حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن رحیمیان عضو سابق دفتر امام(ره) است که از نجف تا آخرین لحظات حیات مبارک امام(ره) به این عضویت مفتخر بوده است.
به گزارش رجانیوز، این یار همراه امام که اکنون به عنوان نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید و امور ایثارگران مشغول است، در جمع اساتید و طلاب مدرسه علمیه سلیمانیه مشهد مقدس، به نکاتی ناشنیده یا کمتر شنیده شده از سجایا و کمالات اخلاقی و مراتب علمی حضرت روح الله اشاره کرد.
ناشنیدههایی شنیدنی و خواندنی از امام آن هم توسط یکی از همراهان دیرینه آن بزرگوار در ایام دهه فجر شیرنی خاصی دارد.
در ادامه بخشی از سخنرانی حجت الاسلام رحیمیان در ادامه آمده است:
اگرچه جهت فکری امام با آقای پسندیده همسو نبود اما تا آخر عمر احترام خاصی به ایشان میگذاشت
امام راحل در سنین کودکی پدر و مادر خود را از دست دادند. ایشان در حالی که یتیم بودند سنین نوجوانی و جوانی را پشت سرگذاشتند و عمدتا هم در دوران نوجوانی سرپرستی ایشان را مرحوم آقای پسندیده بر عهده داشتند. به همین جهت امام تا آخر عمرشان احترام خاصی برای ایشان قائل بودند در حالی که آقای پسندیده از جهت فکری با امام همسو نبود. امام حتی ریزترین کارهای خدماتی مربوط به زندگی آقای پسندیده را پیگیری میکردند.
تا سن 19 سالگی امکانات تحصیل به صورت مطلوب برای امام فراهم نبود، بنابراین می توان گفت که بخشی از عمر امام تا سن نزدیک 20 سالگی به گونهای تلف شد تا هنگامی که ایشان ـ در حدود 20 سالگی ـ به حوزه علمیه قم ورود پیدا میکنند. در این زمان ایشان بخشهای ابتدایی حوزوی را گذرانده بودند.
امام در 29 سالگی تعلیقات کتابی را نوشت که به گفته شهید مطهری در حوزه به عدد انگشتان دست هم نمیتوانند آن را بفهمند
ایشان 20 سالگی وارد حوزه قم میشوند، درحالی که هنوز درس مطول را تمام نکردهاند و پس از ورود به قم در ظرف 10 سال اول به قدری موفق عمل میکنند که ایشان در سن 29 سالگی «تعلیقات بر فصوص الحکم ابن عربی» را می نویسند، یعنی زمانی که شرایط مطلوب برای امام فراهم و مستعد می شود، ایشان از فرصت استفاده میکند و در ظرف کمتر از 10 سال کاستیهای دوران نوجوانی را جبران مینمایند.
مرحوم شهید مطهری در خصوص کتاب فصوص الحکم ابن عربی می گوید "کسانی که در هر عصری بتوانند فصوص را بفهمند در حوزه های علمیه و مجامع دانشگاهی به عدد انگشتان دست نمیرسند." نکته قابل توجه آن است که ایشان برخی از دقیقترین کتاب های عرفانی دیگرشان را در اواخر دهه سوم عمر خود تألیف کرده اند.
امام در برابر استادی زانو میزد که بیشتر از او فصوص را میفهمید!
در آن زمان درس فصوص الحکم در حوزه علمیه قم گفته نمیشد، از این رو امام به مرحوم آقای شاه آبادی بسیار اصرار میکند تا این درس در مدرسه فیضیه به پا شود؛ آقای شاه آبادی بسیار استنکاف میکنند و می گویند "من اسفار (ملاصدرا) را آمادگی دارم"، امام میگوید: "من اسفار را بلدم". حضرت امام تا در خانه آقای شاه آبادی میروند و التماس میکنند تا فصوص را به او بیاموزند و آقای شاه آبادی بالاخره تسلیم میشوند و این درس را برای ایشان و آیت الله معلم دامغانی تدریس میکنند.
بنده با آقای معلم دامغانی جلسهای در خصوص ویژگیهای حضرت امام داشتم، ایشان در میان صحبتشان گفتند "امام درس فصوص را بهتر از آقای شاه آبادی متوجه می شد" من متحیر شدم پس علت این که این همه امام برای درس فصوص التماس کردند چه بوده است؟ در حالی که امام هر کجا در تعلیقات بر فصوص و یا در آداب الصلاة ذکری و نامی از مرحوم شاه آبادی می کنند میگوید: "روحی له الفداه" بنابراین پرسیدم علت این که امام اینقدر از آقای شاه آبادی درخواست میکردند چه بوده است؟ آیتالله معلم دامغانی گفتند "امام از زانو زدن در محضر آقای شاه آبادی دنبال چیز دیگری بودند، ایشان دنبال نفَس و عرفان عملی آقای شاه آبادی بودند".
امام خمینی(ره) به موازاتی که در این 10 سال از لحاظ علمی رشد پیدا کرده بودند از بُعد معنوی و عرفانی به نقطه اوج و کمال دست یافته بودند.
در درس اخلاق امام چنان صدای گریه بلند میشد که انگار در و دیوار گریان هستند
درس اخلاق امام در نجف بی نظیر بود؛ هنگامی که ایشان درس اخلاق می گفتند، طلاب با صدای بلند همانند روضه های ایام خاص شروع به گریه می کردند ـ البته اگر این را من خودم شاهد نبود، باور نمی کردم ـ این گریهها برای نفسشان بود.
طبق معمول امام آخرین روز از درس اخلاق را معمولا به تذکرات اخلاقی اختصاص میدادند، وقتی امام درس اخلاق و مباحث اخلاقی را مطرح میکردند و روضه نفس انسانها و مسائل معنوی و اخلاقی را مطرح می کردند، در شبستان مسجد شیخ انصاری نجف چنان صدای گریه بلند میشد که گویا در و دیوار گریه می کنند؛ کتاب «جهاد اکبر»ی که از امام عظیم الشأن چاپ شده محصول چند جلسه از جلسات اخلاق ایشان در نجف است.
البته باید توجه داشت که درس اخلاق خیلی مهم نیست، این که انسان بفهمد و در عمق وجودش فضایل اخلاقی را پیاده کند، مهم است، یکی از نکاتی که امام همواره در درسهای اخلاقشان تأکید می کردند این بود که می فرمودند "تا جوان هستید هرکاری ـ در خصوص تهذیب نفس ـ می خواهید انجام دهید، بکنید وقتی به سن پیری رسیدید دیگر کار از کار گذشته است." بنابراین ملاحظه میکنیم که امام هر چه به دست آوردند، در دوران جوانیشان بوده است.
مهمترین ویژگی اخلاقی حضرت امام
مهم ترین ویژگی حضرت امام این بود که ایشان اصلا خودشان را نمیدیدند و همه چیز را از خدا می دیدند و می دانستند؛ آنجا که فرمودند "خرمشهر را خدا آزاد کرد" و "گفت انقلاب را هم خدا پیروز کرد" و "این مردم را هم خدا متحول کرد" به جهت این بود که ایشان همه چیز را از خدا میدانستند؛ بنابراین اوج وارستگی انسان این است که انسان برای خود، منیتی قائل نباشد.
امام هر چه می دیدند، میگفتند و انجام میدادند، صرفا برای انجام وظیفه و برای خدا بود، ایشان همواره میگفتند "ما مأمور به تکلیف هستیم، نتیجه دست خداست" بنابراین چه نتیجهای بالاتر از این که رضایت حق حاکم شود.
سؤال رهبر انقلاب از امام در خصوص منشأ انقلاب در ذهن ایشان
روزی رهبر انقلاب از حضرت امام پرسیدند: "شما از کی به فکر تشکیل حکومت اسلامی افتادید؟"، امام فرمودند: "نمی دانم، من هر زمانی دنبال این بودم که ببینم تکلیف شرعیام چیست و آن را انجام دهم". اگر انسان در هر زمانی به دنبال تکلیف شرعیاش باشد و اگر انسان همه قدم های زندگی اش را با رضای حق و خدا بردارد، اجزای حق خود به خود به یکدیگر پیوند می خورند، چون همه حق ها برگرفته از حق مطلق و خداوند متعال است و نظام هستی نیز براساس حق آفریده شده است، این اجزای حق در ضمن آن نظامات حق و برگرفته از حق مطلق جای خود را پیدا می کنند.
کیمیایی که شیخ حسنعلی نخودکی به امام خمینی(ره) هدیه کرد
مرحوم سید احمد زنجانی از دوستان بسیار صمیمی امام(ره) در قم بودند، این دو عالم وارسته در زمان جوانیشان به مشهد مقدس سفر میکنند و در حرم مطهر مرحوم شیخ حسنعلی نخودکی را میبینند و امام جلو رفته و از ایشان مطلبی را در خواست میکنند و ایشان میگوید: "سرمزار شیخ حر عاملی بروید و من بعد از کارم آنجا میآیم" بعد امام به اتفاق آقای زنجانی به مزار شیخ میروند تا حاج شیخ حسنعلی نخودکی به این محل بیاید؛ امام میگوید: "از ایشان درخواست علم کیمیا کردم" آقای نخودکی به امام ـ که جوان بودهاند ـ میگوید: "اگر چنانچه شما کیمیا را بلد شدید و توانستید کوهی را به طلا تبدیل کنید، مطمئنید که گرفتار وسوسههای کوه طلا نمیشوید؟" امام تأملی میکنند و میگویند: "صرف نظر کردم" شیخ حسنعلی نخودکی که فردی گوهرشناس بود، میگوید " من به جایش چیزی یاد میدهم که از آن علم کیمیا برای شما بالاتر و بهتر باشد" و می فرماید که بعد از هر نماز آیت الکرسی همان آیه اول را بخوان و بعد تسبیحات حضرت زهرا(سلامالله علیها) و بعد سه صلوات و بعد قل هو الله و بعد هم سه بار « وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا».
امام با این ذکر و با محقق کردن این باور و مفهوم، محتوای آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا(س)، حقیقت سوره توحید، صلوات، پیوند با اهل بیت و حقیقت آن نکات بسیار مهم که در عبارت «و َمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا» است، کیمیایی عظیم به دست آوردند.
کیمیایی که امام به دست آوردند فرقش با آن علم کیمیا این است که کیمیای مادی مس را به طلای مادی تبدیل میکند، اما کیمیای امام کیمیایی است که مس وجود انسان را به گوهر تابناک انسان الهی مبدل میکند.
بنده اخیرا بعد از نماز مغرب در حرم حضرت معصومه با آیت الله شبیری زنجانی گعدهای داشتم و این قضیه را مطرح کردم و ابشان آن را تأیید کردند.
چشمه سارهای حکمت از قلب امام بر زبانش جاری شده بود
در دیداری با آیت الله معلم دامغانی که از دوستان معنوی امام(ره) - یعنی دوست اهل معنای امام- بود، چند مورد از مسائلی که از امام دیده بودم و برایم مشخص نبود را پرسیدم، از جمله این سؤالها آن اعلامیه چهارسطری ایشان در روز 21 بهمن 57 است. ایشان در مقابل سؤالات من با لحن تندی گفت: "میخواهی بگویی امام علم غیب داشته است؟ نخیر نخیر"؛ ایشان گفت "اگر فردی چهل روز همه وجودش را خالصانه برای خدا قرار دهد، چشمه سارهای حکمت از قلب او بر زبانش جاری میشود." امام 60 سال اخلاص و برای خدا بودن را داشتند و طبیعی است که بر ذهن و زبانش چیزی جاری میشود که موازی با حق است. امام خمینی هیچ گاه سر سوزنی از حرف و یا کاری که مخصوص ارتباطش با امام زمان باشد، سخن نگفت و هر کس این حرف را میزند اغراق و جعل میکند.
امام فردی اهل معنا بود که اگر هم با امام زمان روزانه ملاقات داشت سرزونی ادعایی نداشت.
جوانان طلبه بدانند که امام مخلوقی فوقالعاده نبود، البته ایشان هوش فوقالعادهای داشتند، هر یک از طلاب بالقوه یک امام هستند و میتوانند راه امام را ادامه دهند، اما باید به این نکتهای که امام فرمودند توجه کرد و آن این است که امام می گفتند "اگر یک قدم برای علم بر میدارید دو قدم برای تهذیب نفس بردارید."