loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

اندیشه های یک بسیجی واقعی در کتاب «به روایت همت»

کتاب «به روایت همت» اولین بار در اواخر سال 1391 منتشر شد.«حسین بهزاد» که پیش از این کتابهای درخور توجهی چون همپای صاعقه را نوشته بود، اینبار به سراغ یک کار ارزشمند تحقیقی و پژوهشی در حوزه دفاع مقدس رفته بود.

سه‌شنبه 15 مهر 1393

او در کتاب 996 صفحه ای خود و در قالب 32 درس-گفتار، مقطع چهار ساله پایانی حیات دنیوی شهید همت از بدو حضور وی در پاوه تا 10 روز مانده به شهادت او در عملیات آبی خاکی خیبر را به قلم آورده بود تا مهمترین جنبه های شخصیتی و دغدغه های عقیدتی، آرمانی، سیاسی، فرهنگی و نظامی وی عیان شود.اما تفاوت این کتاب با سایر کتابهایی که درباره شهید همت نوشته اند در این است که این کتاب به روایت خود شهید همت است.یعنی گزیده ای از مصاحبه ها، سخنرانی ها و دستنوشته های او در این کتاب گردآوری شده که سهم دستنوشته ها بیشتر از بقیه است.

نویسنده کتاب گفته بود:«بیشترین حجم کتاب به ارائه دست نوشته های خود شهید اختصاص دارد.از میان دست نوشته ها گزینشی انجام شده، چرا که اگر قرار بود تمامی این دست نوشته ها در این اثر ذکر شود، حجم اثر بیش از یک جلد می شد.بازه زمانی این یادداشت ها و دست نوشته ها از سال 59 تا سال 62 را در برمی گیرد.»

انتشارات صاعقه با همکاری انتشارات بعثت 27 این کتاب را منتشر کرده اند.بهزاد در ویراست دوم این کتاب، بخشهای دیگری هم به کتاب افزوده بود که در چاپ دوم قرار گرفته و در دسترس علاقه مندان است.

یکی از سخنرانی های تاریخی شهید همت که اتفاقا در همان سخنرانی سعید جلیلی مورد اشاره او هم قرار گرفت را به نقل از این کتاب در ادامه می خوانید:

پس از این که در کشور ما، یک انقلاب با عظمت رُخ داد، آمریکا ناچار شد در یک رَوَندِ انفعالی نسبت به این انقلاب واکنش نشان بدهد.خوب به این مطلب دقّت کنید! مثالی می زنم؛ شما یک زمان، در حالی که در جایی ایستاده اید و اصلاً به فکر اوضاع اطراف خودتان نیستید، به ناگهان مُشتی به شما زده می شود.طبیعی است که شما از دریافت این ضربه ی غیرمترقّبه، هول می شوید و تا بیائید و خودتان را پیدا کنید، زمان می بَرَد.در نتیجه، وقتی که می خواهید سریعاً به این ضربه جواب بدهید، این جواب تان، از حیث کیفیت و چگونگی آن، یک جواب و واکنش انفعالی خواهد بود.این حرکت تان، از کیفیتی واکنشی برخوردار است؛ در مقابلِ آن کُنِشی که روی شما انجام گرفته بود.و بر همین مبنا، این انقلاب، اوّلین انقلابی در طول تاریخ معاصر ما بود که امپریالیزم آمریکا را، در یک موضع کاملاً انفعالی قرار داد.در نتیجه، آمریکا مجبور شد در مقابل یک عمل انجام شده و پیروزمند به اسم "انقلاب اسلامی”، از خودش واکنش نشان بدهد؛ واکنشی از سر انفعال.لذاست که می بینیم آمریکا در واکنش انفعالی خودش به مُشتی که از انقلاب اسلامی خورده بود، از همان ابتدا، درصدد برآمد تا اوّلاً؛ رَوَند پیشبرد این انقلاب را، به لطائفُ الحیَل، کُند کرده و در مرحله ی ثانوی، پس از کُند کردن رَوَندِ استمرار انقلاب، آن را به سقوط بکشاند.

از آن جا که توجّه به این مطلب بسیار مهم است، من طی صحبت ها و سخنرانی های خودم، بارها و به کرّات روی این مسأله تأکید کرده ام.آمریکا در واکنش دو مرحله ای خودش برای کُندی روند استمرار انقلاب و سرنگونی آن، از سه شگرد استفاده کرده است:

۱ـ به سازش کشیدن انقلاب،

۲ـ به انحراف کشیدن انقلاب،

۳ـ جلوگیری از صدور انقلاب.

این شگردها، در واقع راه کارهای آمریکا برای کُند کردن روند استمرار بقای انقلاب ما بوده اند.در راه کار به سازش کشیدنِ انقلاب، باید روی نحوه ی برخورد آمریکا با ماجرای روی کار آمدن دولت موقّت مهندس بازرگان، تأمل کنیم.منظور من جریان لیبرالیستی یی است که در قالب دولت موقّت، بعد از انقلاب، روی کار آمد.همان مارهای خوش خط و خالی که سالیان دراز در آستین آمریکا برای روز مبادا جا خوش کرده بودند و با پیروزی انقلاب، از آستین آمریکا، به در آمدند ؛ پیرهای فرتوتِ عرصه ی سیاست و لیبرالیزم، که آمریکا آن ها را برای ملّت ما رو کرد.این حرکت واکنشی آمریکا، سرانجام با تسخیر لانه ی جاسوسی در سیزدهم آبان ۱۳۵۸ به شکست منتهی شد و همه دیدیم که چه قدر دقیق، شکست خورد.البته هم زمان با کلید زدن خط سازش، آمریکا حرکت های بازدارنده ی سیاسی و اقتصادی را برای مقابله با انقلاب ما، فراموش نکرد.

بلافاصله بعد از شکست خوردن خط سازش و حذف دولت موقّت، حرکت بعدی آمریکا، اجرایی کردن خطِ به انحراف کشیدن انقلاب بود و جریان موسوم به "خط بنی صدر” مشخصاً برای همین کار به میدان آمده بود.تشریح و تحلیل وقایع و حوادث مربوط به این مقطع، بسیار طولانی و وقت گیر است و در آینده باید کتاب های تاریخی زیادی درباره ی آن نوشته بشوند.لذا اصلاً روی مقدّمات روی کار آمدن خط بنی صدر درنگ نمی کنیم و وقت تان را با پرداختن به آن مسایل نمی گیریم و می رویم روی مهم ترین حادثه ی مربوط به این دوره، یعنی حمله ی رژیم بعث به ایران.در مقطع حاکمیت خط بنی صدر، این قدر مقدّمات برای یک حمله ی نظامی گسترده به ایران آماده شده بود که حیرت انگیز است.درست شبیه طرح تعرّضی اسرائیل در جنگ شش روزه ی ژوئن ۱۹۶۷ [= خرداد ۱۳۴۶ خورشیدی]، حکّام بعثی عراق با کمک و همکاری آمریکا بنا داشتند ۲۴ ساعت قبل از شروع تعرّض زمینی ارتش بعث، بمب افکن های شان را بفرستند به عمق خاک ایران و تمام فرودگاه های نظامی مهم ما را بزنند.چه این که به خاطر دارید ظهر روز سی ویکم شهریور ۱۳۵۹ جنگنده بمب افکن های عراقی فرودگاه مهرآباد تهران، پایگاه هوایی تیپ یکم شکاری و پایگاه هوایی سوّم شکاری شهید نوژه ی همدان و سایر پایگاه های هوایی نظامی عمده ی کشور ما را مورد حمله و بمباران قرار دادند.در همان زمان، در داخل دست هایی در کار بودند که با این هجوم بزرگ، همکاری پشت پرده داشتند و به نحو احسن با دشمن همکاری کردند تا بلافاصله بعد از این حملات هوایی، رژیم بعث از زمین و دریا هم، حملات سراسری خودش را به خاک ایران شروع کند؛ چه این که به همین منوال هم عمل کردند

برادران عزیز!

سیزده لشکر تحت امر نیروی زمینی ارتش عراق را در این هجوم گسترده به کار گرفتند:پنج لشکر پیاده نظام، پنج لشکر زرهی، دو لشکر مکانیزه و یک لشکر احتیاط.از مجموع این سیزده لشکر، حدود هشت لشکر به سمت جنوب ایران به حرکت درآمدند، لشکرهایی صد درصد آماده ی آفند و با حداکثر استعداد رزمی.به چه معنا؟! به این معنا که در یک لشکر زرهی عراقی، توان و استعداد آن، از این قرار بود:هر گردان؛ چهل تانک، هر تیپ؛ صد و بیست تانک و هر لشکر؛ سیصد و شصت، الی چهارصد دستگاه تانک در اختیار داشت! با چنین توان و سازمانی به جنگ ما آمدند، آن هم در شرایطی که از سال ها قبل، پیش بینی های لازم، برای احتمال وقوع چنین حمله ای، در ارتش ایران انجام گرفته بود.

از آن جا که من از نظر ذهنی، خیلی در مورد بیان مسایل دقیق نظامی حساسیت دارم، صحبت هایم در این جا، متکّی به مطالعه ای است که در مورد طرح دفاعی ارتش، نسبت به وقوع حمله ی احتمالی عراق به ایران داشته ام.این طرح دفاعی، قبل از وقوع انقلاب، تدوین شده بود.در دوران حاکمیت رژیم شاه، مطابق خطی که آمریکایی ها داده بودند، بنا بر این بود که اگر در رَوَندهای سیاسی ـ امنیتی منطقه ی خاورمیانه و خلیج فارس، رژیم بعث عراق حاضر به حرف شنوی از آمریکا نشود، نیروی زمینی رژیم شاه در غرب ایران، از طریق سه محور؛ نفت شهر، قصرشیرین و سومار، علیه عراق وارد عمل بشود؛ به این ترتیب که واحدهای عمل کننده در این سه محور، ضمن عبور از مرز بین المللی، یک جناح شان بروند سمت شهر مَندَلی، یک جناح شان بروند به سمت شهر خانقین ـ بعقوبه و از آن جا، بروند به سمت بغداد.

در آرشیو ارتش ایران، طرح جامع این حمله، به همراه نقشه ها و کالک های پیوستی مربوطه، وجود دارند.خب، بعد از انقلاب، اوضاع تغییر پیدا کرد و این بار، آمریکا در کنار رژیم بعث عراق قرار گرفت.در نتیجه، آمریکایی ها که خودشان در طراحی و تدوین آن طرح دفاعی ارتش ایران دخیل بودند، برای خنثی سازی اقدامات بازدارنده ی ارتش ما علیه عراق، راه کارهای عملی برای قفل کردن طرح ارتش ما را به عراقی ها ارائه دادند.لذا، دیدیم در شرایطی که ایران اصلاً آمادگی دفاعی نداشت و هیچ نیروی نظامی منسجمی در غرب و جنوب ایران نداشتیم، با این وصف ارتش بعث، متکّی به همان اطلاعات دریافتی از آمریکا، وقتی می خواست در غرب به خاک ایران حمله کند، دو لشکر خودش را، برای عمل در محورهای قصرشیرین، نفت شهر، سومار و گیلان غرب وارد عمل کرد، تا راه پیشروی احتمالی واحدهای ارتش ایران به سمت خاک عراق را، سد کند.این دو لشکر عراقی، ضمن عبور از مرز، قصرشیرین و نفت شهر را گرفتند و به سمت گیلان غرب آمدند و حتّی داخل سرپل ذهاب و گیلان غرب هم شدند.منتها، وقتی دیدند شرایط برای اشغال این دو شهر مناسب نیست، نیروهایشان را کشیدند روی ارتفاعاتِ مشرف به این دو شهر.به این معنا که در غربِ شهرِ سرپل ذهاب، رفتند روی ارتفاعات قراویز و بازی دراز، و در غرب شهر گیلان غرب هم، رفتند روی ارتفاعات برآفتاب و همان جا مستقر شدند. این، وضعیت حمله ی سپاه دوّم ارتش بعث در غرب بود.



هر لحظه سُستی در امر جنگ، موجب این می شود که بعضی ساده اندیش ها بگویند: اصلاً برویم و با رژیم بعث آشتی کنیم.

درست عین بلایی که در آخرِ ماجرایِ گرفتن لانه ی جاسوسی آمریکا، بر سرمان آمد؛ در مذاکراتِ الجزایر، آمریکایی ها بر سر هیأت نمایندگی ما شیره مالیدند، گروگان های شان را صحیح و سالم از ما تحویل گرفتند و از آن ۱۲ میلیارد دلار دارایی بلوکه شده ی ایران در بانک های آمریکا، حتّی یک سِنت هم به ما تحویل ندادند.

آیا برویم پشت میز مذاکره با دشمن؟، عینِ همان مذاکراتی که لبنانی ها بعد از اشغال بخش اعظم کشورشان در سال گذشته توسط اسرائیل، به آن تن دادند؟ همان اسرائیلی که چنان بلاهایی در جریان اشغال بیروت، بر سر مردم آن جا آورد و بعد از خاتمه ی مذاکرات صلح دولت امین جُمَیِّل با اسرائیل، موقع امضای قرارداد صلح، که آمریکا هم به عنوان میانجی زیر قرارداد را امضاء کرد، اسرائیلی ها متعهد شدند بیروت را از نیروهایشان تخلیه کنند.آیا اسرائیل از بیروت بیرون رفت؟!

شما راضی هستید بر سر میز چنین مذاکره ای بنشینیم، که بعد شما بتوانید بروید تهران، پیش زن و بچّه های تان؟!، بروید پیش اعضای خانواده تان؟.آیا برویم بر سر میز مذاکره؟!.امام به عنوان پیش شرط مذاکره ی صلح، چه خواسته بود؟ حرف حساب ایران چه بود؟ ایران گفته بود عراق به عنوان آغاز کننده ی جنگ و مسؤول خسارت هایی که به ما زده، باید صد و پنجاه میلیارد دلار، به ما غرامت بدهد.آیا رژیم عراق چنین غرامتی را به ما می دهد؟ جداً صد و پنجاه میلیارد دلار به ما می دهد؟ اگر چنین مبلغی را به ما بدهد، ما قادر می شویم خاورمیانه را تکان بدهیم.آیا این غرامت را به ما می دهد؟ پولی که به ما نمی دهد.شرط دیگر ما، محاکمه ی صدّام به عنوان شروع کننده ی این جنگ است.رژیم بعث و ابرقدرت های حامی آن، تن به چنین محاکمه ای می دهند؟ این کار را هم که نمی کنند.در حال حاضر، صدّام آلت دست آمریکاست و او را محاکمه نمی کنند.پس پشت میز مذاکره، به ما چه می دهند؟ هیچی! اگر در وضعیت فعلی، پشت میز مذاکره بنشینیم، چنان کلاهی بر سرمان می گذارند که داغ ننگ آن، تا ابد بر پیشانی نسل های آینده ی ما هم باقی بماند.

...

 به حول و قوّه ی الهی، با در صحنه بودن تمام اقشار ملّت و با هدایت و رهبری پدرانه ی امام، آمریکا و استعمارگران هرگز به این هدف شان نخواهند رسید.خداوند ان شاءالله به همه ی شما عزیزان، صبر عنایت کند و به همه ی ما در راه ادامه ی جنگ و حضور بیشتر در صحنه های جهاد در جبهه ها، اخلاص بیشتری عنایت فرماید.خداوند ان شاءالله همه ی گناهان ما را ببخشاید و ما را مشمول عنایات شهدای عزیز انقلاب و خصوصاً شهیدان این عملیات، قرار بدهد.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط