loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

با عرشیانِ خاک نشین؛ ملاحسینقلی همدانی

انتشارات مرتبط : برادر شهیدم

نویسندگان مرتبط : مرتضی آقاتهرانی

پاتوق کتاب فردا، در نظر دارد از میان کتاب های تازه بازار نشر، هر هفته یک کتاب را به عنوان پیشنهاد ویژه معرفی کند و با معرفی مفصل آن، محصولات خاص و مورد نیاز مخاطبان را به آن ها برساند.
با پاتوق کتاب فردا همراه باشید.

دوشنبه 30 تیر 1393

هدف از نگارش سلسله کتاب های «با عرشیان»، بیان حالات و روش سلوک و زندگی و دستورالعمل های عرفای شامخین بوده است. در جلد اول این مجموعه به بیان حالات، شیوه ها و دستورالعمل های سلوکی، تربیتی، اخلاقی و عرفانی سیدالسالکین آیت الله احمد کربلایی (رضوان الله تعالی علیه) پرداخته شده است. اما در جلد جدید، نویسنده بر آن شده است تا یادی کند از استاد ایشان، شیخ اعظم، جناب حاج ملاحسینقلی همدانی(رحمة الله علیه)؛ چرا که او را استاد اساتید عرفان عملی عصر معاصر دانسته اند و دستوراتش سنگ بنای عرفان عملی شیعه شده است.
علامه حسینی طهرانی در کتاب توحید علمی و عینی می نویسد:
در «نقباء البشر» ج 2، ص 674 تا ص 678 تحت شماره 1113، ترجمه أحوال مرحوم آخوند مولی حسنیقلی همدانی را ذکر نموده است که: او از اعاظم علماء و أکابر فقهاء شیعه و خاتمه علماء اخلاق در عصر خود بوده است؛ او در قریه شوند، در جزین همدان در سنه 1239 هجری قمری متولد شده و مقدّمات را در طهران فرا گرفته، و بالاخره در دروس عالی در حوزه درس عالم اکبر شیخ عبد الحسین طهرانی مشهور به شیخ العراقین شرکت نموده است. سپس به سبزوار سفر کرده، و مدّت ‏ها در آنجا اقامت گزیده، و از درس فیلسوف معروف حاج ملا هادی سبزواری بهره یافته و پس از آن مهاجرت به نجف اشرف نموده، و سال های طولانی از درس شیخ مرتضی انصاری استفاده کرده است. و در قسمت اخلاق و عرفان از آقا سیّد علی شوشتری استفاده نموده و شاگرد او بوده است. و بعد از فوت استادش متصدی فتوا نشد و دنبال ریاست نرفت بلکه در منزل نشست و طلّاب فهیم به او روی آوردند و منزل او محلّ اجتماع زبدگان علم و عمل شد. و شاگردان عجیبی در علم الهی و عرفان تربیت نمود. شاگرد او سیّد صدر در «تکمله» گوید: او جمال السّالکین، و نخبة الفقهاء الرّبانیّین، و عمدة الحکماء و المتألّهین، و زبدة المحقّقین و الاصولیّین بود؛ کان من العلماء بالله و بأحکام الله، جالساً علی کرسیّ الاستقامة، تشرق علیه أنوار الملکوت، تا آنکه گوید: و کان علی منهاج السیّد جمال الدین ابن طاوس فی القول و العمل حتّی فی عدم الإفتاء و عدم التصدی لشی‏ء من أمور الریاسة الشّرعیّة، حتی صلوة الجماعة بارزاً. و أمّا فقه و اصول را از تقریراتی که خودش از بحث علّامه انصاری نوشته بود تدریس می‏ کرد. و در منزل نماز جماعت می‏ خواند برای خواصّ از مؤمنین و پیروانی که آنها را تربیت نمود، و از ظلمات جهل به نور معرفت کشانید، و ایشان را با رضایت شرعیّه و مجاهدات عملیّه از هر پستی طاهر و مطهّر گردانید، تا آنها از عباد الله الصّالحین، و از سالکین در راه خداوند شدند. تا آخر بیانات او. و شاگردان بسیاری تربیت کرد که هر یک آیتی عظیم از علم و عمل و اخلاق و عرفان الهی بودند از جمله: سیّد أحمد کربلائی، و دامادش سیّد أبو القاسم اصفهانی، و آقا سیّد آقا دولت آبادی، و شیخ باقر قاموسی، و شیخ محمّد بهاری، و شیخ باقر نجم آبادی، و میرزا جواد آقا تبریزی، و سیّد محمّد سعید حَبوبیّ، و سیّد حسن صدر، و سیّد علی همدانی، و فرزندش: شیخ علی و جمعی دیگر. کتبی بسیار در تقریرات دروس شیخ و غیر آن از جمله قضاء و شهادات و رهنو غیرها نوشته که در کتابخانه حسینیه شوشتری ‏ها در نجف اشرف و کتابخانه آقا میرزا حسین نوری موجود است. و بالاخره در زیارت سیّد الشّهداء در کربلای معلّی در 28 شعبان سنه 1311 رحلت نمود. و شاگردش سیّد محمود طالقانی در قصیده‏ ای بر مرثیه او شعر گفت.
این کتاب در یک مقدمه و پنج فصل تألیف شده است. نویسنده این کتاب، شیخ مرتضی آقاتهرانی است. و این مهم است که چه کسی از ملاحسینقلی همدانی می گوید، مرتضی آقاتهرانی اولین فرزند حاج اکبر آقاتهرانی بود. حاج اکبر کاسب جوانی بود که به شغل سماورسازی در بازار اصفهان مشغول بود. استادکار بود و شاگردانی نیز داشت؛ ولی با ورود دستگاه های سماورسازی که چندین برابر یک انسان بازدهی داشت، ایشان می گفت به زودی این شغل خواهد مرد و تصمیم به تغییر شغل گرفت. این تصمیم، تقریبا مقارن با تولد مرتضی بود. او سنگ تراشی را انتخاب نمود و مراحل شاگردی تا استادی را در این رشته طی کرد. در دوران کودکی مرتضی، به جای مهد کودک، بچه ها را به نزد افراد با ایمان، با حوصله، قدری با سواد، باتجربه، و سال خورده می فرستادند و اصطلاحا می گفتند: بچه ها می روند «کار». مرتضی هنوز به یاد دارد که با زیرانداز صورتی رنگش نزد زن سالخورده ای می رفته است. او در مکتب خانه، اصول دین، قرائت نماز، اسامی امامان و حروف ابجد، عمّ جزء و پنج جلد حمد و.... را آموخت. هنوز به سن مدرسه نرسیده بود که به «دبستان تعلیمات دینی» رفت. در زمان شاه، این دبستان ها در کل ایران زیر نظر یک روحانی به نام آقای شیخ عباس اسلامی اداره می شد. مدیر مدرسه ی مرتضی، حاج شیخ حسین خادم الذاکرین بود. در این مدرسه تعلیمات دینی و قرآن بیشتر از مدارس دیگر رونق داشت. صبح ها به جای سرودهای ملی، وطنی و دعا به جان بی مقدار شاه، ذکر شریف: «رَضیتُ بِاللهِ رَبّاً وَ بِالإسلامِ دِیناً...» را سرِ صف می خواندند و بچه ها به کلاس می رفتند. او تا سال ششم ابتدایی را در مدرسه تعلیمات دینی گذراند. در سال های دبستان و دبیرستان معمولاً سر صف قرائت قرآن می کرد. صدای خوبی داشت و به قرآن هم مسلط بود. در دبیرستان، کلوپ دینی داشتند که مرتضی از فعالان این کلوپ بود. معلم دینی آن ها آقای فشارکی، فرزند آیت الله حاج شیخ حسین فشارکی (رحمه الله) بود. مرتضی هم در مسجد و هم در کلوپ دینی، قرآن یاد می داد. ایشان به توصیه آیت الله فاضل راهی قم شد و به طلبگی مشغول شد. آیت الله فاضل (رحمه الله) از جمله اساتید مرتضی است که نقشی اساسی و کلیدی در سرنوشت وی داشته است. خاطرات مرتضی از آن روزها بسیار شنیدنی است. هنوز هم با یادِ استاد، اشک در چشمانش حلقه می زند. مرتضی در کنار درس های دبیرستان، برخی از درس های طلبگی، مثل «تبصره المتعلمین» (فقه عربی از علامه حلی)، «عوامل فی النحو»، «اشعار جرجانی »، قدری از «جامع المقدمات» چون: «شرح الامثله»، «صرف میر» و «رساله ی توضیح ‎المسائل» را هم نزد آیت الله فاضل (رحمه الله)، به پیشنهاد خود ایشان خواند. مرتضی در سال یازدهم دبیرستان، دبیرستان را رها کرده، و با تحریک و تشویق آیت الله فاضل (رحمه الله) و به قصد ورود به حوزه، عازم قم شد. البته، حاج اکبر معتقد بود که بچه ها باید کار یاد بگیرند. به همین دلیل هم، مرتضی روزهای تعطیل نزد پدر می رفت تا کار کردن بیاموزد. وقتی قصد رفتن به قم را داشت، در سنگ تراشی و سنگ کاریِ ساختمان فردی زبردست، و کمک خوبی برای پدر بود و همین امر قدری اجازه ترخیص را برای پدر دشوار می کرد. بعدها حاج اکبر از اجازه ترک کار و رفتنِ مرتضی به قم به عنوان بزرگ ترین گذشتِ عمر خویش یاد کرد.
مرتضای جوان وقتی وارد قم شد که چند سالی به پیروزی انقلاب مانده بود. حدود سیصد نفر در امتحان ورودی مدرسه حقانی شرکت کردند و تنها سی نفر طلبه پذیرش می شد که مرتضی در میان پذیرفته شدگان نفر سوم بود. مدرسه حقانی تحت نظارت شورایی متشکل از حضرات آیات: قدوسی، بهشتی، مصباح و جنتی اداره می شد. مرحوم شهید قدوسی (رحمه الله) ناظم مدرسه هم بودند. مرتضی مشغول درس شد. از سال دوم طلبگی تبلیغ را شروع کرد. اوائل انقلاب، چون از اصول دیالکتیک آگاهی داشت بیشتر به شهرهای شمالی کشور، همچون صومعه سرا، ضیابر، رضوان شهر، رشت و... می رفت تا با مجاهدین و کمونیست ها مناظره کند. شیخ مرتضی در سال آخری که در مدرسه حقانی بود، تصمیم به ازدواج گرفت. در طی سفری که به مشهد مقدس داشت، در حرم مطهر از آقا خواست مقدمات ازدواج او با دختری با هفت ویژگی را برایش فراهم کنند و هر کدام از ویژگی ها هم که غلط است خودشان اصلاح کنند. این هم خواست او بود که تا دو دقیقه دیگر کار را تمام کنید که دیر آمده ام و زود می روم. بیش از دو دقیقه طول نکشید که با پیرمردی برخورد کرد که بعدها پدرخانمش شد. جالب آن که پیرمرد هم درست در همان لحظات از امام هشتم (علیه السلام) داماد شایسته ای طلب کرده بود و آقا حاجت هر دو زائرشان را هم زمان روا کردند.
او مدتی را به توصیه آیت الله العظمی، مصباح یزدی برای تحصیل مدتی را مجبور به هجرت به خارج از کشور بود. پس از بازگشت به قم، با راه اندازی واحد «تربیت مربی اخلاق» در مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، فعالیت خود را آغاز کرد و در کنار آن به امر تألیف نیز پرداخت. وی هم چون قبل، امر تعلیم و تعلّم را اصل در زندگی قرار داده بود. او هم چنین چند سالی مسؤلیت تربیت و تدریس آن را در جامعه الزهرا (علیه السلام) پذیرفت.
در سال 1384 به دعوت ریاست جمهوری اسلامی ایران و به امر اساتید خود و تشخیص تکلیف، معلم اخلاق هیأت دولت نهم شد. پس از آن در دوره دهم هیئت دولت نیز به دعوت جناب آقای احمدی نژاد بار دیگر تا حدود دو سال در درس اخلاق دولت شرکت کرد. در این دوره شش، هفت ساله، «دعاء افتتاح» امام عصر (ارواحنا فداه)، خطبه ای از نهج البلاغه و نیمی از «دعاء مکارم الاخلاق» امام سجاد (علیه السلام) به شرح و تفسیر برای هیئت دولت بیان شد.
دکتر حاج شیخ مرتضی آقاتهرانی، حالا دیگر یک پدربزرگ شده؛ ولی هیچ چیز، حتی نوه های شیرینش نتوانسته اند او را از درس و کار و تلاش باز دارند. او هنوز همان مرتضی است؛ با همان صفا و صمیمیت. عناوینی که در جلوی اسم او آمده و یا پیش از این از آن یاد شده، هیچ حُسنی از اخلاق او نکاسته، بلکه هر روز بر تواضع و مهربانی او می افزاید. زندگی بر طبق برنامه، عمل به وظیفه، تعبد و تعهد نسبت به کار، بارزترین خصیصه های اوست. همه حسن ها به یک طرف، و این حُسن که، شیخ مرتضی یک روضه خوان دل سوخته اهل بیت (علیهم السلام) و به ویژه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) است یک طرف.
***
در فصل اول از این مجلد از کتاب «با عرشیان»؛ با معرفی ملا حسینقلی همدانی روبرو هستیم، معرفی هایی که نحوه ترتیب و رشد این عارف بزرگ را به خوی به ما نشان می دهد.
ایشان در تهران در مدرسه مروی از حوزه درس فقیه مشهور شیخ عبدالحسین تهرانی معروف به شیخ العراقین استفاده نمود و سپس رهسپار سبزوار شد و از محضر حکیم حاج ملا هادی سبزواری جرعه های جانبخشی نوش کرد و از فیض دروس حکمت و اخلاق وی بهره مند شد. پس از استفاده از محضر حاج ملا هادی سبزواری بار خود را به سوی نجف اشرف بست و در پیشگاه امام همام مولی الموحدین مشغول به تحصیل شد و به درس خاتم فقیهان شیخ مرتضی انصاری حاضر شد. مدتی در خدمت ایشان بود و اگر چه شیخ انصاری صاحب نفس قدسی و حالات و مشاهدات و کرامات بود اما خداوند برای او چنین رقم زده بود که به محضر صاحب کمالی، راه عبودیت حق را پیماید و چنین شد که به محضر سید شوشتری راه یافت. حکایت این تشرف مبارک را آیت الله آخوند ملا علی همدانی از عین الملک نقل کرده و ایشان از آخوند ملاحسینقلی شنیده است که آخوند فرمود:
روزگاری در نجف به درس شیخ انصاری می رفتم تا اینکه دریافتم که شیخ انصاری همیشه چهارشنبه ها به منزل آیت الله آقا سید علی شوشتری که در ظاهر از شاگردان درس شیخ انصاری بود می رود. روزی به بهانه استخاره به منزل آقا سید علی شوشتری رفته و در زدم وچون خادم آمد در را باز کرد، گفتم: استخاره می خواهم. آقا سید علی فرمود: بگویید بیاید داخل، چون داخل شدم دیدم که شیخ به گونه شاگردان نشسته و آقا سید علی بسان استادان نشسته و مطالبی می فرمایند. من نیز در دل خود گذارندم که از این پس خدمت سید برسم. آن روز چون جلسه تمام شد و برخاستم سید به من فرمود: شیخ سرش شلوغ است و کمتر می تواند اینجا بیاید اما شما اگر خواستید می توانید دیگر روزها نیز اینجا بیایید.
بدنیسان فرزانه ای را که آخوند ملاحسینقلی به دنبالش بود یافت. حکایتی را که آقا بزرگ تهرانی نقل کرده گویای این عنایت ویژه سید به آخوند است:
آخوند ملاحسینقلی در ایام تحصیل در نجف اشرف در مدرسه سلیمیه حجره داشت و در همان ایام، سخت بیمار شد و در بستر بیماری خوابید. اتفاقاً پزشکی از ارادتمندان سید علی شوشتری به خدمت ایشان رسید. سید از دکتر درخواست می کند که فوراً به مدرسه سلیمیه برود و آخوند همدانی را معالجه کند. دکتر پس از معاینه آخوند خدمت سید استاد می رسد و اعلام می کند که مریضی وی صعب العلاج است و هزینه سنگین نیازمند است. سید می گویند اگر چه معالجه او صد تومان باشد او را درمان کن. این در حالی است که آقا بزرگ نقل می کند که در آن زمان کمتر ثروتمندی درنجف صد تومان دارایی داشت و مبلغ زیادی بود.
در فصل دوم از این کتاب با دستورالعمل های عبادی ایشان همراه می شویم، مواردی چون ارتباط سالک با خداوند، تلاوت قرآن، راه استجابت دعا، حضور قلب، تعلّق نداشتن به دنیای مادی، توجه به نماز و .. از سرفصل های این دستورات است.
آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی می فرماید:
شیخ ما را اصحاب و یارانی از اهل تقوا بود که از جمله آنها سیدی از بزرگان شهر همدان بود که جوانی نیکو سیرت و مراقب و مجاهدی با استقامت بود. او در خدمت شیخ به تحصیل فقه و تزکیه نفس اشتغال داشت. روزی جمعی از همدان به خدمت شیخ رسیده بودند. و از یکی از برادان سید شکایت داشتند که در بعضی از امور متعلق به تجارت کوتاهی می کند. شیخ، سید را فرمود که در نامه ای به برادرش بنویسد و او نامه ای نوشت و خدمت شیخ آورد. شیخ نامه را گشود دید سید در نامه برادرش را به خاطر بد رفتاری با مردم مورد ملامت قرارد داده و نوشته این گونه رفتار هم اعتبار او را نزد مردم از بین می برد و هم در آخرت موجب زیان و ضرر خواهدبود. چون شیخ دید که سید ضرر دنیوی را بر ضرر اخروی مقدم داشته، فرمود که این نوشته شبیه نوشته های اهل غفلت است. کسی که مراقب اعمال و رفتار خود باشد، هیچ گاه ذکر دنیا را بر آخرت مقدم نمی دارد.

در فصل سوم و چهارم، دستوراتی عرفانی، اخلاقی و تربیتی از ایشان را می بینیم، دستوراتی برای آماده کردن جسم و جان ادمی جهت بهره مندی هرچه بیشتر از عبادت و توجه به خداوند. در این دو فصل از یقظه و توبه و کیفیت آن ها به همراه مراقبت و ریاضت نفس صحبت می شود که ایشان چگونه راه و روش سلوک معنوی را از زندگی روزمره مادی جدا نمی کردند و آموزش داده اند که چگونه این زندگی را وسیله آبادانی حیات ابدی بگردانند.
نقل است مرحوم آخوند در یکی از سفرهای خود با جمعی از شاگردانش به عتبات عالیات می رفت در بین راه به قهوه خانه ای رسیدند که جمعی از دنیا پرستان میخواندند و پایکوبی می کردند. آخوند همدانی به شاگردانش فرمود: یکی برود و آنان را نهی از منکر کند بعضی از شاگردان گفتند اینها به نهی از منکر توجه نخواند کرد. ایشان فرمود: من خودم می روم. وقتی که نزدیک شد به رییسشان گفت: اجازه می فرمایید من هم بخوانم شما بنوازید؟!
رییس گفت: مگر شما بلدی بخوانی؟
فرمود: بلی، گفت: بخوان.
آخوند نیز شروع به خواندن اشعار ناقوسیه حضرت امیر علیه السلام کردند:
لا اله الا الله حقاً حقا صدقاً صدقا
إن الدنیا قد غرتنا و أشتغلتنا و استهوتنا ...
آن عده وقتی این اشعار را شنیدند به گریه در آمدند و به دست ایشان توبه کردند. یکی از شاگردان آخوند نقل کرده: وقتی ما از آنجا دور می شدیم هنوز صدای گریه شان به گوش می رسید.
فصل پنجم کتاب، فصل آخر کتاب است که «آغاز» سلوک است. که همه بخش ها و توصیفات مفصل و توصیه های مکرّر قبلی، به نوعی مقدمه و پیش زمینه این فصل خواهند بود. این فصل هرچند در اندازه کوچک است، اما عصاره و لبّ مطلب همه کتاب است. از علامه قاضی به سند معتبر نقل شده است که فرمودند:
چون بنده به نجف اشرف مشرف شدم یکی از پسر عموهایم در نجف بود. یکی از روزها همانطور که در کوچه می رفتم ایشان را دیدم و با ایشان مشغول صحبت شدیم. در همان حال یکی از اهل علم را دیدم که آمدند رد شوند در حالی که خیلی حالشان پریشان بود و در فکر فرو رفته بود و معلوم بود حالشان عادی نیست. به پسر عمویم عرض کردم: شما ایشان را می شناسید؟ چرا ایشان اینطورند و حالشان این قدر مضطرب است؟ گفتند: بله او را میشناسم. این حال ایشان به خاطر این است که شخصی در اینجا پیدا شده است بنام آخوند ملاحسینقلی همدانی که هر کس پیش ایشان می رود، مجلس او و موعظه او چنین او را منقلب می کند و در وی تأثیر می کند.
علاقه مندان می توانند این کتاب ارزشمند را از «پاتوق کتاب فردا» تهیه کنند. پاتوق کتاب از سال 1385 فعالیت خود را برای توزیع محصولات فرهنگی به مخاطبان و علاقه مندان آغاز کرد، و اکنون توانسته است به عنوان مرجعی برای معرفی و خرید محصولات فرهنگی، که عموماً کتاب را شامل می شود، تبدیل شود. اکنون پاتوق کتاب، به عنوان سامانه سرآمد در عرصه فرهنگ و بزرگترین فروشگاه فرهنگی مجازی کتاب در میان مخاطبان شناخته شده است. برای اطلاعات بیشتر می توانید با تیم پشتیبانی سامانه پاتوق کتاب در BookRoom.ir به شماره تماس 02537840969 و یا پست الکترونیک info@BookRoom.ir در ارتباط باشید.
نویسنده: سعید سعادت

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط