loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کلاهی که به اسم «طرح ملی کتابخوانی» سر مردم میرود

چهارشنبه 29 آذر 1391

این کلمات را کنار هم قرار دهید: فجر، 57، جزیره ابوموسی، زلزله در کتابخوانی، حضرت علی(ع)، فرزند فاطمه(س) و... . انصافا جا دادن همه این عبارات در یک تبلیغ، مخاطب را قانع می‌کند که با یک طرح ملی روبرست. احتمالا خیلی از مسئولین هم که با «طرح ملی کتابهای فجر» همکاری کرده‌اند گول همین کلمات را خورده‌ و نتوانسته‌اند در برابر اینهمه نماد ملی، دینی و انقلابی مقاومت کنند.

 

به گزارش رجانیوز، اجرای «طرح ملی کتابهای فجر» حتما به مقدمات بسیاری نیاز داشته است و برگزارکنندگان آن از مدتها پیش دنبال راست و ریست کردن این مقدمات بوده‌اند، اما عموم مردم در همین چند هفته است که از طریق تبلیغات پر سر و صدای تلویزیون در جریان آن قرار گرفته‌اند.

 

خلاصه این طرح در یک جمله این است: «چهار کتاب را می‌خرید و شناسه چاپ شده روی جلد آن را پیامک می‌کنید و بعد منتظر می‌مانید تا در قرعه کشی اسمتان در بیاید و جایزه ببرید». همانطور که مثلا شناسه درج شده روی قوطی رُب یا داخل بسته پودر رختشویی را پیامک می‌کنید!

 

اما چرا باید تا این حد بدبینانه نگاه کنیم به طرحی که ادعا دارد زلزله‌ای خواهد انداخت به جان بی‌رمق کتاب‌خوانی کشور؟

 

 

یک بازاریاب حرفه‌ای

 

اولین دلیل، نویسنده کتاب‌ها و رییس طرح ملی فجر است؛ طرحی که قرار است کتابخوانی را در سطح ملی ترویج کند، تنها ترویج و تبلیغ خواندن چهار جلد کتاب است که یک بازاریاب حرفه ای آنها را نوشته است!

به همین سادگی! نویسنده چهار جلد کتابی که قرار است کتابخوانی را در سطح ملی ترویج کند،‌ کسی است که متخصص در حوزه بازاریابی و تجارت است و در کارنامه‌ای که خودش در سایت شخصی ذکر کرده کمتر چیزی می‌توان یافت که ربطی به فعالیت فرهنگی داشته باشد.

 

 

«علیرضا صادقی» مشاور بازاریابی در بنگاه های اقتصادی  است، او رییس هیئت مدیره شرکتی در همین حوزه نیز هست. به شرکتهای خارجی برای حضور در بازار تجاری ایران مشاوره می‌دهد و علاوه بر همه کارهایی از این سنخ، عضو هیئت مدیره شرکت فولاد بافت و رییس هیئت مدیره کارخانجات صنایع سنگ الیاسکو  نیز هست! او البته مدیرمسئول فصلنامه‌ای با موضوع بازاریابی است و کتابهایی هم در این زمینه تالیف کرده است.

 

حالا به نظر شما حضور چنین شخصیت البته محترمی در صدر یک طرح، آیا جنبه‌های فرهنگی آن را تقویت می‌کند یا وجوه اقتصادی و تجاری‌اش را؟! شاید اگر کمی بیشتر بررسی کنیم به جواب های جالبتری برسیم.

 

  

سودی که کلی صفر دارد

 

مدیر روابط عمومی ستاد طرح ملی فجر در گفتگو با خبرگزاری فارس پیش بینی کرده است که حداقل هشت میلیون نسخه از این کتابها بفروش برسد، که این امر با توجه به تبلیغات سرسام آور آن دور از ذهن نیست. در اینصورت با احتساب قیمت نزدیک به 2000 تومانی برای هر نسخه از این کتاب ها و ضرب آن در هشت میلیون نسخه به رقم نجومی 12 میلیارد تومان خواهیم رسیدند.

 

320 میلیون تومان آن را هم طبق تبلیغات صورت گرفته، برای جایزه کنار بگذارید. بیایید فرض کنیم که صدا و سیما هم دو میلیارد برای تبلیغات گرفته، و حداکثر سه میلیارد تومان هم صرف چاپ کتاب‌ها شده باشد که با توجه به حجم کم کتاب(64 صفحه) و قطع جیبی آن حتی مبلغ زیادی هم است.

 

 

 البته بی انصاف نباشیم، این طرح حتما هزینه‌های مختلف اجرایی هم دارد که اگر دست بالا هم بگیریم بعید است از 680 میلیون تومان بیشتر شود. حالا با یک حساب و کتاب سرانگشتی می‌توان به آقای صادقی بخاطر راه انداختن تجارتی با 10 میلیارد تومان سود تبریک گفت!

 

این در حالی است که برای خرید این کتاب به صورت اینترنتی و در هنگام ورود به سایت اطلاعات کاملی از شما دریافت خواهد شد که شامل آدرس، کدپستی، شماره ملی و ایمیل و شماره تماس شما خواهد بود. به این ترتیب و پس از پایان این طرح، شرکت بازاریابی مجری این طرح، بانکی مفصل از اطلاعات شخصی میلیون های ایرانی خواهد داشت که در آینده قطعا به کار پروژه های بعدی بازاریابی این شرکت خواهد آمد.

 

 

کلاهی که برای سر مسئولین فرهنگی ما گشاد بود

 

درباره این طرح گفتنی‌ها فراوان است. بالاخره کسی که حتی به قدر سر سوزنی تجربه کار فرهنگی داشته باشد می‌تواند حدس بزند که برگزاری چنین طرحی که کتابهایش را حتی داروخانه‌ها(!) هم بفروشند و قرعه کشی آن در روز بنیاد شهید باشد نیاز به کسب چه مجوزهایی دارد!؟

 

اما اینها حرف اصلی این نوشته نیست. حرف این است که چرا مسئولین فرهنگی ما باید انقدر ساده اندیش باشند؟ چرا باید بتوان با قرار دادن چهار تا کلمه فجر، ملی، امام علی(ع)، کتابخوانی، ابوموسی و... آنها را مجاب کرد که این یک طرح «ملی» برای «ترویج کتابخوانی» است. و بر اساس مجوزهای اینچنینی، مجوز تبلیغات گسترده در صدا و سیما را هم پیدا کند و همه دستگاههای فرهنگی را پای کار اجرای طرحی بیاورد که فقط تخصص مجری را در بازاریابی به رخ می‌کشد و بعید است چیزی نصیب فرهنگ کشور کند؟

 

آیا واقعا چند نفر از کسانی که کتاب‌ها را می‌خرند بعد از ارسال کد شناسه آنها را مطالعه می‌کنند(که البته با توجه به محتوای سه تای آنها همان بهتر که مطالعه نکنند!)؟ هرچند که برای پاسخ به سوالات موجود در هر کتاب هم جوایزی در نظر گرفته شده است. اما جوایز این بخش در مقابل جوایز خرید کتاب بسیار تا چیز است و جالب آنکه مثلا برای کتاب «تیپ شخصیتی خود را بشناسید تیپ های احساسی» سوالی پرسیده شده است که می‌توان حدس زد چقدر مخطب را به خواندن کتاب تشویق می‌کند: «شـما چـه تـصویـری از فـرهنگ کتـابـخوانی در سـال 1404 (شمسی) بـرای جـامعه ایـران پیش بینی می کنید؟»

 

 

کسانی که دستی در بازار کتاب و کتاب‌خوانی دارند می‌دانند که مشکل کتابخوانی کشور با این چیزها حل نمی‌شود. با برگزاری یک طرح به اصطلاح ملی و قرعه کشی و اهدای یک دستگاه تراکتور نمی‌توان مشکلی را که بیشتر از هرچیز ریشه در فرهنگ مردم دارد حل کرد. مسئولین محترم هم که دلشان به حال کتاب و کتابخوانی می‌سوزد بهتر است به فکر ناشرانی باشند که سالها خاک این عرصه را خورده‌اند و با هزار و یک مشکل دست و پنجه نرم می‌کنند. مسئولین صدا و سیما امکان تبلیغ کتاب را برای کتاب‌هایی فراهم کنند که آنقدر ارزش محتوایی دارند که خود ناشر قیمت آن را با یک تخم مرغ شانسی مقایسه نکرده باشد!

 

رویکرد عجیب مسئولین صدا و سیما در ترویج و تبلیغ این طرح نیز بدون در نظر گرفتن تاثیرات اجتماعی و اقتصادی آن محل شبهه و سوال است. آیا واقعا یک ارزیاب متخصص در رسانه ملی برای ارزیابی طرح هایی که قرار است با سرعت و تکرار غیرقابل تصور هر روز و در لابلای هر برنامه برای همه مردم ایران تبلیغ شود، وجود ندارد تا پیوست های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این طرح های به اصطلاح ملی بررسی شده و پس از آن اقدام به تبلیغ آنها شود حتی اگر این تبلیغ آورده ای چند میلیاردی برای رسانه ملی داشته باشد؟

 

در انتها باید به حال مسئولان فرهنگی تاسف خورد و به شاگران آقای صادقی تبریک گفت که واقعا استاد خوبی برای یادگیری بازاریابی و کسب سود بیشتر انتخاب کرده‌اند.

 

کتابهایی که بر یک تفکر انحرافی بنا شده‌اند

 

اما کتاب‌هایی هم که در این طرح به فروش می‌رسند خود حدیث مفصلی دارد که در اینجا به صورت مجمل به آن اشاره می‌کنیم. سه کتاب از این مجموعه 9 تیپ شخصیتی را بررسی می‌کند و در کتاب چهارم کپی پیستی از سخنان امیرالمومنین(ع) آورده شده است.

 

نکته آنجاست که بررسی آن سه تیپ شخصیتی بر اساس مدل ایناگرام صورت گرفته است که یک فرقه نوظهور و انحرافی است. بحث در اینباره به درازا خواهد کشید که مطلب نسبتا جامعی درباره آن را می‌تواند در اینجا مطالعه کنید.

 

 

تطبیق مفاهیم کابالا با مفاهیم ایناگرام شخصیتی و کتابی در ارتباط کابالا (عرفان صهیونیستی) و تحلیل ایناگرام
 

اما جدای این بحث‌ها(که البته بسیار هم مهم و قابل تامل است) کسانی که این کتابها را دیده‌اند می‌توانند قضاوت کنند که این کتابها تا چه حد حاوی نکاتی برای زندگی بهتر است؟ از این دست کتاب‌ها در بازار ایران فراوان است و چه کسی پنیر مرا جابجا کرد، غورباقه‌ات را قورت بده، یک شَبه مدیر شوید و... از آن جمله است.

 

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط