بخش دوم و پایانی تحلیل انتقادی عملکرد سازمان صدا و سیما
9. پخش اخبار مورد نظر غرب عدم زحمت و استفاده از دسترنج دیگران
متاسفانه پخش اخبار مورد نظر رسانههای غرب و عدم زحمت و استفاده از دسترنج دیگران و ضعف واحد مرکزی خبر این سازمان در بازتاب اخبار همه جانبه و جامع، یکی از انتقادات جدی به این سازمان است. بدین معنا که واحد مرکزی خبر ـ علیرغم داشتن نمایندگیهای متعدد در کشورهای مهم جهان ـ زحمت زیادی برای تولید خبر به خرج نمیدهد و بسیاری از اخبار و حوادث را منعکس نمیکند. اخباری که برای کشور ما یا جهان اسلام و حتی جبهه جهانی مقاومت در مقابل نظام سلطه، بسیار پر اهمیت است. متأسفانه علیرغم بسترهای فراهم شده در سراسر کشور و داشتن نمایندگیهای رسمی، این بخش از سازمان، از کادر خبرگیری فعالی برخوردار نیست. غالب خبرنگاران ما در خارج از کشور، به صورت کارمند در ساختمانهای اداری مستقر میشوند و این گونه نیست که فعال باشند و در صحنه حوادث حاضر باشند مگر تعداد کمی که وجوان کاری دارند یا این که خودشان اهل ابتکار و خلاقیت هستند. به تعبیر یکی از منتقدین، ما در بخش تهیه اخبار خارجی، انتظار نداریم که تلویزیون ایران مانند CNN یا BBC پخش ماهوارهای مستقیم داشته باشند، ولی این انتظار را میتوان داشت که 100 خبرنگار ـ فیلمبردار تلویزیون در 100 شهر و منطقه مهم جهان، به نحو فعال تولید خبر و گزارش کنند.
لذا متأسفانه شبکههای ماهوارهای متعدد، تلویزیون ما را بسیار تنبل کرده است و ما از این نکته غافل شدیم که این شبکههای ماهوارهای، غالبا اخباری را پوشش میدهند که در راستای سیاستهای خاص کشورهای خودشان یا تقویت نظام سلطه و تضعیف روحیه کشورهای جبهه جهانی مقاومت باشد. لذا اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد به عنوان یک کشور مستقل، سیاستهای مستقل خودش را در راستای اهداف و آرمانها و منافع ملیاش داشته باشد، ناچار است به صورت میدانی و دقیق، کشورها و مناطق جهان را خوب رصد کند، نه این که به اخبار رسانههای غربی بسنده کند. چرا که اگر قرار باشد این گونه عمل کند اصلاً نباید در آفریقا و آمریکای لاتین و... سرمایهگذاری کند. چون اغلب اخباری که از این مناطق منتشر میشود درباره فقر، محرومیت، گرسنگی، کودتا، بیماری، سیل، جنگ، غارت و کشتار مردم این منطقه است و بدین گونه میخواهند این مناطق هم چنان حیات خلوت خودشان باشند. متأسفانه همین ضعف رسانه ملی در نمایش واقعیتها و فرصتهای مناطقی چون آفریقا، آمریکای لاتین، آسیای مرکزی و... باعث شده است که غالب مسئولان یا تجار یا اساتید ما شناخت صحیح و جامعی از این مناطق نداشته باشند و این مناطق همچنان مورد بیتوجهی و بی اعتنایی ما باشد.
مثال دیگر اینکه، طبق رصد برنامههای ماهوارهای نباید انقلابات کشورهای اسلامی ـ عربی منطقه روی میداد. چون این رسانهها از اوضاع داخلی و وضعیت اجتماعی این کشورها اخباری را منتشر نمیکردند، ولی دیدیم علیرغم خواست حاکمان وابسته و کشورهای غربی، انقلابها و خیزشهای مردمی بزرگی در این کشورها افتاد. تحولاتی عظیم که حتی سیاسیون ما هم اندک احتمالی درباره این تحولات بزرگ در جهان اسلام نمیدادند ولی دیدیم که چه اتفاقات بزرگی روی داد و هم اکنون هم ما شناخت درستی از این تحولات نداریم و تحلیلهای بسیاری از نخبگان ما بر اساس گزارشهای رسانههای غربی است. متأسفانه علیرغم کوتاهیها وکاهلیهای ما در حضور مستمر و در صحنه این انقلابات، امکان تهیه مستندهای خوبی در این زمینه را از دست دادیم و نتوانستیم از این انقلابات در راستای ترویج گفتمان استقلالطلبی، آزادیخواهی، بیداری جهان اسلام و سیاست ضدآمریکایی خود به کار ببریم. چنان چه این موج انقلابات میتوانست هم حقایق این انقلابات مردمی را نشان دهد و هم این خشم و انزجار مردم این کشورها از سیاستهای آمریکا و غرب در حمایت از دیکتاتورها را به نمایش بگذارد و هم اینکه خشم مردم را به سمت نظام سلطه سوق دهد که ما متأسفانه چنین کاری را نکردیم و چنین اتفاقاتی را از دست دادهایم و البته هنوز دیر نشده است و با اعزام دههد و صدها گروه مستندساز به این کشورها، حقایق انقلابات و خیزشهای مردمی آنها را ثبت و ضبط کنیم تا غربیها نتوانند بعداً این انقلابها را به نفع خود تفسیر کنند یا مصادره به مطلوب نمایند.
10. اصالت یافتن برنامههای مستقیم و فیالبداههگویی و فقدان تأمل و تفکر در برنامهها
اگر چه پخش برنامههای مستقیم در برخی زمینهها و زمانها، از جمله نقاط قوت این رسانه محسوب میشود، ولی متأسفانه این برنامهها آن قدر گسترش و اصالت یافتند که ممکن است در یک زمان واحد، سه شبکه تلویزیونی از این شیوه استفاده میکنند. متأسفانه افزایش چنین برنامهها که فقط متکی به خوشزبانی یا فن جذب مخاطب مجری یا کارشناس برنامه هست، تمرکز، تأمل و دقت نظر را به مرور از این برنامهها میگیرد. همین امر باعث میشود که مخاطب هم به مرور زمان، به این نوع برنامهها ـ فیالبداههگویی ـ بسنده کند و از تعمیق آن مباحث غافل شود. افزایش چنین برنامهها در بلند مدت، مخاطبانی سطحی را بار خواهد آورد و دست اندرکاران باید برای رفع این نقیصه، تدابیری بیندیشند و به مباحث عمیق هم توجه نمایند.
11. برنامههای سیاسی سیما در قبض و بسط سیاست
برنامههای سیاسی صدا و سیما نشان داده است که به تناسب ایام، قبض و بسط عجیبی مییابند. گاهی آن چنان باز و فعال و گاه چنان بسته و محدود و منفعل عمل میکنند که هر تماشاگر اهل فکر را به تعجب وا میدارد. برای نمونه، دهههای اول فتنههای پس از انتخابات 1388، حتی فحشهای مردم علیه کاندیداهای مغلوب را پخش کرد و به التهاب در جامعه افزود ولی پس از مدتی، به عکس آن حالت تبدیل شد و به جای ذکر متهمان اصلی به عباراتی چون م.ک یا م.م یا م.خ بسنده کرد. در ان ایام، شخصیتهایی به رسانه دعوت شدند که تا پیش از این فرصت حضور نمییافتند ولی پس از آرامش نسبی فضا، قضیه منتفی شد. از سویی در همان، شخصیتهایی به برنامهها دعوت میشدند که خود به فضای ناآرام جامعه دامن میزدند و از برخی شخصیتهای معقول و منطقی که میتوانستند فضای جامعه را آرام کنند، فرصت حضور نیافتند و سخن در این باره، بسیار است. رصد برنامههای صدا و سیما نشان میدهد که غالب مدیران و مسئولان این سازمان، بسیار تحت تأثیر فضای عمومی رسانههای غربی یا جامعه هستند و لذا افراط و تفریط در برنامههای سیاسی و... بسیار دیده میشود.
12. تناسب نداشتن برنامهها و تضاد محتوایی در یک روز
تناسب نداشتن برنامهها و تضادها محتوایی در برنامهها از جمله انتقادات وارد بر رسانههای ملی است. ضریب یافتن بی جهت ورزش به ویژه فوتبال یکی از انتقادات جدی به صدا و سیماست. در مورد عدم تناسب برنامهها باید گفت در یک روز بارها شده است که تلویزیون برنامهای خوب، عدالتخواهانه، معنویتگرا و در یک کلام، تأثیرگذار ساخته است ولی بلافاصله پس از یا در وسط همان برنامه، تبلیغات یا برنامههایی پخش میکند که باعث خنثی شدن تأثیرات آن برنامه قبلی را از دست میشود. گاهی پیش میآید که فیلمها و سریالها و غالب برنامههای یک مقطع زمانی مانند ماه رمضان یا مناسبت دیگری، همه خنده و کمدی و لودگی و در سالی دیگر همگی پر از صحنههای خشونت، غم و ترس و.. است. لذا هیچ وقت آن تعادل لازم را در این برنامهها نداشتیم که در کنار ترس و خشونت، لطافت و زیبایی و در کنار خنده، گریه را به نمایش بگذاریم.
13. برنامههای ضعیف از عوامل سوق یافتن مردم به رسانههای غربی
متأسفانه برنامههای ضعیف، غیرواقعی، کم ارزش و بیمحتوا و عدم توجه به نیازهای واقعی مخاطبان و همچنین تغییر ذائقه فرهنگی مردم در دورانهای سازندگی و اصلاحات و... باعث شده است که مردم کشورمان به سوی رسانههای خارجی و شبکههای ماهوارهای سوق داده شوند. لذا اگر صدا و سیما به عنوان رسانه ملی نتواند شکاف میان تقاضاهای رسانهای و واقعیتهای رسانهای و آرمانهای اسلامی ایجاد کند، بیش از پیش به این شکافها دامن میزند و مخاطبان را از خود میراند که در بلند مدت باعث تهدیدات امنیتی هم خواهد شد. چه بسا شبکههای ماهوارهای با القاء مطالبی کذب و در راستای سیاستهای استعماری خود، بتوانند مردم را علیه حاکمیت کنونی تحریک نمایند. اتفاقی که در ایام پس از انتخابات ریاست جمهوری 1388 به صورت نیمه و ناقص افتاد و باعث تهدید جدی امنیت ملی کشور شد. تجربه نشان داده است که گاهی اوقات، صدا و سیما توانسته است با ساخت و پخش برنامههای جذاب و مورد نیاز و همچنین پخش اخبار واقعی، توجه مخاطبان را به این رسانهها بکاهد.
14. بیتوجهی به کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه
متأسفانه تا سالهای گذشته، فعالیتهای چشمگیری در حوزه معرفی و تبلیغ کتاب خوب و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی صورت نگرفت ولی خوشبختانه در دو سه سال اخیر، حرکت قابل تقدیری در این زمینه صورت گرفت که امیدواریم حرکت آن مستمر و همه جانبهتر شود و به شبکههای خاص مانند شبکه چهار (شبکه فرهنگ) یا زمانهای کم مخاطب یا پرت تلویزیونی محدود نشود. تلویزیون پیش از این، در سالهای گذشته، اهتمامی به معرفی و تبلیغ کتاب نداشت و بسیاری از کتابهای ارزشمند به مخاطبان خودشان معرفی نشدند. از سویی دیگر، اجرای ضعیف یا عدم جذابیت آن برنامهها باعث میشد که برخی برنامههای معرفی و تبلیغ کتاب در تلویزیون، ضد تبلیغ شود، چون ظاهراً تهیه آن برنامهها، از سر رفع تکلیف و ناچاری صورت میگرفت.
متأسفانه در دهههای گذشته، مهمترین نویسندگان و هنرمندان آثار ارزشمند و محتوایی در رادیو و تلویزیون جایی نداشتند؛ آثاری که میتوانست جلوی حرکت پرشتاب فرهنگ مصرفی و اشرافیگری یا روحیه زهد گریزی و... در جامعه را بگیرد و فرهنگ قناعت، ساده زیستی، شهادتطلبی و تلاش را در جامعه دامن بزند، در حاشیه ماندند و نتوانتسند آن اثرگذاری لازم را داشته باشند ولی همین آثار ـ مانند آثار ارزشمند دفتر هنر و ادبیات مقاومت حوزه هنری ـ پس از یک دهه، توانستند موجی جدید از فرهنگ انقلاب و عدالتخواهی در کشور ایجاد کنند.
از سویی دیگر، همچنان این مشکل به گونهای دیگر ادامه دارد که هم اکنون تلویزیون میزبان عده خاصی از منتقدان ادبی و هنری یا نظریهپردازان شده است و بقیه منتقدان و اساتید این فرصت رسانهای را نیافتند. گرچه باید گفت هنوز هم صدا و سیما، آن حمایت لازم و مورد انتظار را از جبهه فرهنگ و فکر انقلاب اسلامی نتوانسته باشد و فرصت برای اصحاب این جبهه، موقتی و گذراست.
15. تأکید بر الگوهای سنتی ارتباط و عدم نوآوری
الگوی سنتی ارتباط در فرهنگ دینی کشور، خطابه و منبر بوده است که این نگرش حاکم بر صدا و سیما، در حیطه فرهنگ دینی هم چنان پابرجاست و متناسب با نیاز مخاطبان، تغییر چندانی نکرده است. اگر چه در سالهای اخیر تلاشهای خوبی برای استفاده از قالبهای جدید و تغییر در قالبهای سنتی روی داده است، ولی هم چنان قالبهای سنتی حضور پر رنگی در رسانه ملی دارند. به ویژه در ایام سوگواری مذهبی و ماههای خاص مانند دهه محرم یا ماه رمضان که تشدید میشود.
16. فقدان تشکیل جبهه رسانهای علیه نظام سلطه و عدم همکاری کاری با رسانههای خارجی همسو
یکی از فرصتهای تلویزیون و تأثیرگذاری بر مخاطبان منطقهای و اسلامی، تولید فیلمها و سریالهای مشترک است. اگرچه برای تشکیل جبهه رسانهای علیه نظام سلطه تدابیری اندیشیده شده است و اتحادیه رسانههای کشورهای اسلامی تشکیل شده است ولی این اتحادیه، اقدام عملی قابل ذکری نداشته است؛ گویا به برگزاری همایشهای سالانه بسنده کرده است. برخی برنامههای تلویزیونی که در داخل ایران تهیه میشوند به دلیل جذابیتهای محتوایی یا تاریخی و توجه به خانواده و تحولات اجتماعی، از مزیتهای نسبی در بازارهای تلویزیونی کشورهای منطقه برخوردارند. و امری که تاکنون کمتر به آن توجه شده است. فیلمهای مشترک در راستای اهداف و سیاستهای این سازمان و کشورمان است. متأسفانه غالب تفاهم نامههای همکاری در این زمینه، بر روی صفحه کاغذ باقی مانده است و اجرایی نشده است. همین نگاه های غیرعملیاتی باعث شده است که علیرغم استقابل کشورهای میزبان، کشورمان بدقول شوند و مخاطبان بسیاری را از این کشورها از دست بدهد. برای مثال مدتهاست که قرار است تیمی مشترک، سریال زندگی عثمان بن فودیو، مبارز معروف غرب آفریقا، را به تصویر بکشد که متأسفانه پس از گذشت چندین سال، تاکنون عملیاتی نشده است و اگر چنین فیلم و سریالی ساخته شود، قطعاً در تقویت روحیه ضد غربی و ضد استعماری کشورهای غرب آفریقا و حتی کل آفریقا بسیار موثر واقع خواهد شد و فرصتهایی را برای عرصه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما ایجاد خواهد کرد که در تصور ما نخواهد گنجید. از سویی دیگر، یکی از راههای ورود به بازارهای تلویزیونی دیگر کشورها، تولید مشترک است و در حالی که این سیاست تولید مشترک جزو سیاستهای مصوب صدا و سیماست، سالیان درازی است که به علت غفلت مسئولان، بیتوجهی و حتی مخالفت عدهای معدود و یا غربزدگی! عملیاتی نشده است.
17. بیتوجهی به مسائل بنیادی و شناخت غیر جامع پدیدهها
بی توجهی به مسائل و مشکلات بنیادی و شناخت غیر جامع پدیدهها، غالب برنامههای تلویزیونی دیده میشود. این امر حتی در برنامههای ورزشی هم دیده نمیشود. متأسفانه در کشورمان، نگاه جامعهشناختی، سیاسی، مردمشناختی و روانشناسی به ورزش در مجموعه برنامههای ورزشی تلویزیون دیده نمیشود و برنامههای نادری به این مسأله پرداختهاند. توجه به ابعاد مختلف ورزش باعث میشود که نگاه مخاطبان هم جامعتر و عمیق شود و دریابند که کشورهای غربی از همه ابزارها، برای تقویت و گسترش سیاستهای خودشان استفاده می کنند و این خوش خیالی و سادهاندیشی است که فکر کنیم کشورهای غربی، در مباحث سیاسی و فرهنگی و اجتماعی خویش، ایدئولوژیک و استراتژیک عمل نمیکنند. ضریب مناسب دادن به ورزش و سرگرمی در رسانه ملی و توجه بیشتر به نخبگان علمی، اقتصادی، فرهنگی و... کشور جهت جلوگیری از معرفی الگوهای کاذب و غیرواقعی جامعه یکی از راهکارهای صدا و سیما میتواند باشد.
18. مسابقات تبلیغات محور و بیمحتوا
مسابقات تلویزیونی دارای برنامههای پر بیننده در میان توده مردم است و این امر باعث میشود که شرکتها و بنیادهای تبلیغاتی به این مسأله توجه زیادی نشان بدهند و ضمن تبلیغ برخی از محصولات و کالاهای خود در برنامه، به صورت جایزه به برندگان اهدا نمایند یا این که هزینه جوایز مسابقات را بر عهده بگیرند. صرف مسابقه بودن باعث شده است که سئوالات ضعیف، بیمحتوا و غیرضروری در آن مطرح شود و شعور مخاطبان را نادیده بگیرد.
انتقاداتی از جنس دیگر
1. عدم نظارت بر برنامههای صدا و سیما
عدم نظارت و عدم شفافیت، جزو مسائل طبیعی هر اداره و سازمانی در کشور شده است و همین سبب شده است که امکان رانتخواریها، فسادهای اقتصادی و... را در ادارات افزایش دهد. گذشته از عدم نظارت بر امور مالی، عدم نظارت محتوایی جدی و غیر فرمایشی هم بر برنامههای این سازمان حکم فرماست. نهادهای متولی نظارت بر صدا و سیما به ویژه شورای نظارت بر سازمان صدا و سیما ـ که بر اساس اصل ۱۷۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی تشکیل شدهاست ـ بسیار ضعیف و تشریفاتی عمل میکنند و همین نظارت ضعیف باعث شده است که سازمان صدا و سیما به همین وضعیت فعلی عمل کند و مدیران این سازمان، در قبال برنامههای ضعیف و فرصتسوزیهای فراوان در حاشیه امن قرار بگیرند.
2. بی توجهی به شایستهسالاری در انتصابات درون سازمانی
نکته انتقادی به عملکرد این سازمان، بی توجهی به شایستهسالاری در انتصابات درون سازمانی است. دیگر این که در انتخاب مدیران ممکن است آن تخصصهای رسانهای، فرهنگی و هنری به کار گرفته نشود. این افراد ـ به علت فقدان تخصص یا... ـ اگر بخواهند از ظرفیتها و فرصتهای فرهنگی کشور ـ از جمله انواع آداب و رسوم و سنن، میراث فرهنگی، ادبیات، مراسم و مناسک، شعائر، فرهنگ عامه، تولیدات سمعی و بصری و... جهت غنی کردن هویت ملی و نشان دادن تکثر فرهنگی ذیل یک اصول اساسی و هویت اسلامی ـ ایرانی بهره بگیرند، با نگاه تهدیدات فرهنگی نگاه میکند و همه این گونه فرصتها را تهدید برمیشمارند و لذا فرصتسوزی میکنند.
3. عزل و نصبهای مکرر
سرعت و تعداد نصب و انتصابات ـ به ویژه در خصوص مدیران شبکههای رادیو و تلویزیونی و دیگر مدیران میانی ـ در این سازمان بسیار بالاست و همین امر نشان میدهدکه به خاطر همین نمیتوان برنامه بلندمدت و تأثیرگذاری برای سازمان در نظر گرفت. برای نمونه آقای پورحسین در مدت دو سال، به ترتیب از شبکه دو به شبکه چهارم و سپس به شبکه آموزش و اخیراً به شبکه مستند منتقل شد. تغییر مسئولیتها از این نوع تغییرات در صدا و سیما چه در بخش رادیویی و چه تلویزیونی بسیار فراوان است و همین امر نشان میدهد که رئیس صدا و سیما حداقل ویژگیهای مدیریتی را در این زمینه رعایت نمیکند و علیرغم شعارها و ادعاهای فراوان، وی فاقد نگاه استراتژیک و مدیریتی است و از سویی دیگر این تزلزل مدیریتی و عزل و نصبهای فراوان، مدیران این سازمان را در شرایط کاری غیرمطمئنی قرار میدهد. لذا برخی از منتقدان به شدت قائلند که برای چنین مسئولیت سنگینی، باید به فکر یک شخصیت فرهنگی و مدیر شایسته دیگری بود.
4. عدم پویایی مراکز وابسته به سازمان صدا و سیما
الآن صدا و سیما دارای مراکز متعدد مطالعاتی و تحقیقاتی مانند مرکز پژوهشهای اسلامی، دانشکده صدا و سیما، اداره آموزش و پژوهش سیما، مرکز تحقیقات صدا و سیما، باشگاه خبرنگاران جوان، معاونت برون مرزی و... که غالب آنها فعالیت قابل اعتنا و چشمگیری ندارند. غیر از مرکز پژوهشهای اسلامی که طی دهه اخیر، کتابهای فراوانی را تولید کرده و فقط منتشر شدهاند و مشخص نیست تا چه حد کاربردی بوده است و واقعاً چقدر برنامهسازان از آنها استفاده کردهاند. غالب تحقیقات و سیاستها آنها در لابه لای قفسههای کتابخانهها ماندهاند و اجرایی نشده است. انتشارات سروش وابسته به این سازمان هم غیر از تعداد خاصی کتاب، در عرصه تولید کتاب و حتی توزیع آنها حرفی برای گفتن ندارد. کافی است یک سری به فروشگاه مرکزی آن در خیابان انقلاب تهران یا نمایندگیهای آن در شهرهای بزرگ کشور بزنیم تا ببینیم که فروشگاههای وابسته به این سازمان، چه کتابها و محصولاتی را عرضه میکنند. متأسفانه این مشکل در فروشگاههای وابسته به سازمان تبایغات اسلامی هم وجود دارد.
روزنامه «جام جم» به عنوان پر تیراژترین روزنامه کشور، در فضای کشور، روزنامهای خنثی و تبلیغاتمحور محسوب میشود؛ گویا منعکس کننده اخبار فیلمها و سریالهای تلویزیونی یا روزنامه آگهیهای تبلیغاتی است. متأسفانه اتکای خاص به بحث تبلیغات و درآمد بالای آگهیهای بازرگانی باعث شده است که صدا و سیما و دیگر نهادهای وابسته، هیچگونه تلاش دیگری برای خودکفایی مالی برندارند. نگارنده معتقد است که اگر صدا و سیما، انتشارات یا معاونتهای دیگر خودش را سر و سامان بخشد و فعال کند، قطعاً میتواند منبع درآمدزایی برای این سازمان به وجود بیاورد و هم این که به فرهنگ مکتوب، خدمتی ارزنده کند و هم این که میتواند از نویسندگان و هنرمندان یا جامعه نخبگانی حمایت کند.
طبق مثل معروفی که «شکم سیری باعث تنبلی میشود» یا سخن «نفت باعث مفتخواری ما شده است» آگهیهای تبلیغاتی و تهیه بودجه از این طریق، باعث شده است که خیلی از پتانسیلها و ظرفیتهای این سازمان، بلااستفاده باقی بماند و مسئولان برای خرج پول بیتالمال در ساختن فیلمها و سریالهای بیمحتوا یا لهو، احساس شرمندگی و سرافکندگی نداشته باشند. الآن با توجه به گسترش شبکههای ویدئویی کشور، «سیما فیلم» (وابسته به این سازمان) توانسته است با عرضه فیلمها و سریالهای تلویزیونی در این شبکه توزیع، محصولات خود را به دست مخاطبان عرضه نماید و از سویی منبع درآمدی نیز کسب نماید. قطعاً چنین رویکردهایی مشابه در زمینه کتاب و مطبوعات قابل تحقق است، البته به شرط اینکه نگاهها و سیاستهای سازمان در این زمینهها تغییر کند یا اگر سیاستهایی در این زمینه است، از آن حالت مکتوب و بخشنامه، اجرایی و عملیاتی شود. به امید آن روز.
* گزیده این مقاله در دوهفته نامه «پگاه حوزه»، شماره 303 (تاریخ 7 خرداد 1390) منتشر شده است.
نویسنده: یاسر عسگری