loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مجموعه ۱۲ جلدی «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» منتشر شد

انتشارات مرتبط : قدیانی

نویسندگان مرتبط : مژگان شیخی

مجموعه ۱۲ جلدی «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» با بازنویسی «مژگان شیخی» برای مخاطبان کودک منتشر و روانه بازار نشر شد.

شنبه 14 تیر 1393

واحد کودک و نوجوان نشر قدیانی مجموعه 12 جلدی «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» را با عناوین مختلفی نظیر «طوطی و دزدان»، «مورچه ای که می خواست فیل باشد»، «ماهی ها و ماهی خوار»، «بگومگوی نخ و سوزن»، «روباه دم بریده»، «گربه شیر نمی شه»، «مرد فقیر و سکه های طلا»، «مورچه و سلیمان»، «آرزوی پرواز»، «پیام گرگ به سگ گله»، «گنجشک و خانم کبوتر» و «چوپان خواب، گرگ بیدار» برای چاپ اول سال 93 منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

این مجموعه کتاب ها برگرفته از اشعار «پروین اعتصامی» است که توسط «مژگان شیخی» نویسنده و مترجم ادبیات کودک و نوجوان برای مخاطبان این گروه سنی بازنویسی شده است.

 

 

مژگان شیخی در این مجموعه کتاب ها تلاش کرده است تا قصه هایی که «پروین اعتصامی»، شاعر بلند آوازه کشورمان در دیوان خود آورده است را به زبانی ساده و ساختار داستانی بازآفرینی شده و در قالب مجموعه یاد شده در اختیار مخاطبان کودک قرار دهد.

از نکات قابل توجه در مجموعه کتاب های «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» می توان به استفاده از تصاویر رنگی و زیبا در انتقال بهتر داستان ها به کودکان اشاره کرد که تصویرگر آن نیز «حسن عامه کن» نام دارد.

 

 

در ذیل داستان «طوطی و دزدان» که جلد نخست مجموعه کتاب های «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» را می خوانید: روزی بود روزگاری. در کشور هندوستان تاجری زندگی می کرد که وضع کسب و کارش خیلی خوب بود. مرتب برای تجارت به سفر می رفت.

او دوستان خیلی زیادی هم داشت. گهگاه به خانه دوستانش می رفت و آنها به خانه اش می آمدند. یک روز در خانه یکی از دوستانش یک طوطی زیبا دید. پرهای طوطی رنگارنگ بود و می توانست حرف بزند. بازرگان وقتی چشمش به طوطی افتاد، گفت: «ای رفیق، چه طوطی قشنگی داری؟ آن را به من می فروشی؟»

دوست بازرگان خندید و گفت: «قصد فروشش را نداشتم. ولی حالا که تو می خواهی قبول. آن را به تو می دهم.»

بازرگان خوشحال شد و طوطی را از دوستش خرید. آن را به خانه برد و در جای با صفایی آویزانش کرد. جایی از اتاق که طوطی بتواند باغ را ببیند و دلش نگیرد. بازرگان مدتی کنار طوطی نشست و بعد به دنبال کارش رفت. چند روزی گذشت و هر روز بیشتر از روز قبل بازرگان به طوطی عادت می کرد.

 

 

هر جا که می رفت دلش برای طوطی اش تنگ می شد و زود به خانه برمی گشت. طوری شد که کمتر به کسب و کارش می رسید. روزها کنار طوطی می نشست و با او صحبت می کرد. آن قدر خانه نشین شده بود که هر کسی چیزی به او می گفت. ولی بازرگان به حرف ها و نصیحت های کسی گوش نمی کرد و رفیق شفیقش فقط طوطی شده بود. بالاخره کار به جایی کشید که به سفر هم که می رفت، طوطی را با خودش می برد.

دوست هایش می گفتند: «چه خبر است مرد! همه دوست هایت را ول کرده ای و فقط با این طوطی هستی! اینکه نشد زندگی! هر چیزی حد و اندازه ای دارد!»

ولی بازرگان به این حرف ها توجهی توجهی نمی کرد و دلش می خواست همیشه با طوطی اش باشد. با او حرف بزند و به او غذا بدهد. طوطی، شکر را خیلی دوست داشت. برای همین هم بازرگان گاه و بیگاه برایش شکر می ریخت. گاهی او را روی شانه اش می گذاشت و گاهی هم روی سرش و این طرف و آن طرف می رفت.

گذشت و گذشت. یک شب همه مستخدم ها رفته بودند. خانه ماند با طوطی و بازرگان. عید بود و همه این طرف و آن طرف و یا در سفر بودند. ولی بازرگان دلش نمی خواست جایی برود. می خواست همان جا توی خانه پیش طوطی اش بماند.

بازرگان مدتی طوطی را روی شانه اش گذاشت و با او بازی کرد. بعد هم کنار قفسش نشست. ولی دیر وقت بود و خیلی خوابش می آمد. بی اختیار چشم هایش بسته می شد. این بود که بالاخره رو به طوطی کرد و گفت: «طوطی عزیزم، خیلی خوابم می آید. دیگر از شدت خواب نمی توانم چشم هایم را باز نگه دارم و عقلم درست کار نمی کند. ولی امشب خانه خالی است و ما تنها هستیم. از عقل به دور است که هر دو بخوابیم. توی این خانه پول و اموال زیادی هست. پر از فرش های گران قیمت است. یک امشب را دوست من بیدار بمان و نگهبانی بده. حواست جمع باشد و خوب مراقب دور و برت باش. درست است که در را محکم بسته ایم، ولی دیوارهای خانه خیلی بلند نیست و می ترسم دزد بیاید.»

 

بازرگان این را گفت و رفت خوابید. طوطی هم به حرف صاحبش گوش داد و مشغول نگهبانی شد. شب از نیمه گذشته بود. همه جا تاریک بود. در همین موقع چند دزد سیاه پوش طنابی انداختند و به آرامی وارد خانه شدند. خوب همه جا را نگاه کردند. دیدند بازرگان با خیال راحت خوابیده است. یکی از آنها نگاهش به قفس طوطی افتاد و گفت: «اینجا را ببینید! این طوطی بیدار است!»

دیگری گفت: «بگذارید ببینم چه کار می کند؟»

او کمی آنجا ایستاد و بعد هم این طرف و آن طرف رفت. فرشی را لوله کرد و دید که طوطی صدایی نمی کند. گفت: «پرنده بی صدایی است. کاری با ما ندارد. بیایید هر چه زودتر کارمان را بکنیم.»

دزدها به سرعت دست به کار شدند و هر چه را که دم دست شان بود، برداشتند و توی کیسه هایشان گذاشتند. اتاق و انبار بازرگان را خالی کردند. فقط کیسه شکر را ندیدند و آن را برنداشتند. آنها خانه را خالی کردند و بعد هم همان طور که آمده بودند. آهسته و آرام از آنجا رفتند.

صبح شد و بازرگان از خواب بیدار شد. خمیازه ای کشید و به دور و برش نگاه کرد. ناگهان خشکش زد. آه از نهادش بلند شد و گفت: «وای ...چرا خانه خالی است؟ اسباب ها چه شدند؟»

او به سرعت از جایش بلند شد. به این اتاق و آن اتاق می رفت و به سرش می زد و می نالید: «ای داد بیداد... توی اتاق ها حتی یک فرش هم نیست. دیدی چه خاکی به سرم شد؟ همه چیزم را بردند... دار و ندارم از دست رفت...»

بازرگان گوشه ای نشست. می نالید و نمی دانست چه کار کند. در همین موقع طوطی با صدای بلندی گفت: «سلام بازرگان! صبح به خیر!»

بازرگان با غصه و با ناراحتی فریاد زد: «کدام خیر! مگر خیر و شری هم دیگر برایم وجود دارد؟ آب از سرم گذشته ... بدبخت شدم...»

او دو دستی ب سرش زد و گفت «ای وای ... ای وای تمام سرمایه ام انگار دود شد و به هوا رفت. طوطی به من بگو فرش هایم چه شدند؟ کیسه های طلایم کجا هستند؟»

ولی طوطی گفت: «ساکت! کیسه شکر سر جایش است!»

بازرگان گفت: «مگر تو نگهبانی نمی دادی؟ دیشب کی به اینجا آمد؟ تو کسی را ندیدی؟»

طوطی گفت: «چند نفری آمدند، ولی زود رفتند.»

بازرگان گفت: «چطوری بودند؟ چه سر و وضعی داشتند؟ لباس هایشان مثل من بود؟»

طوطی باز گفت: «ولی من دیدم که شکر برنداشتند.»

بازرگان فریاد زد: «ولی جیبم را که خالی کردند! دار و ندارم را که بردند.»

طوطی گفت: «ولی هیچ کس حتی یک ذره هم از این شکر نخورد.»

بازرگان با خشم گفت: «چه می گویی؟ منظورت چیست؟ چرا فقط از شکر می گویی؟»

طوطی گفت: «من شب تا صبح به هر طرف نگاه کردم و تمام مدت مراقب کیسه شکر بودم.»

بازرگان اهی کشید و گفت: «بله... این طور که معلوم است پیش تو فقط شکر با ارزش بود و بس. تو فقط مراقب کیسه شکر بودی و من را بگو که مراقبت خانه را به کی سپردم!»

ولی کار از کار گذشته بود و دیگر پشیمانی فایده ای نداشت.

بر اساس این گزارش، انتشارات «قدیانی» هر یک از جلدهای مجموعه کتاب های «قصه های تصویری از پروین اعتصامی» را در حدود 12 صفحه و با قیمت 2000 تومان منتشر و روانه بازار نشر کرده است.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط