نویسنده حوزه فلسفه و استاد دانشگاه تهران با بیان این که «ایران از زمان باستان سرزمین فلسفه بوده است» گفت: چراغ فلسفه در ایران رو به ضعف نهاد اما هیچگاه به خاموشی نگرایید. فلسفه در هیچ یک از کشورهای اسلامی به جز ایران شکوفا نشد.
غلامحسین ابراهیمیدینانی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، درباره یکی از دلایل به افول گراییدن فلسفه در ایران و تفاوت آشکار موقعیت فعلی آن با گذشته، گفت: دلیل این امر را میتوان شرایطی دانست که در زمان ملاصدرا نیز حاکم بود و آن مخالفت با فلسفه است، موضوعی که کماکان پابرجاست. البته پس از انقلاب شرایط بهتری پدید آمده است اما هنوز این مبارزه و مخالفتها از سوی برخی افراد وجود دارد.
ابراهیمیدینانی با بیان این که «در کشورمان آنگونه که شایسته است به فیلسوف بها داده نمیشود» گفت: موانعی بر سر راه پیشرفت فلسفه ایجاد شده که معتقدان به مکتب «تفکیک» یکی از آن موانع به شمار میآیند، تفکیکیهایی که در کوی و برزن و در بسیاری از موقعیتها حضور داشته و تا جایی که بتوانند کارشکنی میکنند.
وی جزمگرایی و دگماتیسم را یکی دیگر از دلایل عدم رشد فلسفه در دوران معاصر برشمرد و گفت: این امر مانع به شمار نمیآید، بلکه آفتی برای فلسفه است. اگر فیلسوفانی نظیر «زنوزی» که با وجود تفکرات صدراییاش هرگز در صدرا متوقف نشد میداشتیم، فلسفه به ضعف نمیگرایید. فیلسوف باید در تمامی برهانها با دیده تردید بنگرد، اگر اندیشمندان ما جزماندیش بوده و به این باور برسند که حرف تازهای مافوق برهان و اصالت وجود، نمیتوان گفت، دیگر نباید امیدی به پیشرفت فلسفه در کشورمان داشت.
مولف کتاب «شعاع اندیشه و شهود در اندیشه سهروردی» به نقش استادان فلسفه در دور کردن دانشجویان از جزماندیشی اشاره کرد و گفت: امروز زمینههایی برای رشد فلسفه فراهم است و استعدادهایی نیز در این نسل به چشم میخورد، راهحل شکوفا کردن این استعداد دوری گزیدن از جزماندیشی و بازکاوی فرهنگ کشورمان است، جوانان نسل ما آفت زدهاند به همین علت مجذوب فلسفههای غربی میشوند بدون این که از داشتههای خود آگاه باشند، دلیل این امر نیز فراهم نکردن زمینه برای آشنا کردن جوانانمان با فرهنگ غنی فکری ایران است.
ابراهیمیدینانی افزود: اگر ابنسینا و فارابی را درست به دانشجویان بیاموزانیم، افرادی که برای آموختن فلسفه به غرب میروند دست کم مرعوب اندیشههای آنان نمیشوند. وظیفه سنگینی برای آموختن صحیح میراث فلسفیمان بر عهده ماست، البته آموختنی بدون گرایشهای جزماندیشانه. اکنون در بالاترین سطوح فلسفههای تحلیلی امروز اندیشههای جالب توجهی بیان میشوند، در حالی که بهترین نمونههای فلسفه تحلیلی در حرف و اندیشه فیلسوفان ایرانی نیز به چشم میخورد، موضوعی که کمتر به آن توجه شده است.
وی ادامه داد: باید گنجینههای فلسفه را از خاکستر تاریخ بیرون آورد، یکی از این گنجینهها کتاب «الحروف» فارابی است که بیش از هزار سال است که خوانده نشده. این کتاب شامل سخنانی از فلسفه تحلیلی است در حالی که کسی به آن توجهی ندارد، تنها با خواندن برخی آثار ملاصدرا و کتاب «بدایة النهایة» نمیتوان خود را فیلسوف پنداشت، اگر ملاصدرا را میستاییم باید بدانیم که او چگونه ملاصدرا شد.
ابراهیمیدینانی افزود: ملاصدرا سر سفره هزار ساله با میراث هزار ساله نشسته بود، ورق پارهای از این میراث نبود که او نخوانده باشد، البته استعداد بسیار او را که باید از آن با عنوان هنر یاد کرد را نیز نباید نادیده گرفت، ملاصدرا برای رسیدن به مقامی که اکنون با آن یاد میشود، هزار سال تاریخ فلسفه را پشت سر خود دارد، اما اکنون بدون میراث گذشته، ملاصدرا میخوانیم و فلسفه را در تاریخ آن نمیبینیم، ما متن زدهایم، با یک «اسفار» خواندن نمیتوان فیلسوف شد باید دید فارابی چه گفت که به ملاصدرا رسید.
نویسنده کتاب «نصرالدین طوسی: فیلسوف گفتوگو» با بیان این که «ایرانیان استعداد فلسفی داشته، دارند و خواهند داشت» گفت: ایران همیشه و از زمان باستان سرزمین فلسفه بوده است، چراغ فلسفه در ایران رو به ضعف نهاد اما هیچگاه به خاموشی نگرایید. در حالی که در دیگر کشورهای اسلامی این چراغ خاموش بود. از میان این کشورها برای تنها چند صباح چند فیلسوف در اندلس ظهور کردند و پس از آن فلسفه برای همیشه در ملل اسلامی به خاموشی گرایید، فیلسوفان نامدار معاصر دنیای عرب را نیز باید فیلسوفان غربی قلمداد کرد، زیرا اندیشههای آنان با تحصیل فلسفه در دانشگاهها و مجامع علمی غرب شکل گرفته است.
وی در پاسخ به این سوال که آیا «عمومی کردن فلسفه برای شکوفایی دوباره آن در کشورمان مفید است؟» گفت: عمومی کردن فلسفه مفید است زیرا افراد را به خواندن فلسفه تشویق کرده و سبب از میان رفتن ترس آنان از این علم میشود، اما باید در نظر داشت که ذات فلسفه عمومی نمیشود، با توجه به دشوار بودن این امر، نباید در عوض عمومی کردن فلسفه، آن را «ذبح» کرد.
مدرس فلسفه به ملاصدرا به عنوان یکی از آخرین نامآوران و پدیدآورندگان مکتب فلسفی اشاره کرد و گفت: حتی این فیلسوف نیز تا حدود صد سال به عنوان فیلسوف بنیانگذار شناخته نشده بود. از وی در کتابها با عنوان فاضل شیرازی نام برده میشد، او تا سالها مورد پذیرش بسیاری از اندیشمندان پس از خود بود اما نه به عنوان فیلسوفی بنیانگذار. مکتب جدیدی که ملاصدرا بنیانگذاشته بود، پس از گذشت صد سال از مرگ وی بر همگان مسجل شد.
وی به «الماسی» و «مدرس زنوزی» اشاره کرد و گفت: این افراد از فیلسوفان پس از صدرای شیرازی به شمار میآیند که ابتدا در اصفهان بوده و سپس به تهران آمده و مکتب تهران را تشکیل دادند. اغلب اندیشمندان حوزه تهران متأثر تفکرات صدرایی بودند، البته در میان آنها افرادی وجود داشتند که با پایبندی به اصولی که صدرالمتألهین بنا گذاشته بود، حرفهای تازهای را بیان کنند.
نویسنده کتاب «معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی» ادامه داد: پس از ملاصدرا نیز متفکرانی وجود داشتند اما به مقام او نرسیدند، تنها فیلسوفی که پس از وی نوآوریهایی را در فلسفه بهوجود آورد، «ملاعلی مدرس زنوزی» است که متأسفانه افکارش کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. او کتابهای کمشماری تألیف کرده است اما همین آثار اندک نیز شامل آرای تازهای است، وی درباره وجود رابط و معاد مطالب بدیعی بیان میکند، البته با حفظ مقدمات ملاصدرا.
غلامحسین ابراهیمی دینانی در سال 1313 در دینان اصفهان به دنیا آمد. وی که تا پایان تحصیلات تکمیلی در اصفهان بود، در سال 1333 به منظور تکمیل تحصیلات علوم دینی تا درجه اجتهاد وارد قم شد و دروس فقه و اصول را از آیتالله بروجردی و امام خمینی (ره) آموخت. فراگیری 12ساله از علامه طباطبایی و علامه رفیعی در دروس فلسفه و حکمت، از دیگر تجربههای آموزشی دینانی در کارنامه تحصیلیاش هستند. سپس در سال 1341 در دانشکده علوم معقول و منقول دانشگاه تهران پذیرفته و در سال 1355 نیز موفق به اخذ مدرک دکتری در رشته فلسفه و حکمت اسلامی شد.
دینانی تاکنون چندین بار برنده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی شدهاست. وی را باید احیاگر حکمت اشراق در سالهای اخیر دانست. وی با بررسی تمامی آثار و نوشته های شیخ شهاب الدین سهروردی تا کنون چندین کتاب مهم در رابطه با فلسفه و افکار این فیلسوف ایرانی نگاشته است. اکنون در دانشگاه های تربیت مدرس دانشگاه تهران و دانشگاه امام صادق به تدریس فلسفه اشتغال دارد.