یادداشتهای روزانه «فاطمه سلطان دهقانی» همسر یک ارتشی حاضر در جنگ تحمیلی در کتاب «تاوان عشق» تألیف «محمدحسن صادقزاده پوده» منتشر شد.
به گزارش فارس، در حادثه کربلا دو زن، غیر از خاندان وحی، خوش درخشیدند و سالهاست وعاظ، مداحان و تعزیه گردانان در منبرها و تکایا از آنها به نیکی یاد میکنند؛ آن دو زن یکی مادر «وهب» بود که فرزند دلبندش را بدرقه کرد و دیگری زن «زهیر»، که شوهر خود را ترغیب کرد تا اسلام را یاری دهد. در طول نبرد نابرابر هشت سالهای که بین اسلام و کفر در زمان ما به وقوع پیوست، زنان زیادی کارهایی همچون کارهای آن دو زن انجام دادند، اما آنچنان که در شأن آنان است از آنها نشانی در مکتوبات و یا نقلهای ماندگار ثبت نشده است. «محمدحسن صادقزاده پوده» در کتاب «تاوان عشق» به روایت وضعیت زندگی همسران نظامیان حاضر در دفاع مقدس میپردازد به نوعی این اثر بر اساس خاطرات همسر یکی از نظامیان ارتشی، روایت شده است که با وجود مشکلات و دشواریهای پیشروی یک خانواده پرجمعیت بدون حضور پدر، همه آنها را پشت سر نهاده و راههای پیشرفت فکری و معنوی فرزندان و همسرش را مرتفع میکند به گونهای که یکی از فرزندانش در جبهههای حق علیه باطل، مفقودالاثر میشود. کتاب «تاوان عشق» دربردارنده بیش از یکصد و ده داستان نظیر «دعوتنامه»، «بازار داغ شایعات»، «آوارههای جنگ»، «مشکلگشا»، «معجزه شهید»، «بمبگذاری توسط منافقین»، «آدمهای بیابانی»، «دوره امدادگری»، «نقش زنان»، «انسان رها شده»، «خواستگار»، «عروسی زمان جنگ»، «تیپ مسلم ابن عقیل (ع)» و «توجیهات نامفهوم» است. کتاب «تاوان عشق» به یادداشتهای روزانه زنی میپردزاد که شوهرش در ارتش خدمت میکرد و در جنگ تحمیلی نیز حضور داشت، او روزانه و به امید اینکه روزی همسرش برای همیشه در کنارش خواهد ماند به نگارش اتفاقاتی که هر روز برای او و فرزندانش رخ میداد را یادداشت میکرد. در نهایت پس از پایان جنگ، همسرش نزدشان باز میگردد و روزی برای تعمیر شیر آب، نیازمند واشر میشود و بنا به عادت ده سال گذشتهاش به زیرزمین منزل میرود که با کرسی، چادر، مقنعه و وسایل زندگی مواجه میشود که در کنار آنها جزوهای افتاده بود که پس از مطالعه، در مییابد که آنها یادداشتهای روزانه همسرش بوده که در غیاب او به نگارش درآورده است. یکی از یادداشتهای این اثر به «تلفن بدون تماس» اختصاص دارد که در ذیل آن را میخوانید: وقتی تلفن میزنی، مجبوری با خانه خواهرت تماس بگیری. چون نه خودمان تلفن داریم و نه همسایههایمان؛ میدانی که هزار و دویست متر راه است، یکی از بچههایشان با دوچرخه میآید، خبر میدهد که مثلاً دایی نیم ساعت دیگر تلفن میکند. آن وقت من یک بچه را به دوش میگیرم و سه تای دیگر را کشان کشان پیاده تا خانه خواهرت میآورم، بعضی از اوقات، زمانی میرسم که تو تلفن کردهای و من نبودهام، اگر برسم هم به دلیل اینکه زمان زیادی برای تلفن کردن نداری، به سرعت حال و احوال جزئی میکنی و من باید این راه را دوباره با همین بچهها پیاده برگردم. گاهی هم یک ساعت مینشینم، ولی از تلفن کردن خبری نیست. بدون تماس باز میگردم و چون برای خداست، تحمل میکنم. چند روزی به عید مانده است، 1359 نزدیک میشویم، نه برای خودم و نه برای بچهها، هیچ گونه خریدی نکردهایم. بنا نداریم که به بازار برویم، اصلاً مثل اینکه امسال عید نداریم. آب آشامیدنی برای همه وصل شده، اما فاضلاب و گاز مانده است، گویا بچهها مرا درک میکنند و چیزی نمیگویند، اما بیپدری در چهره آنها نمایان است. این شش ماه، به اندازه شش سال گذشت است، امروز که مرخصی تو تمام شد و رفتی، بعد از یک وقفه چند روزه نوشتن را شروع کردم. باز خدا را شکر در ایام عید یک هفته نزد ما بودی ولی این را بدان که شلوغیها و رفت و آمدهای فامیل، نه تنها این بار، بلکه هر دفعه با رفتن تو تعطیل میشود. آن وقت که تو هستی، همه هستند و آنگاه که ما بیشتر نیاز داریم، هیچکدام پیدایشان نمیشود، انگار همه آب میشوند و در زمین فرو میروند. سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس کتاب «تاوان عشق» تألیف «محمدحسن صادقزاده پوده» را در 244 صفحه و با قیمت 6500 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.