loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

داستان هایی از اسارت در «پی دبلیو»

انتشارات مرتبط : سوره مهر

نویسندگان مرتبط : شهاب احمدپور

کتاب «پی دبلیو» روایت بخشی از زندگی شمس الله شمسینی غیاثوند نوشته شهاب احمدپور منتشر شد.

سه‌شنبه 9 مرداد 1397

به گزارش پاتوق کتاب فردا به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، «پی دبلیو» روایت بخشی از زندگی شمس الله شمسینی غیاثوند است که پاسدار بود و در عملیات کربلای 2 با گروهان تحت امرش به قلب دشمن نفوذ کرد و اهداف مورد نظر را به تسخیر درآورد، اما به دلیل عدم توانایی در پیشروی یگان های پشتیبان به محاصرۀ دشمن بعثی درآمد و اسیر شد.

نگارنده حوادث مربوط به دوران حضور این رزمنده در جبهه های جنگ و شرکت در عملیات ها را ذکر نموده و فضای حاکم بر جبهه را از زبان وی به تصویر کشیده است. آنگاه به نحوه اسارت او اشاره کرده و جو حاکم بر اردوگاه های عراق در طول دوران اسارت را از زبان او توصیف کرده است.

روحیه عبادی و صبر اسرای ایرانی در اردوگاه های عراق، خواندن دعا و زیارت نامه، خواندن نمازهای شبانه و اعمال شکنجه های جسمی و روحی بر اسرای ایرانی از مهم‎ترین خاطرات این رزمنده ایرانی است که در این کتاب به آنها اشاره شده است.

در بخشی از این کتاب آمده است: «نیمه های سال 67، یک عده از اسرای موصل را به اردوگاه ما آوردند. «عباس جعفری» از اصفهان که در جنگ فرماندۀ محور بود، «یحیی.م» که بچه ها می گفتند در موصل ارشد بوده و خیلی بچه ها را کتک زده، «هوشنگ کریمی»، «میکائیل» و یک سری از بچه های شرکت نفت که به چند زبان تسلط داشتند. «نعمت الهر قائدی» اسیر قدیمیِ شفتی هم با آن ها بود. البته آن ها خیلی بدشانسی آوردند، چون همه می گفتند موصل شهری خوش آب و هوا و سرسبز است، اما اردوگاه ما را وسط برهوت ساخته بودند و حتی یک درختِ سرسبز هم در اطراف اردوگاه نمی دیدیم. مثلاً یک روز توی آسایشگاه بودم که صدای بچه ها انتهای راهرو بلند شد. رفتم ببینم چه شده. دیدم چند نفر دارند از دریچۀ کوچکی به بیرون اردوگاه نگاه می کنند و همدیگر را هل می دهند.. گفتم: «چی شده؟»

یکی شان ذوق زده و خوشحال، در حالی که چشم از بیرونِ پنجره برنمی داشت گفت: «خر!»

با تعجب پرسیدم: «کی خره؟»

بقیه بین خودشان جا عوض می کردند و برای چیزی دست تکان می دادند. او ادامه داد: «یه دونه خر اومده کنار اردوگاه!»

بچه ها چند سال بود که هیچ حیوانی ندیده بودند. آن قدر از محیط طبیعی و آدم های دیگر دور بودند که حتی از دیدن یک خر ذوق می کردند!»

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط