loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

هم‌اندیشی دانشجویان و طلّاب توزیع‌کننده کتاب

نمایشگاه کتاب تمام شد و پاتوق کتاب در این 10روز میزبان بیش از 40 نویسنده و استاد بود. آخرین روز نیز قرار بود نشستی با عنوان «هم‌اندیشی دانشجویان و طلّاب توزیع‌کننده کتاب» برگزار شود. با یک‌ربع تأخیر به آنجا رسیدم. چند نفر بیشتر نیامده بودند. صحبت آغاز شد. اما نشستی که با بی‌حالی و سستی آغاز شده بود، کم‌کم به صحبت‌های مهمی کشیده شد.

در همان دقایق ابتدایی محسن اسلام‌زاده مدیر فروش «انتشارات طرحی برای فردا»(آثار استاد رحیم پور ازغدی)، مسئول بسیج دانشکده علوم اجتماعی و ارتباطات و نیز دانشکده مدیریت و حسابداری علامه طباطبایی(ره)، مؤسس فروشگاه‌های زنجیره‌ایِ «کتاب فانوس» در دانشگاه علامه و یکی از مدیران سابق «انتشارات سوره مهر» و ... آمدند و تقریباً در نیمه‌های جلسه نیز «علیرضا کمری» نویسنده و محقق ادبیات انقلاب و پایداری به این جمع کوچک پیوست.

محسن صفایی‌فرد دانشجویی کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) قم برگزارکننده این برنامه و آغازگر برنامه بود. او ابتدا توضیحی راجع‌به امکانی به نام «سایت پاتوق کتاب» داد. سایتی که وابسته است به دفتر مطالعه و توسعه کتاب‌خوانی که آن هم وابسته به دفتر نشر معارف است. این سایت امکان معرفی کتاب و همچنین فروش اینترنتی کتاب را فراهم کرده که روزانه بالغ بر 2500 بازدیدکننده دارد که هر روز هم رو به افزایش است. البته معرفی‌ها و فروش‌های این سایت صرفاً به کتاب‌های نشر معارف اختصاص ندارد و هر کتاب خوبی را پوشش می‌دهد. در واقع دفتر نشر معارف وظیفه تولید و توزیع کتاب را بر عهده دارد، سایت پاتوق کتاب وظیفه توزیع اینترنتی را، و دفتر مطالعه و توسعه کتاب‌خوانی نیز وظیفه آسیب‌شناسی مطالعه. و این سه در کنار یکدیگر به ساختن یک فضای جدید کمک می‌کنند.

وی هیئت‌ها و تشکّل‌های دانشجویی و طلبگی را بیشتر در فضای فرهنگی می‌دانست و انتظارش برای جریان‌سازی فرهنگی نیز از آن‌ها بود. او برای شروع، بحثش را با تمرکز روی کتاب «دا» آغاز کرد تا نتیجه بهتری حاصل شود: آقای سرهنگی در مورد این کتاب می‌گفت که قبل از توزیع، از آن رونمایی شده و تبلیغات وسیعی نیز انجام شده. اما با این حال بچه‌های سوره مهر می‌گفتند این شصت‌ویک‌چاپ، حتی پنج درصد از ظرفیت مخاطبان هم نیست. ما 18میلیون دانشجو داریم. حالا اگر فقط روی یک‌میلیون از آن‌ها هم اگر حساب کنیم، ظرفیت خیلی زیادی را مغفول گذاشته‌ایم و این قطعاً مشکلِ توزیع است. این فروش زیادی که «دا» داشته فقط فروش رسمی است، نه فروش پارتیزانیِ بچه‌های مذهبی.

البته این همه حرف نبود. بحث این مسئول فرهنگی سابق بسیج دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی(ره)، فقط روی کتاب نبود. او معتقد بود فضای فرهنگی ما باید باز شود و محصولات ارزشمند فرهنگی را در هر قالبی شناسایی کرده و توزیع کنیم. او می‌گفت: بحث‌هایی هست که جز در قالب فیلم یا رمان یا قالب‌های دیگر نمی‌توان گفت. با وجود همت بچه‌های حزب‌اللهی، اگر این همت را به کتاب سرایت دهیم، فقط کتاب را داریم. فرض کنید ما بعد از انقلاب فقط 30 فیلم خوب داشته‌ایم. این فیلم‌ها کجا باید دیده شود؟ فیلم مثلاً در فضای کودک و نوجوان، به شدت می‌تواند تأثیرگذارتر از کتاب باشد. یا مثلاً در فضای موسیقی ما خیلی فضاهای توزیعی داریم و در عین حال خیلی فضاهای تولیدی داریم که شناخته نشده. استفتائی از مقام معظم رهبری شده که در کتاب دین و زندگیِ دبیرستان هم آمده به این مضمون که «تولید و توزیع کتاب، نشریه، مجله، تابلو، کاسِت و هر اثری که در راستای مبارزه با تهاجم فرهنگی باشد، مصداق عمل صالح و واجب کفایی است». به‌هرحال الان این مورد توجه بنده است که چطور می‌شود این فضای توزیع را از کتاب باز کرده و آن را باز کنیم. الان مثلاً صدای قیصر هست و کتاب او هم هست. این‌ها ارزش محتوایی یکسانی دارد، اما ارزش قالبی متفاوتی دارد که هر کدام کارکردی داشته و این قابل توجه است.

محسن اسلام‌زاده نیز که مدیر فروش و توزیع یک انتشارات است و خود دستی بر آتش کتاب دارد، از تجربه‌هایش و ضعف‌های این حوزه گفت. او می‌گفت که ما برای نیروهایمان برنامه نداریم و کارهای یکدیگر را نیز پوشش نمی‌دهیم. یعنی خیلی از بچه‌های معتقد به انقلاب کارهای خوبی انجام می‌دهند اما ناشناخته می‌ماند و آن‌هایی هم که می‌شناسند بی‌اهمیت از کنار آن می‌گذرند و کمکی نمی‌کند.

وی گفت: محصولات خیلی زیادی هست. فقط یک «یا علی» می‌خواهد. برای راه‌افتادن یک جریان مؤثر برای توزیع محصولات فرهنگی چند فاکتور هست. اولاً این جریان نباید مختصّ کتاب باشد. دوم اینکه مؤسسات توزیعی این‌چنینی باید خودگردان باشد که این خیلی مهم است. نکته دیگر این است که بچه‌ها تنها هستند. بالأخره باید یک سیستم منسجمی باشد که مخاطب هم ذیل همین سیستم تعریف می‌شود. این سیستم اعم از مخاطب، تبلیغات و .. است.

اسماعیلی از اعضای توزیع دفتر نشر معارف با شنیدن حرف‌های اسلام‌زاده به او گفت که مشکل کار کتاب این است که برای بچه‌ها مقرون به صرفه نیست. و اسلام‌زاده هم در جواب او گفت: درست است. کتاب مشکلات و هزینه‌های زیادی همچون حمل و نقل، طراحی، توزیع و ... دارد. اما بزرگ‌ترین مشکل ما این است که عمده بچه‌ها بی‌مسئولیت هستند و بدقولی می‌کنند. به عنوان مثال الان در شهرستان‌ها طرح‌های مختلفی می‌توان اجرا کرد. مثلاً می‌شود با اداره‌های ارشاد، شهرداری‌ها و ... کار کرد. اما این کارها نمی‌شود.

در اینجا صفایی‌فرد گفت: از این‌ها که بگذریم یک بحثی هست که به تعبیر آقای وحید جلیلی باید به سمتی برویم که یک وزارت فرهنگ و ارشاد مستقل از شبکه رسمی نظام راه بیندازیم. یعنی یک شبکه منسجم بین بچه‌حزب‌اللهی‌ها راه بیندازیم.

او می‌گفت خیلی محصولات هست که تولید شده و آماده است، اما توزیع ما با تولید، فاصله زیادی دارد. بلیغ مسئول سابق بسیج دانشجویی دانشکده علوم اجتماعی و علامه طباطبایی(ره) نیز مسأله‌ای در این ارتباط را مطرح کرد و گفت: به نظرم این مباحث خوب و به‌جاست. اما حلقه‌های مفقوده‌ای در این جریان هست. یکی این است که ما رصد نمی‌کنیم تا از تولید محصولات فرهنگی مطّلع شویم. نکته دیگر هم اینکه این محصولات را قبل از پخش، معرفی و رونمایی نمی‌کنیم.

در همین اثنا که بحث می‌کردیم علیرضا کمری، نویسنده و محقق (و مدیر پژوهش دفتر هنر و ادبیات پایداری حوزه هنری) به دعوت یکی از بچه‌ها به غرفه آمد و چندساعتی را صمیمانه با ما سخن گفت. کمری وقتی موضوع بحث را شنید، گفت که تمام مسأله در ارتباطات است و اطلاعات بدون ارتباطات، بی‌فایده است. بعد از این صفایی‌فرد مختصری از بحث را توضیح داد تا این نویسنده بیشتر در جریان قرار بگیرد. او در جواب یکی از دوستان که می‌گفت «اگر این‌قدر باز کار کنیم، پس تکلیف تخصصی شدن چه می‌شود»، گفت: منظورم این است که ذهنمان قالبی بار نیاید. ما فیلم‌های زیادی داریم، اما توزیع نشده و در نتیجه موجی که باید ایجاد شود، ایجاد نشده.

دیگر آقای علیرضا کمری به قدر کافی در جریان قرار گرفته بود و قصد صحبت کرده بود. او تمام صحبت‌های صفایی را تأیید کرد و گفت: توزیع آن‌قدر مهم است که اگر انجام نشود، انگار تولید نشده. یعنی من به عنوان یک مؤلّف می‌گویم که توزیع، هم‌سنگ تألیف و تولید است. الان یک مؤسسه‌ای که توانایی‌ها را جمع کند وجود ندارد یا به قول آقای صفایی، فراگیری مجموعه‌های فرهنگی از لحاظ قالب مهم است. کسی نمی‌تواند به صرف کتاب، ایجاد جریان فرهنگی کند. اما این گعده‌ای که شما گذاشته‌اید خوب است و خوب است که بشود پاتوق. شما اگر اطلاعات همدیگر را داشته باشید، خوب است و اصلِ جمع، تولید انرژی می‌کند و نفس ارتباطات مهم است. دین ما هم دین فردی نیست.

کمری از کارهایی گفت که بعد از انقلاب انجام شده اما شناخته نشده: الان در این سی‌سالِ بعد از انقلاب، خیلی اتفاقات افتاده که شناخته‌شده نیست. مثلاً کارهای عمیق مطالعاتی که در این سی‌سال در حوزه‌های علمیه انجام شده، شاید در صدسال اخیر بی‌سابقه بوده. اما هنوز که هنوز است ما در همان حجب و حیای خودمان قرار داریم یا شاید تحت استیلای روشنفکران تفوّق‌طلب هستیم. اگر اغراق نشود، شاید تعبیرِ «شبه‌جهشی مانند رنسانس» برای کارهای این سی‌سال درست باشد که البته احساس خوبی از به‌کاربردن کلمه رنسانس ندارم. اما چون ما درون مسیر هستیم، برایمان معلوم نیست و اگر فاصله بگیریم این را می‌بینیم. حالا اینکه چرا الان این‌طور است، دلایلی دارد که یکی این است که مجموعه‌های این‌چنینی سالار ندارد.

بحث که به اینجا رسید، صفایی‌فرد نکته‌ای طرح کرد: اگر از بسیاری از نویسنده‌های شاخص انقلاب مثل یک فیلسوف بپرسید که مثلاً کتاب "دا" را خوانده یا نه، با نگاه تحقیرآمیزی نگاه می‌کند و می‌گوید "نه". ارتباط بین حوزه‌های مختلف از دست رفته، در حالی که یک فیلسوف بی‌نیاز از درک شرایط اجتماعی خودش نیست.

کمری با شنیدن این نکته، انگار که حرف خودش را گفته باشند، گفت: این کاملاً درست است. اصلاً این توهّمِ تخصّصی شدن، غیرعلمی است. علت این مسأله هم برمی‌گردد به نظام تربیتی ما. مثلاً بعضی "اخراجی‌ها2" را فیلم نمی‌دانند. اما خیلی‌ها رفته‌اند و این فیلم را دیده‌اند. این باید برای محقّقان و نویسندگان سئوال باشد. چرا که به‌هرحال این فیلم توانسته طیف وسیعی از مخاطبان را به خود جذب کند.

او وجود این وضعیت را این‌گونه علت‌یابی کرد: ما چون در یک فضای دسته‌چندمِ ترجمه‌ای وارد می‌شویم، این‌گونه بار می‌آییم. وگرنه پرسش هگل هم معطوف به جامعه خودش است. اصلاً علم یعنی بازتولید تمام استعدادهای جامعه.
وقتی صفایی‌فرد راهکاری از این نویسنده خواست، او گفت: خودِ این موضوع قابل بحث است. در نشست‌ها و برنامه‌ها و برنامه‌های صدا و سیما و نشریات و ... . مثلاً یک بولتن برای بحث‌های انقلاب نیست که بشود از طریق آن به کارهای انجام‌شده در این زمینه در ایران و جهان پی برد. مسأله اول این است که ما بدانیم که نمی‌دانیم و بفهمیم که نیاز داریم به دانستن. توهّم به دانایی باعث علم نمی‌شود. باید علم به جهل پیدا کنیم.

یاسر عسکری از روزنامه‌نگاران و فعال فرهنگی و اعضای پاتوق کتاب، آخرین سئوال را از کمری پرسید: در طیف‌های دیگر می‌بینیم که بعضی از نویسنده‌ها برای کتاب‌های نویسندگان هم‌فکرِ خود، یادداشت می‌نویسند. اما این کار در این فضا انجام نشده است. به نظر شما چه دلیلی دارد؟

و کمری این‌گونه پاسخ این سئوال را داد: اساسش در «غفلت» است. فضای موجود، فضای مهمی برای تولید آثار فکری-فرهنگی است که اگر نبود، ما اصلاً نمی‌توانستیم نفس بکشیم. اگر ما بخواهیم فقط برای وجود چنین فضایی هم شکر کنیم، نباید از این کارها و ارتباطات غافل شویم. این‌ها از لحاظی هم برمی‌گردد به نداشتن حسّ و همّت کار فرهنگی و کار گروهی که باید در آن تجدید نظر شود.

به‌هرحال این جلسه هم به پایان رسید. اگرچه تا حدودی متفاوت‌تر و نتیجه‌بخش‌تر از کارهای قبلی بود، اما پاتوق‌های این‌چنینی زمانی به ثمر خواهد رسید که به عمل محقّق شود، اگر نه عالم بدون عمل ...

منبع: شبکه ایران
www.inn.ir

در آینده متن کامل این نشست برای استفاده علاقمندان از سوی دفتر مطالعات و توسعه کتابخوانی دفتر نشر معارف منتشر می شود.

پنجشنبه 31 اردیبهشت 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط