loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

داستان شهید «یوسف ملک شامران» برای کودکان

دوشنبه 6 خرداد 1392

کتاب «همه با هم» نوشته شهید «کامبیز (یوسف) ملک شامران» با ویراستاری حمیدرضا شاه‌آبادی منتشر و روانه بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات باشگاه خبری فارس «توانا»، کتاب «همه با هم» نوشته شهید «کامبیز (یوسف) ملک شامران» توسط «حمیدرضا شاه‌آبادی» ویراستاری و از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر و روانه بازار نشر شد.

این اثر در 11 خرداد سال 1360 و همزمان با عید مبعث حضرت رسول اکرم (ص) توسط شهید «یوسف ملک» به نگارش درآمده است؛ در کتاب «همه با هم» شهید ملک به موضوع همکاری و یاری رساندن به یکدیگر برای رسیدن به هدف اهتمام بسیاری دارد.

به گفته حمیدرضا شاه‌آبادی، مدیر پروژه «رمان نوجوان امروز» و ویراستار این کتاب، شهید ملک در این اثر تلاش داشته تا حس همکاری و یاری رساندن به یکدیگر را به کودکان و نوجوانان منتقل کند.

وی اضافه می‌کند: نویسنده با پرداختن به شخصیت «کرم» در این کتاب سعی کرده است تا نگاه انتقادی به کسانی که می‌خواهند از دست‌ رنج دیگران بهره گیرند و خودشان برای رسیدن به هدفی تلاش نکنند، داشته باشد.

شاه‌آبادی ادامه می‌دهد: شهید ملک در کتاب «همه با هم» به مقوله آبادانی و همکاری و همیاری توجه بسیار داشته است به گونه‌ای که کمک به همنوعان در این کتاب بسیار خوب به تصویر کشیده شده است. 

 

 شهید یوسف ملک در کتاب «همه با هم» به بیان جملات آموزنده دینی و اخلاقی نیز توجه بسیار داشته است که از جمله آن می‌توان به این جمله «زندگی یعنی همراهی و همکاری؛ آدمی که در انجام دادن کارهایش با دیگران همکاری نمی‌کند، هیچ وقت خوشبخت نخواهد شد»، اشاره کرد.

کتاب «همه با هم» اینگونه آغاز می‌شود: سال‌ها پیش بر روی یک تپه سرسبز، درخت سیب سالخورده‌ای زندگی می‌کرد. او مادر تمام درخت‌های سیبی بود که در دامنه تپه‌های آن منطقه سبز شده بودند.

هر روز صبح، باد با شور و نشاط فراوان، سلام فرزندانش را به او می‌رساند، و موقع عصر، هنگامی که به دامنه تپه‌ها می‌رسید، صحبت‌هایی را که در طول روز با درخت سیب سالخورده کرده بود، برای دیگران بازگو می‌کرد.

فصل تابستان داشت تمام می‌شد و پاییز در حال فرا رسیدن بود. درخت سیب سالخورده به یاد جوانی‌هایش افتاد. آن بهارهای عمرش را به یاد آورد که شاخه‌هایش سرتاسر پر از شکوفه می‌شد و رهگذران را غرق لذت می‌کرد.

مدت‌ها بود که دلش را به دیدن فرزندان و نوه‌هایش، و صحبت کردن با آنها از طریق باد، خوش کرده بود. اما دیگر بهارها بدنش پر از شکوفه نمی‌شد. آخر چند سالی بود که حشره‌های ریز و موذی همه پوستش را پوشانده بودند و نمی‌گذاشتند او مثل گذشته باشد.

حشره‌های ریز با فرو کردن خرطوم‌ها‌ی‌شان در بدن او، شیره جانش را که برای غذا دادن به برگ‌ها و شاخه‌هایش لازم داشت، می‌مکیدند و نمی‌گذاشتند غذای کافی به اندامش برسد. به خاطر همین بود که بیش‌تر روزها مریض و کسل به نظر می‌رسید. دیگر کسی از اهل ده به او سر نمی‌زد، شاخ و برگ اضافی‌اش را قطع نمی‌کرد، علف‌های هرز دور تا دورش را نمی‌کند و او در تنهایی خودش کم‌کم به فراموشی سپرده می‌شد.

بر اساس این گزارش، شهید کامبیز (یوسف) ملک شامران در سال 1341 در تهران به دنیا آمد. در سال‌های اول زندگی‌اش کودکی باهوش، سرزنده، پر جنب و جوش و در عین حال با ادب و با ایمان بود. او علاقه زیادی به ادبیات و نقاشی داشت و در مرکز کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این رشته‌ها فعالیت داشت. این علاقه و این ارتباط باعث شد که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شهید ملک شامران به همکاران کانون به پیوندد و در آنجا برای کودکان داستان بنویسد.

با حمله عراق به ایران و شروع جنگ تحمیلی، یوسف به جبهه رفت تا از میهن و انقلاب در برابر هجوم دشمنان دفاع کند. اما حضور در جبهه باعث نشد که همکاری با کانون را رها کند. او در مواقعی که به مرخصی می‌آمد با کانون در ارتباط بود و همچنان برای کودکان کار می‌کرد. تا آن که سرانجام در روز هفدهم اردیبهشت سال 1361 در جاده اهواز خرمشهر به شهادت رسید.

شهید ملک شامران کودکان را عاشقانه دوست داشت. او همیشه به یاد کودکان فقیر بود و برای کمک به آنها تلاش می‌کرد.

انتشارات «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» کتاب «همه با هم» را برای گروه سنی «ج» را در 38 صفحه و با قیمت 3500 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط