loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

فیاض: اسلام ناب در چالش با اسلام تحجری و اسلام امریکایی

نویسندگان مرتبط : ابراهیم فیاض

امام، نهاده‏ای به نام ولایت فقیه را که اصلی کلامی ـ فقهی است، بنیان نهاد و براساس این نظریه به حرکت و انقلاب اسلامی پرداخت. سیر این نظریه و ساختارهای ایجادی آن، می‏تواند ما را به اندیشه‏های بعدی امام در برخورد با وقایع پس از انقلاب راهنمایی کند.
2. امام در برخورد با وقایع، به دو اسلام و دو نظام فکری دیگر در کنار اسلام انقلابی و اسلام مردمی که انقلاب بر اساس آنها به وقوع پیوست، اشاره می‏کند که هر دوی این نظام فکری، یک نظام نخبگانی اسلامی است؛ اسلام تحجری و اسلام امریکایی.
3. اسلام تحجری یک نوع اسلام نخبگانی است که در تاریخ نخبگان سنتی ایرانی ریشه دارد و یک نوع تعامل سیاسی ـ دینی است که از صفویه تا پیش از انقلاب وجود داشته که همه در یک جا جمع می‏شود و آن «شاه شیعه» است که این اصطلاح در مقابل خلیفه عثمانی خلق می‏شود و علمایی خاص به قوت بخشیدن به مملکت شیعه در قالب شاه شیعه تلاش داشته‏اند.
4. لازم به یادآوری است که این رویه همه علمای شیعه نبوده است و تنها کسانی در این وضعیت بوده‏اند که مراجع خاص شیعه بوده‏اند. و برای مصالح شیعه و ایران و به عنوان واسطه تظلم خواهی مردم از دولت حضور داشته‏اند، و گاهی برای جلوگیری از انحرافات پادشاهان از آنها به شدت دوری نموده و این رابطه را تحریم می‏کردند.
5. با روی کارآمدن حکومت پهلوی و ورود مدرنیسم شاهنشاهی، دیگر شاه شیعه عملاً وجود نداشت و بیشتر یک منصب لفظی بود، چون خلیفه عثمانی دیگر وجود نداشت و پدر و پسر پهلوی نیز شاه شیعه را یدک نمی‏کشیدند؛ به همین دلیل تعاملات شکل خاصی به خود گرفتند و این تعامل، به شکل همکاری میان قسمت‏هایی از حوزه و علما با آنها درآمد.
6. این همکاری موجب انشقاق و دودستگی میان روحانیت شد (تا آنجا که وقایع مسجد گوهرشاد مشهد رخ داد و صدایی از برخی درنیامد)؛ دسته‏ای به همکاری با حکومت پهلوی پرداختند تا آنجا که کاندیدای مجلس ملی شدند و در تاروپود حکومت پهلوی وارد شدند، و عده‏ای نیز با حکومت پهلوی و مدرنیسم شاهنشاهی به مخالفت پرداختند.
7. دسته اول به روش‏شناسی خاص خود پرداختند که همان بردن دین به پستوی خانه‏ها و خصوصی کردن حوزه دین بود. آنها دین را به گونه‏ای تفسیر و روش‏شناسی کردند که دین یک مقوله فردی و نه اجتماعی قلمداد می‏شد، به همین دلیل تنها بر فقه تأکید کردند و چارچوب اسلامی را که در کلام ترسیم می‏شد، به فراموشی سپردند و به اجتماعیات اسلامی به عنوان مستحب، مکروه و مباح ارجاع می‏دادند که قابل بحث جدی اسلامی نیست. اینها از فقه نیز تنها به طهارت و نجاسات پرداختند و از آنها کتاب‏های قطوری ساختند و در مقابل کتاب‏های جهاد به شدت کم حجم (و تا اندازه‏ای فراموشی).
8. این گروه رسائل شیخ انصاری را که می‏توانست فلسفه عظیم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در یک کلام فلسفه اعتباری تشیع را قوام و ترسیم کند، به فراموشی سپردند و در بحث‏های فلسفی به مباحثی توجه کردند که نه دنیا را ترسیم می‏کرد و نه آخرت را؛ پس حاشیه‏ها برحاشیه‏ها افزودند و یک درس اصول را دو دهه برپا داشتند، در حالی که روش‏شناسی جهان در آن زمان، به شدت در حال تغییر بود و به سوی ترسیم ظهور دین در عرصه زندگی جهانیان در حرکت بود.
9. این گروه، یک مبنای احساس و عاطفی برای علم کلام خود برگزیدند و دین را فقط در حب و بغض دیدند و موضوع‏شناسی حب و بغض را فراموش کردند؛ تا آنجا که یهود را براهل سنت، در اشغال فلسطین ترجیح دادند و آن قدر دائره حب و بغض را کوچک کردند که به کسی برخورد نمی‏کرد و در خود و اطرافیان محدود و محبوس می‏شد و آن را اسلام ولایتی نام نهادند.
10. برخی از این گروه، به علوم جدید دانشگاهی (از خارج تا داخل کشور) پرداختند، پرداختن به این علوم برای پاسخ‏گویی نبود، بلکه بیشتر برای همان دنیای فلسفی انتزاعی بود که وضعیت و موقعیت اجتماعی آنها اقتضا می‏کرد؛ مانند مقایسه مباحث منطقی انتزاعی و مباحث اصولی انتزاعی با فلسفه تحلیلی که باز هم همان روش‏شناسی فردگرا بود تا اجتماع‏گرا.
11. ورطه دیگری که آنها در آن افتادند، ورطه و گرداب اشتباه وسیله و هدف و یا سازمان و هدف بود. هدف اسلام امر به معروف و نهی از منکر در یک نظام هماهنگ، برای رسیدن به یک حیات طیبه بود و وسیله آن علوم اسلامی، ولی آنها علوم اسلامی را هدف قرار دادند و چون هدف را گم کردند، به وسیله و سازمان، به عنوان یک امر انتزاعی نگاه کردند و به یک دور کور معرفتی گرفتار آمدند.
12. اسلام امریکایی، اسلام عرضه و تقاضا است و آرمان آن تعدیل میان عرضه و تقاضا است؛ یعنی به دنبال ایجاد تقاضا برای اسلامی هستند که در یک جامعه بی‏هنجار به کار آید؛ پس به اسلام بی‏هنجار محتاج هستند تا بتواند با جوامع مدرن بی‏هنجار هماهنگ شود. پس در روش‏شناسی خود به دنبال ایجاد چارچوب معرفتی برای این نوع اسلام هستند.
13. اسلام امریکایی در یک ساختار سرمایه‏داری رشد می‏کند؛ ساختاری که براساس تقاضا برای کالا و عرضه آن بنا می‏شود و تعدیل اقتصادی یا تعدیل عرضه و تقاضا نیز آرمان چنین نظامی است؛ پس اسلامی که با این نظام عرضه و تقاضا همراهی کند، اسلام سرمایه‏داری یا اسلام امریکایی است و آن اسلام باید در یک فضای عقلانیت ابزاری تفسیر شود.
14. اسلام تفسیر شده در فضای عقلانیت ابزاری، اسلامی است که خودش هدف نیست، بلکه ابزاری برای رشد و توسعه سرمایه‏داری است؛ این اسلام یک اسلام فردگرا و مخصوص و منحصر در فضا و حوزه خصوصی تا حوزه عمومی و روش‏شناسی است. این اسلام یک روش‏شناسی فردگراست.
15. اسلام فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، براساس یک نوع اسلام لیبرالیستی بنا می‏شود (اسلام فردگرای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی)؛ اسلامی که از فقه اجتماعی بیرون نمی‏آید و فقه اجتماعی با آن مخالف است؛ پس به تصوف خود محور و فردگرا پناه برده می‏شود و فقه اجتماعی مدیریتی خطی می‏شود.
16. روش‏شناسی اسلام امریکایی بر روش‏شناسی فلسفه تحلیلی فردگرا بنا می‏شود. این فلسفه بر زندگی روزمره تکیه می‏کند و نفس الامر خود نیز معانی زبانی روزمره را می‏گیرد و در بعد فرهنگی بر فرهنگ مبتذل روزمره یا فرهنگ عوام‏پسند نیز صحه می‏گذارد که به طور عملی، هم به عقلانیت ابزاری برای رشد تقاضا برای کالا تبدیل می‏شود و هم به فرهنگ مصرفی عوام‏پسند اصالت می‏دهد.
17. این حرکت از اواخر دفاع مقدس ایران شروع شد و پس از جنگ با تعدیل اقتصادی تجسم یافت و در تجسم بخشیدن نرم‏افزاری به اسلام امریکایی تلاش کرد. یک اسلام غنا محور، مصرف‏گرا، شهوت دوست، تجمل نما و عوام‏پسند را با دانشگاه آزاد و جزایر آزاد و اقتصاد آزاد به انجام برسانند؛ ماننداسلام دبی، شارجه و ترکیه (در گذشته).
18. اسلام ناب محمدی که امام آن را اسلام اصلی می‏نامد، اسلامی است که توسط نخبگان ترسیم نمی‏شود، بلکه توسط مردم بر اساس فطرت الهی ترسیم می‏شود و در زندگی طیبه تجلی می‏یابد و این همان اسلامی بود که براساس آن انقلاب اسلامی رخ داد و جنگ عراق با ایران را به سامان رسانید؛ همان اسلام خودجوش و پویا که پیامبران بر آن تکیه کردند؛ همان اسلامی که جهان اسلام را از نظر تاریخی و جغرافیایی پوشش می‏دهد و هویت اسلامی آنها را می‏سازد.
19. روش‏شناسی اسلام ناب یک روش‏شناسی اجتماعی است که براساس انسان اجتماعی یا فطرت انسانی بنا می‏شود و فقه اجتماعی براساس مصلحت در جامعه دنبال می‏شود و در همین جهت از تاریخ و علوم اجتماعی (مردم‏شناسی و جامعه‏شناسی) بهره‏مند می‏شود. همه اینها در پناه دولت کریمه‏ای است که به دنبال ساختن حیات طیبه و انسان‏های اولوالالباب است. که در پناه عدالت جامعه مردم محور و معنویات مبتنی بر آن به تحقق می‏رسد.
20. امام در الرسائل، روش‏شناسی اصول فقه‏گرا را که بحث انتزاعی روش‏شناسی را رقم می‏زند، نقد می‏کند و بیشتر بر فقه کلام محوری تأکید می‏کند که قدرت پویایی اجتماعی را با خود دارد، و نه دچار فقه‏گرایی یا اصول‏گرایی می‏شود مثل اسلام تحجری، و نه دچار پویاگرایی مدرنیسم مثل اسلام امریکایی می‏شود. این فقه کلام محور، آرامش بخش است، چون با محور کلامی زندگی محور همراه است و هم پویایی غیربحران‏زا را رقم می‏زند.
21. همه این چارچوب‏ها در نظریه ولایت فقیه جمع می‏شود. نظریه‏ای که مشروعیت انقلاب را نزد امام و امت او رقم زد و همراهی مردم با امام را تا پای جان به وجود آورد. این نظریه، حکومت اسلامی را به عنوان تجسم ابعاد اسلامی بر تمامی احکام اسلامی مقدم می‏شمرد و آن را حاکم و وارد برتمامی احکام و موضوعات آن می‏داند. این حکومت برخاسته از اراده انسان‏های با فطرت پاک و اولولالباب و راسخ در علم است. پس این حکومت از مردم است و بر مردم حکومت می‏کند و نمی‏تواند لحظه‏ای از مردم دوری کند و حالت نخبگان و اشراف به خود بگیرد؛ چرا که اگر این حالت را به خود بگیرد، نفی وجودی و ماهیتی خود را رقم زده است.
22. اسلام تحجری و اسلام امریکایی که برخاسته از اراده نخبگان به دور از مردم است، با ولایت فقیه برخاسته از نظریه انسان کامل خادم به خلق خدا برای خدا درگیر شد. اسلام تحجری با فقه و اصول فقه خود محور غیرناظر به کلام و غیرناظر به موضوع‏شناسی به جنگ دست‏یازید و اسلام امریکایی با هنجار و باورشکنی و تقدس‏زدایی شروع کرد و با علم تجربی‏گرایی و تقدس باوری به آن، به این جنگ دست یازید و مدیریت کارآمد علمی که بر عقلانیت ابزاری استوار گشته است را به رخ کشید و برای آن کابینه کاری ترسیم کرد. و با آزادسازی اخلاقی و ارزشی راه را برای اهداف فوق هموار کرد.
پس اسلام تحجری و اسلام امریکایی همانند دو سرقیچی برای قطعه قطعه کردن اسلام ناب محمدی به میدان آمده‏اند و هر روز با نزدیک‏تر شدن به هم و ساختن چارچوب‏های فکری مشترک، در رسیدن به هدف خود تلاش می‏کنند؛ چرا که با این کار اسلام تحجری وجاهت برباد رفته پیشین خود را به دست می‏آورد و اسلام امریکایی راه خود را برای ایجاد یک مدنیت انگلی دم سگی (همانند دبی و شارجه) هموارتر و صاف‏تر خواهد یافت.

* منبع: نشریه پگاه حوزه، شماره 133

دوشنبه 23 آذر 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط