آنچه در زیر میآید گزارشی از سخنرانی دکتر محمود کاشانی عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران پیرامون “ریشهیابی مشکلات کشور و بحث انتخابات” میباشد که در جلسات هفتگی-انتخاباتی جنبش عدالتخواه ایراد شده است.
باید یک آسیب شناسی دقیق صورت بگیرد. در قدیم برای همه امکان خرید خانه وجود داشت اما الان خیر، هوای الوده ای که در این ایم بر شهر احاطه دارد مسئولیت ان با چه نهادی است؟ این ترافیک سرسام آور چگونه باید حل بشود؟ از دیگر معضلاتی که وجود دارد عدم دسترسی مردم ما به دادرسی عادلانه است.
یک نمونه از بیعدالتیها و بیقانونیهایی که صورت می گیرد، فروش قوانین شهرداری توسط شهرداری است. شهرداری پول میگیرد به افراد اجازه ساخت مسکن می دهد! شهرداری به شکایات مردم توجه نمیکند.
اوضاع و احوال اقتصادی فرهنگی سیاسی که باعث سرخوردگی جوانانمان شده، اشتغالی که دور از دسترس است، با وجود مدرکهایی که افراد با سختی میگیرند، فرار مغزها و… برای چیست؟ و….
در این میان رسانه، فضای دیگری را ترسیم میکند. صدا و سیما مملکت را بهشت برین جلوه داده و سرپوش بر همهی اتفاقات جاری میگذارد. این را دو گانه رسانه مینامند.
نتیجهی این پروسه ایجاد یک نارضایتی نسبی در میان اقشار مردم است.
تجربههای تاریخی، حاکی از این مطالب فوق و فضایی است که ترسیم کرده ام.
در کشورهای اروپایی در صد سال گذشته تجربههای خوبی داشتهاند. در آن زمان جان لاک در انگلیس مردم را به این رویه توجه داد که مجری و قانونگذار را از سمت یک نفر جدا کنیم و به دو نهاد متفاوت بدهیم وی وجود ملکه برای اقدام در هر دو جنبهی قانونگزاری و اجرا را فساد آمیز دانست و معتقد بود که هیچ مغز متفکری نمیتواند مسائل پیچیده جامعه را تدبیر کند. لذا وی طرح تشکیل مجلس در کنار مقام ملکه جهت تصویب قوانین را مطرح کرد.
جان لاک گفت مردم برخوردار از چند حق خدشه ناپذیر هستند؛ ۱- حق مالکیت ۲- حق آزادی ۳- حق حیات.
جان لاک تثبیت این حقوق را برای مردم زمینه ساز اجرای انتخابات مطلوب دانست.
در این صورت در انگلستان انسان موجودیت یافت و طرح تفکیک قوا اجرا شد. این مساله باعث پیش افتادن انگلیس از کل دنیا شد در این زمان انگلیسی ها بر وسعت زیادی از جغرافیا احاطه داشتند لذا گفتند آفتاب در بریتانیا هیچ گاه غروب نمیکند.
با این تحولات در اروپا، قاجار نیز به این نتیجه رسید که مانند انگلیس مجلس داشته باشد و علمای نجف هم استقبال کردند. اما در عمل به دلیل عدم وجود شرایط لازم برای انتخابات که همان سه دسته حقی بود که بیان کردیم (حق مالکیت- حق آزادی- حق حیات) عملاً مشروطیت ادامه دار نشد و راهی به جلو باز ننمود.
بعد از انقلاب اسلامی از آنجا که بسیاری از نویسندگان قانون اساسی تجربه مشروطیت را داشتند اصول محکم و صحیحی در قانون پیشبینی نمودند که این اصول بستر اجرای انتخابات به گونهی حقیقی را فراهم می نماید. از جمله اصل ۶ قانون اساسی که به وضوح ادارهی کشور را به مردم میسپارد و مردم را ستون کشور میداند.
علت مهم سقوط نظام شاهنشاهی عدم اجرای قوانین انتخابات بود وگرنه نظام شاه مشکل مالی به آن صورتی که منجر به انقلاب شود نداشت. مشکل او ندیده گرفتن حقوق اولیه مردم بود.
ما باید در کشور اصول ۱۱۶-۱۰۰ و ۶ , قانون اساسی را در ارتباط با انتخابات احیا کنیم. این اصول در کشور به طور کامل اجرا نشده است.
انتخابات آزاد و عادلانه در کشور ما وجود ندارد. انتخابات آزاد، شعار نیست که به صرف این که بگوییم هست، باشد بلکه معیارهایی وجود دارد برای تشخیص اینکه بفهمیم در کشور انتخابات ازاد هست یا نه. اگر این معیارها وجود نداشت انتخابات ازاد هم وجود ندارد.
در سال ۷۴ نامه ای نوشتم به آقای ناطق نوری و در آن تمام این مطالب را ذکر کردم و طی ان اتفاقات ناپسندی که ۲ سال پیش اتفاق افتاد را هشدار دادم. ولی ایشان توجه نکردند. عدم توجه مختص به ایشان هم نیست چون قدرتمداران تا قدرت در دستشان هست پاسخگو نیستند.
۲۱ تیر ۷۴ نامه نوشتم یعنی ۱۶ سال پیش اوضاع غمانگیز امروز ایران را تابلو کردم در جلوی چشمشان. من میدانستم چون تحولات خارج از کشور را از نزدیک دیدم و با اندیشه آیت الله کاشانی هم آشنا بودم.
ایشان مبلغ انتخابات آزاد بود ایشان در آن دوران طی نامهای نقش انتخابات را به علما ذاکر شدند و عنوان کردند که حل مشکلات کشور را تنها در انتخابات آزاد می بینند.
به دلیل همین روشنگریها بود که ۴ بار بازداشت شدند.
اولین شرط در انتخابات آزاد و عادلانه؛ رقابت میان کاندیداهاست.
قبلا حوزه تهران، ری و شمیرانات جدای از هم بود. در صورتیکه الان با این گسترهی عظیم جمعیتی به جای جدایی ری و شمیران، شورای عالی انقلاب فرهنگی طی مصوبهای ری و شمیرانات را به تهران اضافه کردند.
به این صورت ۱۴ میلیون ایرانی باید سه، چهار هزار نفر را بشناسند و رأی بدهند. آن وقت باید به آدم هایی که نمی شناسیم یا به آدم هایی که قبول نداریم رأی دهیم.
چه طور آدم می تواند به کسی که نمیشناسد یا قبول ندارد رأی دهد چون دارد وکالت میدهد به او و تعیین سرنوشت کشورش را بدست او میسپارد.
در این میان لیستهایی در میآید و اسمهایی میدهند که معلوم نیست واقعی است یا نه؛ یک عده خودشان را اصول گرا مینامند که معلوم نیست به چه اصولی پایبندند، یک عده اصلاح طلب مینامند که اصلا نمیفمند اصلاح یعنی چه و در مدتی که در مناصب بودند هیچ اصلاح مفیدی صورت ندادهاند.
لذا این انتخابات یک نمایش نامه است.
پیشنهادی که من دادهام این است که؛ شهرهای ایران را برای برگزاری انتخابات به مناطق جزءتر تقسیم کنند به این ترتیب تعداد کاندیدایی که برای هر منطقه تعیین میشود محدودتر خواهد شد.
در فرانسه یکی از شهرهای پاریس حدود دو میلیون جمعیت دارد این شهر را به ۲۰ منطقه تقسیم کرده اند. در هر منطقه تنها یک نماینده رأی میآورد.
در لندن ۷۳ منطقه ایجاد کردهاند و از هر حوزه یک نماینده به مجلس راه خواهد یافت. اگر نمایندهای هم در اواسط نمایندگی فوت کرد یا استعفا داد، انتخابات مجدد تنها در همان منطقه برگزار خواهد شد.
ساختار قانون انتخابات ایران مربوط به سال ۱۲۹۰ است و شما این را نمیدانستید. مقصر صدا و سیما است که شما که فعالترین دانشجویان جامعه هستید و دغدغه ی این امور را دارید بیاطلاع هستید.
قانون ۱۲۹۰ در سالهایی تصویب شده که با شرایط زندگی الان کاملا متفاوت است در آن موقع نه ماشین بوده است نه ترافیک و نه هیچ کدام از مسائل الان.
من معتقدم مجلس آن موقع به صراحت از مجلس امروز کاراتر بوده است.
چرا در این مدت اصلاح قانون صورت نگرفته است؟ اصلاح قانون انتخابات به عهدهی چه کسی بوده است؟ از آن جا که قانون انتخابات در رابطهی بیشتری با دولت است اصلاح آن هم در درجه ی اول به عهدهی رؤسای جمهور بوده است که باید لایحهی ان را به مجلس میدادند و در درجهی بعد به عهدهی مجلس، که البته هیچ کدام اقدامی صورت ندادهاند.
دومین مورد در زمینه انتخابات هزینههای انتخاباتی است. الان در همه کشورها برای هزینه انتخابات سقف خاصی تعیین شده است و بر روی این مبلغ نظارت میشود که هزینه از کجا شده است و در صورتی که تشخیص دهند هزینه نامشروع بوده انتخاب آن را باطل میکنند.
در هیچ کجای قانون ما از هزینههای انتخاباتی صحبت نشده است.
بنابراین هزینه های نامشروع می شود و نمایندهای که از این طریق وارد میشوند میخواهد چند برابر آنرا بعدا به دست بیاورند.
در این سیستم اشکال این میشود که پول و سرمایه حرف اول را میزند نه شخصیت افراد.
سومین مشکل انتخابات ما هرج و مرج ای است که در رأی دادن است از شمال به جنوب کشور رأی می دهند.
مردم ما با در دست داشتن یک شناسنامه در هر شهری میتوانند رأی بدهند در صورتیکه اصولا شناسنامه برای رأی دادن نیست. شناسنامه تنها برای ثبت تولد، ازدواج و وفات است. در دیگر کشور ها برای هر آدمی یک محدودهی انتخاباتی تعیین میکنند، در هر انتخابات یک کارت انتخاباتی به او میدهند و او تنها می تواند در همان منطقه محل سکونتش رأی بدهد. در این صورت هم رأی دهنده بهتر کاندیداها را میشناسد و هم امکان تقلب و حیله وجود نخواهد داشت. حداقل کسی از این راه نمیتواند به انتخابات خلل وارد کند.
بحث دیگری که در قوانین کشورهای غربی آمده است؛ تعیین حداقل شرط برای انتخابکنندگان و انتخابشوندگان است. سن انتخابکننده معمولا ۱۸ و سن انتخابشونده در فرانسه ۱۸ و در انگلیس ۲۱ سال است.
در صورتیکه ایران یک سری شروط تعیین میکنند که اصلا معلوم نیست بر چه مبنایی است جدیدا تصویب کردهاند که کاندیدا باید دارای مدرک فوق لیساس باشد، مدرک فوق لیسانس چه ربطی به نمایندگی دارد از کجا معلوم یک شخص با دیپلم از او بیشتر نفهمد و لایقتر و باتجربهتر نباشد؟! علت قراردادن این شرط، فرافکنی است که در کشور ما وجود دارد میخواهند از مدرک بالا برای با کیفیت نشان دادن مجلس استفاده کنند. مدارکی که معلوم نیست از کجا آورده شده است.
از تمام این مباحث به این نتیجه میرسیم که در کشور ما انتخابات صحیح وجود ندارد و ریشهی همهی مشکلات کشور همین امر است، لذا باید به دنبال راه حل آن بود وگرنه باید منتظر وضع وخیمی باشیم.
سؤالات دانشجویان:
۱- قبول داریم اشکالاتی در کشورمان هست اما برای تعیین این مشکلات معیار چیست؟ صرف اینکه مانند فلان کشور غربی عمل نمیکنیم اقدام نادرستی کردهایم؟ در صورتیکه ما خواستار پیاده شدن اسلام در مملکتمان هستیم و آن ها این را در کشورشان نمیخواهند.
جواب: من ساختار انتخابات را بیان کردم. نمیگویم که محتوا مثل غرب باشد.
ما نمایندگان را انتخاب میکنیم. خوب اگر مردم به نماینده مسلمان رأی دهند نمایندگان مسلمانند و اگر به نمایندگان مسلمان رأی ندهند چه میتوان گفت؟!
۲- در اروپا و امریکا آن طور که ما می دانیم کلی ایرادات وجود دارد و انتخاباتشان ناعادلانه است چطور شما میگویید مثل آنها عمل کنیم؟
این امور نسبی است. مهم این است که با نگاه کلی به آن کشور ها سطح رفاه ، اقتصاد ، علم را بالاتر میبینیم. در ایتالیا میبینید نخست وزیر را محکوم میکنند اما در کشور ما با وجود این موارد اما قضایا مخفی میماند و محاکمهای صورت نمیگیرد.
۳- نظرتان در مورد تأیید شورای نگهبان و شروط انتخاب شوندگان چیست؟
التزام به قانون اساسی و ولایت فقیه فقط باب نفاق را باز میکند و قابل کنترل نیست. همین سران فتنه روزگاری توسط شورای نگهبان تأیید میشدند. اگر اختیار را به مردم واگزار کنند و در عین حال زمینه های شناخت را برای مردم ایجاد نمایند، مردم آگاه هستند و بهترین انتخاب را خواهند کرد. شروط باید منجز باشد تا امکان شخصی برخور کردن و تظاهر نباشد.
ادامه سؤال: مطالبی که میفرمایی درست؛ اما بالاخره مردم ما جمهوری اسلامی را پذیرفتهاند و اگر بخواهیم اینگونه عمل کنیم که هرکسی بتواند کاندید شود و شروط اساسی جمهوری اسلامی را نادیده بگیریم پس حرف رأی مردم چه می شود؟
جواب: در اصل ۱۰۶ گرایشات آورده نشده است.
هیچ جامعه ای با حاکم شدن یک طرز فکر به نتیجه نمیرسد. گرایشات مختلف باید فرصت ابراز وجود داشته باشد. ما اگر فرصت بدهیم به مردم که این گرایشات وارد مجلس شود این طور نمی شود که به کف خیابانها بیاید.
ادامه سؤال: ما می توانیم از گرایشات مختلف در جای خود استفاده کنیم، این ملازمه با ورود افکار مختلف در قوهی حاکمه ندارد. در حقیقت قوای حاکمه مملکت که مهم است و اداره کننده انقلاب اسلامی دارای معیار ها و چارچوبهای ما باشد؟
جواب: اگر بگوییم چنانچه شخص تأیید شده بیاید روی کار، هر چه میکند اسلامی است که درست نیست. زیاد بودهاند افراد تأیید شده که اقدامات ضداسلامی و ضدمردمیای انجام دادهاند.
تنها راه حل تمام این مشکلات عدم دخالت دولت در انتخابات است و این که رأی مردم واقعی باشد و این شروط ناصحیح وجود نداشته باشد.
آزادی انتخابات؛ سوپاپ امنیت یک نظام است چون اگر مردمی که هر از چندگاهی اعلام نارضایتی میکنند بتوانند حرفشان را به گوش حاکمیت برسانند دیگر این اتفاق نمیافتد که یک دفعه و بر سر یک قضیهای انفجار مخالفتها صورت بگیرد. به همین دلیل است که جامعه در غرب یک اطمینانی پیدا کرده است. و تمام اعتراضاتی که میبینید در آن جا بروز میکند هم به نفع مردم و هم به نفع قدرتمدارانشان است.
۴- به نظر میرسد در غرب هم تنها یک ایدولوژی وجود دارد و آن هم لیبرالیسم است.
جواب: نه آن جا هم یک نظر نیست. اما مردم میتوانند نظرات خود را با آزادی بیان کنند.
۵- شما از این گفتید که در کشور ما ساختار صحیحی جهت انتخابات وجود ندارد و از این که در کشورهای غربی فلان ساختارها است. از آنجا که به ایراداتی که در ان ساختارها نیز وجود دارد تا حدی آگاهیم، آیا ساختار و الگوی دیگری در این رابطه در دنیا تبیین نشده است؟
و سؤال بعدی این که به نظرتان اگر سیستم انتخاب نماینده به صورت صنفی باشد بهتر نیست به این صورت که مردم با توجه به تخصصی که دارند هر کدام از بین هم تخصصهای خود لایق ترین را انتخاب کند. صنف حقوقدانان، صنف پزشکان، کارگران و… به این صورت هم مجلس تخصصی خواهیم داشت هم نمایندگان شناخته شده به مجلس راه میابند و عموما مردم به اصلح صنف خود آگاهی دارند.
جواب: جواب سؤال اول این است که در دنیا تنها دو نظام وجود دارد؛ ۱- استبدادی ۲- مردم سالاری. و الگوی دیگری نیست.
در جواب سؤال دوم عرض میکنم در اولین مجلس نظام صنفی وجود داشت. اما تجربهی موفقیت آمیزی نبود و لذا نظام صنفی رأی دادن مترود شد.
۶- اول چند تا نکته میگویم: ۱- ما با نظام غرب و متفکرانشان تفاوت ماهوی زیادی داریم. و معتقدیم رفاه و توسعهی عادلانه از طریق سیاستهای سرمایه داری آن ها نبوده است و این سیاستها راه به جایی نخواهد برد. ۲- بنا به شواهد تاریخی معتقدیم رفاهنسبیای که در غرب حاضر وجود دارد نتیجهی لشکرکشیهای متعدد آنها به دیگر ممالک و غارت و چپاول ثروتهای عظیم آن ممالکت بوده است. سرمایه الان انگلستان در نتیجهی غارت کشورهایی مانند هندوستان و به یغما بردن ثروت کلان ایشان بوده است و به سیاستهای جاری الان انگلیس و نظریههای متفکرانی که ما قبولشان نداریم نمیباشد. ۳ دوران حاضر دوران به مسلخ رفتن واژههاست. از این رو “آزادی” و دیگر واژههای بشردوستانه را هر کسی انطور که می خواهد تفسیر میکند. ۴- ما معتقدیم در عنوان جمهوری اسلامی؛ اسلامیت اولی بر جمهوریت است نه برعکس. مردم ما مردمی مسلمان هستند و با رأی ۱۲ بهمن ۵۸ نظام جمهوری اسلامی را برگزیدند لذا این توقع به جایی که بخواهند مجریان و قانونگزاران امر هم مسلمان باشند و دارای شرایط صحبت شده. چرا باید در این میان به کسانی فرصت بروز بدهیم که تجربه نشان داده بعد از انتخاب شدن پشت به مردم و نظام و در تعامل با امریکا بودهاند؟ بحثی هم که در مورد احراز شرایط شد، به نظرم از آنجاکه احراز شرایط مذکور توسط شورای نگهبان صورت میگیرد نه مردم عامی، احتمال فریب و تظاهر به شرایط، منتفی است.
سؤال این است که با توجه به آرمانهای انقلاب، چرا بعد از گذشت این مدت، به آرمانهای مذکور نرسیده و از آنها فاصله گرفتهایم؟
جواب: دلیل همین است که انتخابات آزاد و حقیقی نداشتیم و به قانون اساسی عمل نشده است. قانون انتخابات مطابق با قانون اساسی و پیشبرنده نداریم.
من معتقدم شرط اسلامیت از نظر عملی نمیتواند اجرا میشود بنابراین بهتر این است که این شرط نباشد.
امر به معروف اجرا شود. امربه معروف همین است که نگذارید قدرتمندان از مردم سوءاستفاده کنند. اینها در صدا و سیما انعکاس داده شود مردم بدانند اعتراض کنند راهنمایی نمایند و امور اصلاح شود. (اصل ۱۷۵)
این را قبول دارم که اروپاییان به واسطهی غارت دیگر ممالک کسب سرمایه کردهاند. ما که نمی خواهیم استعمار کنیم میخواهیم از کیان خودمان دفاع کنیم. یک تجربه تاریخی در زمینهی ملی شدن صنعت نفت وجود دارد در ان زمان انگلیسیها بدون ورود یک سرباز کاری کردند که انگار یک ارتش آمده است. شما احتمال نمیدهید دوباره اقداماتی از این دست در نظر داشته باشند که مطمئن باشید آنها به فکر هستند، باید هوشیار بود.
منبع: عدالتخواهی
http://edalatkhahi.ir/main/archives/10791