loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

کتاب‌هایی که هر نوجوان شیعه به آن نیاز دارد

پنجشنبه 5 دی 1392

دانستن و خواندن درباره حسین بن علی (ع) و واقعه عاشورا هیچ وقت مناسبت نخواهد داشت. گفتن این ماجرا به کودکان و نوجوانان و کتاب‌خواندن آنها هم درباره این امام بزرگ و این واقعه بزرگ،‌ هیچ وقت مناسبت نمی‌خواهد. ما در همه سال می‌توانیم و باید از حسین (ع) بخوانیم و بنویسیم؛ هر چند اربعین را پشت سر گذاشته باشیم و مجالس ذکر مصیبت این خاندان تمام شده باشند و باید تا سال دیگر منتظر آمدنشان باشیم. دانستن از کربلا مهم است و مهم‌تر از آن اینکه کودکان و نوجوانان ما هم در این رابطه کتاب‌های خوب و خواندنی و جذاب در دسترس داشته باشند تا بخوانند. اتفاق خیلی خوبی که در هفته گذشته در حوزه کتاب نوجوان و کتاب‌های عاشورایی افتاد، انتشار اولین مجموعه از کتاب‌های قصه عاشورا بود که انتشارات وزیر آن را به قلم پرویز امینی و با تصویرگری فرهاد جمشیدی منتشر کرده است.

این مجموعه کتاب‌ها منحصر به فرد است و اگر آنها را در دست بگیرید و لمسشان کنید و ورق بزنید، بیشتر بر ادعا صحت می‌گذارید و کار بی‌نظیر نویسنده و ناشر و تصویرگر و طراحان کتاب را می‌ستایید.

مجموعه قصه عاشورا مجموعه خیلی خوب است و همان طور که محمدرضا زائری و سید محمود حکیمی و سیدعلی کاشفی‌خوانساری گفتند این کتاب‌ها قطعا در سال‌‌های آینده خودشان را نشان می‌دهند؛ همانطور که ما و هم‌نسلان ما کتاب‌‌ها و مجلات خوبی را که در سال‌‌های کودکی برای ما منتشر می‌شد هرگز فراموش نکرده‌ایم، مجموعه کتاب‌های قصه عاشورا هم کتاب‌هایی نیستند که فراموش شوند و با طراحی، فرم و گرافیک منحصر به فرد در ذهن‌ها می‌مانند.

این کتاب‌ها که به ابتکار انتشارات وزیر منتشر شده‌اند و قرار است در نهایت 72 جلدی شوند،‌ هم اکنون 15 جلد آن وارد بازار کتاب شده است. این 15 جلد در عین حال که قصه‌های متفاوتی را از ماجرای کربلا روایت می‌کنند، به هم پیوسته و دنباله دار هستند و قصه عاشورا از شب پنجشنبه نیمه رجب سال شصتم هجری شروع می‌شود؛ دقیقا زمانی که معاویه در کاخش می‌میرد و یزید به حکومت می‌رسد و دقیقا زمانی که امام حسین(ع) کیلومترها آن طرف تر در مدینه به این اتفاق آگاه است.

ماجرا گام به گام پیش می‌رود با تصویرسازی‌های عالی و داستان‌های جذاب و روایت منحصر به فردی که هم نوجوان را پا به پای خودش می‌نشاند و هم مخاطب بزرگسال را.

هر یک از جلدهای قصه عاشورا عنوان دیگری را هم منحصر به خود دارند. که نام هر یک از جلدهای این کتاب به ترتیب روایت ماجرای عاشورا به شرح زیر است:

ایستادگی، آشوب، هجرت، دعوت، بیعت، توطئه، عهدشکنی، تشنگی، طمع، صف آرایی، فرات، شیطان، هجوم، شهامت و شهادت

تصویرهای روی جلد هر یک از این کتاب‌ها نیز که هر یک مربوط است به ماجرای آن جلد، با گرافیک زیبا و جذاب روی جلد نشسته‌اند که در ادامه تصویر تعدادی از جلدهای این مجموعه می آید:

 

جلد چهارم: دعوت

جلد هفتم: عهد شکنی

جلد یازدهم: فرات

جلد پانزدهم: شهادت

علاوه بر تصویرهای روی جلد کتاب، قصه عاشورا به قلم پرویز امینی در داخل مجموعه نیز با تصویرسازی‌ها کامل می‌شود و خواننده با یک کتاب- فیلم حرفه‌ای و بی‌نظیر درباره ماجرای عاشورا مواجه می‌شود.

تصویرگر کتاب برای ایجاد ارتباط بهتر با مخاطب دست به ابتکار جالبی زده است و تصویر چهره بعضی از یاران امام  و بعضی از اصحاب لشگر یزید را کشیده و در لابه لای قصه آورده است. همچنین تصویرگر‌هایی متناسب با فضای داستان با برانگیختن عواطف مخاطب دقیقا آن چیزی را که او باید در قالب کلمات بیابد،‌ همراه با تصویر مقابل چشمانش مجسم می‌کند. صحنه شهادت امام حسین (ع) و حضور فرشتگان بر بالین آن حضرت،‌ چهره مسلم بن عقیل، صحنه رزم و دلاوری‌های حضرت عباس(ع) و دیگر تصاویر و ماجراهای کتاب جذاب و زیبا هستند و باید کتاب در دستانتان باشد تا حس عشق، محبت،‌ دلاوری، خشم، ترس،‌ اندوه، طمع و دیگر حس‌های حاضر در این ماجرا را همراه با تصاویر ببینید و همراه با کلمات بخوانید. در ادامه می‌توانید تصاویر بعضی از صفحات کتاب را که هر یک راوی ماجرایی و داستانی از عاشورا است، ببینید:

پیکار امام (ع)- چهره شمر

عمر سعد- قروة بن قیس

بیعت مردم کوفه با مسلم

بزرگان کوفه، نمایندگان و جاسوسان یزید در خانه عبیدالله

متن کتاب نیز متن خوبی است و نویسنده در روایت ماجرا موفق عمل کرده است. در بخشی از  جلد دوازدهم این مجموعه می‌خوانیم: حضرت عباس(ع) جلوی لشگر شمر آمد و فرمود: نفرین بر تو باد . تو برای ما امان نامه آوردی تا کنار پسر رسول خدا نباشم! مرگ بر تو باد شمر ملعون. با فریادهای عباس(ع) ترس بر رخسار شمر نمایان شد. دهانه اسبش را گرفت و به سوی لشگرش بازگشت.سکوت دشت کربلا شکسته شد. پسر سعد دستور داد تا خیمه‌های امام را محاصره کنند. خیمه‌ها در غروب نهم محرم به محاصره کامل لشکریان یزید درآمد. امام در کنار خیمه‌اش با چشمان بسته، به شمشیرش تکیه داده بود. همان موقع حضرت زینب (س) به سوی حسین(ع) دوید و فرمود: لشگریان یزدی نزدیک خیمه‌ها شدند.حسین (ع) سر از زانو بلند کرد و فرمود: حضرت رسول را در خواب دیدم که مرا به سوی خودش دعوت می‌کرد.

 

منبع: خبرگزاری فارس- مهناز سعیدحسینی

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط