جلال آل احمد جلال یا به تعبیر مقام معظم رهبری «جلال آل قلم» در یازدهم آذرماه ۱۳۰۲ در خانوادهای مذهبی-روحانی به دنیا آمد.
جلال پس از اتمام دوره دبستان، تحصیل در دبیرستان را آغاز کرد، اما پدر که تحصیل فرزند را در مدارس دولتی نمیپسندید و معتقد بود که آن درسها، فرزندش را از راه دین و حقیقت منحرف می کند، با او مخالفت کرد.خود جلال در نوشتارش میگوید:
« دبستان را که تمام کردم، دیگر نگذاشت درس بخوانم که: "برو بازار کار کن" تا بعد ازم جانشینی بسازد. و من رفتم بازار. اما دارالفنون هم کلاسهای شبانه باز کرده بود که پنهان از پدر اسم نوشتم. روزها کار؛ ساعت سازی، بعد سیمکشی برق، بعد چرم فروشی و از این قبیل... و شبها درس. با در آمد یک سال کار مرتب، الباقی دبیرستان را تمام کردم. بعد هم گاهگداری سیمکشیهای متفرقه...»
پس از ختم تحصیل دبیرستانی، پدر او را به نجف نزد برادر بزرگش سید محمد تقی فرستاد تا در آنجا به تحصیل در علوم دینی بپردازد، این سفر چند ماه بیشتر دوام نیاورد و جلال به ایران بازگشت.
پس از بازگشت از سفر، آثار شک و تردید در او مشاهده می شود که بازتابهای منفی خانواده را به دنبال داشت.
«شخص من که نویسنده این کلمات است، در خانواده روحانی خود همان وقت لامذهب اعلام شده دیگر مهر نماز زیرپیشانی نمیگذاشت. در نظر خود من که چنین می کردم، بر مهر گلی نماز خواندن نوعی بت پرستی بود که اسلام هر نوعش را نهی کرده، ولی در نظر پدرم آغاز لا مذهبی بود. و تصدیق می کنید که وقتی لا مذهبی به این آسانی به چنگ آمد، به خاطر آزمایش هم شده، آدمیزاد به خود حق می دهد که تا به آخر براندش.»
آل احمد در سال 1323 به حزب توده ایران پیوست و عملاً از تفکّرات مذهبی دست شست. دوران پر حرارت بلوغ که شک و تردید لازمه آن دوره از زندگی بود، اوج گیری حرکت های چپ گرایانه حزب توده ایران و توجه جوانان پرشور آن زمان به شعارهای تند وانقلابی آن حزب و درگیری جنگ جهانی دوم عواملی بودند که باعث تغییر مسیر فکری او شدند.
همه این عوامل دست به دست هم داد تا جوانکی با انگشتری عقیق با دست و سر تراشیده، تبدیل شد به جوانی با یک کراوات و یکدست لباس نیمدار آمریکایی شود.
در سال 1324 با چاپ داستان «زیارت» در مجله سخن به دنیای نویسندگی قدم گذاشت و در همان سال، این داستان در کنار چند داستان کوتاه دیگر در مجموعه "دید و بازدید" به چاپ رسید.
آل احمد تحصیل را در دوره دکترای ادبیات فارسی نیز ادامه داد، اما در اواخر تحصیل از ادامه آن دوری جست و به قول خودش «از آن بیماری (دکتر شدن) شفا یافت».
در سال1326 ، به رهبری خلیل ملکی و 10 تن دیگر از حزب توده جدا شد. آنها از رهبری حزب و مشی آن انتقاد می کردند و نمی توانستند بپذیرند که یک حزب ایرانی، آلت دست کشور بیگانه باشد.
جلال در سالهای فرجامین زندگی، با روحی خسته و دلزده از تفکرات مادی به تعمق در خویشتن خویش پرداخت تا آنجا که در نهایت، پلی روحانی و معنوی بین او و خدایش ارتباط برقرار کرد.
او در کتاب "خسی در میقات" که سفرنامه ی حج اوست به این تحول روحی اشاره می کند و می گوید: "دیدم که کسی نیستم که به میعاد آمده باشد که خسی به میقات آمده است. . ."
این نویسنده پر توان که همواره به حقیقت می اندیشید و از مصلحت اندیشی می گریخت، در اواخر عمر پر بارش، به کلبه ای در میان جنگلهای اسالم کوچ کرد.
جلال آل احمد، نویسنده توانا و هنرمند دلیر به ناگاه در غروب روز هفدهم شهریور ماه سال 1348 در چهل و شش سالگی زندگی را بدرود گفت. شمس، برادرش معتقد است که او به طرز مشکوکی به قتل رسیده است.
به طور کلی نثر آل احمد نثری است شتابزده، کوتاه، تاثیر گذار و در نهایت کوتاهی و ایجاز.
آل احمد در شکستن برخی از سنت های ادبی و قواعد دستور زبان فارسی شجاعتی کم نظیر داشت و این ویژگی در نامههای او به اوج میرسد.
آثار جلال آل احمد را به طور کلی می توان در پنج مقوله یا موضوع طبقه بندی کرد:
الف- قصه و داستان. ب- مشاهدات و سفرنامه. ج- مقالات. د- ترجمه. هـ- خاطرات و نامه ها.
الف- قصه و داستان
1- دید و بازدید(1324):
نخست شامل ده داستان کوتاه بود، در چاپ هفتم دوازده داستان کوتاه را در بردارد. جلال جوان در این مجموعه با دیدی سطحی و نثری طنز آلود اما خام که آن هم سطحی است، زبان به انتقاد از مسایل اجتماعی و باورهای قومی می گشاید.
2- از رنجی که می بریم (1326):
مجموعه هفت داستان کوتاه است که در این دو سال زبان و نثر داستانهای جلال به انسجام و پختگی می گراید. در این مجموعه تشبیهات تازه، زبان آل احمد را تصویری کرده است.
3- سه تار (1327):
مجموعه سیزده داستان کوتاه است. فضای داستانهای سه تار لبریز از شکست و ناکامی قشرهای فرو دست جامعه است.
4- زن زیادی (1331):
حاوی یک مقدمه و نه داستان کوتاه است. قبل از جلال، صادق چوبک و بزرگ علوی به تصویر شخصیت زنان در داستانهای خود پرداختهاند.
زنان مجموعه زن زیادی را قشرهای مختلف و متضاد مرفه، سنت زده و تباه شده تشکیل میدهند.
5- سرگذشت کندوها (1337):
نخستین داستان نسبتاً بلند جلال است با شروعی به سبک قصه های سنتی ایرانی، "یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیچکس نبود" این داستان به بیان شکست مبارزات سیاسی سالهای 29 تا 31 حزبی پرداخته است.
6- مدیر مدرسه (1337):
این داستان نسبتاً بلند به نوعی میان خاطرات فرهنگی آل احمد است. خود او در این مورد گفته است: "حاصل اندیشه های خصوصی و برداشت های سریع عاطفی از حوزه بسیار کوچک اما بسیار موثر فرهنگ و مدرسه".
مدیر مدرسه، گزارش گونهای است از روابط افراد یک مدرسه با هم و روابط مدرسه با جامعه.
" آل احمد در مدیر مدرسه به نثر خود اعتماد کامل دارد.
قلم دیگر در دستش نمی لرزد و چنین می نماید که اندیشه هایش نیز، در چارچوبی خاص، شکل نهایی خود را یافته است.
7- نون والقلم (1340):
یک داستان بلند تاریخی که حوادث آن مربوط به اویل حکومت صفویان است. زبان نون والقلم به اقتضای زمان آن نسبتاً کهنه است.
8- نفرین زمین (1346):
رمانی روستایی است که بازتابی از جریانهای مربوط به "اصلاحات ارضی" در آن بیان شده است.
9- پنج داستان (1350):
دو سال پس از مرگ آل احمد چاپ شده است.
10- چهل طوطی اصل (با سیمین دانشور) (1351):
مجموعه شش قصه کوتاه قدیمی از "طوطی نامه" که با تحریری نو نگاشته شده است.
11- سنگی بر گوری (1360):
رمانی است کوتاه و آخرین اثر داستانی آل احمد محسوب می شود. موضوع آن فرزند نداشتن اوست.
ب- مشاهدات و سفرنامه ها
اورازان (1333)، تات نشینهای بلوک زهرا (1337)، جزیره خارک، درٌ یتیم خلیج فارس (1339)، خسی در میقات (1345)، سفر به ولایت عزرائیل (1363)، سفر روس (1369) ، سفر آمریکا و سفر اروپا که هنوز چاپ نشده اند.
ج- مقالات و کتابهای تحقیقی
گزارشها (1325)، حزب توده سر دو راه (1326)، هفت مقاله (1333)، سه مقاله دیگر (1341)، غرب زدگی به صورت کتاب (1341)، کارنامه سه ساله (1341)، ارزیابی شتابزده (1342)، یک چاه و دو چاله (1356)، در خدمت و خیانت روشنفکران (1356) و گفتگوها (1346).
د- ترجمه
عزاداریهای نامشروع از عربی، محمد آخرالزمان نوشته بل کازانوا ، قمارباز از داستایوسکی، بیگانه اثر آلبرکامو (با علی اصغر خبرزاده)، سوء تفاهم از آلبرکامو، دستهای آلوده از ژان پل سارتر، بازگشت از شوروی از آندره ژید، مائده های زمینی اثر ژید (با پرویز داریوش)، کرگدن از اوژن یونسکو، عبور از خط از یونگر (با دکتر محمود هومن)،
همچنین در حدود پنجاه صفحه از کتاب تشنگی و گشنگی؛ نمایشنامهای از اوژن یونسکو را جلال آل احمد ترجمه کرده بود که مرگ زودرس باعث شد نتواند آن را به پایان ببرد. پس از آل احمد دکتر منوچهر هزارخانی بقیه کتاب را ترجمه کرد.
هـ- خاطرات و نامه ها
نامه های جلال آل احمد به کوشش علی دهباشی، چاپ شده است که حاوی نامه های او به دوستان دور و نزدیک است.
همچنین تا کنون 44 عنوان کتاب درباره این نویسنده منتشر شده که در میان آثار او نیز «خسی در میقات» پرمخاطبترین کتاب بوده است.
«خسی در میقات»، «زن زیادی»، «غربزدگی»، و «مدیر مدرسه» به ترتیب پرفروشترین کتابهای جلال آلاحمد است که در این میان «خسی در میقات» تا کنون به چاپ سیزدهم خود رسیده است.
همچنین پس از 40 سال از درگذشت این نویسنده تا کنون 44عنوان کتاب درباره او به چاپ رسیده است که به این شرح هستند:
1. از نفرین زمین (بازخوانی جلال آلاحمد براساس آثارش)، نویسنده: مجتبی حبیبی
2.آقاجلال به روایت تازه، نویسنده: محمود گلابدرهای.
3.بررسی سبک آثار داستانی جلال آلاحمد، نویسنده: حشمت قیصری.
4.به یاد جلال: مجموعه سخنرانیها و مقالههای همایش بررسی آثار و اندیشه جلال آلاحمد در فرهنگسرای خاوران، نویسنده: مهدی تقینژاد
5.تکاپو در یاس: بررسی اندیشههای جلال آلاحمد در قیاس با دیگر روشنفکران، نویسنده: محمدرضا کمالیبانیانی
6.جلال (آلاحمد) را چگونه میشناسید؟، نویسنده: عصمت صدرمحمدی.
7.جلال آل احمد، ، تدوین: کانونسپهراندیشه.
8.جلال آل احمد: زندگینامه، آثار، چهار داستان کوتاه، بهاهتمام: بهنام ابوالفتحی.
9.جلال آل قلم: مروری بر زندگی جلال آل احمد،نویسنده: فاطمه رشوند
10-جلال آلاحمد، ، نویسنده: وحید علیرضایی
11.جلال آلاحمد، نویسنده: حبیبه جعفریان
12.جلال آلاحمد در آیینه زمان، نویسنده: صدیقه اکبری
13.جلال آلاحمد و گذر از سنت به تجدد، نویسنده: حسین قاضیان
14.جلال از چشم برادر، نویسنده: شمس آلاحمد.
15.جلال اهل قلم (زندگی، آثار و اندیشه جلال آل احمد)، گردآورنده: حسین میرزایی
16.جلالشناسی (از دیدگاه دشمنانش): نقدی بر کتاب جلال و آل احمد نوشته بهروز خرم عضو حزب توده ...، نویسنده: ذبیحالله علیزاده.
17.در آیینه یاد، نویسنده: فریدالدین معینی.
18.رئالیسم پویا و جلال آلاحمد، نویسنده: محمدحسین دهقانیفیروزآبادی
19.روایات هفتگانه: بخشهایی از زندگینامه داستانی جلال آلاحمد، نویسنده: مریم صباغزادهایرانی
20.زندگی، آثار و اندیشههای جلال آلاحمد، نویسنده: عفتالسادات مصطفوی.
21.سایههای روشن در داستانهای جلال آلاحمد، نویسنده: جواد اسحاقیان
22.غروب جلال: همراه با "از آنچه رفته حکایت " (آخرین حرفهای سیمین دانشور دربارهی جلال آلاحمد)، نویسنده: سیمین دانشور
23.گزیده داستانهای کوتاه جلال آلاحمد: همراه با نقد و تحلیل همه داستانهای کوتاهش، گردآورنده: محمدباقر نجفزادهبارفروش
24.گزیده مقالات یادمان جلال آلاحمد: شهرری - 18 شهریور 1381، دفتر مطالعات ادبیات داستانی، بهاهتمام: مهدی کاموس
25.نامههای جلال آلاحمد، ناشر: به دید، نویسنده: علی دهباشی
26.نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد(بخش اول) نویسنده: سیمین دانشور
27.نامههای سیمین دانشور و جلال آلاحمد(بخش دوم) نویسنده: سیمین دانشور
28.نقد و تحلیل و گزیده داستانهای جلال آلاحمد، نویسنده: حسین شیخرضایی
29.یک کراوات و یک دست لباس نیمدار آمریکایی: گفت و گو با جلال آلاحمد، نویسنده: رضا حاجیآبادی
30. جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک،مرکز بررسی اسناد تاریخی
31. چکامه زخم، نویسنده: اکبر بهداروند
32. خشت و شیشه : هنر معماری در آثار جلال آل احمد، نویسنده: ناصر فتحی راسخ
33. سفر مصر و جلال آل احمد و فلسطین، نویسنده:رضا براهنی، ناشر:اول
34. صمد بهرنگی و ماهی سیاه دانا (همراه با یادی از جلال آل احمد، بهروز دهقانی، فروغ فرخزاد)، نویسنده: سیروس طاهباز، ناشر:فرزان روز
35. فرهنگ جلال آل احمد، نویسنده:مصطفی زمانی، ناشر: پاسارگاد
36. فرهنگ جلال آل احمد (ادب وهنر)، نویسنده: مصطفی زمانی، ناشر: معاصر
37. فرهنگ جلال آل احمد (سیاست)، نویسنده: مصطفی زمانی، ناشر: نشر روان
38. کاوشی در آثار، افکار و سبک نوشتار جلال آل احمد،
39 .مرغ حق: زندگی و اندیشه جلالآل احمد، نویسنده: قاسم میرآخوری، ناشر: جامی
40.مکالمات: گفتهها و شنیدههای جلال آلاحمد (1341 - 1348 ه.ش)، نویسنده: مصطفی زمانی، ناشر: فردوس
41. میعاد با جلال، نویسنده: مهرزاد جهانی، ناشر: رواق
42. نامههای نیمایوشیج به جلال آل احمد، نویسنده: سیروس طاهباز، ناشر: آبی
43. نیما چشم جلال بود: آثاری از جلال آلاحمد / نیما یوشیج(1301 - 1347 ه.ش)، نویسنده: مصطفی زمانی، نویسنده: سیامک
44.عامیانههای جلال آلاحمد، نویسنده: محمدرضا دربیگینامقی
در چهلمین سالروز درگذشت جلال آل احمد، دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیتالله العظمی خامنهای، اقدام به انتشار بخشی از دیدگاههای ایشان، درباره این نویسنده و روشنفکر معاصر کرده است.
آنچه در پی میآید پاسخهای رهبر انقلاب به پرسشهای انتشارات رواق است که در سال 1358 و در تبیین منش فکری و عملی جلال آلاحمد مرقوم کردهاند. متن سوالات رواق هم اینک در دست نیست، اما از فحوای پاسخها قابل حدس است سوالاتی چون نحوه آشنایی با ایدههای آل احمد، ساحتهای نقشآفرینی فرهنگی او، واپسین منزل فکری وی و نقش او در بسترسازی برای انقلاب و... نگاه جامعالاطراف رهبری به کارنامه آل احمد، به ویژه واپسین فصل آن، بازگوکننده نکات مهمی است که میتواند جلالپژوهان را مددکار باشد.
***
جلال آل قلم
به نام خدا
با تشکر از انتشارات رواق ـ اولاً به خاطر احیاء نام جلال آلاحمد و از غربت درآوردن کسی که روزی جریان روشنفکری اصیل و مردمی را از غربت درآورد و ثانیاً به خاطر نظرخواهی از من که بهترین سالهای جوانیام با محبت و ارادت به آن جلال آل قلم گذشته است. پاسخ کوتاه خود به هر یک از سؤالات طرحشده را تقدیم میکنم.
1ـ دقیقاً یادم نیست که کدام مقاله یا کتاب مرا با آل احمد آشنا کرد. دو کتاب «غربزدگی و دستهای آلوده» جزو قدیمیترین کتابهایی است که از او دیده و داشتهام. اما آشنایی بیشتر من به وسیله و برکت مقاله «ولایت اسرائیل» شد که گله و اعتراض من و خیلی از جوانهای امیدوار آن روزگار را برانگیخت. آمدم تهران (البته نه اختصاصاً برای این کار) تلفنی با او تماس گرفتم و مریدانه اعتراض کردم. با این که جواب درستی نداد از ارادتم به او چیزی کم نشد. این دیدار تلفنی برای من بسیار خاطرهانگیز است. در حرفهایی که رد و بدل شد، هوشمندی، حاضرجوابی، صفا و دردمندی که آن روز در قلّهی «ادبیات مقاومت» قرار داشت، موج میزد.
2ـ جلال قصهنویس است (اگر این را شامل نمایشنامهنویسی هم بدانید) مقالهنویسی کار دوّم اوست. البته محقّق و عنصر سیاسی هم هست. اما در رابطه با مذهب، در روزگاری که من او را شناختم به هیچوجه ضد مذهب نبود، بماند که گرایش هم به مذهب داشت. بلکه از اسلام و بعضی از نمودارهای برجسته آن بهعنوان سنتهای عمیق و اصیل جامعهاش، دفاع هم میکرد. اگرچه به اسلام به چشم ایدئولوژی که باید در راه تحقق آن مبارزه کرد، نمینگریست. اما هیچ ایدئولوژی و مکتب فلسفی شناختهشدهای را هم به این صورت جایگزین آن نمیکرد. تربیت مذهبی عمیق خانوادگیاش موجب شده بود که اسلام را ــ اگرچه بهصورت یک باور کلی و مجرد ــ همیشه حفظ کند و نیز تحت تأثیر اخلاق مذهبی باقی بماند. حوادث شگفتانگیز سالهای 41 و 42 او را به موضع جانبدارانهتری نسبت به اسلام کشانیده بود و این همان چیزی است که بسیاری از دوستان نزدیکش نه آن روز و نه پس از آن، تحمّل نمیکردند و حتی به رو نمیآوردند!
اما تودهایبودن یا نبودنش؛ البته روزی تودهای بود. روزی ضدتودهای بود. و روزی هم نه این بود و [نه] آن. بخش مهمی از شخصیت جلال و جلالت قدر او همین عبور از گردنهها و فراز و نشیبها و متوقّف نماندن او در هیچکدام از آنها بود. کاش چند صباح دیگر هم میماند و قلههای بلندتر را هم تجربه میکرد.
3ـ غربزدگی را من در حوالی 42 خواندهام. تاریخ انتشار آن را به یاد ندارم.
4ـ اگر هر کس را در حال تکامل شخصیت فکریاش بدانیم و شخصیت حقیقی او را آن چیزی بدانیم که در آخرین مراحل این تکامل بدان رسیده است، باید گفت «در خدمت و خیانت روشنفکران» نشاندهنده و معیّنکننده شخصیت حقیقی آل احمد است. در نظر من، آلاحمد، شاخصه یک جریان در محیط تفکر اجتماعی ایران است. تعریف این جریان، کار مشکل و محتاج تفصیل است. امّا در یک کلمه میشود آن را «توبه روشنفکری» نامید؛ با همه بار مفهوم مذهبی و اسلامی که در کلمه «توبه» هست.
جریان روشنفکری ایران که حدوداً صد سال عمر دارد با برخورداری از فضل «آل احمد» توانست خود را از خطای کجفهمی، عصیان، جلافت و کوتهبینی برهاند و توبه کند؛ هم از بدفهمیها و تشخیصهای غلطش و هم از بددلیها و بدرفتاریهایش.
آلاحمد، نقطه شروع «فصل توبه» بود و کتاب «خدمت و ...» پس از غربزدگی، نشانه و دلیل رستگاری تائبانه. البته این کتاب را نمیشود نوشته سال 43 دانست. به گمان من، واردات و تجربیات روز به روز آل احمد، کتاب را کامل میکرده است. در سال 47 که او را در مشهد زیارت کردم، سعی او را در جمعآوری مواردی که «کتاب را کامل خواهد کرد» مشاهده کردم. خود او هم همین را میگفت.
البته جزوهای که بعدها به نام «روشنفکران» درآمد، با دو سه قصه از خود جلال و یکی دو افاده از زید و عمرو، به نظر من تحریف عمل و اندیشه آل احمد بود. خانواده آل احمد حتی در «نظام نوین اسلامی» هم، تا کنون موفق نشدهاند ناشر قاچاقچی آن کتاب را در محاکم قضایی اسلامی محکوم یا تنبیه کنند. این کتاب مجمعالحکایات نبود که مقداری از آن را گلچین کنند و به بازار بفرستند. اثر یک نویسنده متفکر، یک «کل» منسجم است که هر قسمتش را بزنی، دیگر آن نخواهد بود. حالا چه انگیزهای بود و چه استفادهای از نام و آبروی جلال میخواستند ببرند بماند. ولی به هر صورت گل به دست گلفروشان رنگ بیماران گرفت...
5 ـ به نظر من سهم جلال بسیار قابل ملاحظه و مهم است. یک نهضت انقلابی از «فهمیدن» و «شناختن» شروع میشود. روشنفکر درست آن کسی است که در جامعه جاهلی، آگاهیهای لازم را به مردم میدهد و آنان را به راهی نو میکشاند. و اگر حرکتی در جامعه آغاز شده است، با طرح آن آگاهیها، بدان عمق میبخشد.
برای این کار لازم است روشنفکر اولاً جامعه خود را بشناسد و ناآگاهی او را دقیقاً بداند. ثانیاً آن «راه نو» را درست بفهمد و بدان اعتقادی راسخ داشته باشد، ثالثاً خطر کند و از پیشامدها نهراسد. در این صورت است که میشود « العلماء ورثة الانبیاء»
آل احمد، آن اولی را به تمام و کمال داشت (یعنی در فصل آخر و اصلی عمرش). از دوّم و سوّم هم بیبهره نبود. وجود چنین کسی برای یک ملّت که به سوی انقلابی تمامعیار پیش میرود، نعمت بزرگی است و آل احمد به راستی نعمت بزرگی بود. حداقل، یک نسل را او آگاهی داده است و این برای یک انقلاب، کم نیست.
6 ـ این شایعه (باید دید کجا شایع است. من آن را از شما میشنوم و قبلاً هرگز نشنیده بودم.) باید محصول ارادت به شریعتی باشد و نه چیز دیگر. البته حرف فی حد نفسه، غلط و حاکی از عدم شناخت است. آل احمد کسی نبود که بنشیند و مسلمانش کنند. برای مسلمانی او همان چیزهایی لازم بود که شریعتی را مسلمان کرده بود و ای کاش آلاحمد چند سال دیگر هم میماند.
7ـ آن روز هر پدیده ناپسندی را به شاه ملعون نسبت میدادیم. درست هم بود. امّا از این که آلاحمد را چیزخور کرده باشند، من اطلاعی ندارم، یا از خانم دانشور بپرسید یا از طبیب خانوادگی.
8 ـ مسکوت ماندن جلال، تقصیر شماست؛ شمایی که او را میشناسید و نسبت به او انگیزه دارید. از طرفی مطهری و طالقانی و شریعتی در این انقلاب، حکم پرچم را داشتند، همیشه بودند، تا آخر بودند. چشم و دل «مردم» (و نه خواص) از آنها پر است و این همیشه بودن و با مردم بودن، چیز کمی نیست. اگر جلال هم چند سال دیگر میماند ... افسوس.
غالب آثار جلال آل احمد در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است.