آیت الله شیخ محسن اراکی عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در مصاحبه ای بیداری اسلامی را از دیدگاه مبانی فقهی شیعه تحلیل کرده اند که در پی می آید:
* به عنوان اولین سوال در قبال مسألة بیداری اسلامی بطور کلی فقه شیعه چه ظرفیتها و مسئولیت هایی میتواند داشته باشد؟
به نظر بنده فقه اسلامی با بیداری اسلامی یک رابطه کاملاً بنیادین دارد، بدین معنا که بنیاد بیداری اسلامی با فقه جعفری سازگار است و با اصول فقه جعفری کاملاً منطبق است. در حالیکه این سازگاری بین این حرکت جدید و بین این بیداری اسلامی وفقه بسیاری از مذاهب سازگاری وجود ندارد. بنیادهای این بیداری اسلامی که عرض کردم نه تنها با فقه اسلام بر مبنای مذهب اهل بیت(ع) و با فقه جعفری کاملاً سازگارست بلکه باید بگوییم به شکلی جوشیدهای از مبانی و اصول فقه جعفری است.
چند اصل کلی از اصولی که ریشه این بیداری اسلامی است و بیش از هر فقهی در مبانی فقه جعفری تببین شده است بدین توضیح هستند:
اصل اول اصل وجوب خروج بر ظالم و عدم جواز خضوع برای ولایت جائر است. این عدم خضوع برای ولایت جائر که یک مرتبه کار است و افزون بر این، وجوب خروج بر ظالم یک اصل یا دو اصلی از اصول بنیادین فقه جعفری است و در سایر مذاهب این دو اصل هر دو وجود ندارد، بلکه عکسِ این دو اصل وجود دارد، ولایت جائر را تجویز میکند. غالب مذاهب اسلامی ولایت جائر را تجویز میکنند و مشروع میدانند و خضوع برای ولایت جائر را جائز میدانند و بعضی خروج بر ولایت جائر رو تحریم میکنند و روایاتی را از رسول خدا نقل میکنند که ما معتقدیم بعضی از انها بد فهمیده شده و بعضی نیز جعلی است که به رسول خدا نسبت میدهند و احادیث مجعول عمدتاً در اوایل دوران خلافت امویان آغاز شده و این فعال ترین دوره ی جعل است که همان آغاز حکومت امویان که دوره معاویه و آل مروان است.
در این دوره است که این احادیث جعل شد که «اسمع و اطع للحاکم و یا للامیر و ان ظلمک و ان اخذ مالک و ان ضربک» (از حاکم اطاعت کن حتی اگر به تو ظلم کند و تو را بزند)، که در فقه ما نیست. بلکه فقه ما فقهی است که که میگوید از ظالم اطاعت نکن بلکه اصلاً قبول ولایت جائر از محرمات مسلم فقه ماست و شما میدانید که مرحوم شیخ انصاری در مکاسب محرمه فصل مشبعی در رابطه با حرمت ولایت جائر دارد آن هم در حدی که بحث میکند حتی اگر کسی برای جائر لباسی بدوزد و یا دواتی برای قلم آنها فراهم کند، کمک به جائر شده است. حتی در این حد در روایات ما تصریح به حرمتش شده و اصلاً حرمت ولایت جائر یکی از اصول اساسی فقه ماست. هم حرمت ولایت جائر و هم وجوب خروج بر ظالم و جائر که خود سیرة سید الشهدا(ع) و ان روایتی که حضرت از رسول اکرم نقل میکنند که «أیها الناس؛ إنّ رسول اللّه قال: «من رأی سلطانا جائرا مستحلّا لحرم اللّه؛ ناکثا لعهد اللّه؛ مخالفا لسنّة رسول اللّه؛ یعمل فی عباد اللّه بالإثم و العدوان فلم یغیّر علیه بفعل و لا قول، کان حقّا علی اللّه أن یدخله مدخله»
این روایت پیش ما متواتر است چون در تمام مقاتل این روایت از سید الشهدا از رسول اکرم (ص) ذکر شده است.
این روایت و روایات دیگر زیاد است که در کتب روایی ما ذکر شده و فقها به استناد این روایت و حتی به استناد آیات قرآنی زیاد مثل لا ترکنوا للذین ظلموا قائل بر حرمت ولایت جائر و هم قائل بر وجوب خروج بر حکومت جائر شدهاند. این یک اصل بنیادین برای بیداری اسلامی جدید است و اصلاً بیداری اسلامی جدید مبنای آن عدم تحمل حکومت جائر است. این مبنا در هیچ یک از مذاهب دیگر به این شکل وجود ندارد. این مبنا، مبنایی است که از فقه جعفری جوشیده و از معارف اهل بیت (ص) ریشه گرفته است.
اصل دوم که در فقه جعفری بیش از فقه سایر مذاهب به آن پرداخته شده است، حرمت قبول ولایت کفار و وجوب خروج بر ولایت کافرعلاوه بر ولایت جائر است. مسأله ولایت کفار بر مسلمین در قرآن کریم در قرآن نفی شده: و لن یجعل الله للکافرین علی مومنین سبیلاً و لا تتخذوا یهود و نصارا اولیاء و امثال این مطالب.
بحث ولایت، بحثی است که در فقه جعفری بیش از هر فقه دیگری به آن پرداخته شده است و ضرورت اینکه ولایت ولایت الله باشد وتقابل بین ولایت الله و ولایت غیر خدا، و این که ولایت غیر خدا از مصادیق شرک است. اینکه مسلمان نمیتواند ولایت غیر خدا رو بپذیرد اجمالاً در سایر فقه مذاهب هم وجود دارد منتها با آن تفسیر و جزئیاتی که در فقه جعفری به آن پرداخته شده برابر نیست و اساساً مبنای فقه جعفری مبتنی بر ولایت معصوم است. ولایت معصوم بنیاد فقه ماست که این ولایت معصوم هم مبنای توحیدی دارد.
توحید در طاعت مبنای فقه جعفری است. یکی از نکات و انگیزه های این بیداری اسلامی، نفی ولایت کافر است. آنچه در مصر اتفاق افتاد همین بود. مردم مصر احساس کردند که ذلیل شدند در برابر صهیونیست ها، در برابر آمریکا و اینکه مصر تبدیل شده به یک کشور ذلیلی که ارادهای برای مردم آن در برابر اراده آمریکا وجود ندارد و اراده آمریکاست که آنجا حکومت میکند. مردم تونس هم همین احساس را داشتند که ولایت آمریکا آنجا حکومت میکند. مردم یمن و بحرین نیز همین احساس را دارند. بنابراین یکی از انگیزههای بیداری اسلامی، خروج بر ولایت کافر است.
آنها ولایت ظالم را میبینند که وسیلهای برای ولایت کافر شده است. یعنی ولایت ظالم در کشورهای اسلامی با ولایت کافر تقریباً ادغام شده وطریقی برای سیطره کفار بر بلاد اسلامی شده است. این اصل دوم، عدم پذیرش ولایت کافر است که از اصول فقهی مهم ما میباشد که مبنای آن وجوب توحید در طاعت است.
اصل سوم از اصولی است که به نظر ما بیداری اسلامی از این اصل برخاسته، اصل عزت است که مؤمن باید عزیز باشد. باز هم عدم جواز اینکه مؤمن خود را به ذلت بیاندازد، در فقه ما به روشنی تبیین شده است. در کتب اهل سنت و سایر مذاهب، به این اصل کمتر پرداخته شده یا پرداخته نشده در حالی که در فقه ما به طور کامل به آن پرداخته شده است.
در روایات است که امور شخصی مؤمن را خدا به خود مؤمن سپرده که چگونه لباس بپوشد، چگونه غذا بخورد، چه مسکنی انتخاب کند با چه کسی ازدواج کند و غیره. اینها اختیارش دست خود مؤمن است اما یک چیز دست خود مؤمن نیست اینکه بخواهد در این رفتارهای خودش ذلیلانه رفتار کند. حتی در روایات ما آمده است که رسول اکرم (ص) تاکید داشته اند که تا آنجایی که آدم نیاز مبرم نداشته باشد درخواست و خواهش از دیگری نکند، زیرا عرضه نیاز به دیگری ذلت است. لذا انسان تا میتواند باید کاری کند تا از نیازمندی خود به دیگران خودش را آزاد کند و اگر نیاز دارد نباید آن را با ذلت مطرح کند. اصل عزت مؤمن در قرآن کریم شدیداً مورد تاکید قرار گرفته است : و لله العزة و لرسوله و للمؤمنین. امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: مرگ با عزت بهتر از حیات با ذلت است یا فرمایش سید الشهدا (ع) که شعار شیعه است: هیهات منّا الذله.
بنابراین از اصول بنیادین این بیداری اسلامی نوین، زیر بار ذلت نرفتن است. اگر خاطرتان باشد در ایام انقلاب شعارهای انقلاب اسلامی همین هیهات منا الذله بود یا زیر بار مذلت نرفتن. حتی شعارهایی که مردم با همان ارتکاز دینی خودشان برای انقلاب میساختند در آنها همین مضامین بود.
این سه اصل اساسی به نظر بنده ریشه بیداری اسلامی نوین است.
* با توجه به این که بیداری اسلامی بیشتر در کشورهای اهل سنت اتفاق افتاده، الگوی ولایت فقیه چقدر میتواند برای این ملت ها کارکرد داشته باشد؟
ما معتقدیم که اگر اصل ولایت فقیه به درستی تبیین شود خواهند دید که تحقق این سه اصل بنیادین جز در چهارچوب ولایت فقیه ممکن نیست و این ولایت فقیه است که تأمین کننده و تضمین کنندة این سه اصل میباشد.
هم در بعد نظری که وقتی در حوزه نظریه پردازی و تئوریک بحث می کنیم، مبنای ولایت فقیه همین سه اصل است. یعنی توحید در طاعت خدا، عدم خضوع برای ولایت جائر و عدم خضوع برای ولایت کافر و عزت مؤمن. این سه اصل هم از نظر تئوریک با ولایت فقیه رابطه نزدیک و منطقی دارد و هم از لحاظ تطبیق عملی باید گفت اگر بخواهیم این سه اصل یا چهار اصل را اجرا کنیم جز در چهارچوب ولایت فقیه قابلیت اجرا ندارد. خروج بر ولایت جائر و عدم قبول آن و خضوع در برابر ولایت خدا و توحید در طاعت خداوند متعال و توحید در ولایت الهی وعدم ذلت دربرابر ولایت کافرین، مبنای ولایت فقیه می باشد.
در آیات کریمه قرآن با تفسیر بر مبنای بینش مکتب اهل بیت و مذهب جعفری، این اصول اساسی از جمله عزت الهی تنها با ولایت الهی شکل میگیرد و تأمین میشود. بر همین اساس است که این بیداری اسلامی کنونی جز بر مبنای اصول و مبانی فقه شیعی، اصلاً قابل تبیین نمیباشد.
تجربه عملی سی ساله انقلاب اسلامی ایران نیز در بیداری اسلامی تاثیر گذاشته است. یعنی همین نظریه که آزادی ملتهای اسلامی جز در سایة ولایت خدا و رسول او و امام معصوم و نائب معصوم تحقق پیدا نمیکند. این را علاوه بر اینکه کتاب و سنت از نظر تئوریک بین این اصول و ولایت تبیین میکند، از نظر عملی هم منطقاً بدون آن یعنی ولایت تحقق پیدا نمیکند. تجربه تاریخی سی ساله ما همین را نشان داده است و دنیای اسلام و جوان ها دیدند که آنجا که ولایت است، عزت در مقابل کافر است و عدم خضوع در مقابل ولایت جائر قرار دارد. در ایران چنین است که و در جنوب لبنان هم همین است. حتی در فلسطین مانند غزه و حماس و آن بخشی از فلسطین که زیر پرچم ولایت جمهوری اسلامی هستند و در چهارچوب سیاستهای کلی جمهوری اسلامی حرکت میکنند توانستند به عزتی دست یابند. این تجربه جمهوری اسلامی، تجربة عملی گران بهایی بود که این بیداری اسلامی بر اساس آن شکل گرفت.
منبع: خبرگزاری ابنا