان توحیدی نشأت می گیرد.

* منظور شما این است که ما علوم امروز را بر اساس اعتقادات و مبانی اسلامی خودمان تطبیق داده و اثبات کنیم؟
** خیر؛ اگر قرار باشد علوم امروز را بر اساس آیات قرآنی و روایات اثبات کنیم، بیراهه رفتن است زیرا علم به شدت متغیر است. برای مثال، عبدالرزاق نوفلی بر اساس آیه قرآن «ذره مثقال» را به الکترون نسبت داده، اما هنوز مشخص نیست ذره ای کوچکتر از الکترون وجود نداشته باشد. به اعتقاد من، درست نیست با تطبیق برخی از موارد متغیر علمی با آیات قرآنی، شأن این کتاب الهی را پایین بیاوریم، زیرا هنوز بسیاری از مسائل روشن نشده است.
برای مثال، هفت آسمان را هنوز نتوانسته اند بر اساس علوم کیهان شناسی به اثبات برسانند. باید مراتب را حفظ کرد. من برای تألیف کتاب «آیا علم می تواند دین را نادیده بگیرد؟» سؤالاتی را به عالمان دینی ادیان مختلف تقدیم کردم. سؤالی که مطرح کرده بودم، این بود: آیا علم دینی معنا دارد که استدلالهای مختلفی از آن به دست آمد. تعریفی که بیش از همه طرفدار داشت، این بود که علم دینی بر متافیزیک دینی (جهان بینی دینی) مبتنی است زیرا ارزشها و اخلاق در آن معنا و مفهوم دارد. علت مطرح شدن علم دینی هم از آن جهت ضرورت دارد که علم دارای محدودیتهایی است و پیش فرضهای آن هم متغیر خواهد بود.

* طبق نظر برخی، وارد کردن دین در علم از این جهت که دین امری مقدس است، مانعی در جریان آزاد اندیشی در علم خواهد بود. نظر شما در این خصوص چیست؟
** بستگی دارد که در چه سطحی دین وارد مقوله علم شود. اگر قرار باشد همه دستاوردهای علمی به روایات و آیات قرآنی نسبت داده شود، همان گونه که اشاره کردم، کار درستی نیست. ما الگوهایی را داریم برای مثال خواجه نصیر فعالیتهای ریاضی فوق العاده ای دارد و فیلسوف بی نظیری نیز هست، اما او همیشه مقامها را حفظ می کرده، فلسفه را وارد معادلات ریاضی نمی کرده است. موضوع علم دینی را باید در سطح کلان مطرح کرد، نه در سطوح علمی محدود.

* آیا برای تولید علم دینی در ایران، تغییر پارادایم می تواند راهکار مؤثری باشد؟
** می تواند مؤثر باشد اما باید روی این تغییر پارادایم کار شود. اولاً علم فارغ از مفروضات متافیزیکی، فلسفی و جامعه شناسی نیست. از این رو باید محدودیتهای علم مشخص شود. اما این تغییر پارادایم باید جا بیفتد. برای مثال، امروز در هر مبحث علمی که وارد می شویم، می گویند ثابت شده، در حالی که هیچ نکته ای در علم وجود ندارد که قابل مناقشه نباشد. این گونه نیست که نسبی گرایی باشد. انیشتین هم جرم زمان نیوتنی را به همان معنا قبول داشت، اما جرمی که وی مطرح می کند به عمق آن اضافه شده است. بنابراین، مفروضات باطل نمی شوند بلکه عمق آنها افزایش می یابد.

* آقای دکتر گلشنی! آیا اسلامی شدن دانشگاه ها مستلزم اسلامی شدن متون درسی است؟
** البته، این یک ضرورت است اما این امر تدریجی است. شرط لازم این است که در سطح مملکت تفکری حاکم شود که براساس این تفکر بر مبنای مبانی اسلامی خودمان فعالیت علمی درجه یک داشته باشیم که با مبانی خداشناسی ما همخوان باشد.

* آیا نظریه علم دینی می تواند راه حل مناسبی برای رفع تعارض علم و دین باشد؟
** در جامعه دینی مسأله رابطه علم و دین مطرح می شود. یک راه حل این که دین را چارچوب اصلی بگیرید و علم یکی از فعالیتهای دینی است. اگر این در چارچوبهای وسیع و عام قرار بگیرد، باید هم کار تجربی و هم کار نظری انجام دهیم. علم دینی نمی گوید آنها را کنار بگذاریم. برخی معتقدند کل فعالیتهای علمی را نادیده بگیریم و بر اساس آموزه های دینی از اول شروع کنیم که به نظر من این کار ممکن نیست. بخش عمده ای از علم روز در علم دینی جای می گیرد، انحراف وجود داشته، اما انحرافهای کلان بر افکار تسلط پیدا کرده است. یکی از برنده های جایزه نوبل معتقد بود علم و دین یکی است که در نهایت هم یکی خواهند شد. بنابراین، اگر مسأله تعارض علم و دین مطرح می شود، باید چارچوبهای آن هم مشخص شود. فعالیت علمی همچون تجربه، تئوری سازی و... در دین وجود دارد. درمسائل کلان علمی، باید مبانی دینی را در نظر گرفت.

* تئوریهای فیزیکی تا چه میزان می تواند به مسائل فلسفی کمک کند یا به عبارتی آیا مطالعات فیزیکی برای فیلسوف لازم است؟
** من این امر را از چند جهت لازم می دانم. فلاسفه ما باید وارد علوم شوند، زیرا تأثیر بیشتری برروی علوم می گذارند. در حال حاضر، مسائلی در علوم و تئوریهای فیزیک وجود دارد که هنوز نامشخص است از سوی دیگر، فکر فلسفی حاکم بر فیزیکدانها کم است. در واتیکان بسیاری از دکترهای متافیزیک و زیست شناسی را جذب کرده اند. اگر این اتفاق در حوزه های علمیه ما هم بیفتد و تعدادی از حوزویان با زبان فلسفی و دینی وارد علوم تجربی شوند، مطلوب است. من این مورد را در ملاقات خصوصی با مقام معظم رهبری مطرح کردم و ایشان بسیار استقبال فرمودند، اما در مراحل پایین تر با مقاومت روبرو شد.
این امر واقعاً لازم است، از آن جهت که فلاسفه ما بدانند الان چه مشکلاتی در علوم مطرح است و به حل آنها کمک کنند. انتظار می رود افراد در حوزه های علمیه یاد خواجه نصیرالدین را گرامی بدارند. این علامه بزرگ و فیلسوف توانا در علوم مختلف محض هم وارد شد، این جاست که وظیفه حوزه های علمیه نمایان می شود. الان علوم در فهم مسائل مشکل دارند و به ذهنهای فلسفی در سطح معرفتی و کلان نیاز است و حوزه می تواند مؤثر باشد.

منبع: روزنامه قدس 8 دی ماه 1387

چهارشنبه 20 خرداد 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط