1. خانه
  2. مطالب
  3. پایداری
  4. از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»
از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

پایداری 1401/2/8 6 دقیقه زمان مطالعه 1

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. مردم به همان چیزی رأی دادند که قانون اساسی شد و دارد اجرا می‌شود. مردم به همان چیزی رأی دادند که ولایت فقیه شد. بعضی مراجع اصلاً ولایت فقیه را قبول نداشتند؛ ولی مردم به آن مراجع رأی ندادند. مردم به اسلامی رأی دادند که در ذهن امام بود و امام تشریح کرده بود.»

شاید این جملات، یکی از بنیادی‌ترین نکاتی باشد که خواننده در کتاب سفیر قدس (که برش‌هایی از خاطرات حسین شیخ‌الاسلام است) با آن روبه‌رو می‌شود. این سخن مخاطب را بر موضع اصیل و دقیقی برای فهم تاریخ معاصر ایران می‌نشاند و امکان نگاه کردن به آینده را به وی می‌بخشد. بسیاری از مشکلات گفتمانی امروز که گریبان‌گیر ما شده، از همین جا نشأت گرفته است که ما بر موضع درست فهم انقلاب و دین ننشسته‌ایم. معمولاً یا «بی‌جا»ییم یا در جای نادستی قرار گرفته‌ایم که راه دیدمان بسته شده است، که نتیجه‌اش شده سرگردانی و اضطراب و پرخاش و گیجی. بعد با این حال و حالت می‌خواهیم به بقیه هم امید بدهیم! می‌گردیم دنبال امیدهای واهی تا چند سالی (و گاهی حتی چند ماه) مصرفشان کنیم (که مثلاً سر ملت گرم بماند) تا نوبت برسد به امید واهی دیگر. همه این‌ها نشانه فروبستگی ماست، منتها ما لجوجانه نادیده‌اش گرفته‌ایم، و حتی برخی‌مان با پررویی، خودمان را منجی دیگران نیز می‌دانیم و می‌خوانیم! درست برخلاف رویدادی که در سال 57 اتفاق افتاد؛ انقلاب اسلامی افقی پیش روی مردم ایران گشود و آن‌ها را از فروبستگی حاکمیت خاندان پهلوی بیرون آورد. مردم بعد از آن همه فشار و سختی و رنج و درگیری و تشویش، راهی پیش روی‌شان باز و گشوده دیدند، که جرأت کردند در آن قدم بگذارند، که بعد اعتماد به نفسشان بالا رفت و گام‌ها را تندتر برداشتند و رسیدند به آن نقطه که با قدرت گفتند «نه شرقی، نه غربی»؛ شدند سراسر اراده و آگاهی و مصمّمیت. اگر آن راه نبود، اگر آن افق گشوده نشده نبود، اگر قرار بود امام (ره) همان حرف‌های همیشگی و تکراری را بزند، اگر قرار بود سرابی جای آب زلال به مردم تشنه نمایش داده شود، چگونه آن شور ایجاد می‌شد؟ چه‌طور خون‌ها به جوش می‌آمد؟ و همیت‌ها فوران می‌کرد؟ آن هم نه یک ماه و دو سال، بلکه بیش از چهار دهه، با این قدرت و استقامت!

یکی دیگر از راهبردی‌ترین گفتارهای مرحوم شیخ‌الاسلام در کتاب سفیر قدس، این است: «شعارهای انقلاب اسلامی ایران، برای هر قشری در دنیا، اثرگذار بود؛ زیرا آنچه در خود داشت، توجه همه دنیا را جلب کرده بود. شعار اول انقلاب، آزادی بود. آزادی برای مسلمان و غیرمسلمان‌ها و برای مذهبی و غیرمذهبی‌ها جایگاه خودش را دارد. این اصل نشان می‌دهد که انسان‌ها آزادند و افتخار و عزتشان به این آزادی است و برای همه انسان‌ها وجود دارد... کنار شعار آزادی، استقلال نیز شعار ملت ایران بود. استقلال در واقع همان آزادی است در مقیاس ملت؛ یعنی ملت بر اساس اراده خودش، هرکاری را که می‌خواهد انجام می‌دهد. شعار سوم انقلاب ما، جمهوری اسلامی بود. این شعار وجه تمایز ایران و کشورهای غیرمسلمان است.» این همان چیزی است که بعد از انقلاب، ملت‌های منطقه را هم به تحرک واداشت. آن‌ها چرا پا به میدان گذاشتند؟ آن‌ها که هم‌زبان و هم‌میهن ما نبودند؛ آن مردم هم همین افق گشوده دینی امام (ره) را پیش چشم دیدند. احساس کردند که می‌توانند کمر راست کنند. مجبور به اطاعت نیستند. می‌توانند مقهور اربابان نباشند. نباید داغ بردگی را به عنوان سرنوشت خویش بپذیرند. آن‌ها هم ایستادند و برخی نیز به دنبال ملت ایران پا در جاده گذاشتند. این شد که رفته‌رفته، افق گشوده پیش روی ملت ایران، تبدیل شد به افق گشوده کل منطقه و جان‌ها در هوس رسیدن به عطر آزادی و عدالت، و به شوق مختار و مرید بودن و با عزم شکستن یوغ بندگی، اسلام سیاسی را با تفسیر حضرت امام (ره) به عنوان دین‌ورزی امروزین خاورمیانه پذیرفتند.

مرحوم شیخ‌الاسلام این اراده و تصمیم را با جزئیات زیادی (به خصوص در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان) در این کتاب بازگو می‌کند. هرچند مصاحبه‌های مرتبط با دوره امروز (در کتاب) پراکنده‌تر از دهه شصت است و فرصت چندانی پیش نمی‌آید تا مسائلِ بعد از جنگ 33 روزه خوب تبیین شود، اما همان گفتارهای بخش‌بخش نیز راهگشایند؛ چون گوینده بر موضع درستی ایستاده است که می‌تواند گذشته و آینده را واضح ببیند. مثلاً بر اهمیت واکنشی بودن ماهیت جریان نوسلفی منطقه انگشت می‌گذارد و بدلی بودن آن را به رخ مخاطب می‌کشد. باید به این نکته توجه داشت که جریان تکفیری دهه هشتاد میلادی و بعد از آن، برای مقابله با اثرگذاری‌های جهانی انقلاب اسلامی ایجاد شد تا سدی باشد دربرابر امواج خروشان انقلاب، و بعدها تبدیل بشود به نیرویی که بتواند با انتحار، جریان اسلام‌گرایی مستقر در ایران را نابود کند. از این منظر است که شیخ‌الاسلام باز هم (به درستی) سراغ جنگ تفسیرها(ی دینی) می‌رود. در این ماجرا هم اسلام(ها)یی در برابر اسلام اصیل قرار داده می‌شود تا تمامیت دین در خاورمیانه به خطر بیفتد. یعنی باز هم سخن از دو وضعیت است؛ یکی دین‌مداری انسدادی است که کارکردی جز تخریب ندارد و نتیجه‌ای جز فروبستگی به بار نمی‌آورد، و دیگری دین‌ورزی انقلابی با تفسیر حضرت امام است که راهگشا و افق‌بین و امیدآفرین است، مبتنی بر وحدت و توحید پیش می‌رود و واپسگرایانه عمل نمی‌کند.

«خانم بوتو در مصاحبه با بی‌بی‌سی گفت: «طالبان را شما ساختید و ما زحمت وضع حملش را کشیدیم.» بعد جریان طالبان به افغان‌های عرب و عرب‌های افغان گسترش پیدا کرد و «القاعده» شکل گرفت. بعد از کشته شدن بن لادن، خانم کلینتون در کمیسیون دفاعی امنیتی سنا رسماً درباره القاعده گفت: «ما آن را ساختیم.» بعداً آقای ترامپ هم گفت: «داعش را خود ما ساختیم.»... کار مهم حاج‌قاسم این است که با ارتشی بین‌الاسلامی، داعش را نابود کرد. ما هنوز ارتشی نداریم که از چندین ملیت درست شده و این‌طور کاربرد داشته باشد. این بزرگ‌ترین کار حاج‌قاسم بود که بدیلی را که آن‌ها ساختند، خنثی کرد؛ بدیلی که قدرت زیادی داشت و بسیاری جاهلان و بی‌عقل‌هایی که بویی از انسانیت نبرده بودند، جذب آن شدند و با هدف رسیدن به بهشت و دیدار با رسول الله (ص)، جنایت‌های هولناکی مرتکب شدند. این تحمیق خیلی کارساز و خطرناک بود و در تمدن و جامعه غربی، نفرت از اسلام و حکومت دینی را ترویج داد. حاج‌قاسم خطاب به رزمنده‌ها می‌گفت: «ما برای شیعه، سنی، اسلام و مسیحیت نمی‌جنگیم؛ بلکه برای انسانیت می‌جنگیم.»»

اگر از این منظر به کتاب سفیر قدس نگاه بکنیم، با همه حفره‌هایش در مصاحبه‌ها و کاستی‌هایش در ساختار روایی (که ظاهراً نتیجه فوت حسین شیخ‌الاسلام در اثر بیماری کروناست)، مطالب مهمی دستگیرمان می‌شود و تکه‌های نابی به چنگ می‌آوریم.

نظرات

افرین،معرفی، نقد ونوشتار شسته رفته ای بود
مجله کتاب فردا
تشکر از حسن نظرتان

مطالب مرتبط

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

جنگ هیچ چهره ی انسانی ندارد | نقد کتاب «جنگ چهره ی زنانه ندارد»

جنگ هیچ چهره ی انسانی ندارد | نقد کتاب «جنگ چهره ی زنانه ندارد»

حقیقت این است که جنگ هیچ چهره ی انسانی ندارد. جنگ لبریز شدن فضولات روحی عده‌ای انسان نما است که با خون آشامی و …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved