loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گزارشی از یک کتاب دکتر کچویان: ایرانی در کشاکش با تجدد

نویسندگان مرتبط : حسین کچویان

«تطورات گفتمان های هویتی ایران، ایرانی در کشاکش با تجدد و ما بعد تجدد» تماماً عنوان کتابی است که استاد حسین کچویان توسط انتشارات نشر نی به جامعه علمی ایران عرضه نموده است.
یکی از مسائل مهم دوران جدید که نقش سرنوشت سازی در انحطاط و رکود یا رشد و بالندگی یک جامعه دارد این است که افراد و جریان ها و نیروهای اجتماعی درون جامعه چه تصویری از ماهیت و هویت فردی و جمعی خود دارند. و این هویت خود را دارای چه عناصر و مؤلفه هایی می دانند که در واقع متمایز کننده هویت خودی از هویت های بیگانه است. موضوع هویت ایرانی در کشور ما نیز سال های متمادی است که محور مباحث دانشگاهی و روشنفکری می باشد و در این زمینه دهها کتاب و مقاله از محققان مختلف منتشر شده است. در این جا ما می خواهیم گزارش مختصری از یکی از این کتب ارائه دهیم که به نظر می رسد در نوع خود اثر ممتاز و منحصر به فردی باشد، چرا که از دریچه جدیدی به مسئله هویت در ایران پرداخته است:
«تطورات گفتمان های هویتی ایران، ایرانی در کشاکش با تجدد و ما بعد تجدد» تماماً عنوان کتابی است که استاد حسین کچویان توسط انتشارات نشر نی به جامعه علمی ایران عرضه نموده است.
این کتاب که در هشت فصل تنظیم شده است به طور کلی می کوشد روند شکل گیری و غلبه گفتمان های هویتی ایران را از آغاز به وجود آمدن معضله هویتی ایران که مصادف است با برخورد ها و تماس های ایرانیان با غرب تا دوران کنونی یعنی دوران ما بعد انقلاب اسلامی بررسی و تبیین نماید. "به این منظور در این کار، به پاسخ هایی که گفتمان های مختلف به سئوال از کیستی جمعی ما داده اند، نحوه صورتبندی آنها از معضله یا بحران هویت، دیدگاه آنها درباره ابعاد یا مؤلفه های هویتی، عناصر اصلی آن و روش شناسی این گفتمان ها توجه نشان داده است."




ظهور و چیستی معضله هویت
در فصل اول " پیامد های تجدد: پیدایی معضله هویت " استاد کچویان با تشریح جایگزینی نظم مسیحی با ملیّت به عنوان موضوع جدید پرستش در غرب، نشان می دهد که اساساً معضله و بحران هویت برای انسان جدید، حاصل فرو ریختن بنیان های سنت مسیحی و خلأ به وجود آمده از نبود یک جایگزین متناسب می باشد. و در ادامه با توضیح صورتبندی های نظری که از سوی رمانتیسم و ناسیونالیسم برای ملی گرایی ارائه شده است ، به این موضوع می پردازد که ملی گرایی بعد از فجایع بشری که در دهه های اولیه قرن بیستم به نام او ثبت شد، در غرب به امری مذموم و مورد نفرت تبدیل شد. و سرانجام در اواخر قرن بیست، غرب به واسطه ظهور مابعدتجددگرایی به سمت یک گفتمان تکثرگرایانه و ضد ملی گرایی گرایش یافت.
فصل دوم این کتاب "از نظریه هویت از تجدد تا مابعد تجدد" در واقع بررسی نظری نظریه هویت در غرب است که چگونه جمع گرایی و ملی گرایی تجددی به سمت خاص گرایی و تکثرگرایی مابعد تجددگرایی حرکت نموده است.
در فصل سوم " مشکله هویت در شرق: معضله ای تمدنی یا نزاعی هویتی ؟ " استاد وارد بحث معضله هویت در شرق می شود و با برشمردن گونه های مختلف این معضله در شرق و غرب به بررسی معضله هویت در ایران می پردازد.

ایران و معضله هویت
در فصل چهارم "ایران در چالش با تمدنی نو: پیدایی معضله هویت و نفی خود" گفتمان هویتی منور الفکری دوران قاجار مورد بررسی قرار می گیرد که این گفتمان خواستار نفی مطلق خود ایرانی برای به دست آوردن هویت غربی می شد و در چارچوب همین گفتمان منورالفکری بود که رضا خان دیکتاتور با استفاده از قدرت حکومتی تلاش کرد که از طریق ساخت و احیای آریاگرایی و باستان گرایی و حذف هویت سنتی و دینی بتواند پروژه شبه نوسازی غربی اش را به پیش برد. پایان حضور گفتمان هویتی منورالفکری با قدرت یابی ناسیونال لیبرال در جریان نهضت ملی شدن نفت در اوایل دهه سی بود و از آنجایی که گفتمان ناسیونالیستی نتوانست معضلات هویتی ایرانیان را به درستی حل و فصل نماید و از طرف دیگر صرفاً در جریان یک روند سیاسی با غرب درگیر شده بود و در عین حال عمیقاً به دنبال استقرار هویت غربی در ایران بودند، بعد از دوره کوتاهی از بسیج اجتماعی ملت ایران در جریان کودتا ناتوان ماند و شکست خورد.
فصل پنجم " در جستجوی خود: گفتمان هویتی بازگشت به خویش" به پیگیری تطورات گفتمان بازگشت به خویش اختصاص دارد که توسط روشنفکرانی نظیر جلال آل احمد و علی شریعتی و شادمان صورتبندی نظری شده است. این گفتمان که دومین گفتمان هویتی ایران می باشد با نظر به تجارب شکست گفتمان هویتی اول ( منورالفکری) و با توجه به شرایط داخلی و خارجی ایران و غرب به درک این حقیقت نائل شد که غیر و دیگری اصلی ایرانی، غرب می باشد و تلاش می کند با بازسازی و احیای سنت ایرانی – اسلامی، و نگاه انتقادی به سنت دینی بتواند خود ایرانی بسازد که قادر باشد در جهان تجددی تداوم و قرار یابد. در این گفتمان دیگر آن نگاه منفی و حذف گونه به دین کنار زده شده و نگاه انتقادی و اصلاحی به سنت دینی موجود جای آن را گرفته است. گفتمان بازگشت به خویش هر چند نگاه منفی به غرب دارد اما هم به لحاظ روشی که روش علوم اجتماعی تجددی است و هم به لحاظ چارچوب و مطلوبیت هایی که در صورتبندی این گفتمان گنجانده شده است، نظر به تجدد و غرب دارد.

اسلام، هویت حقیقی ایران
در فصل ششم " تجدید خود یا بازخیزی ایران در هویت اسلامی اش: هویت انسانی و جهانی ایران " روایت گفتمان هویتی خالص سنت را می خوانیم که با پیروزی انقلاب اسلامی به گفتمان مسلط در ایران تبدیل شد. گفتمان هویتی سنت دینی، مهمترین وجه تمایزش با گفتمان های دیگر یکی در این نکته بود که این گفتمان به طور کامل و همه جانبه معطوف به احیای هسته اصلی سنت یعنی دین در قالب یک گفتمان فراگیر است. به عبارت بهتر، بر خلاف گفتمان های دیگر که همگی با نظر بیرونی به دین تلاش می کردند یا دین را یکسره نفی کنند و یا ابعاد مناسکی و غیر اجتماعی آن را کنار بگذارند و ابعاد سیاسی و اجتماعی اش را در هیئت یک ایدئولوژی تجددی بازسازی کنند، گفتمان احیا شده سنت با نگاهی درونی به دین اسلام، و اذعان به این که اسلام به مثابه دینی کامل و تام می تواند حیات اجتماعی و انسانی را معنا بخشد، به نقد و اصلاح برخی از اشکال منحط دینی اهتمام ورزید، و هرگز در جدال سرنوشت ساز میان دین و تجدد، جانب دین را فرو نمی گذاشت. و تفاوت دیگر گفتمان مجددانه سنت با گفتمان های رقیب، به نسبت غلبه این گفتمان و نقش مردم باز می گردد. در واقع آنچه موجب شد که گفتمان سنت بتواند در چارچوب مناسبات عملی و اجتماعی زمام امور را به دست گیرد این بود که ملت ایران به طور خودجوش وارد صحنه شدند و با حذف لایه اجتماعی و سیاسی تجددخواهی که مقدّرات این مملکت را در اختیار داشتند، به طور غیر قابل انکاری زمینه اجتماعی حضور گفتمان احیا کننده سنت را فراهم نمودند و این بسیج توده ای مردم در جریان انقلاب به رغم روند معکوس تحولات داخلی و خارجی که امکانی برای ظهور گفتمان سنت در ایران باقی نمی گذاشت، به روشنی نشان داد که گفتمان سنت توانسته است خواست ها و مطالبات تاریخی و هویتی لایه های مختلف جامعه ایرانی را در خود بازتاب و پاسخ قانع کننده ای به آنها دهد. در واقع این بدان معنا است که ملت ایران در جنبش های اجتماعی خویش که منتهی شد به پیروزی انقلاب اسلامی، آنچه از خود منعکس نمود همان خود حقیقی و اصیلی بود که اکنون به صورتی نو و احیا شده دوباره رخ می نمود و گفتمان سنت در واقع صورتبندی نظری این خود حقیقی و اصیل ملت ایران بود.
عمده مباحث فصل هفتم " عصر مابعد انقلابی: استقرار هویت مجددانه ایرانی و شکل گیری نزاع های هویتی با آن " حول بررسی روند استقرار هویت مجددانه سنت در عصر مابعد انقلاب و چالش های نو ظهور اجتماعی به وجود آمده در مقابل تثبیت اجتماعی و سیاسی چارچوب سیاسی گفتمان سنت و نیز منازعه های هویتی گفتمان های دیگر با این گفتمان می چرخد. مهمترین چالش در مقابل استقرار هویت مجددانه این بود که در دوره مابعدانقلاب، بعد از پایان جنگ تحمیلی، شرایط جدیدی شکل گرفت که با شرایط انقلابی و مبارزه جویانه ای که گفتمان سنت حدود نیم قرن در آن زیست کرده بود، تفاوت اساسی داشت و این گفتمان به دلیل اقتضائات پیچیده و نا آزموده این شرایط، خود را برای ورود در آن آماده نمی دید و از این رو در صورتبندی اهداف و باورهای اصلی موقعیت بعد از جنگ، دچار وقفه ها و رکود هایی شد تا جایی که برخی از بحران هویتی در ایران خبر دادند.
در عصر مابعدانقلاب به واسطه شرایط آزادی که ایجاد شده است گفتمان های مختلفی ظهور نموده اند و برخی از این گفتمان ها به علت این که همچنان طرح های تجددی و مابعدتجددی را دنبال می کنند، آشکارا به منازعه با گفتمان هویتی سنت به عنوان گفتمان غالب روی آورده اند. اما از آنجایی که گفتمان سنت با وجود فراز و فرود ها و چالش های سخت و متعدد تا کنون توانسته است به زیست اجتماعی و سیاسی ایرانیان معنا بخشد، وجود این منازعه ها به معنای این نیست که ما دچار بحران هویتی هستیم و همه این گفتمان ها به لحاظ عدم تسلط بر حوزه حیات اجتماعی در وضعیت برابری قرار دارند.
اما توجه به این نکته مهم است که " به دلایل متعدد که از جمله مهمترین آنها اشکالات موجود در روند اجتماعی شدن نسل های جدید است، در کل جامعه ملی ما با نوعی تفرق، تشعب و بی ثباتی اجتماعی روبرو بوده است. این فرایند ... به واسطه تأثیرپذیری از روند رو به رشد کالاها، ارزش ها و شیوه های زندگی غربی، گسیختگی و پراکندگی فرهنگی و هویتی را به شکل پایداری جزء حیات اجتماعی دوره مابعدانقلابی ساخته است. تحت تأثیر سیاست های آزاد سازی، تعدیل و خصوصی سازی ... اکنون در درون جامعه مجموعه کاملی از گروه ها و اجتماعات کمابیش خودکفا به وجود آمده که به لحاظ هویتی به میزان زیادی با هویت غالب جامعه ناسازگارند. ... از آنجایی که به این گروه ها اجازه رشد داده شد، آنها به طور طبیعی به سمت رهاسازی کامل خود از هویت ملی جامعه جهت گرفته اند. در حالی که این گروه ها با رفتارها و شیوه های زندگی غیر ملی ناسازگاری خود را با هویت ملی جامعه عملاً ظاهر می سازند، گفتمان های هویتی [ تجددی که در نزاع با گفتمان هویتی سنت یا گفتمان هویت ملی قرار دارند ] این کار را با دامن زدن به منازعه های هویتی دنبال می کنند. از منظر درست، این گفتمان ها صورت بندی نمادین زندگی گروه هایی هستند که به صورت جزیره ای در داخل جامعه به رشد و گسترش خود ادامه می دهند."


آینده تاریخ و بازگشت انسان به هویت دینی
فصل پایانی "پایان تجدد یا مابعدتجدد: ضرورت انسانی – تمدنی بازگشت به هویت دینی" که در واقع نتیجه گیری نویسنده از مباحث کتاب می باشد، تحلیل نسبتاً جامع و دقیق جامعه شناسانه ای از اوضاع تجدد و مابعدتجدد و وضعیت ایران از منظر گفتمان های هویتی است. از نتایج مأخوذ نویسنده یکی این است که تلاش های معطوف به کشف هویت واحد ملی سراسر با شکست مواجه شده اند "زیرا اساساً خصیصه یا خصایصی ثابت و واحد به نام هویت ملی یا ایرانی وجود ندارد تا بتوان آن را کشف کرد." و دیگری این است که با توجه به تطورات هویتی تجدد هر چند ما اکنون با عصری مواجه هستیم که به نوعی گفتمان هویتی و سراسربینی تجدد را نفی می کند و امکان وجود و حضور هویت های دیگر را مفروض تلقی می کند اما "این عصر ... عصر حادتر شدن تجدد یا ارتقاء آن به خلوص بیشتر نیز بود، گرچه بدواً با نام عصر مابعدتجدد اشتهار یافت. این عصر را می توان عصر عریانی یا تظاهر کامل تجدد نیز دانست" که تا پیش از این امکان ظهور نیافته بود.
و در مورد مسئله هویت در ایران باید به این نکته توجه کنیم که "جریان گذر از ترتیبات ساختاری صوری و ظاهری به نظامات واقعی و نهادینه شده و جوهری در ایران تنها بعد از انقلاب اسلامی آغاز شد. با این حال به رغم توفیقات خارق العاده ... فرایند ایجاد این ترتیبات ... هنوز در مراحل آغازین خود است. تحولات اخیر در صحنه سیاست کشور نشان داد که در کلی ترین و بنیادی ترین ابعاد این ترتیبات ... نیز فرایند تثبیت نهادی و سخت شوندگی نظام اجتماعی هنوز به پایان نرسیده است، بلکه در معرض چالش های جدی و ساختارشکن قرار دارد." و نیز این که "اسلام به اعتبار این که هویت انسانی و نه قومی یا ملی است، امکانی برای یک جهان جهانی شده بوده و ما را به آینده تاریخ می کشاند. در واقع این هویت تنها امکان برای یک جهان جهانی شده انسانی است و آینده بشریت در این حضیض تجدد به آن وابسته است."

منبع: شبکه خبر ایران
www.inn.ir

یکشنبه 28 تیر 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط