loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

مدیر گروه مطالعات آفریقا: آفریقا پژوهی مهجور واقع شده است

علل مهجوریت آفریقا در بین سیاستمداران، محققان، مراکز تحقیقاتی و رسانه های ما چیست؟
با تشکر از شما که فرصت را برای گفت و گو درباره آفریقا مهیا کردید. در مورد آفریقا و مهجوریتش در نظام ما و مردم ما، که آیا مهجور هست یا نیست؟ از چند بعد میتوان بحث و گفت و گو کرد. یک بخش از آن مربوط به نوع تعاملات فرهنگی، عدم تجانس و تقارن بین ملت ما و مردم آفریقاست که خودبه خود حائلی را بین ما و آفریقایی ها ایجاد کرده است. البته دوری راه و عدم پیوستگی سرزمینی و جغرافیایی و نداشتن مرز مشترک با این قاره، باعث شده تا این تعاملات، تعاملات غیرمستقیمی باشد. با این که نمیخواهم بحث تفاوت نژادی را مطرح بکنم، ولی متاسفانه این بحث موجود است و در روابط ما با آفریقایی ها، نقش منفی داشته است.
عامل دیگر، وضعیت ثروت ملی ماست. به دلیل این که ما متکی به ثروتی به نام «نفت» هستیم و این ثروت، منشا زندگی روزمره مردم و دولت ماست، به نظرم، عامل مهمی جهت عدم توسعه است. شما ملیت های مختلف ، به ویژه هندی ها را در آفریقا - خصوصاً در شرق آفریقا- میبینید که با وضعیت نداری و بیچیزی می آیند و پس از مدتی کار و فعالیت شدید، وضعیتشان روز به روز، رشد پیدا میکند و صاحب کارها و کارگاه های بزرگ تولیدی میشوند. این مسئله چگونه شکل می گیرد؟ هندی ها در آنجا احساس میکنند که راه پس و پیشی ندارند. ما به رفاه نسبی و زندگی توام با رفاه و آرامش عادت کردیم، بنابراین در صدد به هم زدن چنین آرامشی نیستیم. دولت بایستی یک سری سیاست هایی را اتخاذ کند که مردم از این حالت فعلی خارج شوند و به سمت آفریقا و دیگر مناطق جهان بروند.
لذا به طور خلاصه، علل مهجوریت و عدم توسعه روابط با آفریقا، دوری راه، نداشتن مرز جغرافیایی با این قاره، بحث نژاد سیاه و عدم تقارن فرهنگی مردم با این منطقه و اکتفا به ثروت ملی ای به نام نفت و روحیات ماست، که ما را کم تحرک بار آورده است.

* سابقه حضور ایرانیها در آفریقا به چه زمانی بر میگردد؟
سابقه حضور ما در آفریقا- در قرون اخیر- عمدتاً به قرن نوزدهم میلادی برمیگردد، تجار ایرانی از مناطق شیراز و بلوچستان، به طرف آفریقا و به صورت انحصاری بر بخش هایی از شرق آفریقا رفتند و حضورشان سبب تحولاتی در روابط بین ما و آفریقا شد، که در آن مقطع منشا تاثیرگذاری بسیاری شده است؛ یعنی اگر شما سفری به زنگبار بروید، شاهد یکسری از آثار ایرانی ، مثل مسجد، حمام و یکسری از سنتهای ایرانی مثل نوروز و حتی تاثیرات مذهبیمانند اعتقاد به شیعه خواهید بود ، که احساس غربت نمی کنید. لذا در اثر همین نزدیکی و روابط، تاثیراتی را از فرهنگ ایرانی و اسلامی در زنگبار، تانزانیا، کومور و دیگر مناطق همسایه شاهد خواهید بود. ولی متاسفانه این روابط منقطع شد و روابط ما با آفریقایی ها به شدت کاهش پیدا کرد. در زمان پهلوی هم ما با چند کشور محدود، مانند مصر و آفریقای جنوبی ارتباط داشتیم.

* روابط ما با این قاره پس از پیروزی انقلاب اسلامی چه تغییری کرد؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ما شاهد یک نوع احساس تعلق و حمایت درونی نسبت به آفریقا در مسئولانمان هستیم، که این امر بر میگردد به یکسری از مواضع و آرمان هایی که حضرت امام خمینی(ره) در اهداف کلی انقلاب اسلامی تبیین کردند و به شکل سیاست خارجی در نظام ما عملی شده است. منتها این سیاست، افت و خیز داشته و به صورت قوی، همه جانبه و مستمر در نیامده است.
یک بخش از این سیاست ها، حمایت های تحصیلی بود، که از طریق بورسیه دانشجویان و پذیرش دانشجو و طلبه های آفریقایی صورت گرفت و میگیرد. بخش تعاملات اقتصادی را به شکل کم رنگی شاهدیم. لذا اگر بخواهیم جمع بندی بکنیم، شاهد شکوفایی و حرکت همه جانبه و هدفمند درباره آفریقا نیستیم.

* به چه علت؟
ما در روابط با آفریقا، نیازمند توجه جدی و عزم کافی از سوی مسئولان هستیم تا به صورت سیاستگذاری معین و برنامه عملیاتی و اجرایی درآید. متولی اصلی توسعه این روابط، در عرصه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و کشاورزی، دولت مردان و مسئولان نظام جمهوری اسلامی هستند؛ چرا که قسمت اعظم توسعه روابط به سیاستگذاری های خود نظام برمی گردد و به طور مشخص به دولت هایی که می آیند و می روند؛ آنها باید در سیاست هایشان به این منطقه توجه بیشتری بکنند و کارهای گذشته را ارتقا بدهند یا تکمیل کنند.

* توجه به آفریقا در سیاست خارجی کشورهای دیگر چه جایگاهی دارد؟
در پایان قرن بیستم و ورود به هزاره سوم چند تا حرکت اساسی به سمت آفریقا شکل گرفت. اولین کاری که در آفریقا شاهد هستیم پروژه سرمایه گذاری سازمان مللمتحد در هزاره سوم در آفریقاست که در آن پروژه، یک سری سیاست گذاری ها و اهداف کلان مشخص کرده و میتوان گفت، در حال حاضر، کشورهایی که به دنبال توسعه منافع خودشان در این منطقه و تعاملات - همه جانبه، خواه در راستای منافع ملی یا توسعه امنیت ملی یا خواه در رابطه با توسعه حضور و نفوذشان هستند، سیاستشان را با آفریقا آغاز کردند و برای آفریقا در این مسیر، جایگاه والایی قائل شدند. ما الآن شاهد تحولات زیادی در روابط اروپا با آفریقا در قالب همکاری اتحادیه اروپا با کشورهای آفریقایی هستیم. همچنین شاهد ارتقا و گسترش روابط چین و هند با کشورهای این قاره هستیم، حتی ژاپن و دیگر کشورها ، از جمله ترکیه. آمریکا هم در قالب آفریکون به دنبال توسعه این روابط است. بنابراین اگر بخواهیم در آینده آفریقا نقش آفرین باشیم باید از همین الآن برنامه ریزی و سیاستگذاری های اصولی داشته باشیم که این امر از دولت شروع میشود و بعد به نهادها و تشکل های غیردولتی و مردمی می رسد. در غیر این صورت، روابط ما با کشورهای آفریقایی، همچنان در مهجوریت باقی خواهد ماند و ما در آینده آفریقا، حرفی برای گفتن و مجالی برای حرکت نخواهیم داشت.

* شما از سرمایه گذاری های کلان و بلندمدت آمریکا، چین، اتحادیه اروپا، هند و حتی ژاپن در آفریقا خبر دادید. به طور مشخص این کشورها در چه عرصه ها و زمینه هایی فعالیت یا سرمایه گذاری می کنند؟
قبل از این که به این سئوال پاسخ بدهم، که اصلاً چرا آفریقا؟ و چرا باید به سمت آفریقا برویم؟ چند تا مسئله است که اگر بخواهیم به آنها توجه بکنیم، ناچاریم که در این زمینه سیاستگذاری و سرمایه گذاری بکنیم.
1. اگر ما به دنبال منافع ملی مان هستیم، منافع ملی ما در آفریقا میتواند منافع گسترده ای باشد، به دلیل اینکه آفریقا هم جمعیت مصرف کننده وسیعی دارید و هم مواد خام اولیه بسیار. لذا کشورهای پیشرفته با علم به این دو موضوع، به آفریقا گرایش پیدا کردند و سیاستگذاری و سرمایه گذاری میکنند. چین، کار خود را در مناطق دور از دسترس رقبا و با محوریت سرمایه گذاری در پروژه های کوچک ، اعم از راه، جاده سازی و فعالیتهایی که به نوعیخدمات دهی است، شروع کرده است. چین با این کار، هم خود را به کشورها و مناطق مورد نظر نزدیک میکند و هم این که توجه و علاقه مردم را به سمت خودش جلب می نماید تا به پروژه محوری اش که نفت است، دست یابد. این امر حتی به رقابتهای بین المللی در منطقه نیز کشیده شده است؛ یعنی امروزه محور رقابتها بین هند و چین، در شرق آفریقا و همچنین رقابت بین آمریکا و چین در نیجریه، بحث نفت است. چینی ها برای تامین انرژی خود، تمرکز اصلی شان را در آفریقا ، به ویژه در سودان، نیجریه و در شرق آسیا گذاشتند و آمریکایی ها هم احساس کردند که عقب افتادند. ما با توجه به دارا بودن یکسری شاخصههای علمی، صنعتی، فرهنگی و سیاسی، میتوانیم در آفریقا ورود پیدا بکنیم، که ورود ما قطعاً موفقتر از دیگران خواهد بود، البته به شرط این که نوع و گرایش تعاملات خودمان با آفریقا را به سمت فعالیتهای مردمی، تشکلها و مراکز غیر دولتی ببریم و از فعالیتهای دولتی بکاهیم و زمینه را برای فعالیتهای تجار و مراکز خصوصی و غیردولتی فراهم کنیم.

* چرا؟
چون با این شکل کار میتوانیم به اهداف درازمدت تر و عمیق تر برویم و علت اینکه یکسری از فعالیتهای ما در مقاطعی، پیش می رود و یک دفعه هم جمع میشود، این است که ما فقط به روابط و کارهای دولتی تکیه می کنیم و دولتها با تغییر و تحولاتی که در آنها به وجود می آید، این نوع سرمایه گذاری ها را دچار تغییر و تنش می کنند، و از طرفی سیاست ها با تغییر دولت ها، به سرعت تغییر پیدا می کند و مسائل دیگر.
2. منافع ملیمان ایجاب می کند که به آفریقا توجه خاصی داشته باشیم؛ زیرا در حال حاضر جمعیت جوانی داریم که همه اینها جویای کار هستند. در این قاره فرصت خوبی برای جویندگان کار و متخصصین کشور ما هست.
3. از طرفی کشور ما نیازمند مواد اولیه ای است که در آفریقا به وفور یافت میشود. بخش زیادی از مواد غذایی مان را هم می توانیم از کشورهای این منطقه وارد بکنیم.
4. نوع تفکر و رویکرد انقلاب ما هم یک رویکرد انسانی است، و با توجه به این که در سابقه ذهنی مردم آفریقا استعمار گری اروپا و آمریکا وجود دارد، لذا چنین روحیه ای را درباره ایران ندارند و علاقه مند به گسترش روابط با ایران هستند. چرا که ایران در اذهان آنها، خاطره سوئی ندارد. هر چه زودتر باید با سیاستگذاری های دقیق و جامع، در این قاره فعالیت و سرمایه گذاری کنیم و هر چقدر زمان بگذرد، فرصتها را از دست خواهیم داد.
5. بحث دیگر، بحث فرصتهاست. فرصتهای ما در آفریقا، بسیار زیاد است. از فرصتهای فرهنگی گرفته تا فرصتهای صنعتی، اقتصادی و سیاسی. همسایه ترک ما، یک نمونه و یک case study مناسب برای ما در قاره آفریقاست. ترکیه، سیاست راهبردی اش را مشخص کرده است. ترکیه از سال 2003 یا 2004 میلادی، استارت کارش را در آفریقا زد. استراتژی اش، چند شاخصه دارد که برای ما قابل استفاده و الگوبرداری است. یکی از این شاخصه ها این است که ترکیه، نوع تعاملاتش، کشوری است؛ یعنی 36 کشور آفریقایی را هدف خودش قرار داده است. در کنار این هدفگذاری ها، یکسری اولویتها را در کالاها و تولیدات خودش که قابل عرضه به آفریقاست، مشخص کرد؛ یعنی کشوری را متناسب با توانمندی ها و امکاناتی که در اختیار دارد، به عنوان هدف انتخاب کرده است.
دوم این که روابط خودش را با اتحادیه آفریقا و کشورهای آفریقایی به شکل مجزا و مستقل آغاز کرده و با 36 کشور نشست و برخاست دارد و نوع روابط خودش را با هر کشوری، به صورت مجزا تعریف کرده است. در همین تابستان گذشته بود که سران کشورهای آفریقایی را در ترکیه گرد هم آورد و در همین سالها بود که دفاتر خودش را در کشورهای آفریقایی راه اندازی کرد و در صدد است که در همه این 36 کشور، دفتر داشته باشد. ترکیه برای هر کشوری، صادرات محصولات و تولیدات خاصی را در نظر گرفته و برای هر کشوری نیازسنجی کرده که کدامیک از نیازهای آنها را میتواند برآورده سازد. لذا همین سیاستگذاری باعث شده تا صادرات فراوانی به کشورهای آفریقایی داشته باشد، که همین صادرات، وضع خودش را در اقتصاد ترکیه نشان داده است. اولین دستاوردی که ترکیه، از این حرکت داشت این بود که در انتخاب اعضای جدید شورای امنیت، از 50 کشور آفریقایی، ترکیه رای مورد نظرش را گرفت. پس در آفریقا یک سری فرصتهایی هست که بایستی به آن پرداخت و از آنها استفاده بهینه کرد.
6. بحث دیگر جمعیت مسلمانان در این قاره است. در آمار رسمی، 50 درصد جمعیت آفریقا، مسلمان هستند، که در آمارهای واقعی، قطعاً جمعیت مسلمانان بیش از این است. ما با چنین جمعیتی چقدر توانستیم روابطمان را توسعه بدهیم؟ باز خود ترکیه را مثال می زنم، که در پذیرش دانشجو، بیش از 20 هزار نفر از دانشجویان آفریقایی را پذیرفته است. یا در بحث پایاننامه نویسی و کار مطالعاتی در مورد آفریقا، پایان نامه های زیادی در دانشگاه های ترکیه وجود دارد و لذا این مسئله در برنامه های کاری و جزو سیاست گذاری ترکها هست.
7. فرصت دیگر، ماهیت سیاستهای ضد نظام سلطه و ضد استکباری است که با انقلاب اسلامی و فرهنگ انقلابی مردم ما همخوانی دارد. آفریقایی ها به طور طبیعی، به این بعد از سیاستهای جمهوری اسلامی ایران افتخار میکنند. من خودم شاهد یک مورد در بحث دستیابی به انرژی هسته ای و فشارهایی که دنیای سلطه به کشورمان می آورد بودم. در یکی از کشورهای آفریقایی، راننده ای که ما را انتقال می داد، با ما صحبت می کرد. صحبتش هم تصنعی نبود، ما هم به طور تصادفی، سوار ماشینش شدیم. مسیحی بود. میگفت، با این که من مسیحی ام، ولی از سیاست های رئیس جمهور شما خوشم می آید، خیلی لذت میبرم. من واقعاً روحیه ایشان را میستایم که در برابر غرب موضع گرفته و در مقابل آنها ایستاده است. این ارادتها و این سخنها را در سخنان رهبران، روشنفکران، نویسندگان و مردمی که با مسائل سیاسی آشنا هستند، می بینید.
از طرفی مردم این کشورها، نسبت به تحولات دور و اطرافشان حساس هستند و مسائل و قضایا را دنبال میکنند. در بعضی از این کشورها، مردم با رادیوهای ترانزیستوری کوچک، آخرین اخبار و تحولات را دنبال می کنند و روزنامه ها را هم خوب مطالعه میکنند. اینها شاخصه هایی است که میتوان به آن توجه کرد. بنابراین ما در گفتمان انقلاب اسلامی، یک تقارب و نزدیکی با مردم آفریقا داریم که میتواند یک عامل مهمی در نزدیکی ما با کشورهای آفریقایی باشد.

* کشورهایی مثل آمریکا، چین، هند و اتحادیه اروپا چه راهکارهایی را برای گسترش روابطشان با آفریقا انتخاب کرده اند؟
محور فعالیتها و سیاستهایی که اکثر کشورهای پیشرفته در حوزه آفریقا دنبال می کنند، اقتصادی است، ولی چند کشور با رویکردی چند جانبه وارد آفریقا شده اند. به طور مثال، در سیاستهای آمریکا با آفریقا، یک کار چند جانبه دولتی و هم غیر دولتی می بینید. آنها در قالب دولتی و در کنار فعالیت های امنیتی- سیاسی، بحث سازمان آفریکون را دنبال میکنند که ساختاری است مربوط به حضور آمریکاییها در آفریقا که سه هدف عمده را دنبال میکنند: 1- تقویت روابط و توسعه ارتش آمریکا با مجموعه های نظامی کشورهای آفریقایی که یک کار درازمدت و استراتژیک در منطقه است. 2- دنبال کردن کارهای انسان دوستانه؛ از قبیل امدادرسانی، خدمات رسانی، مدرسه سازی، بیمارستانسازی و ساختن مراکز بهداشتی و درمانی و فعالیتهایی از این دست. آنها کارهایی که به زمین مانده و با انجام آن میتوان جلب توجه نموده و مردم را به سمت خود جذب کرد، را انجام می دهند. 3- حقوق بشر. در سیاست آمریکا، حکومت خوب، حکومتی در راستای سیاست های خودش است. جایی که دولتها و سیاستها به نفع آنها هستند، دولتها خوب میشوند و جایی که به ضررش هستند دولت ها بد می شوند. از طرفی آمریکا سعی میکند که ساختار نظامی را برای سلطه خودش در منطقه آفریقا ایجاد بکند، گرچه با مخالفت هایی هم روبه روست. منتها در بعد مردمی، شما حرکتهای توسعه فرهنگی از نوع فرهنگ آمریکایی را در منطقه میبینید که به شدت هم دنبال میشود. این کار هم در بین مسیحیان است و هم در بین مسلمانان. محور این کارها هم لیبرالیسم و شاخصه های فرهنگی آن، مانند برهنگی، آزادیهای جنسی و توسعه مظاهر فرهنگ غربی است.
بحث دیگر، پذیرش دانشجو است. میتوان گفت، همه کشورهایی که در آفریقا فعالیت میکنند به شدت دانشجو می پذیرند و سهمیه های گسترده ای را با امکانات خیلی خوب، در اختیار جوانان و دانشجویان آفریقایی می گذارند. این هم یکی از کارهای عمده و کلان این کشورهاست که به شدت دنبال میشود.

* جایگاه آفریقا در دانشگاهها و نخبگان دانشگاهی ما چقدر است و اساتید، نخبگان و دانشگاههای ما چه فرصتهایی را برای کشورمان میتوانند فراهم بکنند؟
معتقدم که حوزه دانشگاهی ما وارد حوزه آفریقا نشده است. ما الآن در بحث مطالعات منطقه ای، یک گرایش مطالعات آفریقا نداریم. در رشته زبان سواحیلی فقط دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات دانشجو میپذیرد، این در حالی است که، اروپائیانی که وارد آفریقا میشوند، غیر از این که زبان انگلیسی، آن مناطق برایشان قابل استفاده است، حتماً سعی میکنند در این مدتی که در آفریقا هستند، زبانهای محلی، خصوصاً زبان سواحیلی را یاد بگیرند، یا اینکه آدمهایی هستند که از قبل این زبانها را آموخته اند و پس از فراگیری زبانهای محلی، وارد آفریقا شده اند.
دانشگاه های ما در این زمینه ها، اصلاً نقشی ندارند. البته این هم برمیگردد به سیاستهای دستگاه های دولتی ما. دولت باید خیز اساسی را به طرف آفریقا بردارد. تا زمانی که این خیز برداشته نشود، هیچ اتفاق جدیدی نمی افتد. خوشبختانه در آستانه سال جدید میلادی، ما شاهد تصمیم گیری بزرگی از سوی دولت در رابطه با کنفرانس رهبران و سران کشورهای آفریقایی با جمهوری اسلامی ایران هستیم. این حرکت را به فال نیک میگیریم که انشاءالله منشا سیاستگذاری های کلانی در حوزه آفریقا بشود و در روابط ما با کشورهای این منطقه، یک تحول جدیدی اتفاق بیفتد.
به نظرم، در بحث آفریقا، حداقل انتظار این است که اساتید و دانشجویان ما به سمت مطالعات آفریقا بروند. مطالعات آفریقا هم در کشورهای مجاورمان هست. کشور عمان یکسری پایان نامه درباره آفریقا دارد. عربستان هم همینطور. خود ترکیه به صورت جدی پایان نامه های بسیاری درباره آفریقا دارد و دانشگاه های ترکیه به صورت جدی وارد مطالعات آفریقا شدند. یکسری مراکز مطالعاتی در کشورهای غربی که تحقیقات زیادی درباره آفریقا داشته اند. ما این تحول را در حوزه دانشگاهی خودمان نمیبینیم و به نظرم، یک بخش عمده ای که میتواند زمینه را برای فعالیتها در منطقه آماده تر بکند و ایده فعالیت در آفریقا را به مراکز و نهادهای دولتی و غیردولتی بدهد، همین حوزه دانشگاهی و مراکز مطالعاتی در این حوزه است. چه بسا که تحقیقات دانشگاهی می تواند فرصتها و زمینه های فعالیت ما را در این کشورها شناسایی کند و در اختیار رسانه ها، تجار و علاقمندان قرار دهد و از سویی دیگر توانمندی هایی که ما در کشورمان داریم، ولی کشورهای آفریقایی نیازمند به آن هستند، را شناسایی بکند و شناخت مقدماتی را درباره صادرات صنایع و توانمندی های ما به کشورهای این منطقه ارائه بدهد. شناسایی فرصتها و بسترهای کار در آفریقا، کار هر مرکز و نهادی نیست، بلکه مراکز علمی و دانشگاهی هستند که می توانند به خوبی از عهده این امر برآیند.

* یکی از سرفصلهای بحث شما، صدور توانمندی ها و خدمات فنی مهندسی ما به کشورهای آفریقایی است. فکر میکنید کشورهای آفریقایی در چه زمینه ها و عرصه هایی نیازمند توانمندی های ما هستند؟
من یک موضوع کلی و سیاست اصلی را در آفریقا مطرح میکنم که سران کشورهای آفریقایی در اتحادیه آفریقا این تصمیم را گرفتند که تحت عنوان «مشارکت نوین در توسعه و بازسازی همه جانبه آفریقا» یا «نپاد» مطرح و معروف است. این طرح، فرصت های همه جانبه را به ما و هر کشوری که می خواهد در آفریقا فعالیت بکند، می دهد. چراکه هم رهبران آفریقا، به آن متعهد و ملتزم هستند و هم این که کشورهای جهان میتوانند به سهم خودشان از امکانات، منابع و فرصتهای این منطقه استفاده بکنند و در بحث توسعه آفریقا، مشارکت داشته باشند. از نظر آفریقاییها، هر کشوری به تناسب شرایط داخلی خودش، آزاد است تا در همه عرصه ها فعالیت کند جز دو مورد: خرید و فروش و توزیع مواد مخدر و دیگری خرید و فروش سلاح.
حال در نظر بگیرید ما کشوری هستیم که میتوانیم در بحث صنعت، کشاورزی، مواد غذایی و دیگر اقسام و مایحتاج عمومی مردم آفریقا، نقش آفرین باشیم و این نقش آفرینی میتواند به اشکال مختلف صورت بگیرد. ممکن است در صنایع جانبی باشد یا در صنایع اصلی. میتواند در بخش کشاورزی، ابزار آلات و صنایع کشاورزی باشد. ما باید تنوع و گسترده فعالیت خودمان در آفریقا را شناسایی بکنیم. مراکز مطالعاتی ما باید این کار را انجام بدهند که انجام آن بسیار ضرورت دارد و برای اقتصاد راهگشا خواهد بود. اگر مراکز دانشگاهی و مطالعاتی ما بتوانند این کار را به عنوان پروژه های تحقیقاتی، انجام بدهند، فرصت بسیار خوبی برای حضور ما در این منطقه خواهد بود و این امر باعث میشود که آن بیگانگی که مردم ما با آفریقاییها دارند، مرتفع و حل شود و این امر امکان پذیر نیست، مگر این که اذهان مردم نسبت به آفریقا و فرصتهایش روشن شود و همیشه آفریقایی ها را به عنوان آدمهای گرسنه و بیچیز و ناتوان تلقی نکنند. متاسفانه این تلقی در اذهان، انظار مردم، رسانه ها و حتی برخی سیاستمداران ما شکل گرفته است، در حالی که همه واقعیتهای آفریقا اینها نیست. ما برخی از کشورها را میبینیم که در سطح گسترده ای با آفریقایی ها کار میکنند و به خوبی دارند از فرصتها و منابع آفریقایی استفاده میکنند. این اتفاق باید برای ما هم بیفتد.

* کشورهای آفریقایی، غالباً ایرانیها را با چی می شناسند؟
آنها با دو ویژگی ایرانیها بیشتر مانوس هستند: یکی انقلاب اسلامی و ایستادگی اش در برابر آمریکا و ابرقدرتهاست که این مسئله معمولاً در افواه مردمی بسیار یاد میشود. مسئله دیگر، بعد شیعی بودن است. حتی بعضیها ما را عرب می دانند. به دلیل این که ما در پیوستگی جغرافیایی در منطقه خاورمیانه هستیم و در مجموعه کشورهای اسلامی این منطقه هستیم، ما را به نوعی عرب هم می دانند.

* نقش رسانه های غربی در این تبلیغات منفی چقدر است؟
اوضاع رسانه ها مختلف است. بعضیها بنا به شرایط و وابستگی هایی، ممکن است مطالبی علیه جمهوری اسلامی و سیاستهای آن منتشر کنند. همه نوع رسانه ای در آنجا وجود دارد. از موافق گرفته تا مخالف. بیشتر بستگی دارد به اینکه چه سوژه ای دنبال شود و به کجا وابسته یا متمایل باشند.

* کشورهای آفریقایی چه نکات مثبت و مفیدی دارند که میتوانیم از آنها الگو بگیریم؟
به طور نمونه، در تانزانیا، ما شاهد یک تلاش مجدانه در خود سیاه پوستان هستیم. آنها با آن که از نظر اقتصادیبه شدت فقیرند و جزو کشورهای عقب افتاده و غیرپیشرفته هستند، ولی در همین کشور، این چند تا حسن در مردم معمولی و کوچه بازار این کشور دیدم. اولاً این که اهل مطالعه اند و به مطالعه روزنامه و استماع رادیو به شدت علاقمندند. کسانی که در کنار خیابان نشسته اند وقتشان را به بطالت نمی گذرانند. روزنامه یا رادیو را در دست خود می گیردند و از آنها استفاده می کنند. این یکی از زیبایی هایی است که آدم در این کشور و دیگر کشورهای منطقه میبیند.
دومین ویژگی، روحیه کار و تلاش آنهاست. در آنجا کارگر معمولی روزانه 2500 شیرینگ دستمزد میگیرد، چیزی در حدود 2200 تومان ما. این دستمزدها، قبل از این که به دستشان برسد و چیزی برایشان بماند، هزینه شده است. به خاطر بدهکاریها و خرجهایی که قبلاً داشتند، ولی با این وجود، دست از تلاش و کار برنمی دارند. این روحیه مثبتی بود که من در بین زنان و مردان شان دیدم. لذا در این کشورها، این روحیه کار و تلاش همه جانبه هم در بین طبقات شهری و روستایی و هم در بین مشاغل مختلف نمود دارد. در صورتی که چنین روحیه ای را ما کمتر در میان جوانان ایرانی مشاهده میکنیم.

* فکر می کنید در کودتا، جنگها و شورش هایی که در این کشورها، پیش می آید چند درصد آن منشا قومی و قبیله ای دارد و چند درصد آن هم اختلاف پراکنی های کشورهای استعماری است؟
آنچه که مسلم است این است که آفریقا، سرزمین قومیتها و زبانهای مختلف است و زمینه برای درگیری ها و نزاعها وجود دارد. یک بخش عظیم اختلافات و درگیریها، اختلافات تاریخی است؛ اختلافات بر سر سرزمین هایی است که آباء و اجدادشان زندگی میکردند و یا دسترسی به منابع آب و زمینهای حاصلخیز داشتند، اما اکنون در دسترس و در اختیارشان نیست و لذا این مسئله منجر به اختلاف و کشمکش بین آنها و قومیت های مختلف شده است. ولی نمیتوان از این قضیه هم غافل بود که یکسری از کشورهای بیگانه و کمپانی هایی که در آن مناطق، منافع دارند، برای این که بتوانند به منافعشان برسند، بر اختلاف افکنیها دامن می زنند. آنها اختلافات را دائماً زنده نگه می دارند تا راحتتر بتوانند به منافع خودشان برسند و منابع و معادن آن مناطق را استخراج کنند. این سیاستی است که کشورهای استعماری سالیان سال است که نه در کشورهای این منطقه، بلکه در دیگر نقاط جهان، خصوصاً در کشورهای اسلامی اجرا میکنند. شما الآن در نیجریه یکسری اختلافاتی را می بینید که ناشی از رقابت چینی ها و آمریکایی ها بر سر نفت است، ولی درگیری ها در ظاهر، درگیری بین مسلمانان است.

* پیروزی انقلاب اسلامی ایران چقدر بر مبارزات، آزادی خواهی و استقلال طلبی کشورهای آفریقایی موثر بوده است؟
شاید بتوانیم بگوییم که انقلاب اسلامی ایران، بیشتر بر روی مسلمانان موثر بوده تا کشورهای غیرمسلمان. لذا کشورهایی که از نظر فرهنگ ، ساختار و حتی نژادی مشترکاتی با ما ندارند، از انقلاب اسلامی تاثیرات کمتری گرفتند. میتوان گفت که انقلاب اسلامی یک جرقه ای را در این منطقه ایجاد کرد که جنبشها از حالت قومی و ناسیونالیستی و سوسیالیستی، به سمت جنبش های اسلامی تغییر مسیر داد. لذا ما این تحول بزرگ را در کشورهای شمال آفریقا شاهدیم که جنبشهای امروز این منطقه به دنبال تشکیل حکومت اسلامی هستند. ولی در حوزه کشورهای آفریقایی زیر صحرا، وجوه استکبارستیزی و استقلال و عدم وابستگی به غرب، مهمترین پیامهایی است که نخبگان و سیاستمداران کشورهای آفریقایی از گفتمان انقلاب اسلامی و رهبران و مسئولان ما دریافت کرده اند. یعنی آنها با این بعد، انقلاب اسلامی را میشناسند؛ انقلابی مستقل و ضدسلطه با گرایش های اسلامی.

* وضعیت دین و دین داری در کشورهای آفریقایی چطور است؟ کشورهای آفریقایی تا چه حد مذهبی و دیندارند؟
همه آفریقایی ها دیندارند. منتها هرکدام دین خاص خودشان را دارند؛ برخی از آنها مسلمانند، برخی مسیحی و برخی هم آنیمیسم. آنیمیسم هم برای آنها یک دین است. شاید بتوان گفت که به تعداد قومیتها و فرقه هایشان دین وجود دارد. دین اسلام، حوزه وسیعی از آفریقا را شامل میشود. شمال آفریقا منطقه وسیعی است که بیش از 90-95 درصد آنها مسلمانند. در کشورهای دیگر ما شاهد گرایش به اسلام هستیم حتی اسلام شیعی. گرایشهایی از مسیحیت به سمت اسلام هم داریم. مسیحیت هم در آنجا طرفداران و پیروان زیادی دارد و تبلیغ مسیحیت در این قاره، به فعالیتهای میسیونرهای مذهبی بر میگردد. رسانه های مسیحی خصوصاً رادیوهای محلی در تبلیغ مسیحیت فعال اند و فعالیت زیادی از خود نشان می دهند.

* فعالیتهای وهابیت در منطقه آفریقا چگونه است؟ خبرها حاکی از فعالیتهای شدید و سرمایهگذاریهای فراوان وهابی ها در آفریقا می کنند.
وهابیت پس از انقلاب اسلامی، تحرک بیشتری از خود در جهان، خصوصاً جهان اسلام نشان داد. این تفکر در حقیقت به دنبال دو تا کار هست: اول این که به دنبال یک الگو در مقابل انقلاب اسلامی است؛ چراکه انقلاب اسلامی گفتمان جدیدی را برای مسلمانان مطرح کرد و تبلورش در ایران به صورت حکومت جمهوری اسلامی درآمد که مظهر قدرت و اقتدار ملی و اسلامی شده است. جهان اهل سنت، پس از بسته شدن یا فروپاشی دولت عثمانی، یک دولت اسلامی مقتدر نداشتند و تفکر وهابی حتی به شکل سلفی اش، تفکری است که بحث حکومت اسلامی را دنبال میکند. گفتمان انقلاب اسلامی، مخاطبان بسیاری در بین کشورهای اسلامی، خصوصاً کشورهای مسلمان آفریقایی پیدا کرد، لذا وهابی ها به شدت احساس خطر نمودند و فعالیت خود را تقویت کردند تا نفوذ و جایگاه خویش را در جهان اسلام از دست ندهند. در نتیجه در آفریقا، ما شاهد فعالیتهای شدید وهابیون از طریق سرمایه گذاری کلان، جذب دانشجو و طلبه در مراکز و مدارس عربستان، اعزام مبلغان و ساخت مراکز و مساجد مجلل و باشکوه در کشورها و مناطق مختلف، از جمله در آفریقا هستیم.
وهابیت به دنبال توسعه خودش هست. در برخی جاها موفق بوده و در برخی جاها، شاهد مخالفت هایی از سوی گروه های صوفیه آفریقاست؛ یعنی گروه های صوفیه، تفکر وهابی را نمیپذیرند و با یکسری از مسائل آنها، مخالفت میکنند.
دلیل دوم تشدید فعالیت کشورهای اسلامی، خصوصاً عربستان، رقابتهای جهان اسلام با جهان مسیحیت یا رقابت طبیعی پیروان این دو دین است. مسیحیت هم به شدت به دنبال گسترش مذهب خودش در آفریقاست. پاپ قبلی (ژانپل دوم)، هزاره سوم را هزاره مسیحیت آفریقایی تلقی کرده بود و این امر نشان دهنده این است که واتیکان هم به شدت به دنبال توسعه مسیحیت در آفریقاست.

* حرف آخرتان درباره آفریقا؟
حرف آخر ما این است که در حوزه آفریقا، بایستی یک عزم و اراده محکم و همه جانبه ای ایجاد بشود که ما از فرصتها و زمینه هایی که در آفریقا برای ما وجود دارد، برای توسعه حضورمان در جهت منافع ملیمان قدم برداریم، همانطور که دیگران در آفریقا دارند این کار را دنبال می کنند. حالا ما رویکردمان، یک رویکرد انسانی و غیراستعماری است. رویکردی انسان دوستانه و مشارکت جویانه در توسعه آفریقاست. در این زمینه ما، توانمندیهای زیادی داریم که این توانمندی ها در آفریقا میتواند به منصه ظهور برسد. برای این کار، دولت بایستی زمینه های حضور و فعالیت را آماده بکند و آن را با شیوه ها و توانمندی های مردمی و نهادهای غیردولتی به انجام برساند. فعالیتها در آفریقا را منحصر به فعالیتهای دولتی نکند و از همه نیروهای متخصص، دانشگاهیان و صنعت گران و طیف های مختلف جامعه استفاده کند تا طیف های مختلف جامعه به سمت آفریقا بروند.

منبع: پگاه حوزه

دوشنبه 19 بهمن 1388
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط