1. خانه
  2. مطالب
  3. ادبیات
  4. ماجراهای یک شهرِ پر تشویش | نگاهی به کتاب «رهش»
ماجراهای یک شهرِ پر تشویش | نگاهی به کتاب «رهش»

ماجراهای یک شهرِ پر تشویش | نگاهی به کتاب «رهش»

نگاهی به کتاب «رهش»
ادبیات 1398/7/29 6 دقیقه زمان مطالعه 2

آن هایی که اهل فوتبال هستند خوب می دانند که تکرار قهرمانی از قهرمان شدن دشوارتر است. موفقیت، با هزار دلیل می آید اما برای نگه داشتنش، دستکم هزار ویک دلیل نیاز است. عالَمِ ادبیات هم، در این قاعده، شبیه مستطیل سبز است. «کتاب خوب نوشتن»، کار دشواری است اما «همیشه کتاب خوب نوشتن» حتما دشوارتر و این دشواری، با بیشترشدنِ تعدادِ آثارِ خوبِ یک نویسنده، تصاعدی رشد می کند. از کسی که یک کتاب خوب نوشته، انتظاری هست و از کسی که تمامِ آثارش ماندگار یا حداقل جریان ساز شده، انتظار دیگری. حالا اگر نویسنده ی «همیشه جریان ساز» ما، پس از شش سال به دنیای نویسندگی برگردد، حتماً انتظاراتی که از او خواهد بود، سر به فلک می کشد.

در انتظار یک رمان جان دار
رضا امیرخانی، بی تردید ستاره ی ادبیاتِ دهه ی هشتاد بود. نویسنده ای که با «ارمیا» پا به این عرصه گذاشت، با «منِ او» اوج گرفت، با «داستان سیستان» و «نفحات نفت» ابعاد گسترده ی توانمندی اش را به رخ مخاطبان کشید و از سال 88 تا 90، با سه کتاب متوالیِ «نفحات نفت»، «جانستان کابلستان» و «قیدار» هم نمایشگاه کتاب را قبضه کرد و هم در اوج ماند. پس از این همه کتابِ درخشان اما، به یک باره ردِّ امیرخانی از بازار نشر، محو شد. نویسنده ی محبوب، راه دیگری را انتخاب کرد و کمتر نوشت. آن قدر کم که کم کم داشت از قله ی ادبیات معاصر، دور می شد. خبرِ انتشار «رهش» در سال نودوشش که رسید اما، بازار کتاب تکان خورد. صفِ طولانیِ مشتاقان برای خرید کتاب در روزِ عرضه، یکی از قاب های ماندگار سال شد و آمار فروش «رهش»، روز به روز بالاتر می رفت. شش سال بعد از «قیدار»، طرفداران امیرخانی انتظار یک رمانِ جان دارِ دیگر از نویسنده ی خوش قلمِ محبوب شان را می کشیدند و منتقدان، منتظر یک بازگشت شکوهمند بودند. نتیجه اما، نه کامِ طرفدارانِ آقای نویسنده را شیرین کرد و نه منتقدان را غافلگیر.

تک بُعدی های باورناپذیر
«رهش» رمان بی حوصله ای است. این را از همان اولین مواجهه با کتاب و حجمِ اندکش- در مقایسه با سایر آثار امیرخانی- می شود حدس زد. کتاب، 9 بخش دارد و 192 صفحه. و برای نخستین بار در آثارِ نویسنده اش، از زبان یک زن روایت می شود. لیا. زنی که در این 192 صفحه، راویِ زندگیِ پرتلاطمش با «علا» است و البته شخصیتِ مثبت، همدلی برانگیز و غمگینِ ماجرا. روی دیگر قصه، علاست. معاونِ شهرداری منطقه یکِ تهران و ظاهرالصلاح و البته مجمع الجزایرِ همه ی سیئاتی که می شود که در یک کتابِ 192صفحه ای بارِ یک مقامِ حکومتی کرد! علای «رهش»، قرار است نماینده ی مدیرانِ فاسد باشد و امیرخانی در نمایشِ فساد او، هیچ کم نگذاشته. نویسنده در اواخرِ کتاب هم با ضمیمه کردنِ یک فقره فساد اخلاقی به علا، کلکسیونِ بدمنِ کتابش را کامل می کند. همین، شاید اولین نقدِ جدی بر «رهش» باشد. اینکه شخصیت هایش اغراق شده اند و باورپذیر از آب در نیامده اند. از «فرازنده»ی بسازبفروش که هیچ ظرافتی در طراحی شخصیتش استقاده نشده، تا «ایلیا» فرزند کوچک علا و لیا که کیلومتر ها با یک کودکِ پنج-شش ساله فاصله دارد و جملات حکیمانه ای، احتمالا برای افزایش بارِ محتواییِ کتاب، در دهانش گذاشته شده ! عمده ی شخصیت های «رهش» تک بعدی و تخت طراحی شده اند و اینجا از ظرافت ها و جزئیاتِ حیرت انگیزِ شخصیت پردازی در آثار قبلی امیرخانی؛ خبری نیست. 

استعاره های خارج از قاب
آیا «رهش» یک رمان سیاسی است؟ پاسخ این سوال حتما مثبت نیست اما سویه های سیاسی و جناحیِ کتاب آن قدر پررنگ است که گاهی عنانِ متن را به دست می گیرد و «رهش» در بخش هایی، بیش از آن که اثری هنری باشد، شبیه یک بیانیه ی سیاسیِ هنرمندانه می شود! خاصه در آن فصلی که مهمانیِ مجللِ شهرداری برگزار می شود و رضا امیرخانی شخصِ شهردار تهران را وارد قضه می کند! آقای شهرداری که اشاراتِ آشنای نویسنده، فقط یک مصداق را برایش در ذهن مخاطب تداعی می کند. همان مصداقی که انگار کتاب نوشته شده برای انتقادهای شدید و غلیظ از او. گذشته از کاراکترِ شهردارِ تهران، «رهش» در یک فصل، کامل از قاب «رمان» بیرون می زند و رسماً تبدیل به یک مقاله می شود. فصل 4 «رهش» معمای بزرگ کتاب است. جایی که روایت از لیا گرفته می شود و تحویلِ زنی مجهول الهویه می شود که در آخر این فصل باید بفهمیم خوانشِ استعاریِ نویسنده از شهر تهران است! زنی کلافه و رنجور که از بیمار ی اش برای مخاطب واگویه می کند و دست آخر از میلِ غلیظش به «لرزیدن» سخن می گوید که یحتمل هشدارِ نویسنده است به مخاطبِ تهران نشینِ کتاب. «رهش» از فصل5 دوباره به سیاقِ قبل بر می گردد و مخاطب را حیرت زده می کند که جای چنین فصلی و چنین روایتی چرا باید درست در میانه ی یک «رمان» باشد؟ 

یک پایان عجیب
پایان بندی، یکی از نقاط قوت اکثر آثار امیرخانی بوده. از حسن ختامِ استعاری و شیرینِ «من او» تا پایان بندیِ عمیقِ «قیدار». کتابِ آخر اما در این زمینه هم فاصله ای نجومی با سایر آثارِ نویسنده دارد. گذشته از ارجاعِ جذابِ نویسنده به «ارمیا» در فصل آخر، جمع بندی کتاب عملاً «هیچ» است و نویسنده پیشِ چشمِ مخاطبینِ میلیونیِ کتاب، رسما می گوید باید به تهران «شماره یک» کرد! همین قدر صریح. شاید همین پایان بندیِ عجیبِ کتاب، برای بی حوصله بودنِ «رهش» کافی به نظر برسد. امیرخانی مخاطب کتابش را در جایی میان زمین و هوا رها می کند و آن تجویزِ بهت آور را برای شهرش دارد. چنین اتفاقی، «رهش» را مستقل از تمام ضعف های ساختاری و نقدهای محتوایی، در جایگاهی نازل می نشاند.

محتوای خوب، فرم بد
امیرخانی در «رهش» دغدغه دارد. این را از سطربه سطرِ کتاب می شود فهمید. اما به نظر می رسد نویسنده ی محبوب ما، برای بیان این دغدغه، قالب خوبی را انتخاب نکرده. «رهش» می توانست در ادامه ی نشت نشاء و  نفحات نفت، یکی از جستارهای خوبِ امیرخانی باشد و منشاء بحث های فراوان درباره ی تهران. اثری که در مقابل ماست اما، میان رمان و مقاله، مردد است. گاهی روایت می کند و گاهی شکایت. گاهی قصه دارد و گاهی گله. در نهایت هم، نه رمان است و نه مقاله! بیشتر شبیه جوششی درونی است که لابلای انبوه مشغله های نویسنده، جا باز کرده و نوشته شده و البته در نهایت، جایی در میان آثار ماندگار نویسنده پیدا نکرده. «رهش» را باید بی سروصدا و محترمانه بایگانی کنیم و منتظر آثارِ درخشانِ بعدیِ امیرخانی باشیم. نویسنده ی خوش قریحه ی روزگارِ ما، هنوز می تواند خاطرات کتاب های خوبِ گذشته اش را زنده کند. او هنوز برای دفاع از قهرمانی هایش، فرصت دارد.
 

نظرات

لیلا کاظم زاده
این نقد را اصلا نپسندیدم. بسیار سطحی و متعصبانه نوشته شده.
آفرین دقیقا همینطور بود

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved