ناگفته هایی از تاریخچه ارتباط الکتریسیته و حیات
در صفحات مجازی شاعر و نویسنده یوسفعلی میرشکاک در وصف کتابی که اخیرا خوانده نوشته است:
کتابی را در دست مطالعه دارم با عنوان افسانه روشنایی. نوشته آرتور فرستنبرگ و ترجمه محمد مظفرپور از نشر کتاب فردا. خواندن آن بر هر موجودی که خود را انسان می انگارد واجب است. در این کتاب[افسانه روشنایی] به وضوح اهریمنی بودن تمدن تکنولوژیک ثابت شده و اگر جلوی شیوع خنزر پنزرهای الکتریکی آن گرفته نشود، عمر زمین و ساکنان آن درهمین قرن بیست و یکم به پایین خواهد رسید.
در صفحات مجازی شاعر و نویسنده یوسفعلی میرشکاک در وصف کتابی که اخیرا خوانده نوشته است:
کتابی را در دست مطالعه دارم با عنوان افسانه روشنایی. نوشته آرتور فرستنبرگ و ترجمه محمد مظفرپور از نشر کتاب فردا. خواندن آن بر هر موجودی که خود را انسان می انگارد واجب است. در این کتاب[افسانه روشنایی] به وضوح اهریمنی بودن تمدن تکنولوژیک ثابت شده و اگر جلوی شیوع خنزر پنزرهای الکتریکی آن گرفته نشود، عمر زمین و ساکنان آن درهمین قرن بیست و یکم به پایین خواهد رسید.
تمدن تکنیکی و میکروالکتریکی به آلودگی آبها، نابودی جنگلها،مرگومیر حشرات، بیماری پرندگان و آبزیان و دیگر جانوران اهلی و وحشی از جمله جانور دوپا منجرشده و امریکا و دانشمندان الدنگش حتی نتایج آزمایش های خود را مسکوت میگذارند و اگر دانشمندی بخواهد حقایق را بیان کند با دولت امریکا و هجوم دانشمندان وابسته به مراکز قدرت مواجه خواهد شد. باز صد رحمت به اروپا که کموبیش به فکر نجات از بحرانهای تمدن تکنیکی است و نتایج آزمایشها را پنهان نمیکند!
آقای میرشکاک درباره محتوای کتاب افسانه روشنایی اینگونه قلم زده است:
افسانه روشنایی کتابی سیاسی نیست؛ بلکه پژوهش علمی یک دانشمند است که نشان میدهد چگونه علوم فاوستی اندک اندک زمین و ساکنان آن را در معرض نابودی قرارداده اند. ویرانی با کشف الکتریسته آغازشده و با امواج رادیویی شدت گرفته و اکنون امواج ماهوارههای تلفن همراه ویرانی را به غایت رساندهاند. بنابرآمارهای این کتاب هر دکل مخابراتی که برافراشته میشود، موجی برامواج ویرانگر پیشین میافزاید.
یکی از دانشمندان به نام آلفونسو بالموری گفته است:"گاه آنچه را دارد رخ می دهدبا یک آیین خودکشی مقایسه می کنم که به کندی درحال رخ دادن است." (افسانهء روشنایی .ص552)
این طنزپرداز مطرح از قول نویسنده، مسئله اصلی کتاب افسانه روشنایی را میگوید:
"مسئله این است که همه داریم با شدت و ضعف، با برق اعدام می شویم و از آنجا که بیش از دویست سال است که جامعه انسانی این مسئله را انکار کرده است، به جای اینکه به زبان ساده حرف بزنیم و به آنچه اتفاق افتاده اعتراف کنیم، کلماتی را ابداع می کنیم که حقیقت را بپوشاند.
پس از آنکه برای اولین بار وبه یکباره ،کل شهر زادگاه من در چهاردهم نوامبر1996 تحت پوشش امواج مایکروویو پالس دار قرار گرفت، کاملا مطمئن بودم که این امواج قبلا تعداد زیادی از مردم را کشته اند...."(همان ص557/558)
پژوهش ادامه پیدا می کند و نزدیک است که نویسنده جان خودرا ببازد. چاره ای جز گریختن از شهر نیست:"پس از بیستم نوامبر،حنجره ام گرفت به طوری که نمیتوانستم دم و بازدم داشته باشم. صبح که شد کیسه خوابم را برداشتم، سوار قطار لانگ آیلند شدم و از شهر بیرون رفتم. باورکردنی نبود که چقدر حالم بهتر شد.
بعدا فهمیدم که درچهاردهم نوامبر که در ورمونت به سر میبردم، شرکت تلفن همراه اومتیپوتنت کامیونیکیشنر که اولین شرکت تلفن همراه دیجیتال نیویورک بود، ارائه خدمات به مردم را آغاز کردهاست.هزاران آنتن مستقر درپشت بام منازل در ششصد موقعیت مشغول فعالیت بودند؛ این یعنی اهالی نیویورک عملا داشتند درون یک رایانه زندگی میکردند." (همان.ص560/561)
آقای یوسفعلی میرشکاک از عوارض وحشتناک تمدین اهریمنی سخن گفته و در یادداشت خود درباره کتاب افسانه روشنایی نوشته است:
الغرض نه تنها سرطان و دیابت که آنفلوآنزا و نوع چینی آن یعنی کرونا و هزاران بیماری دیگر از تبعات تمدن اهریمنی کنونی هستند که بشریت را در چنگ خود گرفته به نحوی که جز تحمل آن تا روز مرگ چاره ای ندارد.
یکی از قربانیان لب تاپ می گوید: "هربار که از رایانه استفاده می کردم احساس فشار در قفسه سینه داشتم، قلبم تند می زد، به سختی نفس می کشیدم، سرگیجه می گرفتم، به سرم فشارمی آمد، صورتم سرخ وداغ میشد وحالت تهوع به من دست میداد. مشکلات شناختی عجیب و غریبی پیدا کرده بودم. نمیتوانستم کلمات را پیدا کنم، وقتی همسرم با من حرف میزد، پنج دقیقه بعد یادم میرفت. ناگهان دیگر نتوانستم تلفن همراهم را لمس کنم و اگر آن را کنارسرم میگذاشتم حالتی به من دست می داد که انگار کسی دارد مغزم را با دریل سوراخ میکند (همان.ص565)
امواج الکترومغناطیسی بالاخره حیوان ناطق را البته همراه با جنگلها وموجودات بی گناه، از روی زمین محو خواهد کرد. هر دانشمندی که بخواهد به معنای جدی کلمه نتایج پژوهش خود را درباب آثار زیانبار امواج الکترومغناطیس به جامعه منتقل کند کارش زار خواهد شد.
"یوهانسن نه تنها تامین مالی تحقیق خودرا ازدست داد بلکه تهدید به مرگ هم شدوحتی دریک مورد به جان او سوءقصد صورت گرفت....او می گفت: زندگی افرادی که حساسیت شدید به الکترومغناطیس دارند دراغلب اوقات یک جهنم زنده است.من در همان اوایل تحقیقم به این نتیجه رسیدم که شبکه مشهور تامین اجتماعی سوئد، آنها را تحت پوشش خود قرار نمی دهد،
بلکه کاری می کند که از پا دربیایند و از بین بروند. این مسئله مرا بسیار به هم ریخت. مسئله حساسیت شدید به الکترومغناطیس، نمونه ای از جهان دموکراتیک یا نمونه ای از این واقعیت است که چگونه کشورهای دموکراتیک نمیتوانند از جان شهروندانشان مراقبت نمایند. تصور اینکه به این مشکل دچارشده باشید سخت نبوده و نیست. امروز میگوییم فردی به این مشکل دچار است. اما فردا چطور؟نفزبعدی که از جامعه طرد خواهد شد کیست؟من؟شما؟چهکسی؟"(همان.ص569/570) این هم از سوئد بسیار پیشرفته که گاهی دراهریمنی بودن روی دست ایالات متحده بلند میشود.
این نویسنده و شاعر معاصر درباره کتاب افسانه روشنایی و معنایی که به آن دست یافته نوشته است:
نتوانستم حق این کتاب را ادا کنم. کتاب علمی است و دقیق و پراز آمار، و من اهل ادبیات. امیدوارم جوانهای دانشجو بخوانند و حق آن را ادا کنند و اما نکته ای باید بیفزایم و آن این است که ما کشورهای عقب مانده و توسعه نیافته هرچند شانس آوردهایم که همزمان با اروپا و امریکا با سرت به ورطه تمدن تکنیکی نیفتادهایم بدشانسی ویژه ای داریم و آن برباد دادن همه سرمایههایمان در راه بهرهمندی از الکترومغناطیس است.
باخواندن افسانهء روشنایی به این معنامی اندیشم که جستجو در فضا برای یافتن سیارهای که قابل سکونت باشد از زمانی آغاز شد که اهریمنان ایالات متحده فهمیدند زمین را در معرض نابودی قرار داده اند. اگر از سیطره تکنیکی خود دست بردارند سروری بر زمین را از دست خواهند داد و اگر ادامه بدهند خود نیز نه تنها درمعرض بیماریهای ناشی از الکترومغناطیس خواهند بود بلکه به فرجام همچون دیگران نابود خواهند شد. از هنگام فهم این معنا درصدد برآمدند که سکونتگاهی دیگر در آسمان بیابند که تاکنون نیافتهاند و نخواهند یافت.
آقای میرشکاک قصه اهریمنها را پیش از این شواهد عدمی و آمارها، در قرآن کریم این چنین خوانده است:
قرآن کریم چهارده قرن پیش که نه زمین آلوده بود و نه دریا و نه بشر دستاوردی فنی و صنعتی داشت این وضع اهریمنی را پیشگویی کرده ومی فرماید: "ظهرالفساد فی البر والبحر بماکسبت ایدی الناس لیذیقهم بعض الذی عملوا لعلهم یرجعون" (روم.آیهء41)
آیا امکان دارد که شیاطین اروپا و امریکا و پیروان اهریمن زده آسیایی آنها از این راه برگردند؟ فرجام امور در دست خداوند است. چون با اینکه نتایج پژوهش دانشمندان گواهی میدهد که کمترین فرجام استفاده از تلفن همراه و لپ تاپ کوری است. آسیاییهای عقب مانده تازه به آنجا رسیدهاند که نه تنها به قیمت کوری و کری و امراض دیگر بلکه به قیمت نابودی خود را به پای امریکا و اروپا برسانند و در راه این محال جانفرسایی میکنند.
باز باید خدا را سپاس گفت که الکترومغناطیس علیرغم همه زیانهایش ممکن است که بسیار زود انسان را از نکبت حماقتهایی که ویرانی را پیشرفت میانگارند، برهاند. واقعا اگر مرگ در کار نبود از آوار بلاهت و سفاهت و خوش خیالی به کجا پناه میبردیم؟
جناب میرشکاک در پایان به طنز تلخ زندگی خودشان و همه ما اشاره میکنند:
در پایان کتاب، سکته ناشی از تلفن همراه درمیان نوجوانان کشورهای مختلف، سرطان پستان زنان، سرطان مفصل ران درمیان کسانی که تلفن همراه را درجیب عقب خود نگه میدارند، سرطان روده، سرطان پروستات، مرگ اسپرم درمیان جوانان، سرطان مغز و... مورد بررسی آماری قرار گرفته است و موجب سپاس بنده از خداوند میشود. بنده هم با تلفن همراه دمسازم و به همین امامزاده دخیل بستهام که شاید از نکبت روزگار کنونی وارهاندم.
آیا این نکبت نیست که انسان به سودای موهوم پیشرفت خود را به مغاکی دراندازد که دیگران زودتر درآن افتاده اند؟درهمین کتاب آمده است که انیشتن گفته است که اگر زنبورهای عسل از میان بروند انسانها چهارسال بعد از میان خواهند رفت. طبق امار زنبورهای عسل وحشی و اهلی از برکات امواج دکلهای رادیویی و تلویزیونی و تلفن همراه، روز به روز درحال کاهشند.مراد انیشتن وابستگی حیات انسانی به چرخه حیات طبیعی و زندگی حشرات و گیاهان وجنگلها است که خدا را شکر همه درحال انقراضند:
"کاردارد به جایی می رسد که به جای انتن های تلفن همراه در فواصل چند مایلی، شاهد انتنهای تلفن همراه به ازای چند خانه باشیم. همین الان این مسئله (فاجعه) در چین و کره جنوبی در حال اجراست و مانند آتشی در حال سرایت به هرشهر دیگر در جهان است. گرچه آنتنهای جدید کوچک هستند. (جعبه های کوچک بر روی تیرهای تلفن) اما افراد را در معرض تابشی با قدرت دهها تا صدها برابر تابش ناشی از دکلهای مرتفع کنونی قرار خواهند داد. (همان.ص584)
دوهزار و دویست ماهواره درحال گردش دور کره زمیناند که قرار است به زودی تعداد آنها به پانصد هزار تا برسد. در زیر چنان ابر پربارانی از امواج الکترومغناطیس برای هیچ موجودی امکان ادامه حیات نخواهد بود. اکنون میتوان اعتراف کرد که اهریمن درحال چیرگی بر اورمزداست.
بشر دیگر آینده ای ندارد و همراه با خود دیگر موجودات را به نابودی محتوم خواهد کشاند. مگر اینکه فرازمینیها در کار اهریمنان حاکم برجهان کنونی مداخله کنند و زمین را نجات بدهند. آیا ممکن است افسانه بر واقعیت چیره شود و از دل اساطیر نیرویی بیرون بیاید که با حاکمان اهریمن سرشت و دانشمندانی که ابلیس مجسمند دربیفتد و آنها را براندازد؟
ای دل بیا که تا به پناه خدا رویم
زانچ آستین کوته و دست دراز کرد
خدا پدر مرگ را بیامرزد که تنها رهاننده انسان از نکبت دانش بشری است.
اول و آخریار
کتاب افسانه روشنایی نوشته آرتور فرستنبرگ است و با ترجمه محمد مظفرپور در انتشارات کتاب فردا چاپ و منتشر شده است. اگر مایل به آشنایی و خرید با تخفیف مناسب و آسان تر کتاب افسانه روشنایی هستید، میتوانید «اینجا» را کلیک کنید.