پاسخی اجمالی به برخی از مهمترین دغدغههای فعالان دانشجویی
اشاره: در ایام برگزاری نشست بیستم جنبش عدالتخواه دانشجویی (نشست شهید مصطفی مازح) در قم ـ 19 تا 22 بهمن 1389 ـ در گعدههای دوستانه و آموزشی ـ تشکیلاتی به عنوان یک فعال سابق دانشجویی، با سئوالات متعددی دانشجویان مواجه شدم که برای استفاده بیشتر دیگر دانشجویان و تشکلهای دانشجویی، برخی از آن سئوالات و پاسخهای اجمالیاش ـ ویرایش اول ـ را مکتوب کردم تا اینکه در فرصت مناسب، با تأمل بیشتر و همچنین استفاده از نظرات دیگر دوستان و فعالان دانشجویی فاضل و باتجربه، جوابهایی جامعتر و قانعکنندهتر ارائه کنیم. لذا باب گفتگو در این زمینهها همچنان باز است و منتظر نظرات کارشناسی فعالان دانشجویی دیگر هستیم.
مجموعه آن سئوالات در چند محور و پرسش کلیدی، قابل جمع است و این مسائل نشان میدهد که دانشجویان دیگر تشکلهای دانشجویی نیز به نوعی با این سئوالات مواجهاند و در اغلب سئوالات، با همدیگر مشترکند. لذا برخی از آن سئوالات به صورت زیر است:
* * *
■ چگونه میتوانیم منویات مقام معظم رهبری را در زمینه جنبش نرمافزاری محقق کنیم؟ یا برای جنبش نرمافزاری مدنظر ایشان چه کارها باید بکنیم؟
با توجه به دوران کوتاه دانشجویی و اینکه امکان تأملات نظری عمیق و جدی فراهم نیست، شاید بتوان گفت مهمترین وظیفه دوستان دانشجو در این راستا، خوب خواندن و با نگاه انتقادی خواندن، آماده کردن بستر و زمینهسازی برای چنین امری در خود و دانشگاه است. این آماده کردن بستر میتواند به صورتهای مختلف خودش را نشان دهد: نگاه انتقادی و پرسشگرانه به مطالب درسی و کتابها و همچنین نظرات اساتید، رجوع به منابع مختلف و احیاناً متضاد، انتقاد و اعتراض به حضور اساتید ضعیف و کم سواد، مطالبه از مسئولان و مدیران دانشگاه برای دعوت از اساتید قوی و مبتکر و تشویق و حمایت آنها و همچنین اقدامات تنبیهی برای اساتید ضعیف و معمولی، رفع موانع تحقیق و پژوهش در دانشگاهها و مراکز پژوهشی محل تحصیل، تشویق و حمایت از دانشجویان و اساتید مبتکر، برگزاری جلسات و کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی به ویژه در دانشگاهها و دانشکدههای علوم انسانی که متأسفانه از این رویکردها غفلت شده است و تشکلها و فعالان دانشجویی که از جمله مخاطبان اصلی سخنان مقام معظم رهبری هستند، دست به کار نشدند و این وظیفه را فراموش کردهاند. البته توجه داشته باشید که برخی معتقدند این یک دانشجوی سال دوم یا سوم یا چهارم دانشگاه چقدر میتواند در زمینه تحصیلی خود، تحقیقات جدی و عمیق داشته باشد، لذا وظیفه اصلی در این مقطع لیسانس، خوب خواندن و انتقادی خواندن و پیگیری کرسیهای آزاداندیشی و مطالبه از اساتید و مسئولان است.
نگاه انتقادی به مباحث ارائه شده به ویژه در حوزه علوم انسانی بسیار ضروری است که هر دانشجویی باید در این زمینه نظریات و مکاتب مختلف را با نگاه انتقادی مورد مطالعه قرار دهد و به جزوات و کتابها بسنده نکند.
متأسفانه علیرغم تأکیدات فراوان رهبر معظم انقلاب، کرسیهای نظریهپردازی و آزاداندیشی مورد توجه دانشگاهیان قرار نگرفت و موارد معدودی ـ آن هم فقط در تهران و قم ـ برگزار شده است و این امر در دانشگاههای مختلف کشور به منصه ظهور نرسیده است. لذا پیگیری برگزاری چنین جلساتی یکی از وظایف شما در این راستاست.
لذا نکته مهم در این زمینه، این است که دریابیم هر کدام از ما ـ چه استاد، چه دانشجو و چه تشکلهای دانشجویی ـ یک نقش و یک کار نداریم و هر کدام باید در جای خودمان انجام وظیفه بکنیم. مهم این است که وظیفه خود را درست تشخیص بدهیم و عمل کنیم.
■ چگونه فعالیتهای تشکلی خود را با انجام مطالعات غیردرسی و تئوریک جمع کنیم؟ آیا فعالیتهای دانشجویی با انجام کار تئوریک قابل جمع است؟
پاسخ به این سئوال آسان نیست. واژه کار تئوریک خودش از واژههایی است مغلطه برانگیز است، لذا باید روشن شود کار تئوریک یعنی چه؟ منظور این دوستان از کار تئوریک باید روشن شود. ابتدا جواب سئوال دوم را میدهم که آیا دوران دانشجویی ـ لیسانس و حتی فوق لیسانس ـ اصلاً دورانی برای فعالیت تئوریک و عمیق محسوب میشود؟
تجربه دوران دانشجویی و اقتضائات آن (خصوصاً در دوران کارشناسی) نشان میدهد که نه! کار تئوریک به معنای نظریهپردازی و نوآوری مربوط به این دوره و حتی کارشناسیارشد نیست و فراغت بال و مطالعات بیشتر و عمیقتری میطلبد. البته بحث من در این زمینه بیشتر بدر رشتههای علوم انسانی و اسلامی صدق میکند و دانشجویان رشتههای فنی ـ مهندسی و پزشکی و دیگر علوم تجربی، وضعشان فرق میکند.
اما درباره سئوال اول، برداشتهای مختلفی از کار تئوریک وجود دارد. یک برداشت این است که دانشجو باید جدای از مطالعات معمولی درسیاش برای تقویت مبانی معرفتی و اسلامی، شناخت رسالت تاریخی و جهانی خویش و برقراری نسبت خود در این دوران و اینکه در شرایطی زندگی میکند و نباید نسبت به اطرافش بیتفاوت باشد، مطالعات منظم اسلامی، تاریخی و سیاسی داشته باشد. کسی منکر این مطالعه نیست و همگان بر ضرورت آن تأکید میکنند. گاهی اوقات بیان کار تئوریک برای عمل گریزی و عدم فعالیت و واکنش نسبت به مسائل دور و اطراف، کشور و مسائل انقلاب و حتی جهان است. این رویکرد عمل گریزی و ترس از فعالیت گروهی و اجتماعی، در دوره دانشجویی مشهود بود. اصلاً این جریان عمل گریز و حتی بی تفاوت، یک جریانی در دانشگاههاست. اینها دنبال یک بهانه میگردند که فعالیت اجتماعی و فرهنگی یا سیاسی نکنند، لذا کار تئوریک را بهانه قرار میدهند. البته ریشهیابی عمل گریزی و بیتفاوتی دلایل مختلفی دارد که باید در جای خود بحث شود.
یک نکته مهم دیگر در اینجا، فضایی است که درباره کار تئوریک میشود. یعنی برخی اوقات، دانشجویی هم احساس مسئولیت میکند و عمل گریز نیست، اما در دام دیگری میافتد. حجابی دیگر برایش پیش میآید. یک بار به این خاطر است که اگر در مورد مسائل انتزاعی تحقیق کنید، کار تئوریک قلمداد میشود ولی اگر درباره مسائل و مشکلات عینی تحقیق کنید، پژوهش حساب نمیشود. بار دیگر به خاطر هژمونی و سیطره فرهنگ و رسانههای غربی و همسو با غرب و جریان غربگرا یا علمزده در کشور است که اگر کسی وقتش را روی مطالعات و منابع اسلامی معتبری چون قرآن، نهجالبلاغه، کتب روایی یا کتب اربعه و حتی کتب امام(ره) و مقام معظم رهبری یا انقلاب اسلامی بگذارد، کار تئوریک محسوب نمیشود. کار تئوریک در نظر آنها یعنی غربشناسی، فراماسونرشناسی و... یا مطالعه کتابها و آشنایی با نظرات هابز، لاک، هایدگر، رالز، فوکو و... و یا نمونههای داخلیاش دکتر فردید و برخی دگراندیشانی مانند دکتر سروش، مجتهد شبستری، مصطفی ملکیان، سید حسین نصر، سید جواد طباطبایی، بشیریه و... این رویکرد بیتوجهی به خود و منابع اصیل اسلامی و مباحث مربوط و مورد نیاز انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی و توجه شیفتهگونه به آن سمت اشتباه است. لذا بسیار شده است که دانشجویی مثل بلبل آرا و اندیشههای فلان شخص را بیان میکند ولی از تحلیل یک پدیده معمولی و عینی، یا مسألهای اساسی درباره اسلام و انقلاب اسلامی عاجز است. همین بیتوجهی به قرآن و حدیث و کتب امام(ره) و آقا نشان میدهد که ما در معنای کار تئوریک، اشتباه کردهایم. ما منکر مطالعه آثار نویسندگان غربی یا روشنفکران سکولار وطنی نیستیم، بلکه آنها را هم باید در جای خود مطالعه، استفاده یا نقد کرد. امّا باید یک تناسبی بین مطالعات ما وجود داشته باشد و توجهی جدی به داشتههای خودمان مانند قرآن، کتب روایی و اسلامی، آثار اندیشمندان مسلمان و انقلابی هم داشته باشیم. این هم یک تذکر در این زمینه.
بحث دیگر، اینکه یکی از مطالبات آقا از دانشجویان، فعالان و تشکلهای دانشجویی، کار تئوریک درباره مشکلات و معضلات عینی کشور است. برای مثال، کار تئوریک بر روی قانون اساسی و شناساندن ظرفیتهای آن برای اجرای عدالت و مبارزه با مفاسد را پیشنهاد میدهند که سالها بر روی زمین مانده است و کسی پیگیر آن نشده است. یعنی آنهایی که داعیه کار تئوریک دارند و از طرفی ولایی و حزباللهی محسوب میشوند، در این زمینه اقدام درخور توجهی نکردند. شما اگر سخنان ایشان را با دقت بخوانید، میبینید از این نوع مطالبات کارهای مطالعاتی و تئوریک بسیار وجود دارد. نمونهاش کتاب «قاموس عدالت» ایشان است. لذا توجه به مسائل عینی و کاربردی علوم ـ مانند علوم تجربی و پزشکی ـ از یک طرف، نوآوری در علوم اسلامی از طرفی دیگر و از سویی دیگر، تحول در علوم انسانی ـ که یکی از موارد جدی آن تحول در معرفتشناسی، انسانشناسی، جهانشناسی، هستیشناسی و روششناسی این علوم است ـ مورد توجه و نظر رهبر معظم انقلاب است که باید در دستور کار ما و دیگر تشکل های اصولگرا و مدعی پیروزی از ولایت فقیه قرار بگیرد؛ رویکردی که معمولاً مورد توجه ما تشکلهای دانشجویی مذهبی قرار نمیگیرد.
نکته دیگر اینکه تا حد زیادی کار مطالعاتی و تئوریک با فعالیتهای منظم و از روی برنامه دانشجویی، منافاتی ندارد و میتوان با برنامه ریزی به مطالعات مورد نیاز معرفتی و فکری خود ادامه هم داد و هم اینکه به فعالیتهای دانشجویی پرداخت.
متأسفانه چون اغلب ما آدمهای منظم و منضبطی نیستیم و نمیتوانیم بین فعالیتهای دانشجویی خودمان و مطالعات معرفتی مورد نیاز خود تعادل ایجاد کنیم، لذا یکی را به نفع دیگری فدا میکنیم، در صورتی که میتوان این دو را با هم داشت.
نکته پایانی اینکه پرداختن به کار تئوریک، به علت، عمل گریزی عده ای است و چون از فعالیت گریزان هستند توجیه کردن آن عمل گریزی و عدم فعالیت رو می آورند و فعالیت مطالعاتی و تحقیقاتی یا کار تئوریک را بهانه می آورند که اگر دقت هم شود علیرغم ادعایشان، کار مطالعاتی قابل توجه و کاربردی هم صورت نمی دهند.
■ چگونه میتوانیم گفتمان عدالتخواهی را در دانشگاه و منطقه خود گسترش دهیم؟
لازمه گسترش گفتمان عدالتخواهی، عدالتخواه بودن خود فرد و تشکل است. عدالتخواه بودن خود فرد یا تشکل باعث میشود همین روحیه در دوستان و نزدیکانش یا در دیگر تشکلها اثر بگذارد. چه بسا اگر کسی واقعاً عدالتخواه نباشد، علیرغم فعالیت و شعارهای عدالتخواهانهاش، آن اثر لازم را بر همراهان و دوستانش و دیگران نمیگذارد.
از دیگر نکاتی که گفتمان عدالتخواهی را تقویت میکند داشتن روحیه انتقادی و مطالبهگرانه است و اگر از خودش هم انتقاد و مطالبه کردند، پاسخگو باشد و انتقادهای صحیح را بپذیرد. اما در مورد برخی راهکارها و قالبهای تحقق این گفتمان:
1. برگزاری جلسات پاسخگویی مسئولان: جلسات پاسخگویی، نقد و مطالبه عملکرد مسئولان و مدیران به گسترش گفتمان عدالتخواهی کمک بسیاری میکند.
2. موضعگیریهای به موقع و بدون تبعیض نسبت به مفاسد: موضعگیری بدون تبعیض و غیرجناحی در مورد مفاسد اقتصادی و بیعدالتیها و هرگونه تبعیض و ظلم در منطقه و کشور هم به گسترش این گفتمان کمک میکند.
3. برقراری ارتباط با فعالان عدالتخواه منطقه و کشور: برقراری ارتباط نخبگان و خواص و شناخت اساتید و علمای سالم و ساده زیست و عدالتخواه و انقلابی و ارائه الگوهای عملی ضد فساد و عدالتخواه نیز بسیار موثر است و چه بسا یافتن یک استاد یا امام جمعه یا مسئول یا یک رزمنده یا روحانی عدالتخواه به تقویت این گفتمان در منطقه کمک خواهد کرد و باعث رشد افراد و مجموعههای انقلابی و مذهبی میشود که نمونهاش در مشهد، برای همگان روشن است که باعث تقویت وگسترش روحیه مطالبهگرانه و عدالتخواهانه نه تنها در مشهد، بلکه در کل کشور شده است. تشکیل جبهه عدالتخواهی و ارتباط با دیگر تشکلهای دانشجویی و مذهبی همسو در شهر و منطقه و تشکیل یک جبهه واحد برای مبارزه با ظلم و بیعدالتی هم باعث نهادینه شدن گفتمان عدالتخواهی و تحقق عینی عدالت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در شهر و منطقه و... میشود.
4. استفاده از ابزار هنر و ادبیات: برگزاری نمایشگاههای کاریکاتور و عکس و نمایش فیلم و مستندهای عدالتخواهانه و ضد اشرافیت و منتقد مفاسد اقتصادی و بیعدالتی، نیز از دیگر ابزارهایی است که هر کدام در جای خود اثر خاص خودش را دارد.
■ رابطه ما با بسیج دانشجویی و دیگر تشکلها مانند کانون قرآن و عترت، جامعه اسلامی، انجمن اسلامی و... چطور باید باشد؟
بسیج مهمترین و فراگیرترین تشکل دانشجویی کشور است که متأسفانه وابسته بودن آن به بدنه و ساختار اداری سپاه و احیاناً برخی محافظهکاریها و مصلحتسنجیها و... باعث کم شدن کارایی و عدم استفاده از ظرفیتهای فراوان این تشکل در تحقق آرمانهای انقلاب و مطالبه آرمانهای امام(ره) و رهبری شود.
در یک نگاه کلان باید بسیج، جامعه اسلامی و انجمن اسلامی مستقل و...، هیئتهای مذهبی و کانونهای قرآن و عترت و دیگر تشکلهای فرهنگی ـ مذهبی ارزشمدار را همسو با فعالیتهای خود دید که هر کدام بخشی از بارهای زمین مانده در فضای دانشگاهها را پر میکنند. ارتباطات باید حسنه و به دور از هر گونه تنگنظری و بیادبی و اهانت باشد و این رویکرد نه تنها در مورد بسیج، بلکه در برابر بقیه تشکلها نیز باید رعایت شود. حیف است که ظرفیت تشکل خود و دانشجویان عضو خود را درگیر این نوع درگیریها و رقابتهای ـ غالباً بیارزش و کم ارزش ـ بکنیم و حتی اگر آنها تمایل به درگیری با ما داشته باشند، باید با لطایفالحیلی از این نوع درگیریها ـ خصوصاً به صورت مستقیم و فیزیکی ـ پرهیز کنیم. البته اختلاف نظر و انتقاد به شیوهها و عملکرد، جای خود را دارد. در این زمینه رهبر معظم انقلاب حرفهای شنیدنی بسیاری ـ از جمله در مجموعه کتابهای «سایهسار ولایت» از دفتر نشر معارف قم ـ دارند و بیانات ایشان را بیاورید و همگان را به رعایت و عمل به آن فرمایشات دعوت کنیم.
وقتی ما کار خودمان را درست و به موقع انجام بدهیم، نیازی به این نیست که برای توجیه خود، به نفی و طرد دیگر تشکلها بپردازیم. به کرات دیدم و تجربه شخصیام این است که متأسفانه غالب این درگیریها، در زمانی رخ میدهند که هیچ کدام از این تشکلها، فعالیت نمیکنند؛ برنامهای برای فعالیت ندارند و از سر بیکاری و خوشی و بیدغدغهگی یا سطحینگری، درگیر همین مسائل و مشکلات شوند. تفرقه بین تشکلهای مذهبی و انقلابی، بزرگترین آسیبی است که توان مجموعهها را تقلیل میدهد و در عوض، جبهه مقابل و معاند را در دانشگاه تقویت میکند. چه بسا با مدیریت صحیح و کنترل هیجانات و احساسات، بتوان از تعدد تشکلها استفاده لازم را بر تأثیرگذاری بر اقشار بیشتری از دانشجویان و مردم منطقه برد. لذا اگر شما نمیتوانید در یک تشکلی، فعالیت خود را دنبال کنید، توان اصلی خود را صرف برنامهها و فعالیتهای خود بکنید، نه اینکه دغدغه اصلیتان اثبات خود و حذف تشکل و اختلافافکنی در آن باشد. لذا با انجام و ادامه فعالیتهای خود، به انتقادهای آنها، پاسخ عملی بدهید و الگوی درست و جامع فعالیت تشکلی را به آنها نشان دهید.
ما موارد زیادی را داریم که نیروهای مذهبی دانشگاه، مدتهای طولانی به جان هم پریدهاند و اگر یک دهم این وقت تلف کردنهای کم ارزش را صرف فعالیتهای خودشان میکردند، قطعاً اثرگذاری بیشتری در دانشگاه و منطقه خود داشتند. لذا سعی کنید این اوقات دانشگاهی را صرف این نوع بچهبازیها نکنید و خودتان را یک جبهه بدانید که هر کدام یک وظیفهای دارد انجام میدهد. لذا شما کار و فعالیتهای خود را طبق برنامه انجام بدهید و اگر فرصتی یافتید، به این نوع مسائل بپردازید. من با جرأت میگویم که اینقدر کار ناتمام برای گفتمان انقلاب و اسلام ناب در دانشگاه و منطقه و کشور داریم که دیگر فرصتی برای این نوع درگیریها نمیماند.
■ ارتباط با فعالان تشکلهای غیر همسو یا دانشجویانی که نسبت به دین، امام(ره) و آقا و انقلاب موضع منفی دارند، چگونه باید باشد؟
در مواجهه و تعامل با اینها باید دقت و ظرافت را رعایت کرد. اما یک سری اصولی را بیان میکنیم که توجه به آن بد نیست:
1. شاید لازم باشد بیش از اینکه با سران و فعالان اصلی آن تشکلها ارتباط بگیریم، با بدنه آنها مرتبط باشیم و روی بدنه سرمایهگذاری کنیم، چرا که غالباً نگاه منفی کمتری نسبت به دین، امام(ره)، آقا و انقلاب داشته باشند. باید آنها را به سمت خودمان جذب بکنیم که این امر هم عمدتاً با اخلاق خوش و روی باز ما امکانپذیر است. همچنان که این روحیه در سیره معصومین(ع) دیده میشود. آن حضرات(ع) آن چنان با مخالفان و منتقدان خود برخورد میکردند که در نهایت، آنها را به سوی خود جذب میکردند یا محب خویش میکردند.
2. به سئوالات و شبهات ذهنی آنها، دوستانه و مستدل پاسخ بدهیم و از مواضع افراطی و تندروانه خویش نیز دست برداریم. ضمن اینکه با صراحت و شجاعت از مواضع اصولی خود دفاع میکنیم به سئوالات آنها با روی باز پاسخ میدهیم. آنهایی را که نمیدانیم بگوییم میپرسیم و بعداً میگوییم یا که رک و راست میگوییم نمیدانیم. قرار نیست توجیه کنیم یا توجیهگر همه مسائل و مشکلات حکومتی یا رفتار مسئولان کشور باشیم. چه بسا خودمان هم انتقادهایی جدی بر دولتمردان و مسئولان داریم مثلاً در عرصه قضایی، عملکرد صداوسیما یا نوع برخوردها و انتصابات و عزلها معترضیم.
ضمناً در برخورد با سران و فعالان اصلی آن تشکلهای غیرهمسو هم باید با توجه به نوع فعالیت و رویهای که آنها اتخاذ میکنند، متناسب با آن عمل کرد. اما استراتژی اولیه و اصلی ما باید جذب آنها از طریق جوابهای استدلالی و منطقی، اخلاق خوش و روی باز باشد. جذب حداکثری و دفع حداقلی باید استراتژی کلی ما باشد. البته چنین روحیهای کار هر کس و هر مجموعهای نیست و هر کسی که این روحیه خوش، آزادمنشی، توان مباحثه و یا مناظره و پاسخگویی به سئوالات آنها را ندارد، نباید با آنها مرتبط شود و پاسخگوی آنها شود. چه بسا، ذهنیت آنها را از اینی که هست، نسبت به انقلاب و دین بدتر خواهد کرد.
■ چرا جنبش دانشجویی از ظرفیت جنبش دانشآموزی استفاده نمیکند و چرا جنبش با بدنه دانشآموزی ارتباط ندارد؟
متأسفانه جنبش دانشجویی به خاطر اقتضائات خاص خودش و در نظر گرفتن شرایط جنبش دانشآموزی ـ که عده بسیاری حتی در اطلاق حکم جنبش به فعالیتهای دانشآموزی منتقدند ـ ارتباط ندارد. ماهیت هر کدام از اینها با هم فرق دارد.
ضمناً جنبش دانشجویی و فعالان دانشجویی آنقدر دغدغه و کارهای نکرده دارند که ارتباط با بدنه دانشآموزی در اولویتهای دهم آنهاست، مگر اینکه فارغالتحصیلان تشکلهای دانشجویی برای این امر اقدام بکنند و بدنه دانشآموزی را با بدنه جنبش دانشجویی مرتبط کنند. البته این ارتباط از زمان فعالیتهای ما در اوائل و میانه دهه هشتاد مورد توجه ما بود و کسی منکر اهمیت آن نبود. حتی در برخی از نشستهای اولیه، چند تا از دانشآموزان به صورت فردی شرکت میکردند که با فضا آشنا شوند. البته باید در ارتباط فعالان دانشجویی با دانشآموزان، ظرافت بسیاری را دقت کرد و ارتباط با آنها، روش خاصی را میطلبد و در یک سطح دیگری باید تعریف شود و حتی پیگیری چنین دغدغهای، روحیه و وقت خاص خود را میطلبد و کار هر کسی نیست. لذا این دغدغه، اینگونه نیست که یکباره به ذهن شما رسیده باشد. این امر ـ ارتباط با بدنه دانشآموزی ـ سابقهای طولانی دارد ولی معمولاً کمتر مورد توجه و اهتمام فعالان دانشجویی و فارغالتحصیلان تشکلها قرار میگیرد. البته ناگفته نماند که ما مواردی را داریم که تعدادی از فعالان جنبش دانشجویی و انقلابیون به سمت دانشآموزان آمدند و حتی مدارس و مجتمعهایی اموزشی تأسیس کردند و به تربیت نیرو برای انقلاب یا جناح خاص خودشان پرداختند و اینگونه مدارس غیرانتفاعی در کشور کم نیست که وابسته به یک شخصیت یا فعال سیاسی و فرهنگی یا عالم روحانی باشد.
■ چرا جنبش دانشجویی و تشکلهای دانشجویی با حوزههای علمیه و طلاب ارتباط ندارند؟
شاید به این صورت نتوان گفت که تشکلهای دانشجویی با حوزه و طلاب مرتبط نیست. الآن بسیاری از سخنرانان تشکلهای دانشجویی، اساتید روحانی هستند که به نوعی نماینده حوزه و روحانیت محسوب میشوند. اما اگر منظور ارتباط تشکیلاتی است حرف شما درست است ولی باید در نظر گرفت که دوران طلبگی با دوران دانشجویی تفاوتهای ماهوی بسیاری دارد و به خاطر همین، انتظار کارهای دائمی و مشترک در زمینههای مختلف نابجاست. معمولاً در حوزهها و بین تشکلهای طلاب ـ غالباً سطح اول و دوم ـ این دغدغه بسیار کم است که با تشکلهای دانشجویی یا دانشگاهها مرتبط شوند و این به جنبشهای دانشجویی بر میگردد که خودش ارتباط گیرنده و تداومدهنده ارتباط با حوزهها و طلاب باشد. البته تعداد طلاب و روحانیونی که خودشان مستقیم با دانشجویان و دانشگاهها ارتباط میگیرند، نسبت به تعداد دانشجویان و دانشگاهها، بسیار کم است و ما به شدت کمبود مبلغ روحانی توجیه برای دانشگاهها داریم.
یک نکته اینکه انتظار واکنش و تحلیلهای سریع از طلاب، انتظار نابجایی است و با واقعیت فاصله زیادی دارد و جوش و خروش ویژه دانشجویان و دوران دانشجویی، در دوران طلبگی دیده نمیشود ولی این واقعیت، منکر روابط و تعامل جنبش دانشجویی با بدنه طلاب حوزههای عملیه به ویژه بسیج مدارس علمیه نیست. خوشبختانه جنبش عدالتخواه و برخی تشکلهای دانشجویی دیگر، با بعضی از مدارس علمیه مانند مدرسه معصومیه(س) و شهید صدوقی قم و برخی مدارس تهران و مشهد و... مرتبط بود و همکاری داشت، ولی این ارتباط به دلایل متعدد، مستمر نبود و با تغییر نسلها و عوض شدن اعضای بسیج طلاب، در این ارتباط وقفه ایجاد شد.
یک تجربه اینکه، تعامل با طلاب، بیشتر به نحوه علاقه و اهتمام و عملکرد و رویکردهای فعالان و مدیران تشکلهای دانشجویی بر میگردد و هر وقت این علاقه و اهتمام بود ارتباطاتی برقرار میشود و موجهایی ـ هر چند مقطعی ـ در مدارس و حوزههای علمیه ایجاد شد، ولی همواره پس از مدتی به خاطر تفاوت نگاهها و شلوغ شدن و فراوانی دغدغههای فعالان دانشجویی و حتی تنبلی آنها، این ارتباطات ضعیف و قطع شد.
لذا تشکلهای دانشجویی اگر این توان و اهتمام و انگیزه و علاقه را در خود میبینند که با طلاب و مدارس علمیه ارتباط بگیرند، بسیار خوب است و میتوانند نگاه انقلاب اسلامی و جبهه فرهنگی را در بین طلاب و مدارس حوزه گسترش دهند یا تقویت کنند و از طرفی از ظرفیتهای طلبهها و روحانیون در جهت تعمیق ابعاد معرفتی و معنویت خویش استفاده کند و حتی برنامههایی عینی و عملی در جهت وحدت حوزه و دانشگاه برگزار کند.
■ برای مطالعات تاریخی از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامی چه کتابهایی بخوانیم؟ پیشنهاد مطالعاتی شما چیست؟
قبل از هر گونه مطالعات درباره تاریخ معاصر، باید مطالعاتی درباره جریانشناسی تاریخنگاران معاصر داشت. تا زمانی که از جریانهای تاریخنگاری معاصر مطلع نباشیم هرگز به کنه حقایق تاریخ معاصر ایران دست پیدا نخواهیم کرد. غالب مشکلات و معضلات ما در عرصه تاریخپژوهی معاصر برای جوانان و حتی اساتید، همین بیتوجهی به جریانهای تاریخنگاری است. چرا که غالباً هر فرد با تعلقات و گرایشات سیاسی خاص خود، سراغ حوادث و اتفاقات تاریخ معاصر از یک دیدگاه رفته است و همین باعث تعلق خاطر به آن دیدگاه شده و همین تعلقات و گرایشات در نخستین مطالعات تاریخی باعث شده است که نتواند نگاه جامعی به تاریخ معاصر پیدا بکنند و تحلیلهای تاریخیاش، صحت و جامعیت لازم را نداشته باشد.
لذا در ابتدای سیر مطالعاتی، کتابهای «سبکشناسی تاریخنگاری در ایران معاصر» و «کنکاشی در تاریخنگاری معاصر» استاد یعقوب توکلی پیشنهاد میشود. پس از آشنایی با جریانها و مراکز تاریخنگاری معاصر، میتوان با آشنایی و تسلط بیشتری سراغ آثار مختلف تاریخ معاصر و تاریخنگاران رفت.
نکته دوم اینکه، ارائه سیر مطالعاتی منسجم، متقن و جامع در زمینه تاریخ معاصر کاری سخت است و معمولاً به همین خاطر است که صاحبنظران از ارائه سیر مطالعاتی کامل و جامع در این زمینه بازماندهاند. محققان منصف تاریخ معاصر، کتابهایی از شخصیتهای مختلف و حتی با گرایشات متضاد فکری و عقیدتی را معرفی میکنند که هر کدام از آنها میتواند در تحلیل برخی حوادث تاریخی راهگشا و پاسخگوی سئوالات ما باشد. آشنایی با نظرات و تحلیلهای مختلف شاید در ابتدای امر، باعث سردرگمی ما شود ولی پس از مطالعه مستمر، با توجه به شواهد و قرائنی برای ما در مطالعات بعدی پیش خواهد آمد، باعث جامعیت نگاه ما درباره حوادث تاریخ معاصر خواهد شد.
با این مقدمه، علاقمندان به مطالعه تاریخ معاصر به ویژه تاریخ انقلاب اسلامی و تاریخ مشروطیت را به آثار تاریخی اساتیدی چون دکتر موسی نجفی، استاد سید هادی خسروشاهی، استاد محمد محیط طباطبایی، مرحوم علی دوانی، دکتر سید جلالالدین مدنی، حجتالاسلام سید حمید روحانی، استاد یعقوب توکلی، حجتالاسلام روحالله حسینیان، استاد رسول جعفریان، استاد عبدالله شهبازی و... ارجاع میدهیم که در بین نویسندگان تاریخ معاصر، از جایگاه معتبرتری برخوردارند و نگاهی منصفانهتر نسبت به بقیه دارند.
گذشته از این، کتابهای «تاریخ تحولات سیاسی ایران» نوشته دکتر موسی نجفی و دکتر موسی فقیه حقانی(مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران)، تاریخ سیاسی معاصر ایران(2ج) دکتر سید جلالالدین مدنی(دفتر انتشارات اسلامی)، «جنبشها و جریانهای سیاسی ـ مذهبی ایران(سالهای 1357-1320) استاد رسول جعفریان(موسسه خانه کتاب ایران)، «بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران» نوشته حجتالاسلام روحالله حسینیان(مرکز اسناد انقلاب اسلامی)، «جریانشناسی سیاسی در ایران»، نوشته دکتر علی دارابی(پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) جزو کتابهای مهم در زمینه جریانشناسی گروههای فعال تاریخ معاصر هستند که مطالعه آنها خالی از لطف نیست. در این زمینه مطالعه کتاب مقدماتی و مختصر دیگری در این زمینه با نام «جریانشناسی تاریخ معاصر ایران» نوشته آیت مظفری (انتشارات زمزم هدایت قم) توصیه میشود. اخیراً کتابی با نام «نگاهی به تاریخ معاصر ایران» از استاد علی صفایی(عین صاد) منتشر شده است. با این که نویسنده آن، مورخ نیست و در زمینه تربیت اسلامی صاحب نظر است، اما نگاه جالب و قابل تأملی در این زمینه دارد.
«مرکز اسناد انقلاب اسلامی» و «دفتر هنر و ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری» اقدام به چاپ و نشر خاطرات شخصیتهای مختلفی از فعالان سیاسی معاصر کردهاند که هم جذاب و خواندنی است و هم اینکه خواننده را با فضاهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دورانهای مختلف آشنا میکند که مطالعه آنها میتواند در اولویتهای بعدی مطالعه قرار گیرد. ناگفته نماند که مطالعات تاریخی شاید در ابتدا برای هر فردی چندان جذابیتی نداشته باشد ولی شروع مطالعات تاریخی خاطرات شخصیتها مانند «احمد احمد»، «عزت شاهی»، «خاطرات خانم دباغ» و... میتواند انگیزه مناسبی برای شروع و ادامه مطالعات تاریخ معاصر باشد. حتی همزمان با مطالعه کتاب تحلیلی در زمینه تاریخ معاصر، یک کتاب مرتبط از این مجموعه تاریخ شفاهی یا خاطرات نیز مطالعه شود.
گذشته از این کتابها، اساتید و پژوهشگران بسیاری در تاریخ معاصر به ویژه تاریخ انقلاب داریم که مقالات قابلتوجه و ارزشمندی داشتهاند که مطالعه مقالات و گفتگوهای آنها میتواند تا حدی وجوه ناگفتهای از تاریخ معاصر را بشکافند. این شخصیتها عبارتند از: دکتر مظفر نامدار، عباس سلیمی نمین و مسعود رضایی (رئیس و معاون دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران)، رحیم نیکبخت، دکتر مصطفی تقوی، دکتر موسی حقانی و...
البته طی سالهای اخیر نرمافزارهای خوبی در زمینه تاریخ معاصر درآمدهاند که نرمافزارهای «سایه روشن زمانه»(کانون اندیشه جوان)، «تاریخ معاصر ایران»(مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر)، «ایران معاصر»(مؤسسه فرهنگی نرمافزاری آرمان) از جمله آنهاست.
گذشته از این برای تکمیل و افزایش دایره معلومات تاریخی، «دفتر مطالعات و تدوین تاریخ معاصر» که به همت آقای سلیمی نمین راهاندازی شده است، بر غالب کتابهای تاریخ معاصر ایران نقد نوشتهاند که تاکنون بیش از یکصد جلد از آن تحت عنوان «بولتنهای تاریخی» منتشر شده است. در این بولتنها، ابتدا خلاصه کتاب و گزیدة مطالب بحث برانگیزش آورده شده و سپس کتاب، نقد و بررسی شده است. علاوهبر این کتاب، فصلنامههایی چون «تاریخ معاصر»، «یاد» و «آموزه» و ماهنامه «زمانه» ـ دوره قدیمش ـ به تاریخ معاصر ایران میپردازند که به ترتیب از سوی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بنیاد تاریخ معاصر ایران، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر میشوند و میتوانند اطلاعات مناسبی درباره برخی از حوادث تاریخ معاصر ایران بدهند. در بین سایتها هم سایت «پاتوق کتاب» به نشانی www.bookroom.ir مشاوره کتاب میدهد و غالب منابع تاریخی مهم را دارد.
نوشته یاسر عسگری
منبع: دفتر نشر و پژوهش رویش