loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

بایسته های دولت دهم در گفتگو با دکتر نقی پورفر

مخاطبان کم و بیش با حجت‌الاسلام دکتر ولی الله نقی‌پورفر، عضو هئیت علمی دانشگاه قم، آشنا هستند. گفتگوی زیر که برای رعایت اختصار سوالهایش حذف شده دیدگاههای ایشان است درباره بایسته‌های دولت دهم.

اصلاح امور جوانان
انقلاب اسلامی، اصلاح امور بندگان خداست. قبلاً هم در ویژه‌نامه انتخابات نهم و اوائل شکل‌گیری دولت نهم عرض کردم که چهار گروه ضرورت و اولویت اصلاح دارند. گروه اول، جوانان هستند. گروه دوم، زنان و مدیران هستند. اینها گروههای تولیدکننده هستند. گروه چهارم هم فقرا هستند که مصرف‌کننده‌اند. در منطق دینی، فقرا پیشتوانه نظامند. آبرومندترین فقرای جامعه ما همین جوانان هستند؛ یعنی امور آنها از جهت اساسی و بنیادی ضرورت اصلاح دارد.
دولت محترم اتفاقاً به جهت اینکه به شهرستانها و روستاها رفته و از نزدیک با مردم رو به رو شده و به سطوح پایین جامعه توجه کرده، این رأی بالا را آورده است. این امر نشان می دهد که مسیری صحیح را انتخاب کرده است. وظیفه این است که در همین راستا اما پخته‌تر، حکیمانه‌تر و باتدبیر صحیح قدم بردارد.
به نظرم می‌رسد که مسأله جوان، هنوز به عنوان برنامه‌های بااولویت دولت، آن طور که باید، لحاظ نشده است. جوانان ما سه مسأله اصلی اقتصادی دارند. شغل، مسکن برای ازدواج و امکانات حداقل زندگی. در ترتیب اینها هم گاهی ازدواج بر شغل مقدم است. ما امکان ایجاد اشتغال سریع برای جوانهایمان را نداریم اما بیش از 13میلیون جوان در سن ازدواج داریم. معنای عملیاتی‌اش این است که اینها حداقل شش و نیم میلیون مسکن می‌خواهند. ضرورت پرداختن به مسکن، یک مقصود دومنظوره و از جهاتی سه منظوره است. ساخت مسکن بیش از صد شغل فراهم می‌کند. مسکن، در عقبه‌اش کارخانه‌ها و کارگاه‌هایی هستند که تولید وسائل و لوازم مسکن را بر عهده دارند.

فرهنگسرا و ورزشگاه اولویت جوان نیست
من تأکید می‌کنم که فرهنگسرا و ورزشگاه اولویت اول جوان ما نیست. ما امکانات کافی نداریم که برای هر جایی، پول خرج کنیم. با همین امکانات، همین مقدار بس است. ما ضرورت حیاتی به حل مشکلات "اصلی" جوانان داریم. قبل از انقلاب، برخی از انقلابیون با اصرار از امام(ره) می‌خواستند که برای محصولات فرهنگی اجازه بدهند که از وجوهات خرج شود. حضرت امام(ره) اجازه نمی‌دادند و فرمودند در جایی که افراد متدین با یکی دو من برنج در مرزهای ما از جهت فشار اقتصادی طعمه گروهک‌ها می‌شوند، جایز نیست که این پولها را اینطوری خرج کرد. یعنی خود اصلاح امور اقتصادی جوان، بزرگترین کار فرهنگی است.
ما حتماً لازم نیست فرهنگسرا بسازیم. جوان حاضر است در بیابان بنشیند و از ما درس فرهنگی بگیرد. لزومی ندارد که ما اینقدر ساختمان بسازیم و دفتر و دستک درست کنیم. حتی به نظرم حسینه و مسجد هم اولویت ندارد. یک جاهایی با عشق روی خاک می‌توان ایستاد و نماز و تجمعات دینی را داشت. همین جوان اگر امکانات نداشت با عشق از امکانات کم خودش خرج خواهد کرد و حسینیه و مسجد خواهد ساخت. پس اولویت اول، حفظ دین و ناموس جوان ماست.

اولویتهای مجلس و سفرهای استانی
حتی در بودجه‌بندی مجلس هم باید تغییرات اساسی رخ بدهد. نباید کارهای عمرانی را به این صورت که به دنبال هم انجام می‌شود، داشته باشیم. دولت سفرهای استانی دارد. ما یک سری مسائل مشترک در تمام استانها داریم که جوان هر استان با آن دست به گریبان است. هر استان جوان دارد و جوان هم نیاز به خانواده، مسکن و شغل دارد. این مسأله مسأله مشترک استانهاست. باید به این مسأله اولویت داد. حتی آسفالت خیابانها و جدول سازی اولویت ندارد. حتی تا حدی نوسازی خانه‌ها هم اولویت اول را ندارد. نمی‌خواهم به طور کلی منکر این نوع فعالیت های عمرانی و آبادانی شوم اما باید اولویت‌های اصلی را در نظر گرفت. روستایی‌های ما با همین وضع، چند صد سال زندگی کرده‌اند. الآن مسأله اصلی روستائیان ما، جوانانش هستند که امکانات شغلی و ایجاد زندگی برایشان فراهم نیست. روستایی حاضر است در همین مسیر و جاده شوسه رفت و آمد کند ولی مشکل جوانش حل شود.

اولویت بازنشسته‌ها هم جوانهایشان است
مسأله اول ما بازنشسته‌ها نیستند. بازنشسته‌ها مشکلشان را با همان کم و زیادش حل کردند. جوان این افراد بازنشسته، دچار مشکل است. اساساً فکر و ذکر این بازنشسته را جوانش به خود مشغول کرده است. بازنشسته‌ها و از کار افتاده‌های ما هم سهم دارند. بحثی در این نیست. امّا کسانی از بازنشسته‌ها که چرخ زندگی‌شان دارد می‌چرخد، ما می‌توانستیم مطالبات‌شان را به تأخیر بیندازیم امّا مطالبات جوان نقد است و اگر اصلاح نشود، بحران‌ساز است و حتی دغدغه برای بزرگترها ایجاد کرده است. هر قدر ما مشکل بازنشسته‌ها را حل کنیم اما مشکل جوانش حل نشود، اوضاع به مذاقش تلخ می‌آید. به نظرم دولت، آن‌طور که باید، اهتمام جدی نکرده است. دولت‌های قبلی هم همین مشکلات را داشتند. مراکز تدبیر و تصمیم گیری ما مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی، مجمع تشخیص مصلحت و حتی مجلس ما دچار این خلأ و غفلت هستند.

فتنه‌ها و جوانان مجرد بیکار
به جرأت می‌گویم درصد بالایی از کسانی که در فتنه‌ها و بحران‌های بعد از انتخابات بازی خوردند، جوانان مجرد و بیکار ما هستند. جوان بیکاری که دچار مشکلات مختلف است، به راحتی طعمه دشمنان می‌شود.
ما غفلت جدی از اصلاح امر جوان کردیم. ما وزرشگاه می‌خواهیم چه‌کار؟ باشگاه می‌خواهیم چه‌کار؟ از محیط همین مدارس در روزهای جمعه و تعطیلات استفاده کنیم. 40-30 سال پیش چه کار می‌کردیم؟! مگر برای ما ورزشگاه ساخته بودند؟! یک توپ فوتبال بر می‌داشتیم و در بیابان خدا می‌دویدیم و ورزش می‌کردیم. ما الآن بودجه های وحشتناکی داریم برای ورزش خرج می‌کنیم. این ورزشگاههایی که در مناطق مختلف می سازیم چه ضرورت اولیه دارد؟ اگر قم ورزشگاه نداشت امور ورزشی‌اش نمی‌چرخید؟ خوب با همین پول ورزشگاه 20 هزار نفری چند تا خانه 50 متری می توانستیم بسازیم و کار چند تا جوان را راه بیندازیم. ما به شکل کاریکاتوری به مسائل می پردازیم.

اتلاف وقت در دانشگاهها
نظام آموزش عالی باید جهت پیدا کند. الان با چه سیاستی تمام دانش‌آموزان‌مان را داریم وارد دانشگاه می‌کنیم؟ با چه حکمتی؟ این امر تدبیر و حکمت صحیح ندارد. ما باید بیشتر تکنیسین تربیت کنیم. همان کاری که آلمان و ژاپن کردند و از خاکستر جنگ جهانی دوم، سر برداشتند و خودشان را بازسازی کردند. ولی ما داریم فقط عناصر نظری تربیت می کنیم. اینها به چه درد می‌خورند؟ کدام نیاز ما را برطرف می‌کند؟ همین سیاست، فردا مطالبات سنگینی از حکومت و نظام خواهد داشت. چه کسی می خواهد جواب بدهد؟ این سیاست، به شدت غلط است که تمام دانش آموزان را وارد دانشگاه می کنیم.
دانشگاه، محل تولید علم و ورود و خروج افراد نخبه است. 90 درصد عناصر تحصیلی ما به درد کار و دانش و رشته های فنی و حرفه‌ای می‌خورند و10 درصدشان به درد این می‌خورند که بتوانند تولید علم کنند. ما الآن افراد بسیاری داریم که در دانشگاه‌ها دارند وقت تلف می‌کنند.
ما باید تکنیسین های زیادی در حوزه های مختلف تربیت کنیم. با این کار حتى صدور خدمات فنی و کاربردی خواهیم داشت. الآن منطقه ما شدیداً به تکنیسین احتیاج دارد. عراق، افغانستان و کشورهای آسیای میانه به شدت به نیروهای کاردان ما محتاجند. با این سیاست هم نیاز داخل را تأمین می کنیم و هم می توانیم نیاز منطقه را تأمین کنیم.

رشته‌ها جنسیت دارند...
ما باید جنسیت را در دانشگاه ها لحاظ کنیم. چه معنا دارد که دختران ما در مهندسی معدن یا مهندسی کشاورزی با 80-70 درصد نیرو وارد شود، در حالی که ما در مسائل پزشکی زنان و مشاوره و تعلیم و تربیت زنان، کارشناس و متخصص به اندازه کافی نداریم. از آن طرف، پسران هم وارد گرایش پزشکی مختص زنان می‌شوند! اینها از نظر ناموسی، دینی، عقلی و شرعی توجیه ندارد. همین روزها در روزنامه کیهان خواندم که کسی شکایت کرده بود که چرا متخصص سونوگرافی زنان وجود ندارد و مرد پشت دستگاه قرار می گیرد؟ ما متأسفانه نیروی کافی برای این زمینه ها تربیت نکرده ایم و بعد زنها را وارد شغل‌های مردانه کنیم. باید در اینها اصلاحات جدی صورت گیرد.

بسوی دانشگاه‌های بومی
دانشگاههای بومی ضرورتی جدی برای حل معضلات و بحران‌های بغرنج فرهنگی در مناطق مختلف است. الآن ما مسائل و معضلات بغرنج و تبعات دانشجویان غیربومی را در مناطق مختلف داریم که فضای فرهنگی نسبتاً سالم شهرستان‌های ما را، این دانشجویان غیربومی دارند به‌هم می‌ریزند. الآن تخریب‌‌های هول‌انگیزی در سراسر کشور دارد رخ می‌دهد. در مناطق شهرستانی و بکر ما، فرهنگ‌های غربی که بعضی از این دانشجویان، با آن همراه و همسو هستند، رسوخ پیدا کرده است و طهارت نسبی فضای فرهنگی آن منطقه به ‌هم ریخته است. ما آسیب‌های فرهنگی جدی به مناطق مختلف داریم وارد می‌کنیم، به عنوان اینکه داریم دانشگاهها را گسترش می‌دهیم.
ما داریم دانشگاهها را گسترش می‌دهیم. عرض کردم این نوع گسترش‌ها، حکمت صحیح ندارد. باید خانواده محوری و شغل محوری در اکثر این تدبیرها لحاظ شود.

خانواده محوری، اساس سیاستگذاری نظام
خانواده‌محوری باید اساس سیاستگذاری نظام باشد. کتاب «درآمدی بر مطالعات خانواده» نوشته«جان برناردز»، پروفسور انگلیسی را بخوانید که ایشان می‌خواهد در انگلیس، اصلاً سرفصل‌های درسی خانواده راه بیندازد. ایشان و برخی از هم‌فکرانشان به این مسأله رسیدند که باید اصلاح امور خانواده در محور تدبیر نظام باشد؛ یعنی هر سیاستگذاری که در جامعه می‌کنیم باید در طول اصلاح خانواده باشد. اصل خانواده است. غربیها هم به این سمت رسیده‌اند و به این سمت حرکت کرده‌اند. دولت و شهرداری‌ها الآن هزینه‌های سنگینی برای ایجاد ورزشگاه و بوستان‌های فرهنگی می‌کنند در صورتی که همه ادارات و ارگانها باید در جهت حل مشکلات اقتصادی، شغل و تشکیل خانواده جوان حرکت اساسی داشته باشند.

ناچار می‌شوند تبعیت کنند...
من بحثم کلی است و ربطی به این دولت هم ندارد. صحبت سر این است که نگاه دولت‌های اسلامی باید این سبکی باشد و مراکز دیگر هم، هر کدام باید در این زمینه حرکت کنند. اگر دولت نگاهی صحیح داشته باشد می‌تواند در مراکز تصمیم‌گیری تأثیرگذار باشد و با منطق قوی می‌تواند جریان‌سازی کند. مجلس ما هم دیدگاه و نگاه مناسبی ندارد. اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی هم آن نگاه کلان و جامع و بااولویت را ندارند. مجمع تشخیص مصلحت ما هم دچار این خلأ است. اصلاً این اصلاح، در درجه اول به مراکز تصمیم‌گیری ما هم برمی‌گردد.
دولت باید در حد وسع خودش نگاهش را درست کند. در درجه اول، باید بینش درستی داشته باشد و ثانیاً این طرحها را درست و با جامع‌نگری، به پیش ببرد و عملیاتی کند. اگر دولت بینش صحیحی پیدا کند و تدبیرهای حکیمانه‌ای داشته باشد و این مسائل را به عنوان مطالبات مردم مطرح کند، مراکز تصمیم‌گیری ما هم ناچار می‌شوند تبعیت کنند. ناچار می‌شوند مغزشان کار کند. حساس می‌شوند. درگیر مسائل اساسی جامعه شوند. وادار می‌شوند که در این راستا حرکت کنند.

یک صفحه و نیم اسم برای قدردانی
یک مسأله اساسی که مهم است و بااخلاص هم منافات ندارد، این است در هر طرح و برنامه، هر نوع نخبه‌ای که دخالت می‌کند، نام او در پای آن طرح و برنامه بیاید. در کتاب «پارادایم‌شناسی علوم انسانی» نوشته آقای برایان ‌فی، ایشان یک صفحه و نیم، از اشخاصی اسم می‌برد که هر کدام در شکل‌گیری این کتاب،‌ نکاتی را به او تذکر داده‌اند. حتی یادی می کند از ناشناسی که در مجله‌ای، نکته‌ای را مطرح کرده و او از آن نکته در کتابش استفاده کرده! باید این یک صفحه و نیم را تابلو کنیم برای تمام افراد دست‌اندرکار تا زحمات هر شخص را به نام او ثبت کنند نه خودشان و دوستانشان. در مراکز تحقیقات ما، تحقیقات به نام رئیس آن مرکز تمام شود. چرا نام افرادی که در این تحقیقات زحمت کشیده‌اند، نمی‌آید؟

با خودتان نه... با طرح‌تان کار داریم!
یک علّت این که نخبگان اصلاً از همکاری با دولت استقبال نمی‌کنند و طرح و برنامه نمی‌دهند این است که از حضور آنها در حاشیه استفاده می‌شود. پروژه و طرح را دیگران بر عهده می گیرند. گاهی اوقات، طرح و برنامه‌ای که نخبه‌ای ارائه کرده به این علت که خودش حضور ندارد تا از آن دفاع کند، گزینشی اجرا و آن طرح یا برنامه، قلع و قمع می‌شود.
وقتی که از من استفاده مستقیم نمی‌شود و فرصت نمی‌دهند که من از طرح خودم دفاع کنم، چه فایده‌ای دارد؟ مکرر آمدند گفتند طرح‌تان را بدهید. ما با خود شما کار نداریم، با طرح شما کار داریم! این نه با انصاف و مروّت سازگار است و هم اینکه طرح‌ها را خراب می‌کنند. چون متخصص کار نیستند.
این رویکردها باید اصلاح شود. این بیماری عمومی در سیستم ماست که نخبگان حاضر نمی‌شوند سرویس‌دهی کنند. حاصل تلاش عمرش را بگیرند و با خودش هم کاری نداشته باشند و گزینشی هم برخورد کنند؟!

دانشجویان هنگامی که مسوول می‌شوند...
19 سال است که دارم در رشته دکترای مدیریت اسلامی تدریس می‌کنم. بعضی از دانشجویان، جزو مسئولان کشور شدند. پروژه‌ها را دیگران می‌گرفتند. حتی در حاشیه هم حاضر نبودند از ما استفاده کنند. چرا؟ چون گاهی ممکن است ما در کنار موضع اصلاحی، موضع انتقادی هم داشته باشیم. اصلاً اصلاح بدون انتقاد صحیح ممکن نیست. ما و خصوصاً حاکمان و دولتمردان باید ظرفیت انتقاد شنیدن را افزایش بدهیم. این تذکر امام(ع) به مالک اشتر است که می‌فرمایند: «آنهایی که منتقدین دلسوزند،‌ بیشتر به خودت نزدیک کن!» از اینها استفاده احسن بکن! ما ظرفیت انتقاد شنیدن‌مان محدود است. کم است. در حالی که اساساً بدون آسیب‌شناسی صحیح، اصلاً درمان صحیح رخ نمی‌دهد.

فراریان احد را نباید اعدام کرد...
در جنگ احد، غالب فراری‌های از جبهه و جنگ، نخبگان و فرماندهان بودند. اینها نشان می‌داد که در عملیات ضعف دارند، امّا مغزشان که تعطیل نشده است. خدای عالم در قرآن می‌فرمایند که در طرح و برنامه‌ها با اینها مشورت کنید ولو اینکه اینها از لحاظ قابلیت عملیاتی، ضعف شخصیتی دارند. اصلاً آیه «و شاورهم فی الامر» برای نخبگان نظامی فراری از جبهه و جنگ است. می‌فرماید «فعفوا عنهم و استغفر لهم و شاورهم فی الامر» ما نباید مطلق‌نگری کنیم. ما باید از هر کس، در حوزه‌اش، از توانمندی‌اش استفاده احسن و کریمانه بکنیم. در قسمت‌هایی که ضعف دارد، رهایش کنیم امّا قوت‌هایی را که دارد چرا نادیده بگیریم؟ صفر و یک نیست. همه را سفید و سیاه نبینیم.
غفلت هم نباید بکنیم. نباید فکر کنیم اگر کسی در حوزه‌ای توانمندی دارد، در دیگر حوزه‌ها هم توانمندی دارد. یا برعکس، اگر فردی ضعفی در حوزه‌ای دارد، به این معنا نیست که در دیگر حوزه‌ها توانمندی ندارد. ما گاهی هر دو اشتباه را مرتکب می‌شویم. اگر کسی در حوزه‌ای توانمند است، توانمندی‌اش را در همه حوزه‌ها سرایت می‌دهیم و یکی هم که در یک حوزه‌ای ضعف دارد، ضعفش را در تمام حوزه‌های وجودی سرایت می‌دهیم. لذا بدین‌گونه محروم می‌شویم از افرادی که توانمندی در حوزه‌ای دارند و در برخی حوزه‌ها، ضعف‌هایی هم از خودشان نشان داد و لذا از او استفاده نمی‌کنیم. می‌شود از بدنه گروههای مقابل انتخابات که توانمندی‌هایی دارند، استفاده کنیم. از افراد بدنه رقیب در حوزه‌ای که توانمندی و قابلیتی دارند، استفاده بکنیم. یک نگاه واسع باید داشته باشیم. اینکه نخبگان توانمند رقیب را حذف کنیم درست نیست.

مدیر جوان، مدیر پیر
امیرالمومنین(ع) می‌فرمایند که رأی فرد پخته برای من، ارجح و احب از تلاش و جنب و جوش جوان است. فرموده است احب یعنی محبوب‌تر است. یعنی هر دویش خوب است. در مدیریت‌مان باید ترکیبی از این ‌دو را داشته باشیم. پیران صاحب تجربه و پخته را در کنار جوانان توانمند در سلسله مراتب مدیریتی‌مان قرار بدهیم. مثلاً یکی شود رئیس و دیگری شود معاون. کمک هم باشند. حضرت می‌فرمایند که من در تدبیرها، پیر و پخته را مسئول می‌کنم ، معاونش را جوان می‌گذارم تا بتواند آن طرح و برنامه‌ها را اجرا کند و جلو ببرد. چون جرأت و جسارت دارد. لااقل ترکیبی از این‌ دوتا مد نظرمان باشد. در طرح و برنامه‌های سیستم بگوییم که ترکیبی از ریسک‌پذیری و جسارت جوانان و تجربه و نظر افراد مجرب و با سابقه خدمتی باشند.

دولت گاردش را باز کند
ماجراهای بعد از انتخابات را از قبل برنامه‌ریزی کرده بودند. اعتقادم این است که 30 درصد خود دولت با نوع تعاملاتش در ایجاد این بحران‌ها، نقش داشت و می‌توانست با تدبیر احسن جلوگیری کند و 70 درصد هم مربوط به طرف مقابل بود و حتی اگر دولت این ضعف‌ها را نداشت، آنها فتنه‌انگیزی‌‌شان را می‌کردند، ولی این اندازه پیامد نداشت.
دولت باید گاردش را باز کند. سعه صدر داشته باشد. از افراد توانمند گروههای دیگر با داشتن مقدماتی، در حوزه‌ای که توانمندی دارند‌، با احترام استفاده کند، بدون انگ گروهی. البته مراقبت خودش را داشته باشد که خدای نکرده، اینها جهت‌گیری گروهکی، طرح و برنامه‌ها را مسأله‌دار نکنند. به هر حال، افراد آزاده در هر گروه و جریان معتقد به نظام زیادند که جهت‌گیری گروهی پیدا کرده است. امّا اگر فردی با شخصیت و توانمندی مناسب هست می‌تواند از آنها استفاده کند. اثر این رفتار هم این است که قرآن کریم می‌فرماید این رویه باعث می‌شود که دشمن را دوست بکند. کدورت‌ها از بین ‌برود. دفع بدی با خوبی، این قدرت و قابلیت را دارد. دفع بدی با خوبی البته نسبت به کسی که پررو و جسور نشود و حمل بر ضعف صاحب لطف نکند. ما باید از این روش هم استفاده احسن بکنیم.

فقه مدیران
در بحث مبارزه با مفاسد اقتصادی، بخشی از مسأله ناشی از خلأهای قانونی است. مسأله دوم، برخورد جدی و قاطع با مفاسد است. ما متأسفانه فقه مدیران را تبیین نکرده‌ایم. تبیین فقه مدیران، وظیفه حوزه‌های علمیه بوده که از آن غفلت شده است. فقه مدیران به این معنا هست که در عملکرد صحیح مدیران، تکریم مضاعف دارند و در تخلف‌ها هم مجازات مضاعف دارند. خداوند به عنوان مصادیق، همسران پیامبر(ص) را در این حوزه قرار می‌دهد. در حالی که همسران پیامبر(ص) مسئولیت حکومتی نداشتند؛ یعنی وابستگان درجه یک مدیر، احکامی خاص برای مجازات در تخلفات دارند، چه رسد به خود مدیر! این از باب انتساب به مدیریت اسلامی است. طبیعتاً وقتی از خانم و بچه‌ها چنین حساب‌کشی سختی می‌شود، مدیر جای خود را دارد. ما این فقه مدیران را نداریم. یک خلأ قانونی بزرگ از این جهت داریم.
در فقهی که امیرمومنان(ع) تذکر می‌دهد، دست مدیر که به سمت اختلاس و دزدی دراز شد، باید قطع شود. برای قطع کردن دست مدیر مختلس شکستن قفل ضروری نیست. چون او حق امضاء دارند.
ما چون فقه مدیران نداریم، احکام غلاظ و شدادی که باید تعریف بشود، تعریف نکردیم. ریسک و هزینه پذیرش پست، کم است. منافع دنیوی هست، ریسک نیست. طبیعتاً بیش از همه، منافقین برای پستها صف می‌کشند. ما از لحاظ قانونی و حقوقی در را باز گذاشته‌ایم. باید فقه مدیران را تعریف کنیم و آن را قانون کنیم. این مسأله خودش جلوی بسیاری از مسابقات برای رسیدن به قدرت را می‌گیرد.

منبع: نشریه فرهنگی تحلیلی «راه»، شماره 42، مرداد و شهریور 1388

گفتنی است نشریه فرهنگی تحلیلی «راه» در فروشگاههای دفتر نشر معارف و سایت پاتوق کتاب موجود و قابل تهیه است.

یکشنبه 5 مهر 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط