loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گفتگو با قادر طهماسبی: نقدهای رسانه ای و مشکلات نقد ادبی

نویسندگان مرتبط : قادر طهماسبی (فرید)

امروزه هر کسی در جامعه ادبی ما به تعریف تازه ای از دنیای ادبیات و نقد آن مشغول است و سوال اولیه ای که ذهن هر ادیب و شاعر متعهدی را به خود جلب کرده پاسخ به این سوال است که واقعاً جامعه ادبی ما و ادبیات چه نیازی به نقد دارد و این نقد باید توسط چه کسی و بر اساس چه معیارهایی صورت گیرد.
از یک سو نقد در لغت نامه دهخدا به آن چیزی اطلاق شده که حاضر و عاجل باشد و در حال داده شود و کتاب ناظم الاطبا نقد را همان خرده گیری و نکته سنجی خوانده و هویت نقد را در سره گری و نکوهش جست وجو می کند.
هنگامی که شما به عنوان یک مخاطب عرصه های ادبی سراغ معنای نقد را از کتب مختلف قدیمه و لغت نامه های رایج در کشورمان می گیرید به معانی جالبی چون آشکار کردن علم کلام و عیب کلام ـ اقرب الموارد ـ ، نوک زدن مرغ در دام ـ ناظم الاطباء ـ ، گزیدن مار ـ آنندراج ـ ، حقیقت و ذات هر چیزی یا کسی ـ فرهنگ سخن ـ ، نگاه دزدکی کردن ـ فرهنگ نظام ـ و تمیز دادن پول خوب از پول بد ـ لغت نامه دهخدا ـ برمی خورید که از ترکیب این واژه با ادبیات ، یک ترکیب اظافه به نام نقد ادبی ایجاد می شود که علاوه بر گرفتن معنای تازه ، می تواند تمامی معانی درونی خود را نیز داشته باشد .
در واقع نقد ادبی باید همان نگاه دزدکی منتقد به اثر باشد تا در بین متن ادبی بهین را گزین کند و با نگاه خریدارانه خود بتواند جلوه گاه های اثر را به مخاطب نشان دهد و با خرده گیری و نکته سنجی منتقد ، حقیقت و ذات اثر ادبی از زوایای مختلف به نمایش گذاشته شود تا نه تنها سره از ناسره جدا شود بلکه در هر اثر ادبی علم کلام و عیب آن نیز آشکار شود تا ظرفیت های تازه ای در ادبیات ما ایجاد کند.
در این مباحث نکته غیر قابل اجتناب این است که امروزه نمی توان آنچه تاریخ ادبیات ، سبک شناسی و لفظ شناسی می نامند و می خوانند را از قلمرو نقد ادبی بیرون کرد و این ها تمام هویت درونی و بیرونی ادبیات را اشغال کرده اند و باید به سراغ کارشناسان عرصه ادبیات رفت و دید که این اشغالگری چه قدر توانسته این هویت را به مخاطبان جدی ادبیات نشان دهد و منتقدان ما چه میزان از معانی و ظرفیت های نقد را در آثار خود متجلی کرده اند.

استاد « عبدالقادر طهماسبی » متخلص به« فرید»، عضو شورای عالی شعر و موسیقی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و برگزیده بخش ادبیات آیینی جشنواره شعر فجر به عنوان پژوهشگر و منتقد ادبی ، یکی از کسانی است که سال ها در این عرصه قلم فرسایی کرده و ما را بر آن داشت تا با رویکردی دوباره به سراغ او رفته و نه تنها دیداری تازه کنیم ، بلکه نقد را از دیدگاه او نیز معرفی کنیم.

ـ سلام استاد، شما نقد ادبی را چه طور تعریف می کنید؟
به طور کلی نقد ادبی واسطه ای میان مخاطب و مؤلف است که با یک بازخوانی دقیق از اثر هنری ، به تحلیل و تفسیر آن می پردازد و نقاط قوت و ضعف هر اثر هنری را برای مؤلف و مخاطب اثر نمایان می کند.

ـ جایگاه نقد در جامعه ادبی ما کجاست؟
وقتی یک سؤال کلی نظیر این پرسیده می شود از زوایای زیادی می توان آن را ارزیابی کرد و من حرف های زیادی در این زمینه برای گفتن دارم.
امروزه به خاطر اختلاط اشتباهی که در ایران رخ داده شعر و نقد و شاعر و منتقد با هم تلفیق شده و هیچ کدام نتوانسته اند جایگاه واقعی خود را در ایران پیدا کنند و با وجود شاعران جوان و رو به رشدی که در محافل ادبی دیده می شوند هیچ نقد در خور توجه و شایسته ای در بین آن ها دیده نمی شود چرا که تعداد منتقدان ما بسیار اندک است و دقتی که در خلق آثار ادبی به چشم می خورد هیچ گاه در نقدها وجود ندارد.
همچنین در دوره جدید ، اغلب آثاری که عنوان نقد ادبی را به دوش می کشند به جای این که مشکلات زبانی و معنایی اثر را کم کرده و فضا را برای ارتباط مخاطب هموار کنند بار دیگری اضافه کرده و با زبان دشوار خود، گره دیگری بر دوش مخاطب می گذارد و به جای بازخوانی ، تحلیل و تفسیر اثر ادبی، به مجالی برای اظهار فضل و خودستایی منتقد و یا نان قرض دادن به یکدیگر تبدیل شده و با این کار ، دو عنصر نقد و ادبیات را از تعهد و رسالت خود دور می کند .
البته در این بین کسانی هم چون دکتر شفیعی کدکنی وجود دارند که به دور از تمام این هیاهوها ، با رویکردی متفاوت به تعهد شاعری و نتقدی خود پایبند بوده و آثار برجسته ای در حوزه ادبیات کلاسیک چون «تازیانه های سلوک» را پدید می آورد.

ـ مهم ترین رویکرد در برخورد با نقد و نقادی چیست ؟
وقتی صحبت از نقد و نقادی می شود ، مهم ترین نکته این است که یک منتقد قرار است ما را به کدام سو هدایت کند ، باید دید جایگاه و رشادت قلم کسانی چون «محمد حقوقی» ، «احمد شاملو» ، «یدالله رویایی» ، «رضا براهنی» ، «عبدالعلی دستغیب» و «میر شکاک» که از چند دهه قبل تا امروز در عرصه نقد
کار کرده اند کجاست و ما را تا کجا برده اند.

ـ چه مشکلاتی بر این عرصه در ایران سایه انداخته و آیا ما نقدی حرفه ای و شایسته ادبیات خود داریم یا نه؟
یکی از مشکلات منتقدان ما این است که از خود حرفی برای گفتن ندارند ، منتقد گمان می کند با خواندن چند جلد کتاب نظیر «دیوید جونس» و یا «شیوه های نقد دبیر» و استفاده از واژه های آن می تواند خود را به عنوان منتقد مطرح کند و تنها خود را به تعدادی منابع قدیمی و یا غربی محدود کرده و حرف تازه ای برای گفتن ندارد از این رو دنیای نقد از افق های تازه و دیدگاه های جدید ادبی تهی شده و منتقدان نمی توانند قله های دست نیافتنی شعر معاصر را به مخاطب نشان دهند و او را به سوی بخش هایی که در باور نمی گنجد هدایت کنند.
مشکل دیگر این که منتقدان زمان ما از خلاقیت و ظرفیت هنری کمی در نقد برخوردارند ، ببینید نقد یک علم است که نگرش ها و قواعد خاص خود را دارد ولی شعر یک هنر اصیل بوده که از تخیل و احساس آدمی برخواسته و سرشار از زوایای پنهان خلاقانه است و با یک نگرش واحد نمی توان به کشف و شهود آن پرداخت و باید برای رسیدن به آن زوایای پنهان هنری و خلاقانه ، از همان ابزار شکل دهنده یعنی هنر و خلاقیت استفاده کرد و زمانی که منتقد شیوه مشخصی را انتخاب کرده و به بررسی اثر ادبی می پردازد از این زوایا مغفول مانده و حاصل کاری او برای هنرمند شاعر و مخاطب آزار دهنده می شود و همین امر جامعه را از شرایط رسیدن به نقدپذیری نیز دور می کند.
از منتقدان که بگذریم دنیای نقد نیز در ایران با مشکلات زیادی مواجه شده است که یکی از مهم ترین آنها عدم بومی گری در نقد است و رسانه ها نیز خود به مشکلی دیگر در این عرصه تبدیل شده اند.

ـ رسانه ها چه تأثیری بر دنیای نقد گذاشته اند و ریشه های عدم بومی گری در نقد کجاست؟
تاریخ 70 ساله نقد مدرن در دوره معاصر ایران نشان می دهد که همواره جریانات هنری و ادبی از تنگنای مترجمان ، شارحان ، مفسران و منتقدان عرصه مطبوعات آغاز شده و تداوم و استمرار خود را از این عرصه گرفته است و در تمام طول این سال ها ، هنرمندان و ادیبان ناگزیر بوده اند که به عرصه مطبوعات در این حیطه توجه کنند.
اگرچه به ظاهر با گسترش مطبوعات و فعالیت های رسانه ای مختلف در عرصه های نقد ادبی ، یک رویکرد رو به پیشرفتی در چند سال اخیر نیز پیش آمده است اما این پیشرفت تنها در حوزه کمیت اتفاق افتاده و از لحاظ کیفیت در سطح مناسبی قرار ندارد زیرا در ایران هنوز نتوانسته اند بین شاعر ، نویسنده ، شارح ، مفسر ، مترجم و منتقد فرق بگذارند و کمتر کسی خود را به طور مستقل با یکی از این عنوان ها می شناسد.
همچنین نقد مطبوعاتی تنها بر اساس واژگانی شکل گرفته که ریشه در تئوری های غربی دارد و نیز از نظر مخاطبان و قضاوت های عمومی ، هر چه تعدد عکس منتقد و نام او در مطبوعات بیشتر باشد پس نقد بهتری ارائه کرده و شخصیت برجسته تری دارد در حالی که جریان اصلی نقد و ادبیات فاصله زیادی با فضای رسانه ای دارد زیرا رسانه ها بر اساس روزمرگی و مناسبت ها حرکت می کنند و جریان اصلی نقد و ادبیات هیچ مناسبتی با این فضا ندارد .
همچنین در زمینه بومی گری باید بگویم که نقد یک مقوله وارداتی در ایران است که با پیشرفت ادبیات در اروپا و جهان همراه بوده و تئوری های ادبیات مدرن و پست مدرن به واسطه دنیای ترجمه به منتقدان ما نتقل شده است و با سبک و محتوای ساختاری رمان ها و ادبیات ما همخوانی زیادی ندارد .
ادبیات ما نیاز به یک برنامه ریزی برای ایجاد فضای نقد متناسب با خود دارد و منتقدان ما باید با متمرکز کردن نگاه خود بر مقوله بومی گری و با توجه به معیارهای درونی ادبیات امروز ایران ، فضای جدیدی را در عرصه نقد ایجاد کنند.

مهمترین ویژگی این بومی گری چه چیزی می تواند باشد؟
ادبیات هر جامعه ای بر اساس معیارهای فرهنگی و اجتماعی آن جامعه شکل می گیرد و اگر ما نقدی بر اساس ادبیات بومی خود داشته باشیم ، در واقع راه را برای معرفی جلوه های پنهان فرهنگی و هنری جامعه خود هموار کرده و می توانیم ارتباط بهتر و دقیق تری با مخاطبان داشته باشیم و مخاطب نیز ضمن آشنایی با جلوه های مختلف آثار ادبی کشورمان ، میتواند ذهن تنوع پذیرتری برای خود ایجاد کند و هم راحت تر کتاب مورد علاقه خود را بشناسد و انتخاب کند.

اشاره به مخاطب کردید ، مخاطب با عرصه های نقد ادبی چه ارتباطی دارد و جایگاه ان در این حیطه کجاست؟
به طور کلی کار اصلی نقد ، رویارویی با مؤلف نیست بلکه کار اصلی نقد ، شنونده نقد و خواننده آن همان رویارو کردن اثر با مخاطب است.
اگرچه مؤلف از لابه لای نقد ، فراز و فرودهای کارش را پیدا می کند اما منتقد همواره برای انتقال مفاهیم اثر ادبی به مخاطب عام نقد خود را می نوسد.
رسم دنیای امروز این است که هرگاه یک اثر ادبی خلق می شود ، بلافاصله با برپایی جلسات نقد، راه را برای رسیدن مخاطب به آن اثر هموار می کنند تا رابطه مؤثری با اثر هنری در جامعه ایجاد شده و هر کتابی هم به دست مخاطبان واقعی خود برسد.
در این مسیر مخاطبان جدی و حرفه ای نقد نیز مسیر خود را طی می کنند اما
در ایران هیچ گاه این اتفاق برای رویارویی جامعه ایرانی با یک اثر ادبی رخ نداده و مخاطب های نقد در ایران نیز تصادفی هستند ، به تعبیر دیگر ادبیات ایران نه تنها از نقد ادبی بومی و مناسب با جامعه و ادبیات ایرانی دور مانده ، بلکه از مخاطب دائمی ، جا افتاده و حرفه ای نقد نیز محروم است و ارتباط به سامانی بین مخاطب و نقد وجود ندارد.

علت اصلی این نا به سامانی ارتباط مخاطب با نقد و منتقد چیست ؟
یکی از علت ها این است که منتقد وظیفه اصلی جذب مخاطب عام و آشتی دادن او با کتاب و ادبیات را فراموش کرده و با فرو رفتن در دایره تخصصی نقد و نمایش توانمندی های خود، مخاطب را از این حوزه دور می کند.
مخاطب ایرانی نقدی را دوست دارد که با زبانی ساده او را به متن اثر ادبی نزدیک کند و نه تنها یافته های جدیدی از متن را به او نشان دهد بلکه بتواند معیارهای تازه ای برای درک بهتر دیگر آثار ادبی پیدا کند و همواره از این نقد محروم مانده است.
یکی دیگر از علت های اصلی این وضعیت در ایران هم بحران تولید انبوه در عرصه های ادبی است.
وقتی جامعه ادبی ما از عرصه ای به نام نقد حرفه ای دور ماند ، با سهولت نشر و تولید انبوه آثار ادبی مواجه می شود و مخاطب دیگر نمی تواند با اطمینان کافی به سراغ خرید کتابی برود و به راحتی از این عرصه دور می شود.
صحبت بسیاری از منتقدین برای نان و توجه نکردن به اصالت اثر هنری نیز خود بحثی مفصل و قابل تأمل در ایجاد این نا به سامانی ها محسوب می شود.

امروزه نقد و فلسفه در غرب با هم پیوندی جداناپذیر دارند، با توجه به تأکید شما بر بومی گری ، چرا در ایران با توجه به وجود فلسفه های غنی اشراقی و مشایی اسلامی ، نقدی نداریم که بر فلسفه اصیل ایرانی استوار باشد ؟
فیلسوفان غربی بیشتر در حوزه های زیباشناختی ، فرم گرایی و ساختاری آثار ادبی به بحث و گفت و گو پرداخته اند و با یک نگاه فلسفی به سراغ آثار ادبی رفته اند که هیچ گاه نتوانسته راهی به عمق ادبیات باز کنند زیرا اگر صادقانه با یک شعر یا داستان روبه رو شوید خواهید دید که شعر و ادبیات یک اثر فلسفی و یا بهتر بگویم فلسفه بافی نیست و نوع دیدگاه فلسفی ای که در شعر و ادبیات وجود دارد خاص هنر و سرشار از لطافت های درونی است که با زبان زمخت فلسفه تفاوت های بسیاری دارد.
فلسفه هیچ گاه نمی تواند تخیل جاری در ادبیات را توجیه کند و در بسیاری مواقع زبانی الکن و ناتوان برای توجیه تمثیل ها ، استعاره ها ، کنایات و دیگر عناصر اصلی شعر دارند و همین باعث شده تا به سراغ حاشیه های ادبی برود و با بزرگ نمایی در آن عرصه ها ، جایگاه خود را در عرصه نقد تثبیت کند و نوع ارزش گذاری ادبی را تغیر دهد ، در حالی که ارزش واقعی یک اثر هنری ، به معنا و روح درونی آن است که مغایر با فلسفه است.
فلسفه اسلامی و ایرانی ما با عرفان ، ادبیات و فرهنگ اسلامی و اجتماعی پیوند خورده و همین باعث شده تا به عنوان بخشی از ادبیات مطرح شود.
مقامات فلسفی و عرفانی و کشکول ها خود نیاز به منتقد ادبی برای معرفی به عموم جامعه دارند و از سوی دیگر فلسفه شرق ، آن قدر با طبیعت و روح ادبیات عجین شده که نیاز به معیار گذاری برای نقد دارد ولی بررسی آن ها می تواند ملاک خوبی برای یک حرکت جدید در عرصه های ادبی باشد.

با توجه به آن چه درباره نقد و ادبیات گفته شد ، یک منتقد باید چه ویژگی هایی داشته باشد ؟
یک منتقد باید تمام زیربناهای ادبی کشور خود را بشناسد و بتواند با استفاده از علوم روانشناسی ، جامعه شناسی ، فلسفه و ادبیات جاری در زمان خود ، از معیارهای ژورنالیستی و زبان بازی های ادبی فاصله گرفته و با در نظر گرفتن شرایط مخاطبان عام ، به ساده ترین شکلی به انتقال مفاهیم پنهانی و فراز و فرودهای یک اثر ادبی به عموم جامعه بپردازد.

ـ آخرین حرفی که درباره نقد و منتقد می خواهید بگویید چیست؟
دنیای نقد یک فضای بی انتها به وسعت هنر ، عواطف بشری و خلاقیت است و تا زمانی که یک اثر هنری در دنیا خلق می شود ، نقد و منتقد نیز به حیات خود ادامه خواهد داد.

منیع: سایت کانون اندیشه

از استاد قادر طهماسبی کتابهای زیر در فروشگاههای دفتر نشر معارف موجود و قابل تهیه است:
ترینه
پری بهانه ها
پری ستاره ها
پری شدگان

چهارشنبه 27 خرداد 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط