loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

رئیس بنیاد حکمت صدرا: می‌توانیم علوم انسانی را متحول کنیم

بنیاد حکمت اسلامی صدرا به عنوان یکی از نهادهای علمی- پژوهشی کشور به ریاست آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای به تولید و تدقیق معرفت اسلامی و ترویج علوم انسانی اسلامی می‌پردازد و در راستای این اهداف فصلنامه علمی- پژوهشی «خردنامه صدرا» را در زمینه فلسفه و فلسفه اسلامی منتشر می‌کند.
به اعتبار این که آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان مدیر مرکزی که در عرصه سیاستگذاری و تولید معرفت اسلامی از جمله تولید علوم انسانی اسلامی نقش دارد با ایشان به گفت‌وگو نشستیم تا از وی در مورد «آسیب‌شناسی علوم انسانی در ایران» و «راهکارهای تولید معرفت اسلامی» بشنویم.
آیت‌الله سیدمحمد خامنه‌ای در تحصیلات فقهی خویش از محضر آیت‌الله بروجردی(ره)، آیت‌الله امام خمینی(ره) و آیت‌الله حائری (ره) بهره برده‌اند و تحصیلات فلسفی خود را نزد فیلسوف برجسته علامه طباطبایی گذرانده‌اند سپس به تحصیل حقوق در دانشگاه تهران پرداختند و رسماً به عنوان وکیل پایه یک دادگستری مشغول به فعالیت شدند.
ایشان صاحب آثار متعددی به زبان فارسی، عربی و انگلیسی هستند که ازجمله می‌توان به کتاب‌های خداشناسی؛ هرمنوتیک ملاصدرا / سیر حکمت در ایران و جهان/ دین و دین‌باوری/ مجموعه علم قاضی و مقالات حقوقی/ فلسفه زن بودن/ بیمه در حقوق اسلام اشاره کرد.

* علوم انسانی چگونه علم و معرفتی است؟
علوم انسانی به علومی گفته می‌شود که به‌نوعی به انسان اجتماعی مربوط شود. در اینجا باید قید «به انسان از آن جهت که انسان است» را هم اضافه کرد زیرا علومی مانند علوم پزشکی یا برخی علوم طبیعی همچون علوم زیستی و محیط‌زیست هم به انسان مربوط می‌شوند ولی از جهت آن‌ است که انسان یک موجود «جاندار» است نه از جهت آن‌که انسان دارای نفس ناطقه است و این نوعی واسطه برای ارتباط غیرمستقیم علم پزشکی به انسان شمرده می‌شود.
علوم انسانی شامل علوم مربوط به زبان و ادبیات (که ارتباط عادی انسان‌ها را برعهده دارد)، علم حقوق (که درباره روابط حقوقی و جزایی افراد بشر است)، اقتصاد، روانشناسی، جامعه‌شناسی، سیاست و مدیریت و بویژه فلسفه و علوم عقلی و معرفتی می‌شود که هر یک به اصطلاح منطق «مُحیَّث به حیثی خاص» می‌باشند، ولی بطور کلی علوم انسانی به بُعدی از ابعاد معنوی و اجتماعی انسان بازمی‌گردد.

* علوم انسانی موجود چه تناسبی با عالم اسلامی ما دارد؟
روزگاری همه علوم انسانی ـ‌که معمولاً در حوزه‌های علمیه تدریس می‌شد‌ ـ‌ بومی بود و از اسلام سرچشمه می‌گرفت و تاریخ گواهی می‌دهد که توانست قرن‌ها و بیش از هزار سال دانش و تمدن را به همه جهان، از جمله غرب (وحشی و نیمه وحشی) صادر کند. پس از تحولات اجتماعی اروپا در چهار قرن پیش و پیشرفت علوم طبیعی، پدیده‌‌ای مرموز به‌نام مدرنیته (که به‌غلط آن‌را تجدد معنی می‌کنند و نوعی براندازی فرهنگ ملل و مذهب آنها بود) به میدان آمد و ابزاری برای استثمار و جهانخواری صهیونیسم بین‌المللی شد.
نتیجه این سونامی مخرب که حدود هشتاد سال پیش به ایران رسید، بستن حوزه‌ها و خلع لباس روحانیون، ترویج اجباری فرهنگ غربی و تأسیس نهادهای قضایی و اداری به‌سبک فرنگ بود و بجای مدارس سنتی، دبستان و دبیرستان و سپس دانشگاه را گذاشتند که برنامه تحصیلی و آموزشی آن همه غربی بود و حتی علوم انسانی آن هم از غرب وارد شد. مثلاً محمدعلی فروغی معلوم‌النسب و معلوم‌الحال دانشکده حقوق را که از حقوق فرانسه تقلید شده بود برای مقابله و جایگزینی بجای فقه حوزه‌ها تأسیس کرد تا خوراک قوانین قضایی و دادگستری را تأمین کند و دادگستری را از فقها بی‌نیاز سازد.
علوم دیگر انسانی نیز گرته‌برداری و ترجمه از کتب غربی (عمدتاً فرانسوی) بود و اساتید دانشگاه نوعاً جزوه‌های درسی و تحصیلی خود در فرانسه را درس می‌گفتند.
در نتیجه پس از حدود 70 سال پایه‌گذاری دانشگاه، شاخه علوم انسانی در مراکز آموزشی نه فقط با اسلام و عالم اسلامی ما تناسب ندارد که حتی نتوانسته خود را بومی کند و جا بیفتد و به‌شکل وصله‌ای ناهمرنگ در میان جامعه ما خودنمایی می‌کند.

* پس شما تأیید می‌کنید که علوم انسانی‌‌ای که در حال حاضر در جامعه علمی ـ فکری ما وجود دارد، علوم انسانی بالغ و رشد یافته‌‌ای نیست؟
متأسفانه با وجود دانشمندان و اساتید برجسته‌‌ای که در دانشگاه داریم و کم و بیش تلاشهایی برای پیشرفت علوم انسانی می‌شود، بجز علومی که یک سر آن در حوزه و فرهنگ بومی ایرانی است، علوم دیگر رشد نکرده و به بلوغ و حد شایسته ایرانی خود نرسیده است و هنوز ما ریزه‌خوار خوان دانشمندان و مؤلفان غربی هستیم. وقتی به روانشناسی،‌ جامعه‌شناسی و بقیه علوم انسانی و حتی فلسفه و علوم دیگری که از غرب آمده نگاه می‌کنید می‌بینید که هنوز فکر ایرانی این علوم را نه در اساس و نه حتی در برخی ابواب و فصول تکان نداده و دانشگاهها همواره چشم انتظار پیشرفت و تغییر در آرا و نظرات علمای غرب نشسته‌اند تا مشتاقانه آن‌را روایت یا ترجمه کنند و به‌حساب پیشرفت علم بگذارند. حال آنکه اگر ما به سرمایه‌های تاریخی حوزوی توجه می‌کردیم می‌توانستیم همه علوم انسانی را از پایه متحول کنیم و حتی پیشرو این علوم در جهان باشیم. اضافه کنم که متأسفانه حوزه‌های علمیه هم در این‌باره کوتاهی‌هایی کرده‌اند.

* در فضای علمی ـ آکادمیک ما اینگونه به نظر می‌رسد که دلمان پیش‌آموزه‌های دینی ـ‌ اسلامی و انقلابی‌مان است ولی نگاهمان به فرآورده‌های غربی است و این روند گاه در عرصه علوم انسانی پررنگ‌تر جلوه می‌کند. آیا شما چنین استنباطی را می‌پذیرید؟ راه برون رفت از چنین فضایی چیست؟
به نظر من در دانشگاه‌ها دلها پیش آموزه‌های دینی اسلامی و انقلابی نیست، فقط شعار می‌دهیم. در همین دانشگاهها حتی گفته شد که روانشناسی اسلامی و جامعه‌شناسی اسلامی و فلان و بهمان اسلامی معنی ندارد و آن را به سخره گرفتند.
سایه سنگین فرهنگ غربی و عمق غربزدگی در دانشگاهها به‌حدی است که واقعاً برای یک دانشگاهی ذکر عنوان جامعه‌شناسی اسلامی یک شوخی به نظر می‌رسد.
راه برون رفت آن در درجه اول آن‌ است که شورای‌عالی انقلاب فرهنگی دامن همت به کمر بزند و با روش درست و مقدمات کافی و نتیجه بخش این بحث را به میدان نقد و نظر بیاورد و از صاحبنظران ـ و نه مدعیّان ـ دعوت کند که این بار را به منزل برسانند.

* ایرانیان 150 سال پیش با مدرنیته غربی آشنا شدند اما همیشه نگاه دینی و اسلامی در انتخاب آنان اولویت داشته است و به این اعتبار برای «بومی‌سازی» علوم و دانش غربی تلاش کرده اند. آیا «بومی‌سازی علوم انسانی» می‌تواند راه‌حل مناسب و درخوری برای رشد و بلوغ فضای فکری جامعه ما باشد؟بدین معنا که علوم انسانی تولید شده غربی را مطابق آموزه‌های فکری و ارزشی خود تغییر دهیم، یا اینکه ما باید به تولید دانش و علوم انسانی اسلامی خود فارغ از دستاوردهای غربی‌ها بپردازیم؟
من تلاش‌های مختصر و اندک افرادی از دلسوزان کشور را به‌حساب تلاشی عام و ملّی نمی‌گذارم و معتقد نیستم که همیشه نگاه دینی و اسلامی ایرانیان طی 150 سال گذشته در انتخاب آنان اولویت داشته‌است. متأسفانه بیشتر اساتید گرچه در اعتقادات قلبی همواره مذهبی و معتقد به اصول اسلامی بوده‌اند ولی در میدان علم معمولاً سکولار ظاهر شده‌اند گویی دو فضا و دو عالم جداگانه است و یکی به دیگری ربطی ندارد. کدام استاد جامعه‌شناسی و روانشناسی و حتی اقتصاد و مدیریت ـ‌ و برخی علوم دیگر ـ توانسته علم خود را بومی سازی کند و بر اصول اسلامی آن‌را بنا نماید؟
باید توجه داشت که بومی کردن و برپایه اسلام بنا کردن و اینگونه تعبیرها به‌معنی پشت کردن به پیشرفت‌ها و دستاوردهای غرب نیست بلکه بالعکس قرآن به ما دستور می‌دهد که همواره به سخن دیگران گوش فرا دهیم و بهترین‌ها را بگیریم و برگزینیم.

* آیا بومی‌سازی اندیشه‌ها موجب‌التقاط فکری نمی‌شود؟ التقاط به این معنا که دو اندیشه با دو هویت متضاد را بخواهیم در یکجا جمع کنیم؟
التقاط در معنای عرفی و مصطلح خود به هم چسباندن و در کنار هم گذاشتن اتفاقی دو یا چند اندیشه است که تناسب بین آنها شرط نشده باشد.
در اندیشه‌های ناهماهنگ اصلاً بومی‌سازی معنی ندارد چون به اقتباس و تقلید شبیه‌تر است. بومی‌سازی یعنی مسئله علمی جدید و مطرح شده در جوامع دیگر را بگیرند و مبانی و ریشه‌های تاریخی و بومی و فرهنگی آنرا جدا کنند و لبّ آن را ـ چه خود مسئله علمی باشد و چه راه‌حل آن ـ بیاورند و برشالوده ملی و فرهنگی و اسلامی خودی قرار دهند. اگر اصل مسئله انحرافی است آن را مردود اعلام کنند و اگر روش بررسی آن مقبول نیست، روش خود را جای آن بگذارند و اگر پاسخ مسئله بوی فرهنگ بیگانه را می‌دهد پاسخ مسئله را از اصول ملی و دینی خود فراهم سازند. این کاری منطقی و حتی ضروری است ولی اگر به‌این صورت باشد که گاهی آرای غربی را به‌زور با اندیشه اسلامی و ایرانی خلط کنیم و از آن معجون بسازیم غلط و التقاط است و شفابخش نخواهد بود.

* شورای عالی انقلاب فرهنگی چه نقشی در مدیریت علمی کشور از جمله تولید علوم انسانی اسلامی دارد؟
شورای عالی انقلاب فرهنگی حسب تعریف و اساسنامه آن بیشتر از همه مسئول است و در درجه اول باید در ترکیب اعضای آن تجدیدنظر شود و به فعالیت‌های سودمندتری بپردازد و نباید اعضای آن به این مرکز مهم به‌عنوان یک کار دوم و سوم و نقشی تفنّنی نگاه کنند.

* شما ریاست مرکز پژوهشی‌‌ای به نام «بنیاد حکمت اسلامی صدرا» را برعهده دارید، این مرکز پژوهشی در راه تولید علوم انسانی اسلامی ـ‌ ایرانی چه فعالیت‌هایی را در دستور کار قرار داده است؟
بنیاد حکمت اسلامی صدرا مستقیماً خود را مسئول تولید علم معرفی نکرده ولی در این راه گام برداشته است ـ یکی از وظایف جاری بنیاد ترویج حکمت و فلسفه و معرفی فلسفه اسلامی به محافل علمی و فلسفی جهان است و در این کار به نتایج خوبی رسیده است. کار دیگر آن حمایت از فرهنگ و فلسفه اسلامی و توسعه و پیشبرد آن است و فعالیت برخی شعب آن به تولید علوم عقلی و تعمیق فرهنگ اسلامی ـ ایرانی می‌انجامد. مثلاً‌در طرح جهانی بنیاد برای تدوین یک دایرة‌المعارف عظیم تاریخ حکمت و فلسفه از آغاز تا به امروز پایه نوینی برای یک تاریخ تمدن و علم ایرانی گذاشته شده و در واقع امیدواریم چهره این علم عوض شود. در عین حال عقیده راجح آن است که تولید علم با فراهم سازی مؤسسه و اداره نیست بلکه باید اول محقق‌پروری کرد و به محققان لایق اهمیت داد زیرا این پژوهشگران آزاد و فارغ‌البال هستند که تولید علم می‌کنند نه مراکز و مؤسسات جنجالی و بودجه‌خوار.

منبع: روزنامه ایران به نقل از شبکه ایران
www.inn.ir

یکشنبه 27 دی 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط