1. خانه
  2. مطالب
  3. ادبیات
  4. فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است | نگاهی مروری به کتاب «رستخیز»
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است | نگاهی مروری به کتاب «رستخیز»

فصل بلوغ شیعه یقیناً محرّم است | نگاهی مروری به کتاب «رستخیز»

نگاهی مروری به کتاب «رستخیز»
ادبیات 1398/8/8 6 دقیقه زمان مطالعه 0

نمی دانم خاصیت سال ها فلسفه خوانی است و یا چیز دیگر، اما هرچه هست محرم برای آدم هایی مثل من، خیلی عجیب و غریب تر از باقی آدم ها رخ می دهد. دیگران را نمی دانم، اما خودم دنبال هزارتا چرا هستم؛ چرا هایی که تمام نمی شوند و هر محرم چرا های جدیدی رو می شود. گاهی بی رحمانه خودت را می گذاری وسط سال 61 هجری و سعی می کنی منصفانه نسبت خودت را با آن آدم ها و واقعه بسنجی، و حدس بزنی انتخاب هایت چگونه بود؟ 
باید جزء آدم های دور از روضه و هیئت با هزار سؤال و چرا باشید تا بدانید چقدر تشنۀ روایت دیگران از این محیط ها و لحظات هستید. چقدر دوست دارید بدانید دیگران چه مسیری را طی می کنند و به کجا از آن واقعه رسیده اند؟ و حالا در این یادداشت و در میانۀ محرمی دیگر از آنچه از عمرم باقی مانده است، بر آنم تا از مواجهه ام با کتاب «رستخیز» برای شما بنویسم.
"نفیسه مرشدزاده" تصویر و نام و قلم مشهور و محبوبی میان مجله خوان های داستان دوست دارد. وقتی نشر «اطراف» را تأسیس کرد، تمرکزش را بر روایت گذاشت و چند جلد کتاب خوب و مهم در این حوزه را هم روانه بازار کرد. 
در آستانۀ محرم سال 1396 کتاب «کاشوب»، که بنا بر توضیحات مدیر مجموعه، این کتاب روایت روضه هایی بود که زندگی می کنیم، را به جامعه کتاب خوان و مذهبی ارائه کرد و سال بعدش کتاب «رستخیز» را.
دروغ چرا؛ «کاشوب» که منتشر شد و آن همه تحسین و تمجید را که شنیدم، پشتش وسوسه شدم کتاب را بخرم، اما دریغ که چاپ اولش تمام شد. تا آمدم بجنبم «رستخیز» هم منتشر شده بود و باز دستم کوتاه ماند. اما امسال قبل محرم و پیش از انتشار سومین جلد از این مجموعه، «کاشوب» و «رستخیز» را خریدم و خواندم؛ و بماند که چقدر جا خوردم. 
در توضیحات پشت جلد کتاب آمده است که «رستخیز» روایت بیست وچهار نفر است از اتفاق هایی که نسبت آن ها را با رخداد سال 61 هجری تغییر داده است. با این پیش فرض سراغ این بیست و چهار روایت می رویم. 
پیش از پرداختن به بررسی چند نمونه از این روایت ها باید به دو موضوع اشاره کنم؛ نخستین اشکال اساسی که در این کتاب مشهود است و در واقع ستون فقرات آن را معیوب ساخته است، این است که غالب این بیست وچهار یادداشت، روایت نیستند، خاطرۀ شخصی، حسب حال، شبه مقالۀ علمی و گزارش تحلیلی ذیل عنوان روایت گنجانده شده است. این موضوع عملاً کتاب را از ساختاری منسجم دور کرده است. مورد بعدی که باید مورد توجه قرار بگیرد، سطح نثر آثار منتشر شده است. به واسطه نویسندگان متعدد توقع نداریم سطح نثر در کل کتاب یکسان باشد، لکن بهره مندی از حداقل استاندارد در این مورد کم ترین انتظاری است که می توان از یک مجموعه داشت. متأسفانه «رستخیز» از این حداقل بی بهره است.
روایت «پاتیل ها را لت می زنم» نوشته "احسان عبدی پور" دقیقاً در راستای هدف و تعریف کتاب است. نسبت عبدی پور با عاشورا به واسطۀ یک نذر تغییر جدی کرده بود. این یادداشت یک روایت واقعی با نثری شلخته بود. شلختگی نثر عبدی پور امر تازه ای نیست. سیلان از زبان معیار به سوی گفتار یکی از ویژگی های نثر اوست. او همان قدر که گرم صحبت می کند، گرم و گیرا هم می نویسد؛ اما روایتش قطعاً نیازمند به یک ویراستاری جدی است.
یک سؤال جدی در مقابل انتخاب بعضی از یادداشت ها از جانب دبیر مجموعه وجود دارد؛ برای مثال، دلیل انتخاب یادداشتی مانند «شهید شد عباس محترم» چه بوده است؟ نثر ضعیف و محتوایی بسیار معمولی و شبه گزارش مانند، بی هیچ نکته و نقطه و آن تکان دهنده ای مجموعه ویژگی های این یادداشت است.
از عاشورا نوشتن سخت است. عظمت دردناک واقعه، هیبت و هیمنه آن اتفاق، فارغ از بزرگی شخصیت حضرت حسین بن علی(علیه السلام) نیازمند رعایت شرایط و توجه به ظرایف پیچیده ای است. ادب حضور در برابر روایت از ایشان بدیهی ترین موضوعی است که رعایتش نیاز به تذکر ندارد. این ها را بگذارید کنار هجونویسی بی ادبانه و هتاکانه «حاج آقا ها دو بار نمی آیند». نویسنده این یادداشت تفاوت میان هجو و طنز را نمی داند؛ آن هم دقیقاً میانه کتابی که بناست سراسرش نامی باشد از حضرت سیدالشهدا(علیه السلام). نویسنده در یک مسابقه فرضی با خودش به تحقیر خانواده و اقوامش پرداخته، آن هم با استفاده از ماجرای روضه های خانگی.
ارتباط روایت «بعد از رسول» با واقعه عاشورا دقیقاً چیست و کجاست؟ در چند خط پایانی انگار عاشورا را بی هیچ ربط منطقی، با سنجاق الصاق به یادداشت کرده اند. 
«مرد کویرکجا گریه می کند» روایت یک همسر روحانی از سفر تبلیغی همسرش است که دغدغه جدی اش متأثر ساختن مردم برای گریه بر سیدالشهدا(علیه السلام) است. باید توجه داشت در این گونه روایت ها راوی باید با تمهیدات گوناگون، مانند نظرگاه دقیق، سعی کند موضوع روایت شده را قربانی امور حاشیه ای نکند؛ اتفاقی که در این روایت واقع می شود. عملاً تلاش ایشان برای روحیه دادن به همسرش محور اصلی متن شده است و فقط بستر این همراهی عاشورا بود. و یا روایت های «ساعت اسارت»، «شیشه شمر» و «دم دیگ های سیاه» جز بازگویی خاطره هایی از کودکی نویسندگانش که در بازه زمانی محرم اتفاق افتاده است، هیچ نکته تازه ای ندارد. 
«مقام مضطر» در روایت ششم بیان منقطع بعضی دوره های زندگی نویسنده است که نخ تسبیح همه آن ها دغدغه اشک و گریه است، آن هم با نثری معمولی و غیرجذاب و تکه هایی که بی نظم در کنار هم قرار گرفته اند.
«نابازیگری» روایت تلاش یک معمم است برای روضه خواندن و اشک گرفتن از پامنبری هایش؛ با این دغدغه که برای مردم بازیگری نکند، همین. 
«نذر کردن نبض دوم» روایت جذابی بود از تجربۀ زنی باردار در پیاده روی اربعین که با اولین تپش های قلب جنینش برای همیشه عمرش نسبتش با آن خطه و قهرمان بلامنازع همه شیعیان تغییر کرد. این روایت یک شروع خوب و پایان بهتر داشت، منتهی در میانه کار تبدیل به یک گزارش معمولی شده بود. 
از انصاف دور نشوم هر چند روایت «للحروب رجالاً» با این که یک متن تحلیلی و گزارشی است، اما در آن بندی وجود دارد که نمی توان نسبت به آن بی تفاوت بود.
«آغاز عصر ظلمت، واقعۀ کربلاست؛ آن جا که برای اولین بار و آخرین بار معصومی، نه به اراده و دستور یک حاکم ظالم و یا ضرب شمشیر انسانی شقاوت پیشه، که به اراده جمعی مردم به شهادت می رسد... هر سال شیعیان در این روز بر سر می زنند و اشک می ریزند تا خداوند توبه انسان را بپذیرد و آن واسطه را فرستد تا نور باز هم در جهان بتابد و انسان دوباره سر به آسمان بلند کند.»
با این اوصاف نمی توان و نباید تلاش این ناشر شریف را برای انتشار اثری درباره محرم و عاشورا نادیده گرفت. این موضوع سعی محترمی است که باید قدر دانسته شود و سعی شود با بیان نکات ضعف انتشار به مجموعه هایی قوی تر کمک کنیم.

 

مطالب مرتبط

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

از فرشِ آمریکا تا عرش جبهه مقاومت با حسین شیخ‌الاسلام | معرفی کتاب «سفیر قدس»

«مردم به همان چیزی که امام می‌خواست رأی دادند؛ نه به اسلامی که در ذهن فلان مرجع یا فلان شخصیت سیاسی بود. …

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

پیوند کووالانسی ازدواج | جستاری درباره کتاب «نیمه دیگرم»

ازدواج یک پیوند کووالانسی است که زوجین باید با به اشتراک گذاشتن الکترون‌های خود، زندگی‌شان را در یک خط راست …

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

سنگی در تاریخ | نگاهی به رمان «سنگی که سهم من شد»

در اینجا با داستانی روبرو هستیم که نویسنده از لحاظ به کارگیری عناصر داستانی تا حدود زیادی موفق عمل کرده و به …

کليه حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به موسسه کتاب فردا می باشد

توسعه و طراحی سایت توسط آلماتک

bookroom.ir - Copyright © 2007-2019 - All rights reserved