loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

جلیلی:سینمای دولتی ضدانقلاب؛ نشانه بلاهت مسئولین

میزگرد بررسی فیلم‌های جشنواره فجر، نقد داوری‌ها و آینده سینمای ایران هفته گذشته با حضور جهارنگیر الماسی بازیگر و داور جشنواره بین‌المللی فجر و وحید جلیلی کارشناس فرهنگی و سردبیر مجله راه در رجانیوز برگزار شد.

در این میزگرد، موضوعات متنوعی در مورد وضعیت فعلی سینمای ایران و چشم‌انداز آینده آن به بحث گذاشته شد و میهمانان نظر خود را در مورد داوری و سطح جشنواره نیز بیان کردند. متن سخنان آقای جلیلی در این گفت‌وگو در ادامه آمده است:

* ارزیابی کلی خود را از بیست و نهمین جشنواره فیلم‌های فجر را بیان کنید؟

جلیلی: ابتدا باید ببینیم معیارمان برای ارزیابی چیست؟ یک معیار می تواند مقوله تکنیک باشد و یک معیار دیگر محتوای تک تک فیلم ها. نگاه سوم هم این است که به جای اینکه فیلم ها را تک تک ببینیم مجموعه سینمای ایران را در چه مرحله ای می بینیم؟ آیا جشنواره بیست و نهم یک نقطه عطف محسوب می شود واز آینده متفاوتی خبر می دهد؟

در زمینه تکنیکی از لحاظ قابلیت های فنی و سخت افزاری پیشرفت‌هایی دیده می‌شد. فیلم‌های انیمیشن خوبی داشتیم. در کارگردانی یا فیلم‌برداری بعضی فیلم‌ها زحمت زیادی کشیده شده بود اما از جهت فیلم نامه کماکان مشکلات جدی داریم و چندان پیشرفتی را شاهد نبودیم. راجع به سینمای ایران اگر چه این تنوعی را که جناب آقای الماسی فرمودند به نوعی می‌توان مشاهده کرد ولی یک سری خلأهایی در سینمای ایران دیده می شود که کماکان ادامه دارد و برطرف نشده است.

مثلا در حوزه تاریخ انقلاب ما در طول 20 سال گذشته به تعداد انگشتان یک دست فیلم حتی ضعیف هم نداشتیم و این خیلی محل تعجب است که جشنواره فیلم فجر که در سالگرد انقلاب برگزار می شود یکی از بی‌اعتنا‌ترین محافل فرهنگی ما نسبت به مهمترین واقعیت تاریخ ایران محسوب می شود.

در زمینه دفاع مقدس هم چندسالی است که به آن پرداخته نمی‌شود و امسال فیلم‌هایی داشتیم اما کمی و کیفی در تراز معارف دفاع مقدس ما نبود. وسینمای دفاع مقدس همچنان در بایکوت به سر می برد.

علاوه بر این "موضوعات" ممنوعه؛ یک سری "لوکیشن‌ها" هم کلا در سینمای ایران گم شده‌اند. انگار خطوط قرمزی وجود دارد که اینها را منطقه ممنوعه اعلام کرده و دوربین نباید وارد این فضاها شود. مثلا در فیلم های امسال شما دهها بار کافی شاپ دیدید. ولی نمی دانم چندبار مسجد دیدیم؟! مسجد بمثابه یک مکان عمومی که هر روز میلیون‌ها ایرانی از اقشار و طبقات و اقوام و اقالیم مختلف در آن حضور پیدا می‌کنند در فضای هنر ایران اعم از تجسمی و دراماتیک و... ناپدید است. وقتی مسجد را سرچ می‌کنید عکس گنبد و مناره می آید! چون هنر ایران فقط از بیرون به مسجد نگاه کرده و هنرمندان ما فقط گنبد دیده‌اند و داخل نشده‌اند که داخل مسجد چه خبر است. مردانه‌اش کجاست، زنانه‌اش کجاست، کتابخانه‌اش کجاست، آبدارخانه‌اش کجاست، پایگاه بسیجش کجاست.

چند روز پیش تبریز بودم. رفتیم به یک مسجد در جنوب شهر؛ فقیر اما بسیار پرنشاط و پررونق که حدود 20 شهید تقدیم انقلاب کرده است. پایگاه بسیجی داشتند که سقفش یک متر و هشتاد سانتی متر بود ومساحتش حداکثر در حد یک اتاق!6 متری. در همین پایگاه در طول بیش از سی‌‌سال صدها نفر نیروهای مختلف تربیت شدند و برخی از آن‌ها روزنامه‌نگار و فیلم‌ساز شده‌اند. امثال این گونه اماکن در جامعه ایران بعد از انقلاب کم نیست و بسیار زیاد است. ولی شما یک بار هم ندیدید که چنین فضاهایی که بسیار آشنا و عادی برای اکثر ملت ما هستند در سینمای ما مشاهده شود.

نشانه شناسی انقلاب اسلامی متأسفانه در فضای سینمایی ایران کاملا انکار می‌شود و می‌توان گفت که از انقلاب تنها عکس امام و رهبری در کلانتری ها و دفاتر مدیریتی وجود دارد ولی تار و پود فضاهای بعد از انقلاب گم شده است و بعید به نظر می‌رسد که این مسئله اتفاقی باشد. چندصد فیلم در طول این سال‌ها ساخته شده است هیچ کدام وارد این فضاها نشده است و در جشنواره امسال هم ما ندیدیم که این گونه فضاها دیده شود.

مثال دیگر محرم است. آیینی که مربوط به امروز و دیروز هم نیست و گسترده‌ترین، پرشورترین و فراگیرترین آیین فرهنگی کل اقوام ایرانی محسوب می‌شود و تقریبا همه افراد جامعه ما ازآن خاطره و تجربه فردی و جمعی دارند. اما نمی بینیم که در سینمای ایران یک هیئت عزاداری واقعی دیده شود.

می خواهم بگویم آنچه که فرهنگ ایران و جامعه و تاریخ ایران به سینما عرضه داشته است درمقایسه با بسیاری از فرهنگ‌ها و جوامع دیگر خیلی گنجینه ارزشمندی است. ما که بورکینافاسو نیستیم؛ اما آنچه که این ملت در قالب فرهنگ و تاریخش به سینما عرضه داشته مورد بی‌اعتنایی این سینما قرار گرفته و به‌جای آن به هپروت روشنفکری و تجدد و اخیرا به قول خودشان طبقه متوسط (یا طبقه مرفه نوکیسه وبی هویت) رو کرده است. اگر از این زاویه نگاه کنیم باید بحث شود که این گسستی که بین سینما و فرهنگ و تاریخ و جامعه واقعی ایران وجود دارد چرا ترمیم نمی‌شود و یک فکر جدی راجع به آن نمی‌شود و از برخی جهات باید بگویم که بعضی نشانه‌های مشئوم در جشنواره اخیر دیده شد که از قرار معلوم دست‌هایی در کار است که این گسل‌ها بیشتر هم بشود.

* چند کارگردان شاخص از جمله حاتمی کیا، افخمی و فرهادی و... در این جشنواره فیلم داشتند، فیلم‌های این کارگردانان را چگونه دیدید؟ آقای جلیلی نظر شما در مورد فیلم‌هایی مثل گزارش یک جشن حاتمی کیا چگونه بود؟

جلیلی: یکی از عوامل فیلم از من پرسید که نظرت چیست؟ گفتم: راجع به نگاه سیاسی‌ای که ایشان داشتند؛ نمی خواهم بحث کنم. ولی چرا این‌قدر ساختار فیلم ضعیف است؟ گویا همین حرف غلطی را هم که می‌خواهد بزند به همان هم اعتقاد ندارد چون اگر اعتقاد داشت فیلم قوی تری می ساخت. تأسفی که داریم همین است که از قرار معلوم بیشتر با یک مصلحت اندیشی دارد حرف می زند تا اینکه مسئله ای باشد که به آن اعتقاد داشته باشد. گویا پارسال معاونت سینمایی عنایت کرد وتحت فشار دوستان سبزش قرار گرفت و حالا خواسته دل آنها را به دست بیاورد.احتمالا فیلم سال بعدش حزب اللهی است! این که نشد روش فیلم ساز حرفه ای. مگر اینکه حرفه ای را به معنای کسب و کار بگیریم. به نظر می رسد مشکل آقای حاتمی کیا این است که بسیار به مسایل سیاسی و فرهنگی سطحی نگری دارد که در فیلم اش هم دیده می شود و این افت شدیدی است که در ساختار سینمایی و فرم فیلم و حتی در بازی گرفتن از بازیگر و کارگردانی دیده می شود. این را مقایسه کنید با آژانس شیشه ای. چرا حاتمی کیا بعد از آژانس نتوانسته حتی به بخشی از استانداردهای آژانس برسد. به نظر من هم آقای حاتمی کیا و هم کمال تبریزی و هم مجید مجیدی باید به این نتیجه برسند که اگر شما روزی قابل دفاع ترین آثار سینمایی و هنری را تولید کردید آثاری است که به تم انقلاب اسلامی نزدیک تر بوده است یعنی آژانس شیشه ای و لیلی با من است و بچه های آسمان و هرچه از آن معانی دورتر شده اید از نظر فنی هم افت کردید از نظر استقبال مخاطب عام هم افت کردید اگر چه به به و چه چه روشنفکرها را خریدید که حالا همان ها هم دیگر چندان محلی به شما نمی گذارند و وقتی نسخه های اصل روشنفکری در سینما رو امده چه نیازی هست به نسخه های غیراورژینال.

* یعنی شما می گویید که یک زمانی فیلم خوب می‌ساختند و الان برای دل خوش کردن دل یک سری افراد ادا در می‌آورند؟

جلیلی: حالا این تعابیر ی است که شما به کار می برید، تندتر از این هم می شود به کار برد. نکته مهمی که در جشنواره امسال مشاهده می شد این بود که ما بالاخره در بعد از انقلاب دو سه جریان در سینمای کشور داشتیم یک جریان سینمای قبل از انقلاب بود که یک گزیده ای از کارگردانان قبل از انقلاب در سینمای بعد از انقلاب به فیلم سازی خودشان ادامه دادند مانند بیضایی وتقوایی و حاتمی و کیمیایی و مهرجویی و کیا رستمی. گروه دیگر سینمای بدنه بودند. یک جریان جدی دیگر که بعد از انقلاب به وجود آمد بچه های انقلاب بودند مانند همین آقای حاتمی کیا و میرکریمی و مخملباف و کمال تبریزی و درویش ومجیدی وسیف الله داد و... که پر تلالوترین کارهای سینما نوعا کارهای این ها بود ولی در جشنواره های اخیر واقعیت این است که سینمای روشنفکری آمده است و به بدنه پیشرو سینما تبدیل شده است و امثال حاتمی کیا و تبریزی و...تبدیل شده اند به دنباله رو این جریان و این مایه تأسف است. این ها قدر آن آرمان هایی که این ها را به این رشد هنری رسانده است نمی دانند و حالا نمی دانم به چه دلیلی دچار این عقب ماندگی شده اند و حالا ما داریم رسما می بینیم که این ها به عنوان نیروهای دنباله رو و مقلد شناخته می شوند و به خصوص فیلم کمال تبریزی که مظهر انحطاط بود و البته در فیلم های قبلی ایشان انحطاط را می دیدید ولی این اوج همه آن هاست هم از جهت محتوا و هم فنی. شما می بینید که دو سوم اول فیلم پر است از دیالوگ های تکراری و گاف های فنی و به شدت ملال اور و بی کشش و دست اخر مجبور می شود فقط از حواشی و مسائل بیرون قصه یک جذابیت نصفه ونیمه اقتباسی ایجاد کند. مثل فوتبالیستی که حال دویدن و دریبل زدن ندارد و سعی می کند با حاشیه سازی و فحش دادن به داور و تماشاگر جلب توجه کند. آخرین دیالوگش فحش خواهر و مادر بود. کسی که به این حد از انحطاط می رسد باید از خودش بپرسد که چه شد به اینجا رسیدم. این ها باید بازنگری کنند در خودشان و چه بسا در این حضیض هم بیشترفرو بروند.چون مردم و انقلاب که ضربه نمی بینند. خیلی بزرگ تر از شما بودند که ریزش کرده اند واتفاقی نیفتاده. ضمن اینکه باز امثال مخملباف از اینها تکلیفشان روشن تر است. مخملباف 200 میلیون تومان از سازمان ملی جوانان و 500 میلیون از معاونت سینمایی نگرفته که فحش بدهد. سیستمش مشخص است. آقای حاتمی کیا ابتدای فیلم با صداقت بنویسد که من چقدر پول از دولت احمدی نژاد گرفتم تا این فیلم را ساختم... این‌ها خوب است که این مسایل را بیان کنند تا با مخاطب ارتباط صادقانه‌تری برقرار کنند.

نکته دیگر این است که هیچ کدام از کشورهای منطقه سینمایشان قابل مقایسه با ایران نیست و این همه ظرفیتی که در سینمای ایران وجود دارد مثل ظرفیت بازیگری و... واقعا خیلی قابل اعتنا است شما با فیلم های عربی مقایسه کنید ببینید که چقدر تفاوت وجود دارد این ظرفیت ما در بازیگری و جلوه های ویژه و در فیلم برداری و... ولی توجه کنیم که اگر این ها درست هدایت نشود این نقطه قوت تبدیل به نقطه تهدید می شود و از این ها استفاده می شود نه برای فراوری فرهنگ شما بلکه برای تخریب فرهنگ و عزت شما و این ها مسایلی است که حساسیت می طلبد.

نکته دیگر این که برای تبیین وضع سینمای ایران، ادبیات انتقادی موجود کفایت نمی کند. باید ادبیات انتقادی جدیدی وارد سینمای ایران شود. هم مفردات این ادبیات نیاز به بازنگری دارد و هم گزاره های مشهورش. از جمله اینها "سینمای سفارش خارجی" است که در جشنواره بیست و نهم این دیده می شود و حضور جدی دارد و کم کم این سینما دارد به سینمای بخشنامه ای تبدیل می شود. انگار حتی دیالوگ ها را هم به اینها ابلاغ کرده اند. این دیالوگ ها باید باشد تا فیلم در جشنوارهای خارجی پذیرفته شود. اینکه بشود به این صراحت سفارش بدهند و با استفاده از امکانات داخلی یک کشور علیه آن کشور و برای منویات و تمنیات بیگانگان فیلم ساخته شود این خیلی قابل تأمل است یعنی شما نگاه می کردید واقعا برخی از فیلم ها فقط برای جشنواره خارجی ساخته شده بود مثل "سوت پایان". فضای روشنفکری سینما در داخل کشور آمده یک سری ادبیاتی را وارد کرده که نعل وارونه بزند و رد گم کند. در حالی‌که سینمای روشنفکری ایران دقیقا خودش یک سینمای سفارشی و دقیقا یک سینمای دولتی است. یعنی دولت آلمان برنامه ریزی می کند که این چنین فیلمی در ایران ساخته شود و یا دولت فرانسه که چنین فیلمی باید ساخته شود در ایران. می گویند بساز و بیا جایزه ات را بگیر. آنجا عقل ابزاری حاکم است. آنجا کسی حق ندارد از بودجه آلمان یا فرانسه یک ریال خلاف مصالح کشور خرج کند! مثل اینجا نیست که به ازای هر فحشی که به نظام بدهی!چند صد میلیون گیرت بیاید!

در کنار فیلم فارسی باید فیلم فرنس هم بگذاریم. فیلم فرنس همان فیلم فارسی است. فیلم فرنس هم کاملا مبتنی بر یک پارادایم غیر خلاق است. یعنی الگوی روایت و حتی لوکیشن ها و دیالوگ ها بر اساس کلیشه های مورد درخواست و سفارش دولت‌های خارجی تعیین می شود و فیلمساز نه اجازه اش را دارد ونه حالش را که بخواهد خلاقیتی به خرج بدهد و....طبق یک الگوی مشخص از پیش تعیین شده و کاملا مجرب! به ملت خودش به فرهنگ و جامعه و تاریخ و نظام خودش فحش می دهد و یک تور دور اروپا جایزه می گیرد. یک پدیده جالب دیگر در سینمای ایران که در جشنواره اخیر هم نمونه هایش را شاهد بودیم "سینمای دولتی ضدانقلاب" است و بودجه هایی از بیت المال که خرج فیلم های ضد انقلابی می شود. البته یک بحث مجوز داریم که آیا مجوز بدهیم و آزادسازی کنیم یا نه؟ که در جای خود باید بحث شود. یک بحث دیگر داریم که بحث کمک مالی از بودجه بیت المال به فیلم‌های ضدانقلابی و ضد ایرانی است. اینکه ما بیاییم هفتصد میلیون تومان تا یک میلیارد کمک کنیم که بیایند به نظام فحش بدهند. این دیگر نشانه سماحت نیست نشانه بلاهت است. هم مجوز بدهیم هم پول بدهیم که این فیلم بسازد در آخرهم فحشش را بدهد!

نکته دیگر بحث فساد مالی در سینمای ایران است. برخی از فیلم ها و رقم هایی که در مورد آن ها بیان می‌شود سازمان بازرسی کل کشور و دیوان محاسبات باید نظارت کند و این هزینه ها باید یک حساب و کتابی داشته باشد چون رقم های میلیاردی پول داده می شود و در مورد برخی فیلم‌ها گفته می شود یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان هزینه تولید این فیلم شده است این هزینه برای چیست؟

به هر حال اگر در مملکت یک حساب و کتابی وجود دارد صرف نظر از اینکه محتوای این فیلم خوب هست و یا بد است.یک نفر بیاید حساب و کتاب کند که آیا این فیلم این قدر هزینه دارد؟ این خیلی قابل تأمل است و فیلمی که میلیاردی هزینه می شود و بعد کارشناسان بگویند که با نصف بودجه ساخته شده است و بقیه را به خاطر جذب فلان ادم داده اند‌!

* گفتید بودجه میلیاردی! نظرتان راجع به فرزند صبح چیست؟

جلیلی: فرزند صبح خیلی خوب شروع شد. چند دقیقه اول خیلی خوب بود و شاید چند دقیقه‌ای که بینندگان دیر شروع کردند به اعتراض شاید به خاطر این بود که انتظار داشتند که یک اتفاقی بیفتد ولی دیدند که متاسفانه شوخی جدی است. و حالا آقای الماسی نکات خوبی گفتند راجع به فیلم ولی به نظر خیلی پایین تر از آن حدی است که بخواهیم راجع به آن بحث کنیم. البته این نکته را می شود طرح کرد که ببینید مدیریت فرهنگی جامعه ما چه قدر رها است و حتا برای ساختن فیلم امام هم حساسیتی وجود ندارد.تهیه کننده اولیه اش سپاه است که سپاه از این دست گل ها زیاد به آب داده است. از فیلم هایی که هجو دفاع مقدس کردند که چند سال پیش ساخته بود تحت عنوان پیک نیک در میدان جنگ که هجو دفاع مقدس بود.

یا فرزند صبح. همین آقایان سپاهی که به همه هم اعتراض می کنند تو یک روایت فتح را نمی توانی جمع کنی و ان وقت نسبت به همه ایراد می گیری.یک موسسه روایت فتحت را نمی توانی جمع کنی که گاف به این بزرگی ندهد.

* و "جدایی نادر از سیمین"؟

جلیلی: در اول جدایی نادر از سیمین، ما هم این ذوق زدگی آقای الماسی را داشتیم که دارد طبقه شریف فقیر را نشان می دهد و اینکه این طبقه در سینمای ایران دیده نشده به جز چند نمونه مثل فیلم نیاز آقای داوودنژاد و بچه های آسمان مجید مجیدی.

اما در فیلم جدایی نادر از سیمین چیزی که ارایه می شود حداکثر دین ذهنی فردی است. یعنی آن خانم فقیر مذهبی در عین اینکه یک سری اعتقاداتی دارد اما نگاهش به دین یک نگاه کارکردی است و می توانست معتقد به یک بت بودایی باشد یا به عیسی مسیح قسم بخورد. نزدیک نمی شود به عمق تفکر دینی ما و ویژگی های اسلام و تشیع. چون تفکر دینی ما یک منظومه است و اگر منظومه هم شد فقط در حیات فردی شخص معنا پیدا نمی کند. آنچه فیلم القا می کند این است که این زن حتی نمی تواند برای خانواده خودش یک الگو باشد. این دینی است که حتا نمی تواند شوهر خودش را مجاب کند و دارد این سیگنال را می دهد که دین در ایران به بن بست رسیده است یعنی نمی تواند مبنای اداره یک خانواده باشد تا چه رسد به جامعه. چون حتا آنهایی که عمیق‌ترین اعتقادات دینی را هم دارند با اعتقادات دینی زندگی‌شان به هم می‌ریزد و این دین دینی نیست که تسهیل کند زندگی را و شما را به آینده پر امیدی ببرد. البته این در فیلمهای قبلی آقای فرهادی هم بود. مانند فیلم کنعان که فیلم نامه اش برای ایشان بود خدا به معنای حقیقی وجود ندارد. یک خدای ذهنی است که در ذهن شخصیت های فردی حضور دارد. در این فیلم هر کسی به چیزی اعتقاد دارد و هر کدام هم به اندازه هم حق دارند و کل فیلم هم اثبات همان نظریه اول است که اول فیلم یک ایده مطرح می شود که زن می خواهد برود و تمام فیلم اثبات این است که این کشور جای ماندن نیست و خیلی هم جالب است که آقای فرهادی در مصاحبه اش گفته است که این فیلم زندگی خود من است و می گوید من که الان آمده ام برلین خانواده ام را گذاشتم و قبلش مخالف بودم و خانمم می گفت که بیاییم خارج، بچه ها باید در خارج بزرگ شوند و بعد دیگر موافقت کردم و بچه ها را گذاشتم آلمان، بچه بزرگم را گذاشتم دبیرستان و دختر کوچکم را گذاشتم مهدکودک در آلمان و حالا خودم بازگشتم. صریحا مصاحبه کرده و این ها را بیان کرده. از قرار معلوم در نگاه آقایان ایران جای زندگی نیست فقط جای فیلم ساختن است! ان‌شاء‌الله همان آلمانی که ملت ما او را با بمب‌های شیمیایی که به صدام داد می شناسد به فیلمساز ما کمک کند که فرزندان صادقی تربیت کند.

فیلم "مرهم" فیلم اجتماعی‌تر و واقعی‌تر و صادقانه‌تری نسبت به فیلم آقای فرهادی است و از لحاظ تم خیلی به جامعه ایرانی نزدیک‌تر است. یعنی آقای داوود نژاد هر قضاوتی که راجع به فیلم های دیگر ایشان داشته باشیم یک چیزی را به جامعه ایرانی نشان می‌دهد. بخشی از فرهنگ را نشان می دهد که واقعا قابل احترام و دلبستگی است. فرهنگ مادری در تفکر ایرانی و این را در فیلم آقای فرهادی نمی‌بینیم و یا اگر می‌بینیم یک چیز در حال اضمحلال می‌بینیم. از نظر فیلم‌نامه‌نویسی هم دارای ایراد بود چون بخشی از اطلاعات را دزدید یعنی کل فیلم بنا شده بر اتفاقی که از چشم مخاطب دزدیده شد. بحث تصادف را دزدید.

الماسی: تصادف را نشان داد.

جلیلی: نه! یک پلان اتوبوس آمد کات کرد یعنی واضح نیست کمااینکه در مورد پول که این زن متهم می‌شود آن را برداشته مشخص نمی شود بالاخره آن را برداشته یا نه و این موضوع همچنان مبهم باقی می‌ماند. آن عمقی که شما انتظار دارید کار این‌ها نیست. اما ظرافت دید شما و جامعه مدیریت فرهنگی و از بالا نگاه کردن باعث می‌شود که مسایل را اینقدر ریز ببینیم.

یکی دیگر از مسایلی که مطرح می شود بحث داوری است که حرف و حدیث‌های فراوانی را موجب شده است؛ فرآیند داوری چطور بود و این ارتباطات را شما چگونه دیدید؟

جلیلی: یک چهار سال و یک دو سال از ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد می گذرد، آن چهار سال اول که هدر رفت. یک فرصت سوزی بزرگی شد و به نظرم یکی از مسایلی که احمدی نژاد را به سمت مشایی سوق داد، همین عملکرد بود. چهار سال ایشان مختار بود و احمدی نژاد هم وزارت ارشاد را کامل سپرده بود به ایشان. اما در عرصه فرهنگی احمدی نژادی عمل نشد. تا الان هم این طور است. احمدی نژاد دارای ویژگی ها و جنبه های مثبتی است مثل منفعل نبودن، دورنگر بودن، اعتنا کردن به استعدادهای جوان، نترسیدن از هیاهو، دغدغه جدی عدالت داشتن، مبارزه با تبعیض. این ویژگی‌ها را در عرصه فرهنگ آن دولت ندیدیم. اتفاقی که در تیر 84 افتاده بود، واقعا آمادگی وجود داشت برای تحول بزرگ در مسایل فرهنگی. یک عملکرد کاملا محافظه کارانه بدون اینکه بخواهد مناسبات و قواره نامتوازن رسانه وهنر وسینما را به هم بزند. بعضی مدیران قبلی ابقا شدند و آنها به راه خودشان ادامه دادند. هیچ استراتژی مشخصی ارائه نشد و کم کم آن هایی که به اصطلاح یک مقدار آماده بودند تا دولت نهم طرح جدیدی داشته باشد و خودشان را وفق دهند کم کم دیدند که خبری نیست. بنابراین جریان مخالف جریان مردمی عدالت خواهی ابتکار عمل را به دست گرفتند. حالا در دوره جدید آقای شمقدری حرفی که دارد، که می شود با برخی از آن هم موافق بود مثلا ما می خواهیم فضایی ایجاد کنیم که همه فیلم بسازند آزادی وجود داشته باشد. فیلم سازان مستقیما در مقابل ملت قرار بگیرند. البته تا قبل از این هم این گونه نبوده است که فیلم های سیاه نما و ضد انقلاب ساخته نشود. ساخته می شد در دوره آقای هاشمی و خاتمی و دولت نهم ساخته می شده. اما یک سازوکارهایی در حوزه فرهنگی تعبیه شده بود که هم مجوز را می گرفتند و هم پول را می گرفتند و کاملا از این امکانات بهره مند می شدند. بعد نوبت یک رانت جدیدی می شد که نظام در اختیار این ها قرار بدهد مثلا فلان فیلم ساخته می شد با پول حوزه هنری و ارشاد. در چهار کشور هم فیلم برداری می شده است. عالی ترین هزینه ها برای آن فیلم می شده حالا مرحله دوم این است که یک رانت جدیدی وارد شود و این فیلم را توقیف کنند. یعنی بودجه دولتی را خوردی و حالا پز اپوزیسیون به تو می دهیم و از این فیلم ها کم نیست...

آقای شمقدری ادعا می کند این رانت را دیگر به شما نمی دهیم، رانت اپوزیسیون شدن را به شما نمی دهیم. یا تک سانس می دهیم و یا اکران محدود ولی دیگر اجازه نمی دهیم از این رانت در جمهوری اسلامی استفاده کنید. این استراتژی در مورد فیلم هایی است که تا آن مقطع ساخته شده است ولی برای فیلم های بعدی چطور؟

یک بحث مجوز داریم آیا مجوز بدهیم به فیلم هایی که می خواهند حریم شکنی کنند و چه حریم هایی را پاسداری کنیم و چه حریم هایی را اجازه دهیم جولان دهند. آن بحث علی حده ای است. ولی چرا باید به فیلمی که از لحاظ هنری و محتوایی کاملا در مقابل اکثریت ملت قرار می گیرد به غیر از مجوز؛ بودجه دولتی و چند صد میلیونی هم داده شود؟ این سوالی است که جدا باقی است ومدیریت جدید باید به آن پاسخ بدهد. چون در جشنواره امسال علیرغم وعده های قبلی دوباره کلی فیلم سیاه با بودجه مستقیم دولت ساخته شده بود.

برخی از سیاست های آقای شمقدری سیاست خوبی بود ولی نمی دانم چقدر همت دارد که این را اجرایی کند. مثلا ایشان در دفترچه سیاست های سینمایی اش اشاره داشته که من کشور را به هشت منطقه تقسیم می کنم واز این به بعد حمایت های من و بودجه هایی که برای تولید فیلم می دهم یک بخشش می رود سراغ اینکه فیلم های منطقه ای ساخته شود، راجع به ماجراهای تاریخی و فضاهای فرهنگی همان منطقه ساخته شود مثلا آذربایجان شرقی و غربی یک منطقه است و حتما باید یک فیلم ساخته شود و یا بوشهر و خوزستان و فارس و

اما صرف یک سیاست کفایت نمی کند باید این سیاست‌ها اعمال و مدیریت شود وگرنه هر کارشناس فرهنگی می تواند صدها طرح بدهد. مهم این است که این سیاست را با چه ابزار و تاکتیک و زمان بندی مشخصی بخواهد پیش برود، این کار مدیر است.

در این جشنواره خیلی ندیدم که این سیاست‌ها اجرا شود حداکثر کاری که کرده فیلم پایان نامه را آورده ولی آن طرف چهار پنج تا فیلم تند صریح سیاسی علیه نظام ساخته شده است. این مسایل جزیی نیست. تیم شمقدری اگر بخواهد با همین فرمان برود، قطعا با مشکلات اساسی روبرو خواهد شد چون برای غرب و دنباله های داخلی‌اش سینمای انقلاب اسلامی تهدیدی در حد انرژی هسته ای است و این طور نیست که اگر شما سیاستی را دنبال کردید، آنها دست روی دست بگذارند و هیچ کاری نکنند. شما در یک فضای دینامیک و پر زد و خورد فعالیت می کنید. باید بازنگری کنند و سیستم نباید مبتنی بر پاداش صرف باشد، شما فضا را بازکردید فیلم ها را از توقیف خارج کردید مجوز به فیلم نامه ها دادید. پول دادید... برگشتند به سمت شما تف کردند، باز نگویید بارک الله و دمتان گرم! باید مخالفان سیستم ببینند که با یک موجود زنده طرف هستند که متناسب با پاسخی که می دهند جوابی هم دریافت کنند.

منبع: سایت رجانیوز

سه‌شنبه 17 اسفند 1389
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط