loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

از امید و سلحشوری تا عاطفه و احساس

نویسندگان مرتبط : عبد الرحیم سعیدی راد

دوبیتی های عبدالرحیم سعیدی راد گاه رنگ باباطاهر به خود می گیرد. او با عاطفه زلالی که در نهادش است مفاهیم متعالی نظیر عشق، امید، عاطفه و پاکی را در قالب «نثر ادبی» می ریزد.

یکشنبه 26 مرداد 1393

امید دادن و امید داشتن در برخی آثار نمود بیشتری دارد، یکی از شاعرانی که این مفهوم پاک در اشعارش متجلی است «عبدالرحیم سعیدی راد» است. او با اینکه از اهالی دغدغه است ولی دقایق زیبای اجتماعش را فراموش نمی کند و این گونه امید می دهد که:

یکی از سمت نخلستان می آید

یکی بر شانه طوفان می آید

خدا را شکر! بعد از سالها باز

دوباره نامی از «چمران» می آید(راضیم به این همه دوری؛ ص 85)

دوبیتی های ناب این شاعر دزفولی گاهی اوقات رنگ باباطاهر به خود می گیرد. سعیدی راد، با عاطفه زلالی که در نهاد ستودنی اش است همین مفاهیم متعالی مثل عشق، امید، پاکی و ... را در قالب «نثر ادبی» می ریزد و جالب است که نثرهای ادبی او هم قابل تحسین است، خواندن «حق با آفتاب گردانهاست» می تواند مهر تأییدی بر حرف های نگارنده باشد.

به خاطر دارم که «سعیدی راد» را در محفلی دانشگاهی دعوت کرده بودیم و دانشجویان با شنیدن قطعه های ادبی که توسط او قرائت می شد روحشان تازه می شد. شادی که در چهره دانشجویان نمایان شده بود اجازه نمی داد که او زود جمع دانشجویان را ترک کند. به هر روی، واژه هایی از قبیله روشنِ امید دست مایه نثرها و شعرهای سعیدی راد است، دمیدن روحیه امید، سلحشوری و ... از دعوت های مخاطب سعیدی راد به شعرش است:

«پنجره نگاهت را

بازکن !

آفتاب دمیده است...»

 

«چه قدر

به عشق می ماند

باغ نگاهت؛

وقتی که

از بهار چشمانت

عبور می کنم»

از عبدالرحیم سعیدی راد، در ذهن نسل من شعرهای زیبایی مثل؛ «اختلاس»، «شاعر دولتی» دل خوش کرده است. و هنوز نمی دانم چرا در معرفی اندیشه و منش شاعران صادقی چون او کوتاهی می کنیم. به نظر شما توجه به اندیشه و مفاهیم پویای اشعار سعیدی راد، توجه به روشن اندیشی و صداقت نیست؟ گاهی اوقات دعوت این شاعر بی آلایش به روستا و دل های روستایی است که آن ها هم در جای خود زیباست و گاهی اوقات عاشقانه های نجیبی دارد. باید قدر شاعرانی از این دست را دانست و بیشتر آن ها را به جوانان و نوجوانان شناساند:

«شب

بقچه اش را گشود

چند دانه انار بود

و یک قرص نان!»

 

«خورشید بر دلم می تابد

اما

نه آن قدر که چشمان تو»

 

«آهوی خیال تو

همچون ماه

از قنوت نمازم

آب می نوشد»

 

بیایید «عبدالرحیم سعیدی راد» را بیشتر بخوانیم.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط