loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

تأسیس پژوهشکده دانشجویی

نویسندگان مرتبط : معاونت پژوهش، اداره همایش ها و نشست های علمی

باید پژوهشکدۀ دانشجویی ای داشته باشیم و پژوهش گران طرح های علمی خود را در آن جا پیگیری کنند و در دانشگاه هم بخش آموزش و پژوهش، باید زمینه را آن چنان فراهم کنند که اساتید بتوانند در حوزۀ پژوهش به راحتی فعالیت کنند و کار پژوهشی انجام بدهند.

پنجشنبه 25 شهریور 1389

گفت و گو با دکتر علی محمد ساجدی، دکترای فلسفه و کلام اسلامی از دانشکده معارف دانشگاه تهران و عضو هیأت علمی دانشگاه شیراز

دیپنا: جناب آقای ساجدی لطفا به عنوان سؤال اول بفرمایید در انتخاب موضوع تحقیق تا چه میزان به نیاز جامعه و مراکز علمی و استعداد پژوهشگر توجه می شود؟

پژوهش و تحقیق در جامعه ما هنوز جایگاه خودش را پیدا نکرده است. علی رغم این که مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در فرمایشات خود به مراکز علمی و پژوهشی فرمودند  باید در کشور یک کار درست و حسابی و ریشه دار در همه زمینه ها انجام شود؛ به گونه ای که در کشور ما در همه حوزه ها به ویژه حوزه علوم انسانی به نظریه پردازی برسیم. ما باید  شاخه های علوم انسانی را با فرهنگ و معارف دینی خودمان تطبیق بدهیم. با همۀ این دغدغه ها، کار جدی ای در این زمینه ها صورت نگرفته است. ولی بحمد الله رو به پیشرفت هستیم و وضعیت نسبت به سال های قبل بهتر است. پیشنهاد بنده برای بهبود وضعیت پژوهش در کشور این است که درحوزه های مختلف چه در دانشگاه و چه در دیگر نهادها، یک پژوهشکده یا یک نهاد مستقل تعریف شود. به گونه ای که دانشجویان، پژوهشکدۀ دانشجویی داشته باشند و طرح های علمی خود را در آن جا پیگیری کنند و در دانشگاه هم بخش آموزش و پژوهش باید زمینه را آن چنان فراهم کنند که اساتید بتوانند در حوزۀ پژوهش به راحتی فعالیت کنند و کا پژوهشی انجام بدهند. با توجه به نیاز کشور، ساعات تدریس اساتید بسیار زیاد است و این کار پژوهشی را تحت تأثیر خود قرار می دهد و کند می کند؛ به نظر می رسد که اگر جهت تأمین شدن بخش آموزش جذب هیأت علمی سرعت بیش تری بگیرد و ساعت های تدریس اساتید مشخص شود و نیازی به تدریس اضافی و کار اضافی اساتید نباشد و حتی استاد، نیاز نداشته باشد از دانشگاهی به دانشگاه دیگر برود تا وقت کافی در برنامه خود داشته باشد تا تفکر و تعقل بر روی برنامه های پژوهشی را پیدا کند و اگر این فرصت را به دست نیاورند زیاد نباید توقع داشت که اساتید ما در کنار آموزش بتوانند به پژوهش هم بپردازند. یکی از بخش های سخت برای پژوهشگر، انتخاب عنوان برای  پژوهش است به این دلیل که ما دو دسته موضوعات داریم؛ یک دسته از موضوعات صرفا تخصصی هستند و در واقع ماهیت نظری و علمی دارند. دسته اول که ماهیت نظری دارند، ممکن است چندان به طور مستقیم و بالفعل به نیازهای جامعه جواب ندهد. یعنی در مسیر پیشبرد مرزهای علمی به کار گرفته شود. دسته بعد موضوعاتی هستند که می توانند کاربردی باشند. قطعا موضوعات کاربردی باید با توجه به نیاز جامعه تدوین شود؛ که به نظر بنده این کار در حال حاضر انجام می شود منتها عرض بنده فراتر از این چیزهاست.  بنده می گویم اگر بخواهیم صرفا پژوهش ها را بر اساس نیاز های جامعه تنظیم بکنیم، به آن هدف نظریه پردازی که مقام معظم رهبری دنبال می کنند، نمی رسیم و بحث نهضت نرم افزاری، تحقق پیدا نمی کند. کارهای کاربردی نیازهای بالفعل جامعه را پاسخ می دهد به این گونه کارها، کار علمی نمی گویند؛ کار علمی نیاز به تحقیقات بنیادی دارد. ما باید توقعاتمان در خصوص تحقیقات، این نباشد که تحقیقاتی خوب هستند که نیازهای موقت جامعه را پوشش دهد؛ این گونه تحقیقات در کنار تحقیقات بنیادی خوب هستند ولی این گونه تحقیقات نباید ما را از تحقیقات بنیادی باز بدارد؛ و این دو باید در کنار و همزمان با هم پیش بروند. تحقیقات بنیادی باید مرزهای دانش را جلو ببرند؛ به طور مثال نیاز علمی دانشگاه های ما در حال حاضر این است که ما روان شناسی اسلامی به مفهوم واقعی خود نداریم. دانش روان شناسی ما هرچه هست دستاورد غرب است و این در حالی است که ما اگر پیشینه روان شناسی را نگاه کنیم، یک پیشینه درخشانی در میان فیلسوفان و اندیشمندان اسلانی داشته ایم به نام "علم النفس" در مقطعی که غرب بعد از رنسانس و پیشرفت های علمی وارد حوزه علوم انسانی شد یک فاصله و شکافی بین تحقیقات پیشین (تحقیقات بنیادی) و تحقیقات کاربردی ایجاد شد و حالا آنچه که ما داریم از دستاورد غرب است. ما کار ریشه ای و بنیادی اسلامی که موافق با نظام فرهنگ اسلامی و قرآن باشد نکرده ایم. نیاز کلان جامعه اسلامی این است که علوم انسانی آن صبغه و مبنای اسلامی را داشته باشد. در واقع ریشۀ آن لاییک و سکولاریستی نباشد بلکه مبنای آن یک مبنای دینی و توحیدی باشد. این نیاز کلان ما می باشد. شاید به طور مقطعی مشکلی را حل نکند ولی این کار باید انجام شود. بنابراین تحقیقات کاربردی و بنیادی باید در کنار هم پیش بروند.

دیپنا: امکانات سخت افزاری پژوهش اعم از مکان، سالن مطالعه، کتابخانه و رایانه در چه حدی است؟

ما در دانشگاه شیراز معمولا برای پژوهش های دینی با کمبود منابع رو به رو هستیم. دلیلش هم این است که رشته های دینی در دانشگاه شیراز عمر چندانی ندارد. ما در سال 1368 که وارد دانشگاه شیراز شدیم با کمک چند تن از دوستان رشته معارف را که جزو دروس عمومی است، راه اندازی کردیم و در دهه 70 رشته الهیات  تأسیس شد. این در حالی است که سابقه دانشگاه شیراز به 50 سال پیش بر می گردد. در این مدتی که رشته الهیات راه اندازی شده ما با مشقات فراوان تواسته ایم یک سری کتب و منابع در کتابخانه مرکزی دانشگاه جمع آوری کنیم ولی مثلا فاصله ما با کتابخانه شهید مطهری دانشکده الهیات دانشگاه تهران بسیار زیاد است. از امکانات سخت افزاری خوبی برخوردار هستیم ولی در قسمت نرم افزار مشکل داریم و دچار کمبود منابع هستیم. دانشجوی ارشد ما برای تحقیق  در شیراز، برای به دست آوردن بعضی از کتاب ها باید به شهرهایی مانند قم، مشهد و تهران سفر کند و با مشکلات عدیده ای رو به رو است و متأسفانه در شیراز ما با کمبود منابع و نرم افزار مواجه هستیم .

دیپنا: فاصله میان مراکز پژوهشی و پژوهشگران حوزوی را چگونه می توان پر کرد؟ ایجاد بانک اطلاعات پژوهش چه تأثیری در ارتقای پژوهش دارد؟

 به نظر بنده در حوزه علوم انسانی و الهیات آن فاصله ای که در بیرون فکر می کنند بین حوزه و دانشگاه است، وجود ندارد. رشتۀ الهیات خودش را یک رشته حوزوی می داند، رشته ای دو جنبه ای است؛ در دانشگاه تدریس می شود و مورد مطالعه قرار می گیرد، اما ماهیتا، ماهیت دروس حوزه را دارد. البته در دانشگاه فلسفه غرب، فلسفه ریاضی و درس های زبان برای دانشجویان تدریس می شود. خوشبختانه زبان در حوزه هم جایگاه خودش را پیدا کرده است. از چند درسی که مختص است بگذریم، دروس مشترک این رشته و حوزه فراوان است؛ بنابراین ما فاصله ای بین دانشگاه و حوزه نمی بینیم مگر به شکل تشکیلاتی و اداری؛ به این معنا که اگر دانشجویان ما در مقطع ارشد و دکتری بخواهند با یک استاد حوزوی رساله بگیرند، استاد حوزوی اگر تحصیلات دانشگاهی نداشته باشد قانون دست ما را می بندد علی رغم آن که ما دوست داریم دانشجوی ما با یکی از اساتید حوزوی، رساله بگیرد ولی قانون به ما چنین اجازه ای را نمی دهد و این همان فاصله ای است که وجود دارد. در شرایط بسیار استثنایی و تصویب در شوراهای مختلف شاید  به عنوان مشاور دوم، سوم، چهارم و ... بپذیرند و این هم بسیار بعید است. ولی به عنوان استاد راهنما قبول نمی کنند و برای برداشتن این فاصله باید قانون در آیین نامه تحصیلات تکمیلی دانشگاه ها تصویب شود؛ نه برای همه رشته ها، بلکه در حوزه علوم انسانی باید تصحیح شود؛ به این معنا که دانشجوی ارشد و یا دکترای الهیات بتواند استاد راهنمای خود را علاوه بر اساتید دانشگاه از اساتید حوزه نیز انتخاب کند و این اتحادی که از آن سخن می گوییم، باید عملا به مرحله اجرا گذاشته شود و گرنه ما هم به لحاظ علمی و کتب، از ظرفیت های حوزه استفاده می کنیم و حوزه هم از ظرفیت های دانشگاه استفاده می کند. در رابطه با سیستم تدریس، روش تدریس در حوزه روش پسندیده ای است و یک سنت حسنه  برای علم آموزی و برای فرایند یادگیری و یاد دهی است. این سنت مباحثه که در حوزه است اگر در دانشگاه جا بیفتد وضعیت تحصیلی دانشجویان خیلی بهتر می شود. به نظر بنده، علت افت دانشجو این است که دانشجو به حال خودش رها شده، اما  اگر دانشجو رها نشود و سر او بر بالینی که سیستم نظام دانشگاهی برای او تعریف کرده، باشد، از جمله سنت مباحثه، اگر دانشجوی قوی و دانشجوی ضعیف با هم به مباحثه بنشینند، باعث می شود که دانشجوی ضعیف تقویت شود و افت تحصیلی از بین می رود و باید چنین جلساتی رسمیت پیدا کند و دانشجو مکلف شود که در مباحثات علمی شرکت کند و این باعث پیشرفت دانشجو می شود. در مجموع، فاصله ای میان اساتید الهیات و حوزه نیست ولی فاصلۀ رشته های دیگر با حوزه، طبیعی است. ولی در مسائل کلان باید با هم مرتبط باشند. در رابطه با قسمت دوم سؤالتان، لازم است بانکی ایجاد شود که اولا منابع در آن جا ذخیره و معرفی شود، و ثانیا لینک بدهند و آنلاین دانشگاه ها و مراکز مختلف با هم در ارتباط باشند و تبادل منابع کنند. به نظر بنده این کار خیلی دیر شده و سال ها قبل در حدود 50 سال پیش، در غرب انجام شده است و ما در این زمینه خیلی عقب هستیم.

 دیپنا: مهمترین آسیب در حوزه دین پژوهی را چه چیزی می دانید؟

در حوزه دین پژوهی ما با چند چالش دست و پنجه نرم می کنیم. چالش اول تعدد و تکثر مراکز تصمیم گیری در حوزه دین پژوهی است. پژوهش ها به صورت جزیره ای انجام می شود و هر جایی هم برای خود ظوابطی دارد. تمرکز و مدیریت متمرکزی وجود ندارد که پژوهش های جسته و گریخته و جزیره ای را به هم ربط دهد تا اولا موازی کاری نشود؛ چون موازی کاری، ساعت های زیادی را از محققان می گیرد و در آخر محصول کار شبیه به هم می شود. ثانیا این امر باعث می شود پژوهش ها از استحکام بهتری برخوردار شود و ثالثا مکمل هم باشند و به هم کمک کنند که هدف نظریه پردازی و هدف بنیانگذاری کارهای عمیق و بدیع صورت پیدا کند. به نظر بنده در کشور چنین شرایطی را نداریم. در همین شهر قم الی ما شاء الله مراکز پژوهشی داریم که به هم مرتبط نیستند و زنجیره ای نیست که این ها را به هم ربط بدهد. مثلا  شاید 50 مرکز باشد که  کارش پژوهش در زمینۀ فلسفه و کلام باشد و هر مرکزی راه خودش را می رود. اگر مدیریتی برای پژوهش در فلسفه و کلام در کشور به وجود بیاید که مدیریت هم در قم باشد و این 50 مرکز را با هم مرتبط کند، آن وقت خواهید دید که پژوهش ها بسیار پربارتر خواهد بود. کارهای موازی کنار می رود و کار های بدیع به وجود می آید و پژوهش یک پژوهش محکم و استخوان دار خواهد شد.  چالش دوم گرفتاری ها و اشتغالات فراوانی است که پژوهشگران ما دارند؛ مگر در آن دسته از پژوهشکده هایی که صرفا کار پژوهشی می کنند. ولی در دانشگاه ها استاد علاوه بر کار پژوهش، کار آموزش و اجرایی را هم انجام می دهد؛ که با هم تداخل پیدا می کنند و کار پژوهش، عقیم می ماند و آن سرعت لازم و گاهی آن استحکام لازم را پیدا نمی کند. بنده معتقدم نهاد هایی که کار پژوهشی را انجام می دهند باید کمک کنند بار مسؤولیت های کسانی را که در زمینۀ پژوهش کار می کنند، کمتر شود. کار پژوهش وقت و زمان  می برد. برای پژوهش باید فراغت باشد و مشغولیت های ذهنی نباشد و انسان با مطالعه عمیق، کار عمیق انجام دهد. 

از این که وقتتان را در اختیار این پایگاه قرار دادید کمال تشکر و قدردانی را داریم.

منبع: خبرگزاری دین پژوهی (دیپنا)

کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط