بیان سجایای اخلاقی در قالب خاطرات و مصداقها بدون ذکر کلی آنها، بهترین معیار برای شناختن یک فرد است، چه آنکه کارنامه آن فرد مملو باشد از شنیدنیهایی که هر کدام نمایانگر بخشی از ویژگیها و سجایای اخلاقی او باشد.
به گزارش رجانیوز بی شک شهید عالی مقام حجت الاسلام سید مجتبی نواب صفوی و یارانش نمونههای روشنی از آن دسته افرادی هستند که هر آنچه از خصوصیاتشان گفته میشود، مستند به خاطرات فراوانی است.
وقتی سخن از شجاعت نواب میشود، مصداق آن را میتوان در خاطرات بزرگانی چون علامه جعفریها یافت، آن زمان که از نفوذ کلام او گفته میشود، رهبر انقلاب با بیان نشانههایی، ثناگوی او است، وقتی بحث استعداد و توانایی علمی رهبر فدائیان اسلام است باید به سراغ علامه امینی استاد او رفت که نواب را فوق العاده خوانده و از او میخواهد برای درس به نجف بیاید چرا که در او استعداد مرجع تقلید شدن را مشاهده میکند و یا ...
اما امروز سالروز شهادت این مرد خدا و یاران فدائیاش است و به همین بهانه با سرکی به خاطرات بزرگانی همچون امام خمینی (ره)، رهبر انقلاب، علامه امینی، علامه جعفری، آیت الله بروجردی، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله بدلا، آیت الله خزعلی، استاد محمدرضا حکیمی و ... گوشهای از پرده سجایای اخلاقی و روحیات اسلامی شهید نواب را کنار بزنیم.
ابتدای این مطلب را به نظرات حضرت امام خمینی(ره) درباره شهید نواب و گروه فدائیان اسلام که از زبان بستگان و نزدیکان ایشان مطرح شده است، آغاز میکنیم.
حضرت امام خمینی (ه)
شهید مصطفی خمینی: نواب واقعا دلیر و توانا بود
آیت الله شهید سید مصطفی خمینی (ره): جمعیتی در ایران معروف بودند به فدائیان اسلام، رئیس آنها مردی بود به نام سیدمجتبی نواب صفوی که واقعا دلیر و توانا بود و از روی احساس سنگ اسلام را به سینه میزد و نمیتوان او را دور از حقیقت دانست. مرد شماره دو آنها دوست عزیز خودم مرحوم سید عبدالحسین واحدی بود. این طایفه از دیر زمانی در قم زیست میکردند. آن وقتها ما قم بودیم و از دور آنها را میپاییدیم. تا آنکه شبانه عدهای با چوب و چماق در پیش چند صد نفر طلبه بر آنها هجوم بردند و آنان را زدند که دیگر کار به آخر رسیده بود و دیگر نتوانستند در قم بمانند . در نتیجه رحل اقامت را به تهران بردند تا سرانجام به دست پسر رضاخان و با سکوت مرگبار علماء آنها را تیرباران کردند. اگر چه دوست من سید عبدالحسین را در جای دیگر از بین بردند و داغش را در دل ما گذاردند.
ر. ک. به: یادها و یادمانها از آیت الله سید مصطفی خمینی ج1، ص205 - 204
در قضیه اعدام نواب امام از آیت الله بروجردی و مراجع دلخور شدند
*حجت الاسلام و المسلمین مرحوم حاج سید احمد خمینی (ره): در قضیه اعدام نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع تندی علیه دستگاه نگرفتند و اینها را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال شرایط به گونهای بود که از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود، یعنی استدلال میکردند، حالا که بناست یک روحانی اعدام شود، لباس روحانی را از تن او بیرون بیاورید تا به مقام روحانیت اهانت نشود! درست نقطه مقابل، تفکر امام که اعتقاد داشتند روحانی باید با کسوت مقدس روحانیت شهید شود تا مردم بفهمند و آگاه شوند که اینها در صحنه هستند. از دیدگاه متحجرین مبارزه با شاه ننگ بود در صورتی که از دیدگاه امام مبارزه روحانیون بزرگواری همچون شهید نواب صفوی روشنی بخش حیات اسلام و انقلاب راه مبارزین بود.
ر. ک. به: مجموعه آثار یادگار امام - ج 1 - ص 660
*همسر مکرمه حضرت امام (ره): مرحوم نواب صفوی و برادران واحدی را میخواستند بکشند، من با مادر آنها دوست بودم. آقا رفتند پیش اقای بروجردی که در این کار دخالت کنند ولی ایشان گفتند من در کار آنها دخالت نمیکنم. بعد هم آنها را کشتند.
ر. ک. به: روزنامه اطلاعات 12 خرداد 73 ص 11
*خانم زهرا مصطفوی، دختر حضرت امام (ره): حدودا سال 1334 بود که فداییان اسلام را محاکمه میکردند. در اتاق ایستاده بودم و مادرم داشتند کار میکردند که امام وارد شدند. صورت ایشان به شدت برافروخته بود و چشم ها حالت فوق العاده عصبانی و ناراحت ایشان را نشان میداد. فقط عبایشان را گوشهای انداختند و با عصبانیت وارد شدند. گویا مادر از جریان خبر داشتند که پرسیدند: نتوانستید کاری کنید؟ گفتند: نخیر، نشد، نتوانستم. ایشان - آقای بروجردی- میگویند من به این کارها کاری ندارم... بعد امام از اتاق بیرون رفتند ولی حالشان خیلی منقلب بود، چون میدانستند نتیجه محاکمه فداییان اسلام یعنی اعدام. این را چون میدانستند، خوب معلوم بود مساله اعدام یک عده جوان بیگناه فعال مبارز طبیعتا چقدر سخت بود. بعد من از مادرم پرسیدم که جریان چیست؟ گفتند: محاکمه فداییان اسلام است و آقا [امام خمینی] پیش آیت الله العظمی بروجردی رفتند که بلکه ایشان جلوی محاکمه و اعدام گرفته شود، اما ظاهرا موفق نشدهاند. چون مرام ایشان (آقای بروجردی) این بود که به حکومت کاری نداشته باشند.
ر ک. به:روزنامه اطلاعات 17 خرداد 67
امام برای کمک به فدائیان اسلام خیلی میکوشید
*مرحوم آیت الله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی (ره): حضرت امام برای کمک به فداییان اسلام مخصوصا آزادیشان خیلی میکوشید. من در امر فداییان اسلام بسیار کوشا بودم. البته مقداری به خاطر تذکرات امام خمینی(قدس سره).
ر. ک. به: نشریه حوزه شمار 44 - 43 یادواره آیت الله العظمی بروجردی ص 38 - 37
امام بعد از دستگیری نواب سه نامه نوشت
*آیت الله جعفر سبحانی: در سال 1334 که مرحوم نواب و دوستانش دستگیر شدند و در آستانه اعدام قرار گرفتند، ایشان (امام) سه نامه نوشتند. یکی به آقای بهبهانی، یکی به مرحوم صدرالاشرف و یکی هم به حاج آقا رضا رفیع. من بعدها از ایشان راجع به جواب نامهها سوال کردم، ایشان فرمودند: من خط آقای بهبهانی را نمیشناسم و خطوط سیاسی ایشان را هم نمیدانم اما جواب نامه را ظاهرا یک بچه 12 ساله گفته بودند و او نوشته بود!
ر. ک. به: ویژهنامه رسالت "پرتوی از خورشید " 12 خرداد 78، ص 34
امام شیوه نواب را برای براندازی میپسندیدند
*آیت الله مسعودی خمینی: به زعم حضرت امام (ره) از آنجا که با دستگاه شاه به طور صد در صد مخالف بودند، شیوه نواب را برای براندازی میپسندیدند. امام از ابتدای کار مبارزه میدانست که برای چه مبارزه میکند و برای هر مرحله برنامه ویژهای طراحی کرده بود. آن دسته از افراد و افکاری که به نواب بابت تندیاش انتقاد میکردند بعدها به امام بابت حملههای مستقیمشان به آمریکا خرده گرفتند.
ر. ک. به: خاطرات آیت الله مسعودی خمینی انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی
امام از فداییان اسلام پنهانی حمایت میکرد
*آیت الله محمد واعظ زاده خراسانی: حضرت امام (ره) از فداییان اسلام پنهان حمایت میکرد. یک روز در جلسه خصوصی از ایشان شنیدم که فرمود: اینان (فداییان اسلام) بدون هیچ آلت و اسلحهای فقط با سخنرانی، با دستگاه درافتادهاند و دستگاه را به وحشت انداختهاند. میشود کار کرد! حضرت امام چون میدید حضرت آیت الله بروجردی حمایت نمیکنند رعایت ادب را میکرد و علنا حمایت نمیکردند. اصحاب حضرت امام نظرشان این بود که باید به نحوی از این گروه حمایت کرد.
ر. ک. به : نشریه حوزه شمار 44 - 43 یادواره آیت الله العظمی بروجردی - ص 230
* مرحوم آیت الله شیخ صادق خلخالی:شاید دستگاه شاه فهمیده بود که مرجع تقلید، آیت الله بروجردی با فداییان اسلام رابطه خوبی ندارد و لذا آنها را گرفت و اعدام کرد و از این حیث نگران نبود. همین کارها موجب شد که امام از بیت آقای بروجردی فاصله گرفت و دیگر رفت و آمد خود را به آنجا عملا قطع کرد. چون امام و سایر علماء در آن زمان در درجه دوم قرار داشتند. لذا چند نامه نوشتند و به شاه گوشزد کردند که این اعدام ها به صلاح نیست، اما شاه به حرف آقایان گوش نکرد.