loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

آشتیانی: لزوم بررسی هویت اسلام قبل و بعد از ورود به ایران

آشتیانی می‌گوید: بدون درنظر گرفتن آنچه قبل از اسلام در ایران رخ داده شناخت ایران اسلامی قطعاً به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. ما اگر عقب‌گاه تاریخی که قبل از اسلام رخ داده را در نظر نگیریم فهم اسلامی شدن ایران مشکل می‌شود.

شناخت ایران کهن و روایت‌ از شکوه و اقتدار این سرزمین همه یادگاری از گذشته تاریخ مردم ایران است. این روایت‌ها بر مبنای معانی ژرف و عمیقی استوارند که از اندیشه‌ها، باورها و تمایلات مردم باستان سرچشمه می‌گیرند. دستیابی و فهم اقتدار ایران باستان و همسویی آن با ایران اسلامی برای تحقق بخشیدن به برخی از آرمان‌های امروزی انجام می‌شود. اقتدار ایران کهن در دوره‌های پیش و ادامه آن تا امروز نشان‌دهنده سیر صعودی تمدن ایران به سوی آینده است.

پروفسور منوچهر آشتیانی استاد جامعه‌شناسی و نویسنده اولین اساسنامه کنوانسیون دانشجویان جهانی ایران از اندیشمندانی‌است که سال‌ها در خارج از کشور به تحصیل و تدریس مشغول بوده و چند سالی است که بعد از بازنشستگی به ایران بازگشته است. از وی تاکنون آثار متعددی با عنوان «کارل مارکس و جامعه‌شناسی شناخت»، «درآمدی به بحران جامعه‌شناسی جهانی معاصر» و «گفتارهایی پیرامون شناخت مناسبات اجتماعی» منتشر شده است. با وی درباره اهمیت توجه به ایران باستان گفت‌و‌گو کردیم.

بدون عقب گاه تاریخی قبل از اسلام فهم اسلامی شدن ایران مشکل است

از وی درباره اینکه آیا امروزه شناخت تاریخ ایران بعد از اسلام کافی است یا اینکه ما باید تاریخ قبل از اسلام را هم مورد توجه قرار دهیم می‌پرسیم و می‌گوید: بدون درنظر گرفتن آنچه قبل از اسلام در ایران رخ داده شناخت ایران اسلامی قطعاً به نتیجه مطلوب نخواهد رسید. ما اگر عقب‌گاه تاریخی که قبل از اسلام رخ داده را در نظر نگیریم فهم اسلامی شدن ایران مشکل می‌شود. ورود ایران به دوران جدید یعنی آمدن اسلام که تنها تغییر نیست بلکه آمدن اعراب را نیز در پی دارد و حضور اسلام در ایران توسط یک قوم دیگر با فرهنگ، زبان، آداب و رسوم و آئین دینی دیگری انجام می‌شود اما اینکه چرا ایرانیان دین و آئین آن را می‌پذیرند از جمله موضوعات بنیادین برای بررسی است. بنابراین شناخت ایران قبل از اسلام، اینکه ایرانیان به واقع چه رابطه‌ای با دین و دینگرایی داشتند که اسلام را پذیرفتند موضوعی است که همیشه مورد توجه باید قرار گیرد.

مدت‌ها برخورد بین ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام وجود داشت که این برخورد در عرفان و فلسفه ایرانی متبلور شده بنابراین هر چه در این خصوص کنکاش می‌کنیم می‌بینیم ارتباطی وجود دارد که ما را نا‌خودآگاه مجبور به شناخت تاریخ ایران از ابتدای هخامنشی می‌کند.

از دکتر آشتیانی همچنین درباره تفاوت باستانگرایی و توجه به تاریخ ایران باستان نیز می‌‌پرسم که می‌گوید: باستانگرایی ابتدا توسط ماسونری انگلستان برنامه‌ریزی شده به این منظور که در ایران یک حکومت پوشالی با یک سابقه تاریخی جعلی ایجاد کند، بنابراین تصمیم گرفتند این سابقه تاریخی را به ایران قبل از اسلام بکشانند و دوره اقتدار ایران هخامنشی تا ساسانی را جعل کنند که این اتفاق در دوره پهلوی و رضاخان در ایران افتاد. بنابراین باستانگرایی در این معنا کاملاً مردود است و از طرف هر اندیشمندی رد می‌شود. اما این خطر باستان‌گرا بودن نباید ما را از تاریخ پراقتدار ایران باستان منقطع کند.

ما ایرانیان از چه زمانی ایرانی شدیم و ماهیتمان چیست

امپریالیسم جهانی برای رسیدن به مقاصد خود، جعل تاریخ می‌کند و از گوشه و کنار ایران از اسلام عناصری را پیدا، آن را بازسازی و در فرهنگ کنونی ایران جاسازی می‌کند، این اقدامات یک دافعه‌ای را برای فهم ایرانیان، از ایران قبل از اسلام به وجود می‌آورد که اصلاً خوب نیست. ما اگر به حافظه تاریخی واقعی خودمان رجوع کنیم و منابعی مثل کتاب هزار و صد صفحه‌ای دکتر معین را بررسی کنیم آثار فرهنگی قدیمی ایران باستان با ادبیات ساده امروز ما شرح داده شده است.

فهم اینکه ما ایرانیان از چه زمانی ایرانی شدیم و ماهیتمان چیست، از اهمیت زیادی برخوردار است. چرا ما در سه چهار هزار سال همیشه خودمان را ایرانی دانسته‌ایم؟ و الآن هم با وجود پذیرش اسلام باز خود را ایرانی مسلمان می‌دانیم. برای پی بردن به این سؤالات راهی نیست جز اینکه برگردیم به دورانی که اقوام گوناگون به نام «ایندوژمنیک» (یک شاخه از توران) که به ایران آمدند و به وسیله مادها مستقر شدند و حدود چهار - پنج هزار سال پیش اولین قوم ایرانی را پی‌ریزی کردند، اما در این دوره هنوز مناسبات فرهنگی و قومی مثل هخامنشیان شکل نگرفته است. این اقوام بعد از اینکه ساکن شدند مناسبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی تشکیل دانند همینطور قوی شدند و در نهایت دولت هخامنشیان را تشکیل دادند.

لزوم بررسی هویت اسلام قبل و بعد از ورود به ایران

همچنین از او درباره اینکه هویت ایران باستان در تقابل با هویت ایران اسلامی است یا همسو با آن حرکت می‌کند؟ سؤال می‌کنم که دکتر آشتیانی به منشور کوروش اشاره می‌کند و می‌گوید: کوروش در منشور حقوق بشر از تساوی حقوق بشر صحبت می‌کند بنابراین شناخت این فرهنگ، این اقتدار و گذشته، خارج از تفکرات اشتباه باستانگرایی، از اهمیت زیادی برخوردار است و همسو با سایر دوره‌های فرهنگی در ایران و حتی بعد از اسلام حرکت می‌کند.

تمام ملت‌های دنیا بجز امریکا دارای هویت باستانی هستند و همه این کشورها بدون حب و بغض گذشته خود را بررسی می‌کنند و ما هم مانند تمام ملت‌های دنیا باید گذشته خود را در نظر بگیریم و بررسی کنیم که اسلام بعد از ورود به ایران چه هویتی داشته و بعد از ورود به ایران چه تغییراتی کرده، همچنین این تغییرات در کجا مثبت و در کجا منفی بوده‌اند.

متفکران تراز اولی مثل «هانری کربن» از قرن سوم هجری 8 میلادی تا ششم هجری 11 میلادی را قرن رنسانس ایران اسلامی در جهان عنوان کرده و گفته‌اند تحولات علمی که در این دوره در ایران به وجود آمده شگفت‌انگیز است چون اکثر دانشمندان‌تراز اول مثل ابوریحان، ابن‌سینا، زکریای رازی، خیام و غیاث‌الدین کاشانی و... در این چهار قرن زندگی می‌کردند. افرادی که هم ایرانی بودند و هم اسلامی، به همین دلیل خانم «گالسون» این دوره را رنسانس ایرانی اسلامی عنوان می‌کند. بنابراین این دوره اینقدر اهمیت داشت که دانشمندان ما بعد از اینکه با قتل‌عام و با سرکوب مواجه شدند با رفتن به بیزانس این نهضت به بیزانس در قرن 13 رفتن کرد و رنسانس اروپا در قرن 14 به وجود آمد. بنابراین به جرأت می‌توان گفت که رنسانس اروپا حاصل تغذیه این میراث ایرانی اسلامی در چهار قرن بوده است.

یکشنبه 9 مرداد 1390
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
اخبار مرتبط
محصولات مرتبط