loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

ما و آمریکای لاتین؛ انتقادهایی بر رویکردهای ما به آمریکای لاتین

اشاره: این نوشتار گوشه‏ای از مسائل ومشکلاتی است که طی چند سال مطالعه و تحقیق درباره منطقه آمریکای لاتین با آن مواجه شده‏ام. بخش زیادی از آنها ناظر به تجربیات و مشاهدات نگارنده است که در تعامل با نهادها، سازمانها و برخی صاحب‎نظران و کارشناسان این منطقه به دست آمده است.
***
فقدان نگاه جهانی
نگاه بین‌المللی و جهانی در فعالیت‌های فرهنگی، علمی و اجتماعی و حتی اقتصادی ما کمتر دیده می‏شود یا اینکه اصلاً دیده نمی‌شود. حتی می‎‏توان گفت فعالیت‎های بین‎المللی ما اصولاً سازمان یافته و روی برنامه و سیاست خاصی نیست و عمده فعالیت‏های صورت گرفته از روی علاقه شخصی بوده است تا فعالیت سازمانی.
کم توجهی‎ها یا بی‎توجهی‎های ما هم به صورت‏های مختلف دیده می‎شوند. شاید به خاطر همین است که ما نویسندگان، هنرمندان، شاعران و فیلمسازان بین‏المللی و شاخص در دنیا نداریم. حافظ، مولوی، سعدی و دانشمندانی مانند ابن سینا و ملاصدرا و... مد نظرم نیست؛ چون آنها مربوط به دوران گذشته‎اند و غالباً ما هم تلاشی جدی در معرفی آنها به دنیا نداشته‏ایم و مسشترقان این شخصیت‏ها را شناسایی کردند و به جهانیان معرفی کردند. اگر فیلمسازانی مانند عباس کیارستمی، محسن مخملباف یا... داریم که کم و بیش در رسانه‏های بین‏المللی شناخته شده‏اند، بیشتر به خاطر رویکرد سیاسی و اجتماعی خاصی است که اتخاذ کرده‏اند نه ارزشمندی کارهای آنها. چرا که کشورهای غربی در راستای سیاست‏هایشان همواره درصدد حمایت از شرقیان و خصوصاً مسلمانان و اعرابی هستند که به آداب و رسوم اسلامی یا فرهنگ ملی‏شان توهین و بی‏احترامی کنند یا در مورد مسائل داخلی کشور یا فرهنگ‏شان غلو کنند و اوضاع را تیره و تاریک نشان دهند. لذا به نظر نگارنده، به همین دلیل است که امثال مخملباف و کیارستمی به راحتی در جشنواره‏های مختلف حضور می‏یابند و جوایزی را هم نصیب خود می‏کنند.

کم توجهی به تحقیقات و مراکز تحقیقاتی درباره مسائل بین‎المللی
مسأله دیگر اینکه فراوان مشاهده شده است که مراکز یا موسساتی که به مسائل جهانی می‏پردازند، غالباً به اروپا و آمریکا توجه می‎کنند و از بقیه مناطق جهان غافل می‎شوند. کارهای ارزشمندی در حوزه ها مسایل اصلی انجام می‏دهند یا در مورد بی‏مهری دستگاههای دولتی واقع می‏شوند یا اینکه حمایت جدی از آنها برای ادامه و گسترش کار صورت نمی‏گیرد. نمونه‏هایش فراوانند. یک نمونه موسسه مطالعاتی کارا پژوهش سبز بود که در سالهای میانی دهه هفتاد با تمرکز روی منطقه آفریقا، فعالیت‏ها و تحقیقات ارزشمندی در خصوص سیاست، اقتصاد، فرهنگ و اجتماع آفریقا انجام داد، ولی به علت عدم حمایت و مشکلات مختلف، تعطیل شد. نکته جال توجه اینکه، مسئولان دولتی و سازمان‏های متولی فعالیت در این قاره مانند وزارت‏خانه‏های امور خارجه، کشاورزی و جهاد سازندگی و... بیشترین استفاده را از گزارشات و تحقیقات همین موسسه می‏کردند. هم اکنون، مرکز مطالعاتی آفریقا دانشگاه تربیت مدرس ـ به گفته برخی از کارشناسان منصف و غیر جناحی مسائل آفریقا ـ از جمله مراکزی است که در مورد حمایت و توجه جدی مسئولان و متولیان امر قرار نمی‎گیرد.
مرکز فرهنگی میثاق هم نمونه‏ای دیگر از این موسسات است که برای انجام تحقیقات و... توجه جدی به آن نمی‏شود و مسئولان و متولیان فرهنگی، به اندک توجهی به آن، خود را راضی کرده‌اند که چرا قصد جدی و برنامه منظمی برای تقویت و گسترش فعالیت‌هایی با محوریت گفتمان هنر و ادبیات انقلاب اسلامی را ندارند و به وضع موجود راضی هستند و همین که چند مستندساز یا عکاس، چند فیلم درباره مقاومت اسلامی فلسطین و لبنان تهیه کنند، به آن خرسند هستند. اگرچه از ساختن صدها مستند و فیلم درباره مناطق مختلف و حساس جهان اسلام و مناطق بین‏الملل غفلت کنند، احساس ناراحتی و نقصان نمی‎کنند. برای مثال چرا ما نباید در مورد بحرین، تونس، یمن، لیبی، مراکش، موریتانی، سودان، نیجریه و دیگر کشورهای آفریقایی و اروپایی و آسیایی و بیش از 20 کشور آمریکای لاتین مستند فرهنگی، اجتماعی و سیاسی داشته باشیم؟ از سویی، هر از چند گاهی مستندها یا فیلم‏هایی درباره مناطق مختلف و محدود و منحصر به لبنان و فلسطین، پخش می‏کنند ولی روال ثابت و برنامه منظمی ندارد و بیشتر مناسبتی است.

بی‎توجهی دستگاه دیپلماسی و صداوسیما به مناطق مختلف جهان
جهان در نظر غالب مسئولان کشور به ویژه دستگاه دیپلماسی و سازمان صداوسیما یعنی آمریکا و اروپا، آن هم نه همه اروپا، بلکه اروپای غربی (مانند آلمان، انگلیس و فرانسه) و ایالات متحده آمریکا. حالا بنا به شرایط محیطی و سیاسی، اخبار عراق، افغانستان، فلسطین و لبنان هم بیان می‏شود و تا پیش از انقلابات اخیر جهان اسلام، کمتر توجهی به آن کشورها داشتند.
صداوسیما با اینکه در تأمین برنامه‏هایش هزینه‏های فراوانی را می‏پردازد، حاضر نیست طی روندی عادلانه، و نگاهی جامع، به همه فرصت‏های موجود بین‏المللی گفتمان جبهه مقاومت جهانی توجه کند. برای مثال بیایید آمار منطقه‏ای و محتوایی فیلم‏ها، سریال‏ها، مستندها و حتی اخبار و گزارشات پخش شده در صداوسیما را در بیاورید و آن وقت مقایسه کنید که چند درصد این برنامه‏ها، گزارش‏ها، اخبار جریان مقاومت اسلامی و جبهه مقاومت جهانی را در مقابل استعمار و امپریالیسم و نظام سلطه منعکس می‏کنند و چند درصدش اخبار نظام سلطه و دنیای استعماری را. با مقایسه اماری به راحتی می‎توان دریافت که کفه ترازو به طور قابل مشاهده‎ای به سمت کشورهای غربی و نظام سلطه است. این آمریکازدگی و اروپازدگی در اغلب رسانه‏ها ـ چه رسانه ملی و مطبوعات، از هر جناح و گروهی ـ و همچنین شبکه‎ها و برنامه‏های صداوسیما به راحتی قابل رویت است. برای مثال، بارها شده است که مستندهای حیات وحش ـ با انواع اسم‏ها و از شبکه‎های مختلف ـ را در چندین قسمت و در بهترین ساعت‏ها پخش می‏کنند ولی از نمایش مستندهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی درباره آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای مرکزی، آسیای جنوب شرقی، اسلام‏گرایی در جهان امروز، جهان اسلام و بیداری اسلامی در جهان و... خبری نیست. غالب مستندها درباره این مناطق یا درباره میراث فرهنگی و صنایع دستی آنهاست یا درباره حیات وحش و طبیعت آن مناطق. این بی‎توجهی‎ها از این چند حالت خارج نیست: 1.اصلاً چنین مناطقی برای مسئولان رسانه ملی، قابل توجه و اهمیت نیست. 2.مستندهایی در این زمینه نداریم و یا تولید نشده است که هیچ کدام آنها قانع کننده نیست.

کم‏توجهی به هنر آمریکای لاتین
حال که آمریکای لاتین موضوع بحث ماست، از این نکته غافلیم که گروه‏های هنری منطقه آمریکای لاتین در ساخت مستندهای اعتراضی و انتقادی، تبحر خاصی دارند و مستندهای تأثیرگذار بسیاری درباره مسائل مختلف این منطقه وجود دارد که غالباً به نقد سیاست‎های کشورهای غربی در قالب استعمار قدیم و جدید و همچنین کشتار بومسان منطقه و در ضعف نگه‏داشتن منطقه پرداخته شده است.
واقعاً چرا اینگونه است؟ چرا به سینمای مناطق مختلف از جمله کشورهای اسلامی، آمریکای لاتین و آفریقا و... نمی‏پردازیم؟ شاید از لحاظ امکانات و ارائه تصویری یا کیفیت پخش و نمایش، ضعف و نقصان‏هایی داشته باشند و کیفیت آنها پایین‏تر از فیلم‏های هالیودی و برخی مستندهای اروپایی و آمریکایی باشد، امّا با مشکلات، روحیات و حتی فطرت ما سازگارتر است؛ چون بیشتر واقعیت‏ها را بیان می‏کنند یا این که همخوانی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی بیشتری با ما دارند. حتی به نوعی، به مشکلات اجتماعی و فرهنگی و هویتی و سیاسی کشورهای جهان سوم و کشورهای در حال توسعه می‏پردازد که ما هم جزو این دسته هستیم. برای معرفی سینما و مستند آمریکای لاتین چقدر تلاش شده است؟
چرا شناخت مسئولین فرهنگی و هنری ما باید از سینمای غیر اروپایی، آمریکایی، هندی و شرق آسیا ضعیف باشد؟ آیا آفریقا و آمریکای لاتین و آسیای مرکزی برای خودشان فرهنگ و هنر ندارند؟ رضا برجی، یکی از مستندسازان و عکاسان برجسته کشور می‏گوید: «تا دلتان بخواهد ما از سینمای اروپا و آمریکا مطلب می‏دانیم. و سینمای اروپا را در بعضی مواقع، جزء جزء کرده‏ایم و در مناسبت‏های مختلف هم، بارها و بارها درباره سینمای فرانسه، ایتالیا، انگلیس و... صحبت شده است.» ایشان ادامه می‎دهد که: «تا دلتان بخواهد ما در جشنواره‏های مختلف اروپایی شرکت می‏کنیم و تا به حال، دهها جایزه ریز و درشت آنها را هم تصاحب کرده‏ایم امّا تاکنون سینمای آمریکای لاتین بسیار مهجور مانده است. چه از نگاه فرستادن فیلم به جشنواره‏های مختلف این قاره یا شرکت دادن فیلم‏هایی از این منطقه در کشور.»
البته وی در ادامه به یکی از علت‏های مهم مهجوریت سینما و مستند آمریکای لاتین در کشور می‏پردازد و می‏گوید: «سینماگران ما با اینکه خود جزو کشورهای به اصطلاح جنوبند، با این حال، همه فکرشان فیلم ساختن برای مطرح شدن در کشورهای شمال است، حتی به قیمت پشت کردن به آداب و رسوم و سنت‏های دینی و ملی مردم خود.» این مسأله مهمی است که این مستندساز و عکاس جنگ به آن اشاره کرده است؛ چرا که اغلب ما، اگر فردی شرقی و اسلامی باشیم نگاه‏مان به غرب است و با تفکر غربی و لیبرال غربی ارتباط و علقه عاطفی و روحی داریم و در درون، غربزده و به تعبیر دقیق‏تر، اروپازده و آمریکازده‏ایم.
با این که بیش از سه دهه است که انقلاب اسلامی ایران ـ بزرگترین پدیده قرن گذشته ـ روی داده است و اعتراضی به روال مدیریت بین‏المللی جهان و تلاش برای احیای دین و ارزش های والای انسانی و الهی بود، این کم توجهی و غفلت از سینما و مستند اعتراض مناطق مختلف و تقویت جبهه مقاومت جهانی، گناهی نابخشودنی است.

آشنایی اجمالی با هنر و سینمای آمریکای لاتین
غالب محققان و هنرمندان، سینمای آمریکای لاتین را «سینمای اعتراض» می‏نامند. اعتراض علیه بی‏عدالتی، استثمار فرهنگی و اقتصادی، تبعیض، ترور، کودتا، فقر و... است و تجربیات و اشتراکات زیادی با ما دارند. چرا که سینمایی متعهد و مبارز است که اغلب فیلم‏سازانش در بطن مردم زندگی می‏کنند و فیلمی را که می‏سازند، مردم می‏فهمند. سینماگرانش با هدف مبارزه با بی‏عدالتی و ظلم، دوربین به دست می‏گیرند.
مثلاً در دهه‏های پیش، فیلمی به زبان بومی در بولیوی به نام «خون کرکس» ساخته شده بود که واکنش سرخپوستان یک منطقه را به عقیم کردن زنان قبیله‏شان توسط یک هیئت صلح آمریکایی! را به تصویر می‏کشید. این فیلم آن چنان تأسف‏برانگیز است که دولت بولیوی، دو سال بعد، این هیئت آمریکایی را از کشور اخراج می‎کند. حتی چند سال پیش مردم یکی از کشورهای آمریکای لاتین به فعالیت‏های یک تیم پزشکی از یهودیان در آن منطقه حساس و مشکوک شدند؛ چرا که دیدند پس از مدتی، زنان‏شان نازا و عقیم شدند و ترکیب جمعیتی آن منطقه به نفع مخالفان آنها (و حامیان یهود) تغییر کرد. این سیاست کثیف از طریق مستند افشا شد.
نمونه‏هایی از این، فراوان در آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی و حتی اروپا و آمریکا است و با اندک پیگیری، علاقه و انگیزه تحقیق می‏توان موارد مشابه زیادی را پیدا کرد. ماهیت استعماری و استثماری و تجاوزگرانه آمریکا و همدستان غربی‏اش برای ما روشن است، امّا ممکن است عده‏ای در کشور، فریب ظواهر و شعارهای آنها را بخورند و شیفته آنها شوند. در کشور ما هم کم نیستند جوانان، اساتید و حتی مسئولانی که شیفته غرب و مطیع آن هستند، اگرچه به ظاهر مسلمانند. شاید دولتمردان و مدیران فرهنگی و سیاسی برای اثبات نیات شوم آمریکا و غربی‏ها در عرصه سیاسی نیازمند وقت و تلاش و هزینه‏های فراوانی باشند که این واقعیت را به گوش مردم برسانند، ولی هیچ کدام از این تحلیل‏ها، اثرگذاری پخش چنین مستندهایی را ندارند. نگارنده منکر نیاز به تحلیل‏های کارشناسی نیست و این نوع تحلیل‏ها و گزارش‏های خبری جای خود، ولی تأثیرگذاری هنر خصوصاً فیلم، مستند، سریال، رمان و داستان بر مردم جای ویژه خود را دارد. شاید برخی در مورد آن تحلیلگران و کارشناسان بگویند که اینها پول گرفته‏اند و حکومتی‏اند؛ واقعیت آمریکا و غرب را نمی‏گویند، امّا دیگر نمی‏توانند آن مستندهای واقعی را منکر شوند.

آشنایی با ظرفیت‏های هنری آمریکای لاتین
الآن یکی از قویترین مراکز مستندسازی جهان، در کشور کوباست که شهرت بین‏المللی بسیاری دارد. «انجمن هنر و صنعت سینما» (ICAIC) به ریاست «گابریل گارسیا مارکز»، نویسنده مشهور بین‏المللی منطقه، فعالیت می‏کند. این مرکز، بزرگترین مدرسه بین‏المللی سینما و مستند در سراسر آمریکای لاتین و یکی از قویترین مدارس سینمایی جهان است که دوره تحصیل معمولی آن دو ساله است و در تمام رشته‏های هنری و فنی فیلم‏سازی فعال است و معروف‏ترین سینماگران، فیلم‎نامه‏نویسان و حتی بازیگران جهان که روحیه انتقادی و اعتراضی یا انسان‏دوستانه دارند، کم و بیش با این مرکز در ارتباط هستند. امّا مراکز فرهنگی و هنری ما و حتی سینماگران ما چقدر با این مدرسه ارتباط و تعامل برقرار کردند؟ در حد صفر. چرا ما نباید از این مدرسه برای ارائه سینمای مستند و خصوصاً نگاه اشراقی و مستند دفاع مقدس‏مان ـ به ویژه مستندهای روایت فتح به کارگردانی شهید آوینی ـ را در این مراکز ارائه، تبیین و تبلیغ کنیم و بدین طریق، سینما و مستند و نگاه جدید و انسانی خودمان را بین‏المللی کنیم؟ آیا تعامل با آنها کار سختی است؟! خیر، باب تعامل باز است، متأسفانه ما انگیزه‏ای برای این نوع فعالیت‏ها نداریم. ما حتی به داشته‏های خودمان بی‏اعتنا و کم توجه هستیم. امّا ببینید که دولتمردان کوبا و دیگر سیاست‏مداران انقلابی کشورهای آمریکای لاتین چقدر از این مدرسه بین‏المللی استفاده کرده‏اند. هم برای شناساندن سینما و مستند و در یک کلام فرهنگ و هنر کشور خودشان، هم به جهت آموزش و تربیت یک نسلی هنری منتقد سیاست‏های امپریالیستی آمریکا و غرب و هم بیان مشکلات کشورهایشان. خصوصاً کوبا که با این کار اعتبار بسیار زیادی برای خودش به دست آورد! آیا واقعاً ما از کوبا کمتریم؟! آیا از لحاظ ایدئولوژیک از کوبا ضعیف‏تریم؟! آیا ما از لحاظ تجهیزات و امکانات و پتانسیل و... از آنها کمتریم؟!
لذا می‏بینیم کشور کوچک و فقیری مثل کوبا با همین مدرسه و استراتژی دقیق و معین فرهنگی و هنری‏اش، برای شناساندن انقلابش در دنیا توانست گام بسیار موفقی در جهان بردارد و از سویی تأثیرات فراوانی بر سینما و مستند آمریکای لاتین بگذارد. به عنوان نمونه، تحت تأثیر سینمای سیاسی کوبا، سلسله فیلم‏هایی ساخته شد که شرایط زندگی و اجتماعی و سیاسی در کشورهای آمریکای را به نمایش گذاشت و به نقد و تحلیل وضعیت این کشورها و نقش استعمارگران در بی‏ثباتی و فقر و تبعیض و شکاف طبقاتی پرداخته است. مثلاً در آرژانتین، «گروه سینمای آزاد»، دو سال پس از کودتای 1966، فیلم مستند «ساعت کشورها» را علیه حکومت دست نشانده ایالات متحده آمریکا ساختند و فیلمی سینمایی سیاسی و ضد استبدادی و ضد آمریکایی را رقم زدند. این فیلم مانند فیلم جذاب «نبرد شیلی» باعث شد که سینمای آمریکای لاتین از رخوت و گمنامی درآید و به یکی از غنی‏ترین و معترض‏ترین سینماهای جهان سوم تبدیل شود.

بی‏توجهی به پوشش اخبار منطقه آمریکای لاتین
نکته بعدی درباره ضرورت توجه رسانه‏های ما به اخبار مناطق مختلف جهان ـ به ویژه اخبار جهان عرب و آمریکای لاتین ـ است. چطور است که اخبار جزئی‏ترین رفتار زندگی خصوصی یک هنرمند یا بازیکن فوتبال در تلویزیون و بخش‏های مختلف خبری به کرات و منظم مطرح می‏شود، امّا از اوضاع مناطقی چون آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای جنوب شرقی، آسیای مرکزی و حتی اخبار کشورهای اسلامی منطقه درست اطلاع نداریم و تا قبل از انقلابات اخیر، اخباری از اوضاع فرهنگی، اجتماعی و سیاسی غالب آنها نداشتیم.
یک پیشنهاد ساده این است که صداوسیما، بخش‏هایی ویژه و مستقلی برای پوشش اخبار و گزارش تحولات این مناطق پخش کند تا هم مسئولان و اساتید و فضای نخبگانی ما در جریان تحولات آن مناطق قرار بگیرند و هم اینکه توده مردم بدانند غیر از اروپا، آمریکا، چین و ژاپن، کشورها و مناطق دیگری در جهان هستند و حتی در مورد این مناطق، آن طور که وانمود می‏کنند، نیست و خود این کشورها، با مشکلات و چالش‎های فراوانی مواجه هستند.
قطعاً اگر این روند به صورت منظم هر چند در یک مدت کوتاهی صورت بگیرد، باعث می‏شود که تحولی در سطح تحلیل و توجه و حتی روابط اجتماعی و فرهنگی و سیاسی با مردم این مناطق ایجاد شود.

شناخت کم و اطلاعات نادرست از منطقه
یک علت اصلی عدم ارتباط یا ارتباط ضعیف مردمی ما با این مناطق، همین شناخت نادرست و آگاهی کم است. قطعاً اطلاعات و شناخت کافی از این مناطق باعث افزایش تعاملات و ارتباطات مردمی، فرهنگی، هنری، علمی، اقتصادی ما با مردم این مناطق می‏شود. الآن خیلی از دانشجویان و محققان و حتی اساتید دانشگاه باانگیزه داریم که به علت سیاست‏های غلط پژوهشی و آموزشی، در انتخاب پایان‏نامه و تحقیقات خویش، دچار سردرگمی هستند و یا اینکه اصلاً نمی‏دانند روی چه موضوعاتی تحقیق کنند. واقعاً نمی‏دانند که چه موضوعاتی برای کشور اهمیت و اولویت دارد! و اینکه چه تحقیقاتی می‏تواند کشورمان در بخش مختلف تحقیقاتی، یک گام به جلو ببرد؟! از سویی مسئولان و متولیان امور هم توجهی به بخش‏های مطالعاتی و فکری در این حوزه‏ها نمی‏کنند. گویا فکر می‏کنند همه چیزها را خودشان می‏دانند یا اینکه موظفند همه چیزها را خودشان شخصاً پیگیری کنند یا به دلایلی چون حسادت، رقابت یا ... بستر برای چنین تحقیقاتی را فراهم نمی‏کنند.
به خاطر هم نامشخص بودن سیاست‏های پژوهشی خصوصاً در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است که کشورمان با بایسته‏های خود فاصله فراوانی دارد. حال چون موضوع بحث درباره آمریکای لاتین است چه بسیار موضوعی که می‏تواند مورد تحقیق و بررسی دانشجویان و پژوهشگران واقع شود. البته ناگفته نماند که این معضل از بی‏برنامگی و بی‏تدبیری معاونت پژوهش وزارت امور خارجه و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و دیگر نهادهای فعال در امور بین‏الملل است که تاکنون تحقیقات ارزشمندی در خصوص آمریکای لاتین و دیگر مناطق صورت نگرفته است. اگر این نهادها اندک توجه و اهتمامی به مسائل آمریکای لاتین، آفریقا و آسیای مرکزی داشتند سالانه حداقل دهها کتاب، مقاله علمی، تحقیق و پایان‏نامه در خصوص مسائل سیاسی، اجتماعی، تاریخی، علمی، فرهنگی و هنری این مناطق داشتیم ولی چنین تحقیقاتی موجود نیست. فقدان منابع تحقیقاتی نشان می‏دهد که مسئولان و متولیان امور از این مسأله غافل هستند و آمریکای لاتین و آفریقا، جزو سیاست‏های دسته چندم دولتمردان ما نیست و فقط شعارش را می‏دهند. شاید فکر کنیم هم و غمشان درباره مسائل اروپا و آمریکاست ولی تجربه و رصد فعالیت‏های آنها در این مناطق هم نشان می‏دهد، اینگونه هم نیست و دولتمردان و متولیان امر، برنامه و سیاست مشخصی ندارند و طبق مسائل پیش آمده، واکنش نشان می‏دهند.

ضرورت شناخت درست از منطقه
شاید عده‏ای بگویند که نگارنده در این نوشتار فقط انتقاد می‏کند ولی پیشنهادی را مطرح نمی‏کند. سئوالشان این است که چه باید کرد؟ اگر چه این عده از مخاطبان در این نوشتار که خیرخواهانه و از سردرد و تأسف، نگاشته شده است تأمل می‏کردند، قطعاً چنین انتقادی را روا نمی‏داشتند.
گام اول برای شروع، تقویت و گسترش روابط، شناخت و آگاهی دقیق و جامع از این منطقه است. گام دوم، بسترسازی برای حضور و ارتباط است و اگر قصد تعاملات عمیق‏تر و پایدارتری داریم باید زمینه و بستر حضور بخش‎های خصوصی و غیردولتی ـ اعم از تجار، اساتید، هنرمندان، نویسندگان و... ـ را به این مناطق هم باز کنیم.
برای به دست آوردن آگاهی و شناخت و حتی جریان‏سازی و بسترسازی برای تقویت و گسترش روابط و ایجاد علاقه و ارتباط عاطفی با آن سرزمین ناشناخته یا کم شناخته شده، راههای مختلفی است. از جمله اینکه فقط به گزارش‏ها و تحقیقات کارشناسان خود یا غربی‏ها بسنده کنیم یا اینکه با حضور میدانی، منطقه را از نزدیک ببینیم یا اینکه به یک موسسه یا استاد و کارشناس آن منطقه هزینه‏ای بپردازیم تا برای ما تحقیق کند. یا از سویی خیلی راحت و آسانتر با اعلام نیاز به پژوهش و حمایت از تحقیقات در این حوزه، صدها تحقیق و پایان‏نامه را درباره موضوعات مورد نیاز خود هدایت کنیم. متأسفانه دریغ از نگاه این چنینی.
شما اگر پایان‏نامه‏های دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترای دانشگاه‏های مختلف کشور را بررسی کنید، کمتر پایان‏نامه‏ای می‏یابید که به آمریکای لاتین یا موضوعات مرتبط به آن بپردازند. انگشت شمارند. امّا تحقیقات با موضوعات تکراری بسیار فراوانند و این نشان دهنده فقدان سیاست پژوهشی در کشور است. با اینکه سالانه بودجه‏های هنگفتی صرف تحقیق و پژوهش در کشور می‏شود، اینگونه است که آبی از آب تکان نمی‏خورد. چون اغلب موضوعات، مورد نیاز نیستند یا اینکه تکراری‏اند و حرفی جدی و جدیدی برای گفتن ندارند و دردی از دردها و مشکلات کشور را حل نمی‏کنند. مثلا در سالهای اخیر در پایان‏نامه کارشناسی ارشد، یکی در رشته ادیان و عرفان و دیگری در روابط بین‏الملل دو پایان‏نامه داریم که اولی به الهیات رهایی‏بخش آمریکای لاتین و دیگری به مقایسه پیمان آلبای آمریکای لاتین با اتحادیه اروپا پرداخته است. چرا نباید دهها و صدها پایان‏نامه و تحقیق درباره مسائل آمریکای لاتین، آفریقا و مناطق دیگر جهان داشته باشیم؟!

موضوعات پژوهشی مورد نیاز آمریکای لاتین
موضوعاتی جدی و فراوانی برای شناخت جامع از آمریکای لاتین وجود دارد. مطالعات جامع هر یک از کشورهای منطقه، بررسی نسبت به دین و سیاست در آمریکای لاتین، تحلیل موردی و کلی تحولات اخیر کشورهای آمریکای لاتین، چالش‏های فراروی انقلاب بولیواری، بررسی چالش نئولیبرالیسم و نئومارکسیست‏ها در منطقه، جایگاه اسلام و مسلمانان در مناسبات کنونی و آینده منطقه، بررسی موردی و کلی سیاست‏های آمریکا، اروپا، چین، رژیم صهیونیستی، ژاپن، هند، ترکیه و کشورهای غربی و آفریقایی در منطقه، تمایلات روشنفکران منطقه، نقش رسانه‏های غربی در آشوب‏ها و منازعات منطقه، جایگاه چاوز و کاسترو در آمریکای لاتین، بررسی سیاست‏های بانک جهانی و صندوق بین‏المللی پول در منطقه، راههای افزایش مناسبات ایران و منطقه، بررسی نقاط ضعف و قدرت و چالش‏های روابط ایران در کشورهای منطقه، بررسی امکان و زمینه‏های همکاری علمی، کشاورزی و صنعتی بین ایران و کشورهای آمریکای لاتین، بررسی زمینه‏های حضور فرهنگی ایران در منطقه، آلترناتیوهای رسانه‏ای منطقه، بایسته‏های نهادهای فرهنگی به ویژه صداوسیمای ایران در تقویت روحیه ضداستکباری و ضدآمریکایی در منطقه، بررسی نوع نگاه روشنفکران و رسانه‏ها و مردم آمریکای لاتین به ایران و انقلاب اسلامی ایران، حساسیت‏های ایران در ارتباط با کشورهای آمریکای لاتین، تشابه تاریخی و فرهنگی ایران و کشورهای آمریکای لاتین، بررسی‏های موردی سیاست‏های استعمار در ایران و کشورهای منطقه، بررسی امکان یا چگونگی الگوگیری آمریکای لاتین از ایران، تحلیل تجربیات موفق و کاربردی ایران در منطقه و بلعکس، راههای همکاری ایران و کشورهای منطقه در سازمان‏های بین‏المللی، تأثیر مشکلات و مسائل بین‏المللی مانند سیاست‏های تحریم، بحران محیط زیست، بحران‏های اخلاقی بر کشورهای منطقه، جریان‏شناسی دینی، سیاسی، فکری و فرهنگی کشورهای آمریکای لاتین و دهها مسأله و موضوع مهم دیگر که مسئولان کشورمان یا همین الآن به این تحقیقات نیاز دارند یا اینکه در آینده‏ای نزدیک به آن نیاز پیدا خواهند کرد. چه بسا اگر تحقیقات و پایان‏نامه‏هایی در خصوص این منطقه صورت بگیرند و گرایش مطالعات منطقه در بین رشته‏های علوم انسانی ما در دانشگاهها دانشجو بپذیرند، امکان شناخت این منطقه و ارتباط با آن به وجود می‏آید و حتی زمینه را برای ایجاد مراکز تخصصی مطالعاتی ویژه آمریکای لاتین و راه‏اندازی نشریات تخصصی در این زمینه فراهم می‏کنند.
متأسفانه چون مسئولان و متولیان امور هنوز به ضرورت تحقیق و پژوهش در مورد منطقه آمریکای لاتین نرسیده‏اند، نمی‏توان انتظار داشت که راه‏اندازی مرکز مطالعاتی ویژه آمریکای لاتین، گرهی از مشکلات تحقیقاتی کشور را در ارتباط با این منطقه حل نماید. چون اگر آن ضرورت و اضطرار نباشد، این مرکز هم مثل مراکز مطالعاتی مشابه دیگر مانند مرکز مطالعاتی آفریقای دانشگاه تربیت مدرس می‏شود که نه وزارت خارجه به آن احساس نیاز می‏کند و نه سازمان فرهنگ و ارتباطات و نه جامعه‏المصطفی و نه دیگر نهادها و سازمان‏های فعال در زمینه آفریقا.

ضرورت ترجمه و پژوهش مورد نیاز درباره این منطقه
انتشار تحقیقات و ترجمه کتابها و مقالاتی تحلیلی و جامع‏نگرانه درباره اوضاع این منطقه و جریانات تأثیرگذار در عرصه سیاست و فرهنگ منطقه به شدت احساس می‏شود. الآن وزارت‏خانه‏‎های امور خارجه، اقتصاد، بازرگانی، صنایع و جهاد کشاورزی و... در منطقه فعال شدند و قراردادها و تفاهم‏نامه‏های زیادی را امضا کرده‏اند. خلاصه اینکه دولت نهم و دهم تلاش فراوانی برای گسترش روابط با کشورهای منطقه دارد و سعی می‏کند دامنه نفوذ خود را در حیات خلوت آمریکا ـ یعنی آمریکای لاتین ـ گسترش دهد. هم اکنون این سئوال و اعتراض مطرح است که مراکز بررسی‏های استراتژیک ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت نظام و دیگر مراکز پژوهشی کشور، چه برنامه‏ها و استراتژی‏هایی برای حضور موفق و پایدار ایران در منطقه دارند؟

ضرورت اقناع افکار عمومی و رسانه‏ها برای گسترش ارتباط با منطقه
یک سئوال جدی این باره است است که مسئولان و دولتمردان چقدر مردم، افکار عمومی و رسانه‏ها را برای گسترش روابط، اقناع کرده‏اند؟ متأسفانه یکی از نقاط ضعف دولت این است که تلاشی برای جریان‏سازی پذیرش عمومی گسترش روابط خود با کشورهای منطقه انجام نداده است و کم‏توجه به افکار عمومی داخل کشور، درصدد افزایش سطح مناسبات سیاسی خود با کشورهای منطقه است. اگر این توجیه افکار عمومی در داخل کشور صورت نگیرد، چه بسا ممکن است با تغییر دولت یا اندک تغییراتی در شرایط سیاسی منطقه یا خود کشورمان و همچنین فضاسازی‏های رسانه‏های غربی و همچنین رسانه‏های منتقد سیاست‏های دولت، باعث فشار به دولت برای کمرنگ‏تر شدن مناسبات سیاسی با این منطقه می‏شود. شما فرض کنید که اگر رسانه‏های عمومی و نهادهای فرهنگی و گفتمان ساز، به اهمیت مسأله حمایت از مقاومت اسلامی در فسطین و لبنان نمی‏پرداختند، چه بسا ممکن بود مردم، معترض حمایت معنوی و مادی ما از مقاومت اسلامی می‏شدند. اگر چه هم اینک هم برخی از توده‏های مردمی و برخی رسانه‏های منتقد دولت، به هر بهانه‏ای، به انتقاد از سیاست‏های دولت و غالباً کل سیاست‏های نظام در حمایت از جریانات اسلامگرا و اسلامی به ویژه جریان مقاومت اسلامی در فلسطین و لبنان می‏پردازند که در اوج آن، در قالب شعار «نه غزه، نه لبنان» مطرح شد. غالب این افراد و رسانه‏ها تحت تأثیر رسانه‏های غربی و ضد انقلاب، ضمن دامن زدن به حرف‏های استکبار جهانی و صهیونیسم بین‏الملل، می‏گویند چرا باید فلسطینی‏تر از فلسطینی‏ها باشیم و از آنها حمایت کنیم و سئوالاتی از این دست... که در نهایت خواستار اتخاذ مواضعی بی‏طرفانه!! و بی‏تفاوت در قیال مسائل حساس جهان اسلام و دیگر مناطق جهان می‏شوند.
لذا اگر دولت‏مردان و مسئولان انگیزه‏ای و اعتقادی به استقلال کشور، تقویت جبهه مقاومت جهانی در مقابل قدرت‏های سلطه‏جو، شرکت‏های چند ملیتی و صهیونیسم بین‏الملل دارند، قطعاً باید توجهی جدی به اقناع افکار عمومی داخل کشور داشته باشند و مردم را در جریان امور قرار دهند و اهمیت روابط با آمریکای لاتین و حضور در این منطقه و مناسبات اقتصادی، کشاورزی و سیاسی با این منطقه را تشریع و تبیین کنند تا مبادا در آینده، حرکت کلی صحیح و اصولی این دولت و سیاست کلی نظام در ارتباط با کشورهای جنوب مورد سؤال و انتقاد جدی قرار نگیرد.

ترجمه و نشر انگشت‏شمار کتاب درباره آمریکای لاتین
اگر کتاب‏شناسی‏ای درباره کتاب‏های منتشر شده درباره آمریکای لاتین صورت بگیرد، درمی‏یابیم بیش از هشتاد درصد آن کتاب‏ها، مربوط به دهه اول انقلاب اسلامی است و در دو دهه اخیر، کتاب‏های اندکی درباره اوضاع سیاسی و اجتماعی منطقه به چاپ رسیده است تا اطلاعاتی جدید درباره این منطقه ارائه دهند. البته آن چه که در این سالها ما شاهد آن هستیم ترجمه آثار ادبی از نویسندگان مشهور این منطقه مانند پائولو کوئیلو، گابریل گارسیا مارکز یا ماریو بارگاس یوسا ترجمه و منتشر شده است. امّا کتابهایی که اطلاعاتی درباره سیاست، دین، اجتماع و اقتصاد این منطقه به ما بدهند، بسیار نادر است و لذا شناخت ما از آمریکای لاتین به همان کتاب‏های دهه اول انقلاب برمی‏گردد. متأسفانه هنوز بسیاری از اساتید، نخبگان و حتی مسئولان ما هم فکر می‏کنند که آمریکای لاتین فعلی، همان آمریکای لاتین دو سه دهه پیش است. در حالی این طور نیست و تغییرات و تحولات بسیاری در این منطقه رخ داده است که مهمترین آن، بیداری سیاسی در منطقه و انقلاب بولیواری جدید در منطقه به رهبری ونزوئلا و با رهبری هوگو چاوز است. تا جایی که برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند علیرغم امکانات و نفوذ بسیار، قدرت آمریکا در آمریکای لاتین به سرعت در حال انزوا و محوشدن است.

تجربیات آمریکای لاتین؛ درسهایی برای امروز ما
مطالعه و تمرکز روی تاریخ و تحولات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی منطقه آمریکای لاتین می‏تواند درسها و تجربیات بسیاری برای ما داشته باشد. برای نمونه، با دقت در سیاست‏های صندوق بین‏المللی پول در کشورهای این منطقه و تحلیل بدهکاری‏های فراوان کشورهای منطقه ـ به ویژه در دهه گذشته و حتی الآن ـ می‏توان دریافت که این صندوق جز خدمت به منافع آمریکا کاری دیگری نمی‏کند. چنان که نوام چامسکی، منتقد سیاسی مشهور، هم می‏گوید «صندوق بین‏المللی پول چیزی دیگر نیست جز خزانه ایالات متحده آمریکا.» چامسکی همچنین معتقد است که «صندوق بین‏المللی پول، اسلحه‏ای اقتصادی برای کنترل کشورهای مستعمره است و اسلحه اقتصادی صندوق به همراه تسلیحات و تجهیزات نظامی آمریکا، کمک به سر پا قرار گرفتن ایالات متحده آمریکا و کنترل کشورهای آمریکای لاتین است. چرا موارد متعددی برای این ادعا وجود دارد. بولیوی، برزیل، آرژانتین و... نمونه‏هایی برای اثبات این ادعا هستند. چرا که بولیوی نزدیک به 25 سال، تابع مقررات صندوق بین‏المللی پول بود و نتیجه آن شد که درآمد سرانه سالانه مردم این کشور، به پایین‏تر از 25 سال گذشته رسید».

نقش جدی آمریکا در منازعات کشورهای منطقه
نکته دیگر اینکه ما باید به درگیری و جنگ‏هایی که بین کشورهای مختلف و همچنین درگیری‏های داخلی خصوصاً درگیری‏های قومی مشکوک باشیم چرا که احتمال نقش‏آفرینی کشورهای غربی به خصوص آمریکا در آنها وجود دارد. این مسأله در منازعات کشورهای آمریکای لاتین از جمله ونزوئلا، کلمبیا، بولیوی و... یا کشورهای آفریقایی چون درگیری‏های داخلی در سودان، کنگو، زیمباوه، نیجر و... به راحتی قابل اثبات است که در هر کدام از این درگیری‏ها و آشوب‏های داخلی و منطقه‏ای، آمریکا یا کشورهای اروپای غربی نقش محوری دارند.
نوام چامسکی در گفتگویی در این باره می‏گوید: «پشت تمامی اتفاقاتی که تاکنون در آمریکای لاتین افتاده است، قدرت‏هایی قرار گرفته‏اند که پشت پرده فشار می‏آوردند، مانند سازمان‏های بین‏المللی مردمی و سازمان‏هایی که قبلاً وجود نداشتند و مانندشان نبود.»
ایالات متحده آمریکا در مخالفت با استقلال کشورهای این منطقه و در راستای اجرای دکترین مونروئه، بارها دست به حمله نظامی یا کودتای نظامی زد یا اینکه از کودتای نظامی حامیان خودش طرفداری و حمایت کرد که از جمله آنها کودتای ناموفق سال 2002م در ونزوئلا علیه چاوز بود. حتی می‏توان حضور گسترده نطامیان این کشور در هائیتی، پس از زمین لرزه بزرگ و خسارت‏آور این کشور و دخالت‏ در امور داخلی اکوادور را هم در این راستا تحلیل کرد.

اهمیت یک رهبر مقتدر و ملت در صحنه
نکته مهم درس‏آموز از این منطقه، مشاهده استقامت و حضور به موقع یک ملت و داشتن رهبری مقتدر و مردمی است. اگرچه کشور ما این تجربه را با پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری امام خمینی(ره) داشته است امّا تجربه دولت‏های انقلابی این منطقه مانند کوبا و ونزوئلا نشان داد که حتی می‏توان در حیاط خلوت آمریکا بود و جلوی آمریکا ایستاد و سیاست‏های خصمانه او را خنثی کرد. لذا اگر ملتی در برابر ظلم و استبداد و استکبار متحد شود و اینکه رهبری مقتدر و شجاع و مردمی داشته باشد، علیرغم همه فشارها و تهدیدات می‏تواند جلوی ابرقدرت‏های جهانی سالیان سال مقاومت کند و خم به ابرو نیاورد.

توجه به برنامه‏ریزی‏های دقیق جهان برای منطقه
نکته دیگر برنامه‏ریزی منظم و داشتن استراژی مشخص غالب کشورهای پیشرفته و در حال توسعه در این منطقه است. الآن چند سالی است که علاوه بر آمریکا و کشورهای اروپای غربی، کشورهایی چون چین، هند، ژاپن و ترکیه به این منطقه روی آوردند. با بررسی و تحلیل سیاست‏های اخیر کشورهای فوق‏الذکر می‏توان دریافت که همه کشورهای پیشرفته و حتی کشورهایی در حد و اندازه ترکیه، برنامه‏ریزی و استراتژی معینی برای این منطقه دارند. برخی از این کشورها مانند ترکیه و ژاپن، برای این که در مناسبات بین‏المللی آینده جهان حضور فعالی داشته باشد، از همین الآن به فکر زمینه‏سازی برای حضور پایدار و تثبیت جایگاه خود در منطقه افتاده است. چنان که ترک‎ها و ژاپنی‏ها با پرداختن به موضوعاتی چون آموزش و بهداشت، درصدد تثبیت جایگاه خود و حضور پایدار و مداوم خود و ایجاد علقه و روابط عاطفی بین مردم منطقه هستند. الآن گروههای آموزشی وابسته فتح‏الله گولن، روشنفکر پرنفوذ و سکولار ترک، درصدد راه‏اندازی مدارس و آموزشگاههایی برای کودکان، نوجوانان و جوانان این منطقه است و قرار است تجربه موفقی که در آسیای مرکزی و اروپا داشته است را در منطقه تکرار کند.

حضور پررنگ فرقه‏های ضاله و معنویت‏های نوپدید
نکته دیگر فعالیت‏های فرقه‏های منحرف یا ضاله‏ای چون بهائیت، گروههای مختلف و متعدد شیطان‏پرستی و همچنین مسیحیت صهیونیستی در منطقه است. این مسأله در بدو امر، باید مورد توجه مسئولان حوزه‏های علمیه شیعی و سنی ـ از جمله مراجع تقلید و علما و نخبگان حوزوی ـ و همچنین سازمان‏های فرهنگی و دینی کشورمان و جهان اسلام و... قرار گیرد که برای تبلیغ اسلام در منطقه و حمایت و تقویت مسلمانان منطقه اهتمام جدی‏تری داشته باشند و با احداث مراکز اسلامی و مساجد یا مراکز و راه‏اندازی دوره‏های آموزشی برای مسلمانان منطقه، در انسجام و حفظ هویت دینی و اسلامی آنها و همچنین تبلیغ و تبیین زیبا از اسلام بکوشند.

ضرورت راه‏اندازی شبکه اسپانیولی‏زبان ایران
نکته دیگر، فعالیت‏های رسانه‏ای غربی و حتی شرقی چون افتتاح رسانه چینی‌ها به زبان اسپانیولی است. وقتی BBC، CNN و دیگر شبکه‏های کشورهای غربی و شرقی، رسانه‏ای برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی و مخاطبان 500 میلیونی این منطقه دارند، چرا کشورهای اسلامی و از جمله ایران، رسانه‏ای ویژه این منطقه نداشته باشند؟! خوشبختانه ایران به ضرورت داشتن رسانه به زبان‏های معتبر بین‏المللی رسیده است و با راه‏اندازی شبکه‏هایی به زبان‏های عربی و انگلیسی چون العالم، کوثر و Press TV توانسته است تا حدی مواضع نظام جمهوری اسلامی و گفتمان اصیل اسلامی را تبیین و از آن دفاع کند. لذا ضروری است که در اسرع وقت، مقدمات راه‏اندازی شبکه‏ای به زبان اسپانیولی را آماده کند و سریعتر برنامه‏هایش را پخش کند. چرا که هم محتوایش را دارد و هم توان اجرایی و امکانات و تجهیزاتش را. از سویی می‏تواند با همکاری و تقویت رسانه‏های مستقل و ضدغرب منطقه مانند تله سور، تبلیغات منفی کشورهای غربی را علیه خود و همچنین کشورهای هم پیمان ایران از جمله ونزوئلا، بولیوی، اکوادور، کوبا، نیکاراگوئه و... را خنثی کند و هم اینکه جبهه مقاومت جهانی را در مقابل استکبار و نظام سلطه جهانی تقویت کند.

استفاده از توان مراکز غیردولتی و مردمی در منطقه
با رصد فعالیت‏های نهادهای مردمی و غیردولتی مختلف در منطقه پی می‎بریم که اکثریت قریب به اتفاق آنها، سیاست‏های کلی کشورهایشان را در منطقه دنبال می‏کنند و کشورهای غربی با تقویت و گسترش دیپلماسی مردمی، درصدد حفظ جایگاه و نفوذ خود در منطقه هستند. پس چه بهتر که ایران هم از این شیوه الگو بگیرد و در راستای سیاست‏ها و اهداف خودش، زمینه را برای حضور سازمان‏ها و تشکل‏های مختلف در عرصه گوناگون مانند محیط زیست، حمایت از حقوق زنان و کودکان، نهضت سوادآموزی، مبارزه با فقر، بهداشت و درمان، فعالیت‏های خیریه‏ و انسان‏دوستانه و... هم کمکی به مردم مظلوم و مستضعف منطقه نماید و هم اینکه جلوی سوء استفاده بیشتر کشورهای غربی و شرکت‏های چند ملیتی را از این منطقه را بگیرد و هم اینکه به صورت عملی و حضور در صحنه، تبلیغات منفی علیه ایران را خنثی کند.

توجه به ظرفیت‏های تاریخی و باستانی منطقه
نکته دیگر که از تأمل و تمرکز روی آمریکای لاتین می‏توان به آن دست یافت، استفاده از ظرفیت‏های طبیعی و باستانی این منطقه است. با توجه به حضور تمدن‏های کهنی چون مایا، آزتک‏، اینکا و... در منطقه و اینکه هنوز آثار آنها کم و بیش دست نخورده باقی نمانده است، فرصت همکاری علمی در زمینه باستان‏شناسی و استفاده از تجربیات متقابل در این زمینه وجود دارد.

توجه به ظرفیت‏های معدنی و صنعتی و کشاورزی
منابع و معادن طبیعی بسیاری مانند طلا، مس، نقره و سنگ‏های معدنی و خصوصاً نفت و گاز در منطقه وجود دارد که می‏تواند باعث تقویت و گسترش همکاری متخصصان ما در این زمینه‏ها شود. از سویی دیگر به خاطر زمین‏های حاصلخیز و پرآب، امکان کشاورزی و اجاره زمین در این منطقه بسیار فراهم است. دولت‏های منطقه این آمادگی را دارند که زمین‏های کشورهای خودشان را به کشاورزان و تاجران ما اجازه دهند و ما از آن زمین‏ها، محصولات مورد نیاز خود را تهیه کنیم. این سرزمین به علت سرسبزی و کشاورز بودن اکثریت جمعیت آنها، این ظرفیت را برای همکاری‏های ما در عرصه دامداری و به ویژه تهیه گوشت قرمز دارد. اگرچه ایران هم اکنون به تهیه گوشت از برزیل یا برنج آرژانتینی و اروگوئه‏ای توجه داشته است ولی جای همکاری‎های بیشتری در این زمینه وجود دارد و از سویی باید دقت کند که محصولات کشاورزی را وارد نماید که در کشور امکان تهیه‎اش موجود نیست وگرنه واردات برنج با اینکه امکان داخلی‎اش موجود است، چه ضرورتی دارد.
کشورهای اروپایی و آمریکایی هم با برنامه‏ریزی و استراتژی مشخص، از ظرفیت کشاورزی منطقه استفاده می‏کنند و تعاملات گسترده‏ای با این کشورها ـ به ویژه در زمینه دامداری و تهیه گوشت قرمز ـ دارند.
اما آنچه که در این تعاملات می‏تواند بیشتر، گسترده‏تر و حتی سریع‏تر، مورد توجه مسئولان ما قرار گیرد، استفاده از توان علمی و تخصصی ما در عرصه استخراج نفت و گاز منطقه است. اغلب این کشورها در عرصه استخراج نفت و گاز، تجربه و سابقه لازم را ندارند و عمدتاً نگاه‏شان به کمک و حمایت کشورهای غربی است. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه می‏تواند با استفاده از توان و پتانسیل متخصصانش، این تجربه موفق را در اختیار آنها قرار دهد و در زمینه استخراج نفت و گاز به آنها کمک کند و دانش و فناوری خودش را منتقل کند و با تربیت و آموزش نیروهای بومی، حضور خود را در منطقه ماندگار نماید.

حمایت از مسلمانان منطقه
نکته پایانی، هدایت و سازماندهی مسلمانان در قالب گروه‏ها و اخراب فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی و سیاسی است تا مسلمانان منطقه حضور اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی بیشتری در منطقه داشته باشند و بتوانند از حقوق خود دفاع کنند.

* نوشته یاسر عسگری
** منبع: دوهفته نامه پگاه حوزه، شماره 302 ، شنبه 24 اردیبهشت 1390. به خاطر حجم زیاد این نوشتار، گزیده آن با عنوان «غیبت آمریکای لاتین» در این نشریه منتشر شده است.

پنجشنبه 29 اردیبهشت 1390
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط