loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گشت و گذار در کتابخانه شخصی رهبر انقلاب

نویسندگان مرتبط : سید علی خامنه ای

از کتاب خوانی رهبر انقلاب زیاد شنیده ایم و البته دیده ایم، بر آن شدیم تا پای خاطره گویی محسن چینی فروشان بنشینیم. او یکی از فعالان پیشکسوت عرصه ی فرهنگ کشور است که سابقه ی ده سال مدیریت در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در کارنامه دارد. مراودات و خاطرات او با آیت الله خامنه ای بنا بر اقتضائات کاری در حوزه های فرهنگی از جمله کتاب صورت گرفته است. چینی فروشان از گشت و گذار خود در کتابخانه ی شخصی رهبر انقلاب می گوید.

شنبه 15 آذر 1393

خاطراتی که در ذهن من نقش بسته، بیشتر از جلسات نسبتاً صمیمانه و خصوصی تری است که بنا بر اقتضائات و برنامه های کاری وجود داشته است. در این شکی نیست که رهبر انقلاب نسبت به بحث کتاب به عنوان یکی از بهترین بسترهای فرهنگی و انتقال فرهنگ و ارتقاء فرهنگ تأکید دارند. نظرات ایشان نسبت به کتاب های منتشر شده یا توصیه هایی که به وزرای ارشاد در دوره های مختلف درباره ی کتاب کرده اند، مؤید این مطلب است.

اما درباره ی رابطه ی رهبر انقلاب با کتاب و کتاب خوانی باید گفت که ایشان سابقه و دیرینه ای با کتاب و مطالعه دارند و جالب این است که در اغلب حوزه های مختلف نیز کتاب مطالعه کرده اند. البته در این رابطه خاطرات بنده بیشتر مربوط به حوزه ی فرهنگ عمومی است. ایشان به رمان خیلی علاقه دارند و رمان می خوانند؛ مخصوصاً رمان هایی که به روز منتشر می شود و همین پی گرفتن آخرین کتاب های منتشرشده در دنیا جالب است.

توصیه ی پس از ترور
یادم می آید بعد از ترور که ایشان در بیمارستان بستری بودند، با جمعی تحت عنوان «انجمن هنرمندان مسلمان» به عیادت ایشان رفتیم. حدود ده دوازده نفر بودیم که در آن جمع شهید مرتضی آوینی و آقای سید مهدی شجاعی هم بودند. صحبت های متعددی شد. ایشان خیلی تأکید کردند به نویسندگان، -چون نویسنده ها هم در جمع بودند- که شما در صورتی می توانید کتاب بنویسید و کتاب بخوانید که به کتاب آشنا باشید و رمان های مختلف را خوانده باشید. اگر رمان نخوانده باشید، نمی توانید رمانِ خوب بنویسید. نکته ی دیگری که اشاره کردند این بود که انتقال اندیشه ها توسط رمان صورت می گیرد. یعنی رمان یک ابزار خوبی است که تنها برای سرگرمی نیست.

تأکید ایشان این بود که رمان یک ابزار خوبی است برای انتقال اندیشه ها. مثلاً ایشان سؤال کردند که کدامیک از شما کتاب «دل سگ» را خوانده اید؟ و جالب است که در آن جمع ده پانزده نفری که همه نویسنده بودند، کسی یادش نبود و ابراز نکرد که من خوانده ام و بعد خود ایشان ادامه دادند که این کتاب «دل سگ» برای میخائیل بولگاکوف است که درواقع او زمانی که حکومت کمونیستی شوروی مسلط می شود، او این کتاب را می نویسد. کتابی است منتقدانه نسبت به آن سیستم و نظام حکومتی. تا مدت ها هم اجازه ی انتشار نداشته و بعدها که شرایط فرق کرده، این کتاب هم منتشر شده است. توصیه می کردند که بروید و این کتاب را بخوانید. به هر حال این یک شاهدمثال بود برای این که یک رمان چطور می تواند اندیشه ها را منتقل کند. البته ایشان نسبت به این کتاب انتقادات فراوانی داشتند که بعدها بیان کردند.

هنوز کتابی در سطح جهانی نداریم
یادم هست حدود سال های 62 و 63 بود که با جمعی خدمت ایشان بودیم. صحبت کتاب های انقلاب شد و این که ما در مورد انقلاب، باید رمان درجه یک داشته باشیم و من فکر کنم هنوز ایشان به آن ایده آل خودشان نرسیده اند. هنوز نداریم رمانی که راجع به اصل انقلاب، قبل از انقلاب و بعد از انقلاب باشد. یک تعبیری ایشان داشتند و می گفتند که ما هنوز کتاب درباره ی انقلاب که جهانی بشود نداریم. بعد گفتند که جهانی شدن معنی اش این است که این کتاب دست به  دست بگردد. ناشرها در دنیا دنبالش بگردند، ترجمه کنند و در دنیا به زبان های زنده ی دنیا ترجمه بشود. نه این که ما ترجمه بکنیم، خود آنها دنبالش بگردند. مثالی می زدند و می گفتند که شما کتاب «دن آرام» شولوخف را بینید که چقدر جهانی شده؟ همه این «دن آرام» را خوانده اند با این که دو سه جلد است. مضمون حرف آقا این بود که وقتی کتاب را می خوانید، چقدر لذت می برید و چقدر حس مثبتی نسبت به این کتاب پیدا می کنید. و باز تأکید می کردند که این کتاب را بخوانید و ما در این تراز و در این سطح، کتابی که جهانی بشود نداریم.

ایشان حتی در سال های اخیر نیز این مطالبه را تکرار کرده اند که باز در این سطح، کتابی در مورد انقلاب نداریم. نه فقط راجع به انقلاب، حتی در مورد ائمه ی معصومین (ع) نیز این نقص هست. راجع به شخصیت حضرت پیامبر(ص) ایشان گفتند که ما هنوز فیلم خوبی راجع به این شخصیت بزرگوار نداریم. ما فقط یک فیلم خوب داریم که برای مصطفی عقاد است؛ آن هم فیلم خوبی است به اندازه ی خودش و در آن فرهنگ و شرایط. و هنوز مثلاً ما به عنوان انقلاب اسلامی نتوانسته ایم یک فیلم بسازیم که بتواند شخصیت آن بزرگوار را نشان بدهد.

به هر حال افق دید ایشان بلند است. سه چهار سال پیش در جلسه ای می گفتند که امروزه کتاب های مختصر و کوچک خوانندگان حرفه ای را اقناع نمی کند. باید یک رمان مثلاً چهارصد پانصد صفحه ای باشد که خواننده اقناع بشود، ولی این کتاب هایی که حالا بعضی هایش هم خوب است، درواقع نمی تواند نقش جهانی شدن را ایفا بکند.

خانه ی کتاب رهبر
کتابخانه ی ایشان نسبتاً بزرگ است و کتاب ها موضوعات مختلفی دارند. ایشان کنار خیلی از کتاب ها حاشیه نویسی کرده اند و من خیلی دلم می خواهد یک زمانی آن چیزی که می شود از این حاشیه ها منتشر کرد، منتشر بشود، چون بادقت و باظرافت حاشیه نوشته اند.

شعر و رمان
در مورد بخش ادبیات کتابخانه، شعرش خیلی جلب توجه می کند. البته بخشی از کتاب های شعر را شعرا به مناسبت های مختلف هدیه داده اند. بعضی هم طبق آنچه که من دیدم، معلوم بود مربوط به خود ایشان است و بعضی هایش را خودشان در جوانی خریده اند. خلاصه شعرش خیلی غنی است، اما در بخش شعر، انواع و اقسام غزلیات حافظ و حافظ شناسی خیلی برجسته است. البته به آنها مراجعه می کنند و این طور نبوده که مثلاً همان طور نو مانده باشد و کتابخانه ای باشد. در بعضی از آنها یادداشت بود و بعضی هایش هم مثلاً معلوم بود که محل مراجعه است.
 
کتاب های رمان ایشان که اغلب معروف هستند و از نویسندگان مختلف و معروف در کتابخانه هست. مثلاً کتاب های نویسندگان روس مثل چخوف، نویسندگان عرب و رمان های مختلفی از نویسنده های فرانسوی مثل بالزاک و رومن رولان.

باید بگویم که آقا خیلی به عنوان زندگی نامه نویس روی رومن رولان تأکید می کنند. در جلسه ای می گفتند که ما کسی مثل رولان نداشته ایم که بیاید زندگی نامه ی بزرگان انقلاب را بنویسد و ما همچنین کتاب هایی را لازم داریم که این یک تخصص است و باید بعضی ها بروند دنبالش و یاد بگیرند و کمبودش احساس می شود.

من خودم نشنیدم، ولی خبر دارم که کتاب دیگری که در همین زمینه به نام «سور بز» منتشر شد، ایشان آن را خواندند و حتی از لحاظ تکنیکی راجع به آن نظر دادند که این کار قوی نیست. این روزآمد بودن ایشان خیلی قوی است. خلاصه رمان های فراوانی ایشان دارند از نویسندگان مختلف؛ حالا نویسندگانی که به اصطلاح به عنوان بچه مسلمان شناخته می شوند یا نویسندگانی که خیلی هم مذهبی نبودند.

عمق فکری نوجوان را بیشتر کنید
یک بخش هم کتاب های فلسفی بود. حالا که بحث فلسفه پیش آمد، بگویم که در مجلسی ایشان راجع به فلسفه و تعلیم آن به نوجوانان می گفتند که یکی از مشکلاتی که ما داریم، این است که چون بچه های ما عمق فکرشان کم است، خیلی زود تحت تأثیر حوادث و هیجانات و فضاهایی قرار می گیرند که در کشور اتفاق می افتد. ما باید روی عمق فکری و تعمق بیشتر بچه ها کار کنیم. لذا آموزش فلسفه برای نوجوانان خیلی لازم است.

ایشان حتی تأکید می کردند که در کانون، شما راجع به این قضیه یک مقداری کار کنید. مثالی که می زدند، می گفتند یک مجموعه کتاب هایی حزب توده منتشر کرده به نام آموزش فلسفه که فلسفه ی دیالکتیک را برای نوجوانان به زبان ساده بیان می کند. نوجوان اگر می خواست بداند یک مارکسیسم یعنی چه و مکتب مارکسیسم چه هست، این را می خواند و کلی اطلاعات پیدا می کرد. مثال های دیگری از جاهای دیگر در زمینه ی آموزش فلسفه به نوجوانان زدند. می گفتند که ما در مورد فلسفه ی اسلامی کاری نکردیم و شما در کانون و جاهای دیگر شروع کنید راجع به فلسفه اسلامی کار کنید. این مطالبه منجر به این شد که در کانون گروه جدیدی تشکیل شده و مجموعه فعالیت هایی تحت عنوان «گام به گام تا اندیشه» را شروع کرده اند. البته الآن در مراکز کانون در حال آموزش است و کلاس هایش برگزار می شود و به تدریج کتاب هایش نیز آماده می گردد. یعنی این برنامه هم کتاب دارد و هم برنامه ی آموزشی.

هنوز مثل جلال نیامده
کتاب های مرحوم جلال را دارند. راجع به خود جلال هم خیلی نظر مثبتی دارند. بعضی از کتاب های مرحوم شریعتی هم موجود بود. راجع به جلال، راجع به تک نگاشت های جلال صحبت می کردند که جلال تک نگاشت های بسیار خوبی داشت. مثل اورازان و می گفتند که ما مثل جلال همچنین نویسنده ای با این قلم پیدا نکردیم که بتواند همین کار را انجام بدهد.

ادبیات شفاهی را جدی بگیرید
در جلسه ای من بحثی را مطرح کردم که منبع آن ادبیات شفاهی بود و نه ادبیات مکتوب؛ راجع به قصه گویی و این که قصه گویی الآن در جامعه ی ما خیلی رونق ندارد و مهجور است، در حالی که بستر مناسبی برای آموزش مخصوصاً برای بچه های در سطح ابتدایی است و به این جهت خوب است که معلم های ابتدایی مخصوصاً قصه گویی را بتوانند انجام بدهند.

ایشان می گفتند که یادم می آید مادربزرگم در شب های زمستان، قصه های باستانی و قصه های قرآنی را برای ما می خواند و چقدر تأثیر می کرد و همان ها را من مدت ها یادم بود. مثلاً قصه های پیامبران و حضرت یوسف یادم بود و من تقریباً حتی وقتی به سن نوجوانی رسیده بودم، همه ی قصه ها را بلد بودم. علتش این بود که مادربزرگ این قصه ها را گفته بود.

البته ایشان اشاره می کردند که آفت قصه گویی هم بحث افسانه ها است که بعضی وقت ها با خرافات مخلوط می شود. منظورشان این بود که سعی کنید به آن آفت ها دچار نشوید و بیشتر قصه گویی تاریخی و مسائلی از این قبیل را پیگیری کنید.

حکیم ابوالقاسم فردوسی
یک نکته ای هم درباره ی حکیم ابوالقاسم فردوسی بگویم. در  یکی از جلسات فردی سؤال کرد که نظر شما راجع به فردوسی چیست؟ می دانید که راجع به فردوسی نظرات متفاوت است؛ بعضی ها مخالف و بعضی موافقند. ایشان تعبیرشان این بود که همین که اسمشان حکیم ابوالقاسم فردوسی بوده، معلوم است که ایشان اهل حکمت بوده و کسی که اهل حکمت باشد، جز حکمت نمی گوید و شاهنامه که تاریخ است، پر از حکمت است. درواقع ایشان یک جور مراجعه به شاهنامه را به عنوان آشنا شدن و استفاده از اندیشه های فردوسی تأیید می کردند.

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط