حجتالاسلام خسروپناه معتقد است براساس پذیرش تأثیر زیستجهان (ایدئولوژى، جهانبینى، فرهنگ و سنت) مىتوان در جوامع اسلامی، علوم انسانى اسلامی جداگانهاى را پىریزى کرد.
حجتالاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتوگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در مورد اسلامی سازی علوم انسانی گفت: برخى تفاوت علوم انسانى و طبیعى را در دخالت و عدم دخالت ایدئولوژى و جهانبینى و شخصیت عالم در پیدایش آن علوم دانستهاند؛ به این بیان که در هنگام مطالعه جمادات و موجودات طبیعى، همچون زمین، آسمان، آب، گاز، خاک، اتم، الکترون، ماده و انرژى بین دانشمندان و آن عناصر کمترین همدردى و قرابت روحى و تأثیر ایدئولوژى و جهانبینى ظاهر نمىشود. دانشمند فقط تماشاچى و ناظر است.
وی در ادامه سخنانش افزود: اما عالِم علوم انسانى باید در شناخت حوادث و پدیدههاى انسانى شرکت فعال داشته باشد. تا عالِم جزئى از جامعه نگردد و یا احساس مذهبى را در جامعه مذهبى و در خود تحقق نبخشد، نمىتواند بیرون از آن جامعه را بشناسد و یا در مطالعه روحیه عارفان تا زمانى که به عرفان آنها آشنایى پیدا نکند و در روحیات آنها مشارکت نجوید، از عارف شناخت روانى حاصل نخواهد کرد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه برخى از اندیشمندان این تفاوت را فقط در مقام گردآورى پذیرفتهاند، خاطرنشان کرد: علم داراى دو مقام است؛ مقام گردآورى و مقام داورى، در مقام گردآورى به فکر رد و قبول نیستیم؛ درست مانند تور ماهیگیرى که ماهیان مرده و زنده و وزغ و غیره را در کنار هم صید مىکند. این فقط در مقام شکار است. در مقام داورى چیزهایى را که شکار کردهایم با معیارهاى خاصى مىسنجیم، تا ببینیم کدام را مىتوان قبول کرد و کدام را نمىتوان.
مؤلف کتاب «آسیبشناسی دینپژوهی معاصر» تأکید کرد: علوم انسانى از ایدئولوژى و جهانبینى و محیط و فرهنگ شخصى عالِم، رنگ و اثر مىپذیرد و غذا مىگیرد (که مقام گردآورى و شکار است) و از طرفى عینى و تجربىاند (که مقام داورى است)؛ این دو نافى یکدیگر نیستند؛ به علاوه، نه تنها در علوم انسانى بلکه در علوم طبیعى هم شخصیت عالم در شکلگیرى علم نقش بسیار زیادى دارد.
این محقق حوزه علمیه قم با اشاره به اینکه تئورىها از بیرون وارد ذهن عالم نمىشوند، بلکه محصول ابتکار و خلاقیت شخصى عالِم هستند و محیط و فرهنگ فقط محرک است، تصریح کرد: اگر علوم طبیعى در جوامع اسلامى رشد، و از فرهنگ مسلمین تغذیه مىکرد، کاملا امکان داشت که غیر از آن باشد که الآن هست.
خسروپناه در پاسخ به این سؤال که آیا علوم انسانى واقعا علم هست؟ گفت: این پرسش به هیچ وجه از سنخ علوم نیست. در علوم از پرسشهاى درجه اول و ناظر به حقایق عینى استفاده مىشود و پاسخ آنها نیز با روشهاى مخصوص کشف واقعیات خارجى به دست مىآید؛ براى مثال آیا مىتوان از نظر جامعهشناسى نوع انسانهایى را که واسطه تماس قرار مىگیرند، یا مدعى سخن گفتن با ارواح مردگانند توصیف کرد و نحوه زندگى حرفهاى و اجتماعى آنها را طبقهبندى کرد. سؤالات ناظر به اعیان یک دست و هم سنخ نیستند؛ برخى از پرسشها توابع و لوازم تئوریک عظیمى دارند که بدون فرض آن تئورىها سؤال بىمعنا مىشود.
وی خاطرنشان کرد: پرسشهاى درجه دوم، مسائل مفهومىاند که با کمک روشهاى مخصوص کشف واقعیات خارجى به دست نمىآیند. این پرسش که «آیا علوم انسانى واقعا علماند؟» پرسشى فلسفى و از سنخ پرسشهاى درجه دوم است و مشکل آن بر سر امور عینى نیست، بلکه بر سر آن است که امور عینى را چگونه باید تحدید و توصیف کرد. فیلسوفان در گفتار عالمان درجه اول پژوهش، و علل آنها را بررسى مىکنند.
مؤلف کتاب «کلام جدید» در ادامه سخنانش اظهار کرد: براى پاسخ به این پرسش که آیا علوم انسانى و اجتماعى واقعا علم است یا نه؟ لازم است به تبیین علمى بودن یک فن و تفاوت میان آگاهىهاى علمى و عرفى پرداخت. اگر کسى منکر وجود پدیدارهاى جمعى یا پدیدارهاى اقتصادى باشد، طبعا وجود علوم اجتماعى و علم اقتصاد را نیز نمىپذیرد. سودمندى فلسفه زمانى روشن مىشود که دانشمندان علوم درجه اول با تردیدهاى خاص و کوبندهاى روبهرو شوند و به مداقه در کار و روش تحقیق خود بپردازند.
این پژوهشگر در پاسخ به این سؤال که چرا علوم اجتماعى از علوم طبیعى غامضتر و حیرتآورتر است و چرا علوم طبیعى اینگونه نیست، دانشمندان علوم طبیعى توانستهاند طى قرنهاى متمادى خسوفها را پیشبینى کنند، اما عالمان اجتماعى از پیشبینى وقوع یک انقلاب عاجزند، یا از کشف علل ثبات و بىثباتى حکومتها ناتوانند و یا نتوانستند یک تبیین على متفق علیه از انقلاب فرانسه به دست آورند؟ تشریح کرد: تجربى مذهبان کلاسیک اشکال امر را در پیچیدگى پدیدههاى اجتماعى و نیز موانع عملى و اخلاقى مىدانند که محققان هنگام آزمون با آنها روبهرو مىشوند؛ از این رو توصیه مىکنند محققان واقعیات را جزء به جزء و هرچه دقیقتر تجربه کنند، از فنون آمارى و از قالبهاى نظرى بهره گیرند و تا حد امکان امور کیفى را به کمى تبدیل کنند، تا تودههاى بىشکل و آشفته معلومات و مدرکات سامانیابند و علوم اجتماعى همگام با علوم طبیعى به پیش روند.
مؤلف کتاب «قلمرو دین» خاطرنشان کرد: در مقابل این روىکرد تجربهگرایانه، دیدگاه دومى است که میان پدیدار رفتار آدمى با پدیدار رفتار ماده بىجان تفاوت ماهوى قایل است؛ لذا موضوع علوم انسانى و علوم طبیعى، همچون فیزیک را ذاتا متفاوت مىداند. فیزیک در پدیدارهایى جستجو مىکند که ذاتا بىمعنا هستند و قابلیت مشاهده نظم علىاند و اگر معنا و دلالتى هم داشته باشند، وامدار نظریههایى هستند که فیزیکدان مىسازد، ولى پدیدارهاى انسانى چنین نیست.
مؤلف کتاب «ترازوی فقه» در ادامه سخنانش تأکید کرد: جهانبینى و ایدئولوژى افراد، لااقل، در داورى پارهاى از علوم طبیعى و انسانى کاملا اثر مىگذارد. البته این تأثیرگذارى به سبب دخالت ادیان، خصوصا دین اسلام، در علوم انسانى بیشتر وضوح دارد است، گرچه اصل دیندارى و بىدینى و یا ضد دینى نیز در نتایج و دستاوردهاى علوم انسانى مؤثرند.
مدرس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در ادامه به ذکر دو نمونه از مدعای خود پرداخت و گفت:براى نمونه، وقتى دو اندیشمند روانشناس قرن بیستم، فروید و ویلیام جیمز، به مطالعه پدیده پرستش پرداختند؛ دو تفسیر متفاوت بر این حقیقت ارائه کردند؛ فروید بر اساس توتم و تابو و عقدههاى جنسى موجود در ضمیر ناخودآگاه، پدیده پرستش را تفسیر کرد و گفت: «انسان نیازهاى جنسى دارد و اگر نتواند آنها را ارضا کند، به صورت عقدههاى جنسى در ضمیر ناخودآگاه او ظاهر مىشوند و با ریزش در ضمیر خودآگاه به صورت پرستش آشکار مىشوند». در مقابل، ویلیام جیمز از طریق حواس باطنى و وجود حس مذهبى و پرستش در روان انسان پدیده پرستش را تفسیر کرد و آن را زاییده حس مذهبى دانست. منشأ تفاوت این دو تفسیر، اختلاف بینشها و ایدئولوژىهاى این دو اندیشمند است؛ زیرا بینش انسان در هویت و شکلگیرى دانش او مؤثر است.
این مدرس حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه موضوع علوم انسانى، انسانِ موجود در خارج است که با روش تجربى مورد مطالعه قرار مىگیرد و تغییر و تحول حیات بشرى مانع از پیشبینى آینده و تعمیمپذیرى آن دستاوردها نسبت به سایر انسانها مىشود.، اظهار کرد: چون موضوع علوم طبیعى، حقایق طبیعى و مادى بىجان است و تحول کمترى در آن آشکار مىشود، نتایج آن علوم بیشتر قابل تعمیم و پیشبینىاند؛ براى مثال، در علم هیئت و نجوم با ابزار علمى و ریاضى مىتوان خسوف و کسوف چند ماه آینده را تشخیص داد، ولى هنوز مورخان و تحلیلگران سیاسى از علل و عوامل پیدایش انقلاب فرانسه ناتوانند.
مؤلف کتاب «فلسفههای مضاف» در مقام نتیجهگیری سخنانش گفت: در تحقیقات علوم انسانى باید به تمام عوامل مادى، معنوى، نیتها و انگیزهها، مفاهیم کمى و کیفى توجه کرد و نمىتوان همانند علوم طبیعى تنها به محاسبه کمیاب اکتفا کرد. نتایج علوم انسانى به علت اختیار و هدفدار بودن انسان، محدود به موضوعِ خاص خود است و تعمیم آنها به سایر انسانها و جوامع صحیح نیست.
خسروپناه در پایان خاطرنشان کرد: بر اساس پذیرش تأثیر ایدئولوژى، جهانبینى، فرهنگ و سنت، مىتوان در جوامع اسلامى علوم انسانى جداگانهاى را پىریزى کرد. در ضمن نباید از تأثیرگذارى انسانشناسى فلسفى، دینى و عرفانى بر علوم انسانى غفلت کرد، بدون شک اعتقاد به تجرد روح آدمى و ویژگىهایى از قبیل اراده، انتخابگرى و... در قانونمندىهاى فردى و اجتماعى انسان نیز اثر مىگذارد.
حجتالاسلام و المسلمین عبدالحسین خسروپناه، دانشیار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در گفتگو با سرویس اندیشه خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا)، در ادامه بحث اسلامیسازی علوم انسانی به بحث تأثیر این رویه در جامعه پرداخت و به تبیبن انسانشناسى در مکتب اقتصاد اسلامى توجه داد و اظهار کرد: تمام مکاتب به نحوى به مطالعه انسان پرداختهاند و هر یک از آنها تفسیرى از این پدیده ارائه کردهاند.
وی افزود: برخی از مکاتب، انسان را موجودى محکوم به حاکمیت قوانین طبیعى دانستهاند که آن قوانین ثابت و ابدى و حاکم بر اراده بشرىاند. که از دیدگاه آن مکاتب، نفع شخصى انسان محرک اوست و رفتارهاى او، با اخلاق و ارزشهاى معنوى ارتباط ندارد؛ در نتیجه، علم اقتصاد وظیفه شناخت این رفتارها و قوانین حاکم بر آنها و پیشبینى واکنشها و مشاهده، توصیف، تجزیه و تحلیل آنها را برعهده دارد و به ارشاد و جهتدهى به رفتار انسانها نمىپردازد.
مؤلف «کلام جدید» در باب اظهار نظر اسلام در این مورد، گفت: اولا اسلام به طور مطلق حاکمیت قوانین ثابت و طبیعى و مقدم بر اراده انسان را نمىپذیرد؛ زیرا این ادعا مستلزم نوعى جبرگرایى و نفى حکمت نزول کتب آسمانى و ارسال پیامبران و انذار مردم از انحرافات عملى و بىمعنا دانستن ثواب و عقاب اخروى است.
این قرآنپژوه به آیاتی از قرآن متمسک شد و گفت: قرآن کریم، در نقش اراده افراد بر تحولات اجتماعى مىفرماید: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ وجود حرکتهاى سیاسى، اجتماعى و اقتصادى که منشأ تحولات مهم اجتماعىاند، نشانه حاکمیت اراده و قدرت تصمیمگیرى انسان است، البته تأثیرپذیرى فرد از جریان حاکم نیز مورد تأیید قرآن است و به همین دلیل مىفرماید: «بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّة وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُهْتَدُونَ؛ بلکه گفتند: ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و ما باهم، پىگیرى از آنان، راه یافتگانیم. باید توجه کرد که این تأثیرپذیرى نیز معلول تصمیمگیرى و اراده انسانهاست، نه اینکه جبر اجتماعى بر آنها حاکم باشد.
مدرس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) خاطرنشان کرد: ثانیا انسان، موجود بسیار پیچیدهاى است و نمىتوان مطلبى را به عنوان حکم کلى بر آن بار کرد؛ بنابراین این سخن که «محرک انسان، نفع شخصى اوست»؛ نسبت به همه انسانها سارى و جارى نیست؛ چه بسا انسانهاى مصلح و احیاگرى که براى اصلاح اجتماعى از منافع شخصى خود مىگذرند. کوششهایى که مردم غیور ایران در آغاز انقلاب و جنگ تحمیلى در ابعاد نظامى و اقتصادى به عمل آوردند، نشانه بارزى از این عقیده است.
خسروپناه در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه ما میخواهیم تأثیر علوم انسانی اسلامی را در جامعه حس کنیم، حال با توجه به اینکه اقتصاد با عامه مردم در ارتباط است، احساس میشود که باید دیدگاه اسلام، درباره انسان اقتصادى تبیین شود، عنوان کرد: انسان از دیدگاه قرآن داراى دو بعد؛ ملکوتى و مادى است و در نتیجه داراى نیازهاى روحى و جسمى، و معنوى و مادى است. انسان آزاد، با اراده و انتخابگر است و قوانین طبیعى بر اراده و رفتار او مقدم نیست؛ از این رو قوانین رفتار انسان، قابل تغییر و تحول است و همه انسانها به یک شیوه عمل نمىکنند. هر قوم و جامعهاى بر اساس معتقدات، و سنن حاکم، رفتارهاى اقتصادى خاصى دارد. انسان در پى جلب نفع و دفع ضرر از خود است و محرک او، اغلب، نفع شخصى و راهنماى او، عقل و اعتقاد اوست؛ البته غرایز، افکار، عقاید و آداب و رسوم حاکم بر ذهن و فکر، تعیین کننده نفع و ضرر انسان است و نیز اقتصاد از اخلاق و ارزشهاى مثبت و منفى اخلاقى جدا نیست.
وی افزود: انسان در عین حالى که داراى دو بعد ملکوتى و مادى است، گاهى تنها به بعد مادى خود مىپردازد و از بعد ملکوتى غفلت مىکند؛ به همین جهت قرآن مىفرماید «انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است: «إِنَّ الْإِنسَانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ»؛ اگر خدا به او نعمت دهد از او روى گردان مىشود و هرگاه دچار سختىها و ناگوارىها شود به خدا روى مىآورد: «وَإِذَا أَنْعَمْنَا عَلَى الْإِنسَانِ أَعْرَضَ وَنَأَى بِجَانِبِهِ وَإِذَا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعَاء عَرِیض»؛ اگر خود را بىنیاز ببیند سرکشى مىکند: «کَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَیَطْغَى * أَن رَآهُ اسْتَغْنَى»؛ نفع مادى خود را بر منافع دیگران ترجیح مىدهد و بسیار تنگ چشم و خسیس است: «وَکَانَ الاِْنسَانُ قَتُورا»ً؛ عجول و شتابگر است: «وَکَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولاً»؛ و بسیار بزرگ بین است: «إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ».
مؤلف «انتظارات بشر از دین» عنوان کرد: انسان اقتصادى مورد قبول اسلام، با اراده و انتخابگر است؛ نفع خود را در سود مادى خلاصه نمىکند؛ صاحب عقل است و تصمیمهاى عقلایى و حسابگرانه دارد؛ آگاه و تیزهوش است؛ بخیل و حریص و طمع کار نیست و کفران نعمت نمىکند.
این محقق خاطرنشان کرد: انسان اقتصادى مطلوب و ایده آل اسلام، رضاى الهى و فرمان خدا و اهداف او اهداف متعالى است؛ در برابر نعمت الهى، شاکر و در برابر بلاها صابر است؛ عاشق، کریم، با سخاوت، راضى و قانع و ایثارگر است.
وی در تأثیر اسلامیسازی علوم انسانی در اقتصاد به بحث آزادی اقتصاد پرداخت و گفت: آزادى اقتصادى به معناى حق تملک و رشد دادن مال و حق مصرف است؛ ولى اقتصاد آزاد به معناى اقتصاد بدون حاکمیت و مداخله دولت، مذهب، اخلاق و... است.
مدرس دانشگاه معارف اسلامی با اشاره به اینکه نظام سرمایهدارى به اقتصاد آزاد گرایش دارد، گفت: به همین دلیل هرگونه فعالیت اقتصادى در آن نظام مجاز است؛ البته این آزادى تا جایى است که به آزادى دیگران صدمهاى وارد نشود؛ زیرا در غیر این صورت خود نیز اسیر آزادى دیگران خواهیم شد.
این قرآنپژوه در مورد دیدگاه اسلامی درمورد اقتصاد آزاد تأکید کرد: اسلام به اقتصاد آزاد و به آزادى مطلق اقتصادى، اعتقاد ندارد. آزادى اقتصادى در اسلام با ارزشهاى اسلام توأم است؛ به همین دلیل آزادى اقتصادى در عرصه تولید و مصرف، در چارچوب قوانین اسلامى پذیرفته مىشود؛ براى نمونه، انسانها در انتخاب شغل، جز در موارد زیانبار فردى و اجتماعى، آزادند، یا نسبت به درآمدهاى مشروع، داراى حق مالکیت فردىاند.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با اشاره به اینکه اسلام مالکیت از راه فحشا و منکرات و محرمات را مردود مىداند، تأکید کرد: بنابراین هم آزادى اقتصادى به عنوان حق طبیعى براى انسان محفوظ است و هم ارزشهاى انسانى و شرعى مورد نظرند؛ به همین دلیل، آزادى اقتصادى در اسلام از معایب و مشکلات اجتماعى، همچون انحصارگرایى، مفاسد اجتماعى و فاصله طبقاتى در امان است و دو نوع محدودیت ذاتى و عینى براى فعالیت اقتصادى عرضه مىدارد.
خسروپناه در ادامه تبیین خود در تأثیر تدوین اقتصاد اسلامی در سایه اسلامیسازی علوم انسانی به آیاتی از قرآن کریم استناد کرد و گفت: آیههای «وَلَقَدْ مَکَّنّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ قَلِیلاً مَاتَشْکُرُونَ»؛ شما را در زمین مکان داده و در آنجا براى شما معیشتها قرار دادهایم، ولى اندک سپاس مىگزارید، «هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ»؛ اوست که براى شما زمین را نرم قرار داد؛ پس در اطرافش راه بروید و از روزى آن بخورید و بازگشت به سوى اوست، «الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ مَهْداً وَسَلَکَ لَکُمْ فِیهَا سُبُلاً وَأَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَاءً فَأَخْرَجْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِن نَبَات شَتَّى * کُلُوا وَارْعَوْا أَنْعَامَکُمْ إِنَّ فِی ذلِکَ لاَیَات لاُِولِی النُّهَى»؛ همان که زمین را براى شما گهوارهاى کرد و برایتان در آنها راهها کشید و از آسمان آبى فرود آورد و با آن اقسام مختلف گیاه پدید آوردیم، بخورید و حیوانات خویش را بچرانید که در این براى اهل خرد عبرتهاست، از این دسته هستند.