loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

پروفسور حسابی کتابهای شهید مطهری را به شاگردانش هدیه می داد

نویسندگان مرتبط : ایرج حسابی

در روزگاری که کسی اجازه نداشت کتابهای مرحوم مطهری را بخواند و به آن توجه نمی کرد، آقای دکتر کتابهای ایشان را به دانشگاه می بردند و به شاگردانشان هدیه می دادند و کتابها دست به دست میگشت، یعنی آقای دکتر به شاگردانشان نمیگفتند فقط کتاب فیزیک بخوانند، بلکه جزو کتابهایی که پیشنهاد می کردند، دستنوشته های مرحوم مطهری و علامه جعفری را استن سیل می کردند. آن روزها فتوکپی نبود. جزوه ها را می دادند بچه ها بخوانند و آگاه شوند.


رابطه پروفسور حسابی با آیت اله مطهری تا چه میزان صمیمی بود؟

آقای دکتر یک صندلی را جداگانه سفارش داده بودند که شبیه هیچ یک از مبل های ما نیست. این صندلی، پانزده سانت بلندتر از بقیه صندلی هاست و مرحوم پدرم می فرمودند که متعلق به آقای مطهری است. آدم گاهی هزار جمله می گوید که ذره ای معنی از آن در نمی آید و گاهی هم یک صندلی درست می کند که صدها معنی دارد. این نشان دهنده چیزی است که ما حالا به کلی از یاد برده ایم. آقای دکتر با این کار می خواستند صراحتاً آقای مطهری را در جایگاهی بالاتر از دیگران بنشانند!

ایشان به وحدت حوزه و دانشگاه عملاً اعتقاد داشتند. در این مورد بیشتر توضیح دهید.

الان ما هی می گوییم وحدت حوزه و دانشگاه، بیست وهفت سال هم از انقلابمان گذشته است. از این طرف نماینده فرستادیم توی دانشگاه، از آن طرف هیچ کس را پیش خودمان راه ندادیم، ولی آقای دکتر، مرحوم مطهری و مرحوم علامه جعفری را اینجا، روی صندلی بغلی شان که من به غلط روی آن نشسته ام، می نشاندند و این بزرگواران را به محفل خود دعوت می کردند تا آنها هم ایشان را به محفل خود ببرند. ایشان می فرمودند که این انقلاب اسلامی، استثنائی است و دیگر در دنیا تکرار نمی شود. مثل جواهر است. باید آن را برق انداخت. راه برق انداختن آن، این نیست که دیگران را جدا کنی، خودت را کنار بکشی. راهش این است که به دیگران نزدیک شوی. از دریچه علم جلو بروی، برای همین بود که مرحوم حسابی با مرحوم مطهری، مرحوم جعفری، دکترپارسا ،دکتر خادمی و دکتر قریب، پدر زمین شناسی ایران، پیوسته معاشر بودند. اینجا در اتاق دکتر حسابی، مرحوم مطهری کنار دست ایشان می نشستند، مرحوم علام هجعفری آن طرف و دکتر قریب آن طر فتر. به این م یگویند وحدت حوزه و دانشگاه. گاهی هم مرحوم ابوالقاسم حالت، طنزپرداز و شاعر و مرحوم فریدون مشیری هم می آمدند. من می خواهم ریشه عظمت فرهنگ در ایران و درک این بزرگواران را عرض کنم. از همه جالب تر، حضور مرحوم شهبازی در این جلسات است. ایشان روده فروش بود و چهل سال تمام، در روزهای جمعه، روزی یک ساعت مثنوی را تفسیر می کرد. تصورش را بکنید! آقای مطهری یک طرف، آقای جعفری طرف دیگر و آقای دکتر در طرف دیگر نشسته باشند و یک روده فروش، تفسیر مثنوی بگوید. به این می گویند ایران! آقای دکتر م یگفتند این چیزی است که شمع فروزان تمدن د ههزار ساله ایران است. این همان تمدن در خانواده های ایرانی است که مرحوم مطهری را مطهری کرد. همین ها نشان می دهد که ایران جای علم است و خانواده هایش عالم بودند و این بچه ها از آن خانواده ها بیرون می آمدند.

شما بارها به نقش زنان در حمایت از مردان بزرگ اشاره کرده اید. در ارتباط با مرحوم مطهری، نقش همسر ایشان را چگونه می بینید؟

همسر علامه جعفری، همسر مرحوم مطهری، همسر دکترحسابی، همسر دکتر قریب و اینها بودند که مطهریها و قریبها را ساختند، یعنی یک زنی در پشت صحنه زحمت کشیده و جان کنده و اینها توانسته اند تحقیقاتشان را بکنند. نقش زنانمان را از یاد نبریم. آقای دکتر سه تا کتابخانه دارند. فقط کتابهای ایشان بیست و هفت هزار و سیصد جلد بود که بخشیدیم.

خانم آقای دکتر حسابی هر سال اینها را گردگیری می کردند و دانه دانه، جوری سرجایشان می گذاشتند که آقای دکتر چشم بسته کتاب را بردارند. یعنی چه؟

همینطور خانم مرحوم مطهری و خانم مرحوم علامه جعفری.

از علاقه مرحوم مطهری به ادبیات فارسی و یا سایر رشته هایی که ظاهراً ارتباطی با مباحث فلسفی و دینی نداشتند، خاطره ای را نقل کنید.

آقای دکتر در کتابخانه شان کتابی داشتند به اسم ”اشپراخن زبانها“ که حدود سه سال، آن را با آقای مطهری بررسی کردند. سیصد و چهل زبان در این کتاب بود. ظاهراً مرحوم مطهری نباید با زبان شناسی و واژه گزینی سروکار می داشتند و فقط باید دنبال عربی می رفتند، ولی نخیر! ایشان عاشق زبان فارسی بودند. سه سال از عمرشان را گذاشتند و کتاب آقای ویندو تو را با آقای دکتر حسابی خواندند. یک پروفسور آلمانی می گوید تنها زبانی که به واسطه هفت تا قواعد اضافی و صیقل یافته، قابلیت بین المللی شدن را دارد، زبان فارسی است. به همین دلیل جلسات این بزرگواران توانسته تداوم پیدا کند و چهل سال جلو برود که پشتوانه اش زبان فارسی بوده است. آقای دکتر با مرحوم مطهری هفته ای یک بار جلسات حافظ شناسی و با مرحوم علامه جعفری، هفته ای یک بار جلسات مثنوی داشتند. آدم فکر می کند که مرحوم مطهری باید در کتابهای دینی فرو بروند، اما می بیند که این جور به زبان فارسی می پرداختند و به طرف حافظ شناسی م یرفتند، آن هم همراه با آقای دکتر حسابی. همی نها نشان م یدهد که در لایه زیرین این مباحث، اتصالاتی هستند که ما از آنها خبر نداریم. اینها چیزهایی هستند که ما باید در جامعه شناسی مان، به آنها بپردازیم. نگوییم چون من از حوزه علمیه آمده ام تو برو پی کارت، چون تو از دانشگاه آمدی. ابداً این طور نیست. در این فرهنگ، در این تمدن، در این ادب و ادبیات، توی روده فروش هم سهم داری، چه رسد به تو که مال دانشگاهی، چه رسد به تو که مال حوزه ای. می خواهم ظرافت های رفتاری این بزرگواران را عرض کنم. اگر از اخلاق و رفتار مرحوم مطهری و علاقه شان به دکترحسابی خاطره ای دارید، نقل کنید. یک روز علما و فضلا و شعرا نزد آقای دکتر بودند که صدای داد و بیداد مرا از پایین پل هها می شنوند. آقای دکتر به روی خودشان نم یآورند، ولی مرحوم مطهری می گویند که صدای ایرج است و دوتایی آمدند بالای سر من و دیدند یک چوب برداشته ام و سروصدا می کنم. سگ پاسبان خانه کار بدی کرده و خون مرا به جوش آورده بود. آقای دکتر گفتند، ”من و مادرت ضوابطی را برایت تعیین کرده ایم. درست است؟“ گفتم، ”بله.“ گفتند، ”هیچ وقت شد که تو آن ضوابط را زیر پا بگذاری؟“ گفتم، ”بله!“ گفتند، ”ما چوب برداشتیم و به تو بدوبیراه گفتیم؟“ گفتم، ”هرگز!“ آقای دکتر گفتند، ”این سگ بینوا هم یکی از ضوابطی را که برایش تعیین کرده بودی، رعایت نکرده. همین! چوبت را زمین بینداز و صدایت را پایین بیاور و با او قهر کن. درست همان کاری که ما با تو می کردیم!“ آقای دکتر حتی اجازه بی احترامی پسرشان را به سگ نگهبان خانه ندادند. مرحوم مطهری گفته بودند، ”این بهترین رفتار یک پدر و الگوی همه ایرانی هاست.“ این را ایشان به همسرشان گفته بودند و همسر ایشان برای مادر من نقل کرده بودند. ببینید ایشان چقدر دقت داشتند و چه آدم بزرگ منش و بزرگواری بودند. ببینید چقدر ارزش دارد که آدم برود توی خانه اش تعریف کند آقای دکتر حسابی ای جوری رفتار کرد و همه بچه های ایران، باید این را بشنوند و بفهمند.

شما به عنوان کسی که از طریق دکتر حسابی با مرحوم مطهری مأنوس بوده اید، نقش ایشان را در تولید اندیشه های نوین، چگونه ارزیابی می کنید؟

امثال مرحوم مطهری در توسعه علمی ایران نقش شایان توجهی داشتند و امثال ایشان تلاش کردند تا اساتید ایران بتوانند درباره چیزهای جدید صحبت کنند. شبهای جمعه آقای دکتر و عد های ا ز فضلاء و فقها در منزل مرحوم پدر شیخ الملوک اورنگ، شاعر بزرگ جمع می شدند. مرحوم جعفری و جناب آقای مطهری هم آنجا می رفتند. یک شب بحث هستی و نیستی می شود و یکی از آقایان علما مثالی می زند که یک قوطی را می گذاریم وسط اتاق و داخل آن شمع روشن می کنیم. دیوار قوطی را هم سوراخ می کنیم تا نور بیاید و اتاق را روشن کند. وقتی دستمان را روی سوراخ بگذاریم، دیگر نور نمی آید. آن می شود هستی، این می شود نیستی. آقای دکتر می گویند این طور نیست. آن موقع روشنایی شمع با نور وارد اتاق می شد، حالا با حرارت می آید. فقط شکل آن عوض شده، ولی هستی اش وجود دارد. این حرف آقای دکتر به نظر ایشان سنگین آمد و حرف اهانت آمیزی زدند که آقای دکتر مجلس را ترک کردند و با عصبانیت به خانه آمدند. شب ساعت دوازده بود که در زدند. رفتم در را باز کردم، دیدم مرحوم مطهری، مرحوم جعفری و دو سه نفر از آقایان روحانیون همراه با دکتر محمد عبدو و چند نفر ی وارد شدند. صورت مرحوم مطهری سرخ شده بود و گفتند، ”آقای دکتر! این چه کاری بود که کردید؟ او می گوید روی منبر خواهد گفت که خون شما هدر است. ما از وقتی شما آمدید تا حالا داریم التماس می کنیم که توضیح شما فقط یک توضیح فیزیکی بوده و منظوری نداشته اید.“ در چنین جوی، مرحوم مطهری باید نظریه های جدید می داد و در هر دو جبهه حوزه و دانشگاه مبارزه می کرد. این وضع مملکت ما بوده. پس می بینید چه کسانی عمرشان، آبرویشان و جانشان را دادند تا وضعیت به این شکل درآمد که دیگر کسی نمی تواند در مقابل یک نظریه علمی، این جور موضع گیری کند.

مرحوم مطهری به علوم جدیدی چون فیزیک هم علاقه داشتند؟

بله. هم ایشان و هم مرحوم علامه جعفری همراه دکتر حسابی، شبهای متوالی، ستار ه ها را رصد می کردند. مرحوم مطهری با علم فیزیک آشنا بود. از سوی دیگر به تاریخ نیز علاقه سرشار داشت و با پدرم در این باره صحبت می کرد. مرحوم مطهری ده ها سال درباره علوم مختلف همراه با دکتر حسابی به تحقیق و بحث مشغول بود. خاطره دیگر زمانی است که لیزر توسط پروفسور علی جوان اختراع شد. او شاگرد دکتر و اهل تبریز بود. دکتر اولین دستگاه لیزر ایران را هم سوار کردند. مرحوم مطهری و مرحوم جعفری سه ماه تمام به دانشکده علوم رفتند، در آنجا بحث و صحبت کردند و درباره اندازه گیری لیزر و بریدن ورقه های روی با یکدیگر آزمایش کردند. ببینید آدم باید چقدر علاقه داشته باشد که برود ببیند لیزر چطوری کار می کند.

نظردکتر حسابی به روحانیت به طور اعم و شأن علمی آقای مطهری به طور اخص چگونه بود؟

مرحوم مطهری و علامه جعفری در نزد آقای دکتر شأن بسیار بالایی داشتند. مادر من متعلق به خانواده ای روحانی هستند و لذا، آقای دکتر شأن خاصی برای روحانیون قائل بودند. یک بار در سال 1947 ، از سراسر دنیا پنج هزار پروفسور به مناسبت دویستمین سالگرد دانشگاه پرینستون آمریکا دعوت شدند. از میان آنها پنج نفر اجازه سخنرانی داشتند که یکی، آقای دکتر حسابی بود. حالا تصورش را بکنید که چنین گردهمایی ای تشکیل شود و روزگار هم روزگاری باشد که شاه همه جوره خو شخدمتی اربابش را م یکند، آقای دکتر بروند و در چنان جایی، درباره ”نقش روحانیت در توسعه علمی ایران“ صحبت کنند. این مسئله، هم جرئت آقای دکتر ر ا نشا ن میدهد و هم مبین علاقه بسیار ایشان به مرحوم مطهری و مرحوم علامه جعفری است.

از ارتباط مرحوم مطهری با دانشمندان خارجی خاطره ای دارید؟

به جلسه آن روزها روزهای جمعه همه آقایان درساعت 9تا 15 می رسیدند، ولی مرحوم مطهری و علامه جعفری ساعت 7 صبح می آمدند و با دکتر حسابی صحبت می کردند که با کدام دانشمند بین المللی صحبت و او را با اسلام آشنا کنند و یک شناخت جهانی را پایه گذاری نمایند. مرحوم مطهری و علام هجعفری و آقای دکتر، با هم نامه هایی را برای برتراند راسل می نوشتند و حدود دو سال نامه هایی را ارسال کردند تا از او جواب بگیرند.

برخورد مرحوم مطهری در مقابل آرای مختلف و مخالف چگونه بود؟

یادم هست وقتی مهمان نداشتیم، شام که تمام می شد، مادرم یک تکه از روزنامه توفیق را می خواندند. یک شب خدمت آقای مطهری و خانواده شان بودیم. آقای دکتر به مادرم گفتند روزنامه توفیق را بخوانید. مادرم گفتند توفیق به شاه و یا هویدا حرفی زده و آن را توقیف کرده اند.

آقای دکتر رو کردند به مرحوم مطهری و پرسیدند، ”آیا شاه با این کار، خودش را معلق نکرد؟“

مرحوم مطهری گفتند، ”کاملاً با شما هم عقیده هستم.“ همه تعجب کردندو پرسیدند که چرا این حرف را م یزنند. آقای دکتر گفتند، ”این روزنامه یک سوراخی بود که اشکالات از آن بیرون می آمد و شاه و هویدا و دولت می رفتند خودشان را درست می کردند. حالا دستشان را روی این سوراخ گذاشته اند و دیگر اشکالات را نمی بینند و آنقدر اشتباه می کنند تا سرنگون شوند.“ مرحوم مطهری و مرحوم جعفری چهل سال در کنار دکتر حسابی و دیگران نشستند و اجازه اظهارنظر به همه را دادند. یکی ایران را می شناخت، اسلام را نمی شناخت و بالعکس و خیلی چیزهای دیگر، ولی آنها گذاشتند همه عقاید خود را بیان کنند و جواب هایشان را هم می شنیدند. از ظرافت و نکته سنجی مرحوم مطهری خاطره ای را نقل کنید. مرحوم مطهری هر جمعه که تشریف می آوردند، نکته ای را از قرآن مطرح می کردند و می گفتند در مورد آن نکته ای را مطرح کنیم که نشاط آفرین باشد و عشق و علاقه به قرآن را زیاد کند. هم در این مورد اظهارنظر می کردند و آقای دکتر می گفتند به من اجازه بدهید تقلب کنم و از خانم بپرسم، چون ایشان دختر یک آیت اله است و بیشتر از من قرآن می داند. بعد هم به طبقه پایین می رفتند و سئوال را به مادرم می گفتند. آقای دکتر قرآن را حفظ بودند، اما در غیاب مادر، به این بهانه بزرگشان می کردند. منظور این که مرحوم مطهری می خواستند نسبت به قرآن در دیگران ایجاد علاقه کنند، از توی قرآن مسابقه درمی آوردند و به آقایان اساتید دانشگاه شرکت کننده در جلسه می گفتند در این مسابقه شرکت کنید. ببینید چقدر قشنگ است. چقدر ظرافت دارد.

پروفسور حسابی برای ترویج اندیشه های شهید مطهری چه اقداماتی کردند؟

در روزگاری که کسی اجازه نداشت کتابهای مرحوم مطهری را بخواند و به آن توجه نمی کرد، آقای دکتر کتابهای ایشان را به دانشگاه می بردند و به شاگردانشان هدیه می دادند و کتابها دست به دست میگشت، یعنی آقای دکتر به شاگردانشان نمیگفتند فقط کتاب فیزیک بخوانند، بلکه جزو کتابهایی که پیشنهاد می کردند، دستنوشته های مرحوم مطهری و علامه جعفری را استن سیل می کردند. آن روزها فتوکپی نبود. جزوه ها را می دادند بچه ها بخوانند و آگاه شوند. این خیلی مهم است. خوب به همان نسبت هم اینها حاضر بودند بروند آنجا عمرشان را بگذارند ببینند لیزر چه جوری کار می کند. اینها دو طرفه است. وحدت حوزه و دانشگاه قصه نیست. بسیاری معتقدند که مرحوم مطهری حتی به کوچک ترین نکات هم دقت و توجه داشتند.

آیا در این مورد خاطره ای دارید؟

یک روز یکی از آقایان علما منزل ما بودند، یک دانه موی گربه روی یقه پیراهن خواهر بیچاره من پیدا شد. نمی دانید ایشان چه بساطی راه انداخت. مرحوم مطهری وقتی اینجا می نشستند، می گفتند، ”آقای دکتر! جای گربه تان امروز خالی است!“ آقای دکتر توضیح داده بودند که گربه ایرانی در دنیا شناخته شده است و اگر گربه های دیگر را دویست سیصد فرانک بخرند، گربه ایرانی را هشتصد فرانک می خرند. ما در ایران به خیلی چیزها احترام نگذاشتیم، از جمله به گربه ها و قناری هایمان. آقای مطهری به قدری نکته بین بودند که حتی علاقه دکتر به حیوانات خانگی شان را از یاد نمی بردند. طبیعی است انسان کسی را که این قدر به او اهمیت می دهد، فراموش نمی کند و به همه چیز او، از جمله نوشته ها و تفکرش اهمیت می دهد. ما باید عادت کنیم به هر چیز با ارزشی در کشورمان احترام بگذاریم تا کشورمان ارزش پیدا کند، وقتی کشور ارزش پیدا کرد، در آن آدمهای ارزشمندی بزرگ می شوند و آدمهای ارزشمند، قدر مطهری ها را خوب می دانند.

منبع: شاهد یاران

چهارشنبه 30 اردیبهشت 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط