اشاره: این سخنان گزیده و ویراسته مباحثی است که یکی از فعالان فرهنگی، در آغازین روزهای سال 1390، در جمع کارشناسان موسسه مطالعات تکنولوژی رسام و برخی فعالان بسیج دانشجویی بابل ایراد شده است و ناظر به فعالیتهای جمعی، رویکردها و گستره فعالیت در زمینههای اقتصادی، فرهنگی، علمی و آموزشی و همچنین انتقال تجربیات فرهنگی و تشکیلاتی است.
***
بسم الله الرّحمن الرّحیم.
ضمن تشکر از شما بابت فرصتی که دادید. صحبتهایم را در چند محور بیان میکنم و امیدوارم که مورد توجه و عنایت قرار بگیرد.
لازم است قبل از هر چیزی، به مسائلی اشاره کنم که به رویکردها و برنامههای کلان ما مرتبط است و محصور به این فعالیت و آن فعالیت نیست؛ مسائلی است که شما هر جای دیگری هم باشید، نیاز دارید به آنها توجه یا عمل بکنید. این موسسه و آن موسسه، این شغل و آن شغل نمیشناسد. توجه و عنایت به این نکات میتواند رویکردها، برنامهها یا شیوههای کاری شما را تغییر بدهد. لذا این موارد را بدون ترتیب و رعایت اولویت آنها ذکر میکنیم.
■ اصولی برای فعالیت
اصل اول، شناخت و آگاهی است. اصل دوم، محدود نشدن به قالبها و ابزارهاست. اصل سوم، تغییر نگاه هست. با تغییر نگاههای به خودمان، استعدادهای خودمان، شغل خودمان، محیط کار خودمان، زندگی خودمان، فرصتها و تهدیدات و...، همه چیز تغییر میکند؛ تغییر از وضعیت موجود و حرکت به سمت وضعیت مطلوب. البته دو تا از لوازم جدیاش، این است که: 1ـ وضعیت موجود و مطلوب یا آرمانی خودمان را خوب بشناسیم و 2ـ این که، خودمان را، استعدادها، فرصتها و توانمندیهای خودمان را نیز به درستی بشناسیم.
اگر ما خودمان، روحیات، استعدادها و فرصتهایمان را به درستی بشناسیم خیلی از مسائل حل میشود. متأسفانه یکی از مشکلات و گیرهای جدی ما این است که خودمان و روحیات و استعدادهایمان را خوب نمیشناسیم. لذا باید برای خودشناسی خودمان اقدام کنیم و دایره آن را محدود به مسائل معنوی و فردی نبینیم. ثانیاً برای تغییر وضعیتمان و تغییر نگاههایمان تلاش و سپس حرکت کنیم. در این زمینه، حتماً کتاب «حرکت» مرحوم استاد علی صفائی حائری (عین صاد) را مطالعه کنید.
خلاصه اینکه اگر ما بتوانیم آن نگاه لازم ـ نگاه اسلامی و انقلابی که ما به آن نگاه «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» میگوییم ـ را به دست بیاوریم، در هر جایی و در هر زمان یا هر پُستی که باشیم میتوانیم وظایف خودمان را خوب تشخیص بدهیم و آن را به نحو احسن انجام بدهیم. اگر ما دارای این نگاه شدیم حتی اگر در دور افتادهترین منطقه و با ضعیفترین امکانات هم باشیم میتوانیم وظایف خود را به درستی تشخیص بدهیم و در راستای آرمانهای اسلامی و انسانی خویش گام برداریم. مانند چریکی که دورههای مختلف رزمی را طی کرده باشد و در هر منطقه و هر شرایطی قرار بگیرد، میتواند گلیم خودش را از آب بیرون بکشد و در راستای عملیات و نقشه از قبل طراحی شده، عمل نماید.
بعد از این مسأله، نکات دیگری هست که در جای خود خیلی مهم است ولی ممکن است ما بدانها کم توجه باشیم یا بیتوجهی داشته باشیم. این که برای خدا کار کنیم و همچنین کارهایمان برای خدا باشد. شهید آوینی در تبیین تفاوت این دو، عبارت زیبایی دارد: «کارتان را برای خدا انجام ندهید، کار خدا را انجام دهید... تفاوتش فقط همین قدر که ممکن است حسین(ع) در کربلا باشد و من در حال کسب علم برای رضای خدا باشم.» کار را برای رضای خدا انجام بدهیم. نیت پاک و الهی داشته باشیم. بیتفاوت نباشیم و نسبت به دور و اطراف، محیط و محل و خانواده و منطقه و سپس کشور و مسائل جهانی احساس مسئولیت بکنیم. البته نه آن احساس مسئولیت افراطی که از همه امور و فعالیتهای اساسی و بنیادی غافل شویم.
درس و ادامه تحصیل خود را جدی بگیرید. چرا که کشور ما شدیداً نیازمند به حزباللهیهای باسواد و متخصص است. در کارهای خودتان برنامهریزی داشته باشید. برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت برای خودتان داشته باشید. برای خودتان وقت مناسب اختصاص بدهید. باید به گونهای باشید که با فعالیتهایتان احساس رشد بکنید. به کاری که علاقه دارید و از سویی مورد نیاز جامعه اسلامی،منطقه یا کشور است، بپردازید. احساس رضایت از کار و زندگی نقش مهمی در پیشرفتهای آدمی دارد و نسبت به آن بیتفاوت نباشید.
از سویی سعی کنید نگاه شبکهای و جبههای داشته باشید. نگاه جزیرهای و انزواگونه را در بین خودتان از بین ببرید. تلاش کنید در موضوعاتی که مورد دغدغهتان است به یک انسجام فکری و منطقی برسید. حتی تلاش کنید که دوستانی که در این مجموعه فعالیت میکنید در موضوعات و دغدغههای اصلی خود، مباحثه داشته باشید تا وجوه مشترک نظری بیشتری داشته باشید. با خودتان همفکری و هماهنگی داشته باشید. برای مثال اگر از شما درباره راههای پیشرفت یا موانع توسعه در استان پرسیدند جوابهایی که میدهید، راهکارهای پیشنهادی شما، نزدیک به هم باشد. این گونه نباشد که شما پنج چیز، دوست دیگرتان هم پنج مسأله دیگر را اشاره کنند که هیچ کدام از اینها با همدیگر اشتراک نداشته باشند. لذا برای دوستانی که در یک مجموعه فعالیت میکنند، باید برخی مسائل و رویکردها حل شده باشد. هم مباحث نظری و هم دیگر مسائل.
در هر مجموعهای که رفتید یا حضور پیدا کردید، سعی کنید کار متناسب با روحیه و توان خودتان را بیابید و به مدیر آنجا پیشنهاد بدهید، اما سعی کنید حتماً در یک مجموعه، چند کار را خوب یاد بگیرید:
1ـ روابط عمومی،
2ـ مستندسازی و نامهنگاری.
این دو کار برای تک تک شما لازم است. حتی پیشنهاد میدهم که در این مجموعه، برای یک مقطع کوتاه و برنامهریزی شده، مثلاً هفتگی یا ماهانه، هر کدام به صورت دورهای، مسئول این بخش شوید تا هم تجربیاتتان زیاد شود و هم این که این نوع کارها را خوب یاد بگیرید. پس از گذشت چند سال تجربه، خواهید دید که مدیرانی موفقتر هستند که هم مشاوران قوی و هم روابط عمومی قویتری داشته باشند. اوضاع مدیریتی کشور ما را که میبینید، گاهی اوقات آن کسی که کننده کار هست، زبانی برای بیان فعالیتهایش ندارد و هیچ نوعی اطلاعرسانی درباره کارهایی که انجام داده است، نمیدهد ولی از سویی دیگر، آن کسی که کاری انجام نداده، با شیطنت و فعالیتهای رسانهای آن کارها را به اسم خودش مطرح میکند. لذا سعی کنید کار روابط عمومی، مستندنگاری و نامهنگاری را خوب یاد بگیرید. هم به درد این موسسه و شرکت شما میخورد و هم به درد هر جای دیگری که میروید.
برخی از این مسئولیتها ـ مستندسازی و روابط عمومی ـ را حتماً یاد بگیرید. برای یادگیری مثلاً میتوانید به صورت دورهای این کارها را بین خودتان تقسیم کنید تا همه یاد بگیرند و از سویی، در پیشرفت و رشد همه جانبه مجموعه، احساس مسئولیت کنند. باید فعالیت مجموعه شما به گونهای باشد که همه در پیشرفت یا شکست آن احساس مسئولیت کنند و فقط دو سه نفر را مسئول پیشرفت یا شکست ندادند. مجموعهای موفق است که همه اعضای آن در فعالیتهایش، خودشان را سهیم بدانند و آن مجموعه را از خودشان بدانند. وقتی فرد یا افرادی مجموعهای را از آن خودش نداند و آن رضایت و آرامش کاری لازم را نداشته باشد، خواه ناخواه در فعالیتهای او و حتی مخاطبان مجموعه اثر میگذارد. نکته بعدی این در پی این نوع مسئولیت دادنها، برخی بهتر استعدادها و روحیات خودشان را درک خواهند کرد. الآن شما در فضای سیاسی میبینید که دوم خردادیها، رئیس دورهای جبهه اصلاحات دارند که به صورت ماهیانه عوض میشود و به این صورت در طول سال، 12 نفر را به عنوان چهره خودشان معرفی میکنند و به آنها بها میدهند. شاید اینها در عمل تأثیر چندانی بر فعالیت و عملکرد جبهه اصلاحات نداشته باشند، ولی همگی خودشان را در پیشرفت یا شکست جبهه اصلاحات مسئول میدانند و تمام تلاششان را برای به قدرت رسیدن این جریان میکنند و از سویی دیگر، چهرهسازی میکنند. گذشته از این، همواره کسانی هستند که در پشت پرده، حرکتهای کلی این جریان را مشخص میکنند و جریان روی اصول ثابت خودش حرکت خواهد کرد.
■ داشتن برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت
هر کس با توجه به نوع حضورش در موسسه، یک سوی برنامه بلندمدت و کوتاهمدت برای خودش داشته باشند، پیشنهاد میکنم که در راستای کاری موسسه، هر کسی، همه شما، یک سری پروژههای کوتاهمدت و بلندمدت داشته باشید که مثلاً شش ماه، یک سال یا دو سال ممکن است طول بکشد.
وظایف کوتاهمدت، وظایف روتینی و روزمره شما در مجموعه است که ناچارید انجام بدهید. اما به خاطر این که پس از گذشت مدتی، یک یا چند سال، احساس خُسران و نارضایتی نکنید دو سه موضوعی که هم دغدغه شماست و هم در راستای فعالیتهای مجموعهتان است را پیشنهاد بدهید و روی یکی یا دوتا از آنها کار کنید که ممکن است که نگاه دسترسی به نتیجه رسیدن آن به زودی را نداشته باشید.
فعالیتهای روزمره و عادی پس از گذشت چند ماه، آدمی را دچار یأس و تکرار میکند و انسان از این که وقتش را به این نوع کارها میدهد ناراضی میشود، لذا یکی از فواید این پروژه بلندمدت، جلوگیری از چنین نگاههای یأسآور است. فواید دیگری هم دارد. از جمله این که انسان پس از گذشت چندین سال، حداقل میداند که مثلاً در 5 زمینه، کار جدی انجام داده است یا روی 5 موضوع تحقیق کرده و متخصص آن موضوع شده است.
■ تمرکز روی موضوعات مورد علاقه
نکته بعدی این که اوضاع کشور ما به گونهای است که اگر کسی یک یا دو سال روی یک موضوع کار و تحقیق جدی بکند، به راحتی متخصص آن موضوع میشود. پس اگر در یک حوزهای متمرکز شوید، قطعاً پس از گذشت یکی دو سال تمرکز و مطالعه، متخصص آن موضوع میشوید. چون در کشور ما این قدر متخصص کم داریم. ما کارشناسان حوزه مختلف داریم ولی متخصص نداریم. برای مثال ما چند کارشناس درباره مسائل لبنان، مصر، سودان، چین، اندونزی، عراق و... داریم. ما غالباً آدمهایی داریم که هیچ کدامشان به صورت جدی و متمرکز، روی یک منطقه یا موضوعی خاص تمرکز نکردند و دائم در حوزههای مختلف مانند مسائل خاورمیانه، مسائل استراتژیک، آمریکا، آفریقا و آمریکای لاتین حرف میزنند، ولی واقعاً هیچ کدامشان متخصص واقعی آن حوزه نیستند، ولی اینها در زمینههای مختلف اظهارنظر میکنند، اما آیا واقعا متخصص آن حوزهها هستند یا نه؟ حداکثر اینکه برخی از اینها، درباره بعضی از این موضوعات، کار و تمرکز کردهاند.
■ نهالچینی ممنوع
مسأله بعدی که طی این امر پیش میآید این است که پس از اندک رشد و موفقیتی، بلافاصله مسئولان دولتی، به شما پیشنهادهایی برای همکاری یا جذب میدهند. تجربه میگوید که در این زمینه زود نپذیرید. جوانب مختلف کار پیشنهادی را در نظر بگیرید. ببینید که آیا توان تأثیرگذاری و تحول جدی در آن حوزه را دارید؟ یا این که در بوروکراسی اداری توانتان تقلیل میروید و نمیتوانید کاری بکنید. آیتالله جوادی آملی(حفظه الله) در این زمینه تعبیر زیبایی دارند که «نهالچینی نکنید!» یعنی نهالی که قرار است پس از طی چند سال و فرا گرفتن تجربیات، یک درخت پُرثمری شود، ما متأسفانه زود آن را به کار میگیریم و مانع درخت شدن او و ثمردهی آن میشویم. برای این کار حتماً با باتجربههای آن حوزه، مشورت بگیرید.
البته این نکته را باید در نظر داشته باشید که برای تأثیرات جدی در یک مجموعه یا ادارهای باید یک تیم منسجم داشته باشید. لذا بدون داشتن یک تیم یا گروه همفکر نمیتوان همین جوری، یک مسئولیتی را پذیرفت. پذیرش مسئولیت، بدون داشتن یک تیم همفکر، یک اشتباهی است که غالب حزباللهیها در این دوره تجربه کردند و پس از مدتی، سرگرم کارهای روتین و معمولی شدند. پس به این نکات هم توجه داشته باشید.
■ پیشنهاد همکاری با مراکز فرهنگی فعال کشور
با توجه به شناختی که از مجموعه شما دارم و سابقه فعالیتهایی که دارید از جمله ارتباط با شبکه تحلیلگران تکنولوژی (ایتان)، چندی پیش همکاری فعال و حتی پیشنهاد ایجاد شعبه دفتر مطالعات جبهه فرهنگی در استان مازندران را به شما دادم تا هم با توجه به نیروهایی که در استان هست، پاتوقی برای آنها در این منطقه ایجاد کنید. از سویی دیگر، ظرفیتهای استان در این زمینه را فعال کنید مثل حوزه هنری استان مازندران یا ادارات ارشاد اسلامی و... البته این پیشنهادم منافی ارتباط با دیگر مراکز فرهنگی و هنری نیست. شما الآن به عنوان فعالان سابق فرهنگی دانشجویی که در بسیج دانشجویی هم فعال بودید و هم با جنبش عدالتخواه یا دیگر مراکز حزباللهی استان مرتبط بودید و نگاه و رویکرد عدالتخواهانه دارید، و حدود سه سال سابقه فعالیت در عرصه سیاستگذاری صنعتی دارید و به صورت مستقل توانستید سه سال دوام بیاورید، میتوانید افراد و دوستان همفکر و حزباللهی دیگری را در عرصه فرهنگ، هنر و ادب هم به کار بگیرید و کارتان را توسعه بدهید و خودتان را محدود و منحصر در عرصه صنعت نکنید. البته این پیشنهاد من منافی کارهای ایتانی و صنعتی شما نیست؛ این کار در جای خودش ادامه مییابد. شما بستر را برای فعالیتهای دوستان فرهنگی و ادبی خود ایجاد میکنید و اینها را ابتدا مورد حمایت قرار میدهید تا بعداً بتوانند مستقل عمل کنند. با به کارگیری از توانهای استانی و به کارگیری فرصتهای دیگر، چنین، دفتری را میتوانید در استان راهاندازی کنید و کارهای ماندگاری را در استان رقم بزنید. حتی اگر نشد، دفتری راهاندازی کنید با دفتر مطالعت جبهه فرهنگی قطع ارتباط نکنید. شما در حال حاضر یک پاتوق دارید و این که دوستان بسیجی دیگر شهر یا منطقه بخواهند یک پاتوق فرهنگی و هنری ایجاد کنند، شاید نتوانند و تجربیات اداره چنین مجموعههایی را نداشته باشند، پس در بدو امر، شما همت کنید و دست و بال اینها را بگیرید. اگر توانستید ادامه دهید فبها المراد وگرنه آنها پس از کسب تجربه خودشان، به صورت مستقل و تخصصی وارد کار میشوند. همکاری و دوستیتان جای خود باقی میماند و هر کدام در یک حوزهای فعالیت میکنید.
■ استقبال دفتر مطالعات جبهه فرهنگی از فعالیتهای شهرستانیها
با شناختی که از دوستان دفتر مطالعات جبهه فرهنگی دارم و همچنین با توجه به این که سیاست توجه به شهرستانها و استانهای مختلف و به بیانی دیگر تمرکززدایی، از سیاستهای اصلی دفتر است، اینها از این پیشنهادات استقبال میکنند. از سویی دیگر، دوستان دفتر مطالعات درصدد گسترش فعالیتهای استانی خود هستند و میتوانند به شهرستانها کمک کنند تا بتوانند حضوری جدیتر در مناسبات فرهنگی و اجتماعی در کشور داشته باشند مثل اوائل انقلاب اسلامی. لازم هم نیست که اینها هم یک حمایت صد درصدی از شما بکنند، میتوانند بسترها و فرصتهایی را برای شما ایجاد بکنند که شما بتوانید فعالیتهای خود را گسترش بدهید. رویکرد شما هم نباید به این صورت باشد که بقیه کارهایتان را تعطیل کنید و فقط به همان فعالیتها بپردازید. نه! از پیشنهاد همکاریام برداشت بد نکنید. شما شرایط محیطی و بومی منطقه را در نظر میگیرید و با توجه به آن، طرح پیشنهادی خود را به آنها ارائه میدهید. مثلاً شما در طول سال، اگر چند دوره کلاس نویسندگی، خبرنگاری، مستندسازی، ثبت خاطرات شفاهی (انقلاب اسلامی/ شهدا / رزمندگان/ جهاد کشاورزی و...) بگیرید. برایتان امکانپذیر هست یا نه؟ قطعاً هست و بدین طریق میتوانید نیروهای به دردبخور خود و دفتر مطالعات را شناسایی کنید. حتی اگر هم در حال حاضر با پیشنهاد شعبه و حمایت موافقت نکردند، شما که میتوانید با آنها به گونههای دیگری همکاری داشته باشید و از اساتید و برنامههای آنها استفاده ببرید. ادارات ارشاد، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس، معاونت فرهنگی بنیاد شهید و حوزه هنری استان و... را با آنها و دیگر مراکز تهران مانند مرکز فرهنگی میثاق و حتی حوزه هنری کل کشور پیوند دهید تا برنامههای مشترک انجام دهند.
الآن دفتر مطالعات به دنبال برگزاری نشستهای فرهنگی استانی هستند؛ یعنی اگر در یک استانی یا شهری یک مجموعهای فرهنگی ببنید که حدود 30ـ 20 تا نیرو داشته باشد و از سویی، این توان را داشته باشد که بتوانند 50ـ 40 تا نیروی دیگر از منطقه یا استان خودش جمع کند، دفتر آماده است برای آنها نشست آموزشی و کارگاهی در این زمینه برگزار کند. مثل، نشست آموزشی ـ کارگاهی که تابستان گذشته در جیرفت برگزار کرد و فعالان جنوب استان کرمان را گرد هم آورد. این گرد هم آمدنها و نشستهای آموزشی مستمر و پیگیریها خیلی ثمر دارد، لذا نباید آن را دست کم بگیرید. شماً قطعا بدانید که اگر این نشستها یکی دو بار دیگر در این منطقه برگزار شود، بعد از مدتی فعالان آن منطقه، خودشان خودکفا و مستقل میشوند و کارهای فرهنگی مهمی را در منطقه رقم خواهند زد و دیگر نیازی به حمایت این نهاد و آن مرکز ندارند. آقای نادر طالبزاده، مستندساز و کارگردان معروف، در سالهای اولیه دهه 1370، برای چند نفر از نیروهای جوان حزبالله لبنان وقت گذاشت و آنها را آموزش داد و اینها شبکه «المنار» را راهاندازی کردند که میبینید الآن چقدر در جهان عرب تأثیرگذار است. شبکههای ایرانی، تأثیرگذاری «المنار» را در جهان عرب و بین سران و ساکنان رژیم صهیونیستی ندارند. مثال در این زمینه فراوان هست. مدرسه حقانی قم (محل تربیت نیروهای قضایی و اجرایی)، مسجد جوادالائمه(ع) تهران (محل تربیت نویسندگان و هنرمندان انقلاب) و... نمونههای دیگر هستند. پس این نوع کارها را دست کم نگیرید.
* الزامات اجرایی و ساز و کارهای مالیاش چگونه باشد؟ ما با رصد فعالیتهای شعبه خراسان و آذربایجان شرقی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی می بینیم که برنامههای آنان غالباً مستندسازی، دورههای خبرنگاری، نویسندگی، ثبت خاطرات شفاهی، طراحی پوستر، نمایشگاه عکس و کاریکارتور و... است. از طرفی آنها به نوعی خودشان نخبه فرهنگی و هنری هستند و نوع کارهایی که میکنند غالباً فرهنگی و هنری است. اما ما در حال حاضر چنین نیروهایی را نداریم.
از سئوال آخرتان شروع میکنم. شما توان و پتانسیل دوستان دفتر خراسان را با مازندران و بقیه مناطق کشور مقایسه نکنید. الآن آنها پیش از ده سال است که فعالیت میکنند و شخصیتهایی امثال استاد حسن رحیمپور ازغدی و پدر بزرگوارشان حاج حیدر، آقای جلیلی، حججاسلام نظافت و روح و... بالای سر اینها بودند. گذشته از این، اینها آستان قدس رضوی را داشتند که در سطح شهر، نشستها و دورههای مختلف فکری، معرفتی، فرهنگی و اجتماعی برگزار میکرد و اساتید برجسته کشور را به مشهد میآورد. لذا شما و دیگر استانها، نباید آنها را با خودتان مقایسه کنید. غالب ما، به صورت خودرو رشد کردیم و استادی بالای سر ما نبوده است. آیا حاج آقای نیکزاد ، حاج آقای روحانی یا فلان شخصیت مازندرانی بالای سر ما بوده است؟! نه! غالباً ما به صورت خودرو رشد پیدا کردیم و خدا هم کمک کرد با این نگاه و جریانات و گفتمان اصیل و جامع انقلاب و امام(ره) آشنا شدیم. لذا نوع فعالیتهای ما هم با اینها فرق دارد. ما در ابتدای حرکتیم و آنها از ما بسیار جلوترند. متأسفانه غالب فعالان و مدیران استانی ما با این نگاه آشنا نیستند. خیلی از مسائلی که برای ما روشن است را نمیدانند. خیلی از شخصیتهای دلسوز و فرهنگی کشور را نمیشناسند. اگر میشناختند قطعاً اوضاع فرهنگی و هنری بهتر از این بود. شمایی که در استان هستید میبینید که اوضاع مدیران فرهنگی ما چگونه است؟ اوضاع صداوسیمای استان چگونه است؟ با پخش دو تا نُوروزخوانی، دو سه تا فیلم به زبان مازندرانی و نشان دادن روستاها و میراث فرهنگی دلخوش هستند. این دلخوش کردنها نشان میدهد که اصلاً نمیدانند فرهنگ انقلاب چیست؟ به کدام سو میرود؟ فرماندهانش چه کسانی هستند؟ نمیگویم همهشان اینجوریاند، اما اینجور مدیر ما، در کشور زیاد داریم. منظورم این نیست که مدیران فرهنگی استان بد یا فاسد هستند. نه! آدمهای خوب و شاید نماز شبخوانی هم باشند ولی این نگاه جبهه فرهنگی انقلاب، این نگاه و فرهنگ اصیل اسلامی و انقلابی را ندارند. کارهایی را دارند انجام میدهند که اگر جمهوری اسلامی ـ خدای ناکرده ـ عوض هم بشود، همان کارها را انجام میدهند. یعنی یک سری کارهای روزمره و معمولی، که شاید ربطی به انقلاب اسلامی و آرمانهای امام(ره) و رهبری هم پیدا نکند.
■ وظایف کنونی ما
اولین گام ما و شما باید آشنایی کردن مسئولان و فعالان فرهنگی و مسجدی با نگاه جبهه فرهنگی انقلاب باشد. باید فرهنگ انقلاب را به آنها بشناسانید.
گام دوم خیلی از نیروهای حزباللهی استان، توانمندی خاصی ندارند. به تعبیر دوستمان، آقای مودب، شاعر انقلاب، «یک سری از حزباللهیها، فقط دغدغه دارند، ولی کاری بلد نیستند». الآن بسیاری از دوستان ما در این منطقه و حتی کشور، متأسفانه اینجوریاند. حداقلهای اجرایی را بلد نیستند. مثلاً نوشتن نامه اداری یا یک گزارش یا خبر را بلد نیستند ولی ممکن است چند جلسه کلاسهای فراماسونری، شیطانپرستی، غربشناسی و... شرکت کرده باشند یا برگزار کنند، اما یک بیانیه میخواهند بدهند چند روز میگذرد؛ یعنی توانمندیهای جانبی و عملیاتی اینها برای کار فرهنگی بسیار کم است.
■ آموزش و ترویج نگاه جبهه فرهنگی؛ فعالیت اولیه شما
رویکرد پیشنهادی من به شما این است که رویکرد و فعالیتهای یکی دو سال اولتان، آموزشی و ترویجی باشد؛ یعنی رویکرد شما، در بدو امر، ترویج گفتمان انقلاب اسلامی و جبهه فرهنگی است. میخواهید فعالان و تشکلهای دانشجویی و مدیران فرهنگی را با این نگاه آشنا کنید که در این راه، از ابزارهای مختلف مانند جلسه، سخنرانی، نمایشگاه، کتابها، جزوه، اردوهای تفریحی و معرفتی، عکس، پوستر، کاریکاتور، کلیپ، دورههای معرفتی و... استفاده میکنید. کلاسهای روزنامهنگاری، خبرنگاری، مستندسازی، تاریخ شفاهی، اندیشههای امام(ره) و رهبر معظم انقلاب و... برگزار میکنید. شما وقتی فضای استان را برای دلسوزان فرهنگی کشور و دیگر فعالان و اساتید جبهه فرهنگ و فکر انقلاب خوب تشریح کنید، آنها به کمک شما میآیند. حتی ممکن است برخی از هزینههای کلاسها یا دورهها را تقبل کنند یا این که اساتید این دورهها را هماهنگ میکنند. از طرفی نهادهای فرهنگی و هنری و انقلابی منطقه هم حمایت خواهند کرد. من میگویم حمایت آنها بیش از اینهاست، البته به شرطی که شما ابتدا، برادری خود را اثبات کنید. یعنی آنها واقعاً اطمینان پیدا کنند که شما میخواهید با نگاه جبهه فرهنگی و عدالتمحورانه و در راستای انقلاب میخواهید در استان فعالیت کنید. اما اگر بدانید از فعالیتهای شما رنگ و بوی سیاسی ـ جناحی و حزبی یا برای فلان مسئول یا فلان نماینده به استشمام برسد، هم خودتان و هم دیگر مخاطبان نیازمند در استان را از این فرصتها محروم کردید. حیف است که مجموعهای برای رسیدن اعضایش به چند تا پُست دنیایی موقت، خودش را به این و آن بچسباند. نمیگویم شما اینگونه هستید ولی این مشکل در تشکلها و فعالان فرهنگی و مذهبی ما فراوان دیده میشود. لذا خیلی از این تشکلهای مذهبی و فرهنگی، پس از مدتی مسیرشان تغییر پیدا میکند و اعضای آن میخواهند حداکثر یک مشاور یا کارمند فلان اداره یا نهادی بشود. این نوع روحیات را از خودتان دور کنید. نمیگویم مسئولیتپذیری بد است و مسئولیتپذیر نباشید. آن در جای خودش، باید بحث شود.
■ محدود اَندیش نباشیم؛ نگاه ما جهانی باشد
نگاه ما جهانی است. ما میخواهیم انقلاب اسلامی را به جهان صادر بکنیم. کسی که میخواهد انقلاب را به تمام جهان صادر بکند و پرچم «لا اله الا الله» را در تمام جهان برافراشته دارد، آیا نگاهش این قدر محدود است؟! هر کدام ما بالقوه یک احمد متوسلیان، سید حسن نصرالله، عماد مغنیه یا شهید آوینی و... هستیم. حیف است که خودمان را از ارزان بفروشیم. حیف است قبل از این که ثمر بدهیم، جلوی رشد همه جانبه خودمان را بگیریم. البته در زمینه نوع تعامل با ادارات و مسئولان حرف بسیاری دارم و این که چگونه باید با اینها تعامل کرد یا این که ما چگونه نگاههای خودمان را کلانتر بکنیم. چگونه با مشکلات زندگی دست و پنجه نرم کنیم.
* واقعاً یکی از دغدغههای ما این است چون این موسسه ما به گونهای است که هر کس وارد میشود. در جلسه دوم و سوم، صحبت از حقوق و مزایای اقتصادی و غیره میکند. لذا در این مدت، شاید بیش از 50 ـ 40 نفر آمدند و رفتند. ما با اینها چه کار باید بکنیم؟
بخشی از این توقع، طبیعی است. یعنی فعالان دانشجو و فارغالتحصیلان ما دنبال کار میگردند. سنشان حدود 22 تا 25 سال شده است و میخواهند ازدواج بکنند، دنبال کار میگردند اما از یک طرفی توانمندی جانبی خاصی ندارند که بتوانند خودشان مستقلاً وارد بازار کار شوند. همه منتظرند که در یک اداره، نهاد یا بانکی مشغول به فعالیت شوند. متأسفانه هژمونی تبلیغاتی درباره کار یا شغل این گونه شده است که گویا همه باید پشت میز بنشینند و هر کس درس خوانده است باید در یک اداره دولتی مشغول به کار شود. خدمات و مزایای ادارات دولتی و هم چنین تبلیغات به گونهای شده است که غالب تحصیلکردههای ما باید حتماً در یک ادارهای مشغول شوند. گویا اگر خودشان آستین خود را بالا بزنند وارد فعالیت اقتصادی، صنعتی و تولیدی میشوند نمیتوانند. گویا کسر شأنشان است.
شما در حال حاضر، باید توان و وقت خود را روی دانشجویان سالهای اول بگذارید. شما نباید در فعالیتهای آموزشی و مهارتی که ممکن است تا یکی دو سال اول، عایدات مالی چندانی نداشته باشد، روی فارغالتحصیلان سرمایهگذاری کنید، آنها در شرایط ویژهای هستند و میخواهند ضربالاجلی، جایی مشغول به کار شوند و سریع سر و سامان بگیرند و ازدواج بکنند. پس باید تمرکز اولیهتان روی دانشجویانی باشد؛ دانشجویانی که تا فارغالتحصیلی یکی دو سال فرصت دارند و شما در این فرصت دو ساله، فرصت دارید توانمندیهای آنها را افزایش دهید تا بتوانند مستقلاً مشغول به فعالیت شوند یا اگر قرار است در ادارهای جذب شوند، بتوانند موثر باشند و گرنه مثل خیلیهای دیگر میشوند. آنها ابتدا با انگیزه وارد میشوند، ولی بعداً انگیزههای خود را از دست میدهند و به زندگی روزمره و روال عادی کارمندی دل خوش میکنند. پس به این مسأله هم توجه داشته باشید. سوم، نگاه آنها را به فضاهای کاری جدید باز کنید.
■ کشف و گشودن فضاهای جدید کاری
الآن نگاههای ما به کار و شغل بسیار محدود است. از یک طرفی دیگر، باید این نگاه را در دوستان ایجاد کنیدکه کار فرهنگی فقط هیئت رفتن، معلم شدن یا روحانی شدن نیست. متأسفانه الآن بین حزباللهیهای ما مفهوم کار فرهنگی بَد جا افتاده و بسیار محدود شده است. غالباً این گونه جا افتاده است که اگر دغدغه کار فرهنگی داری باید حتماً هیئت راه بیندازی یا این که معلم یا طلبه شوی! کی این را گفته است؟! هیئت زدن، طلبه شدن و معلم شدن در جای خودش ارزش و اهمیت دارد. اما ما باید این نگاه کلیشهای و قالبی به فرهنگ و کار فرهنگی و حتی شغل را بشکنیم. لذا باید فضاهای کاری جدید را کشف کنیم. الآن چه عیبی دارد که چند تا جوان فارغالتحصیلان دانشگاه بیایند در شهر خودشان، منطقه خودشان، روستای خودشان، یک شرکت فنی مهندسی، خدماتی یا کارگاه تولیدی راه بیندازند و چند نفر را مشغول به کار بکنند. در شمال که الی ما شاءالله فرصت و امکانات ریخته است. الآن کسی که مهندسی کشاورزی خوانده است آیا نمیتواند بیاید کارگاه تولید و خدمات ابزارآلات صنعتی مرتبط به کشاورزی راه بیندازد. میتواند. کسی که شیلات یا کشاورزی خوانده است ـ و حتی نخوانده، اما علاقمند است ـ میتواند کارگاه تولید مرغ، اُردک، غاز، بوقلمون، بلدرچین، میگو یا ماهی و... راه بیندازد. الآن بازار گل و گیاه و مرکبات داغ است و فرصت آن در استان زیاد است و خصوصاً تولیدات گوشت و محصولات غذایی، واقعاً امکانپذیر است. یک علتش، تنبلی است، نه این که تنها علتش، تنبلی باشد. تنبلی چاشنی این عقبماندگیهاست. شما اگر بخواهید و اراده کنید، میتوانید. اگر مشکل سر پول و امکانات اولیهاش است، با جمعی دوستان همفکر بیایید یک تعاونی ثبت کنید. ادارات مختلف وام هم میدهند. حالا شما بیا با وام 4ـ 3 میلیونی شروع کن. نمیخواهد از اولش 100 میلیون وام بگیری و بعد نتوانی آن را تهیه کنی یا از عهده پرداخت آن برنیایید.
اینها را میدانید که همه کارهای بزرگ، از چیزهای خیلی کوچک شروع شده است. اصلاً موسسه خودتان را در نظر بگیرید. الآن چند سال از عمرش میگذرد (حدود 3 سال). هر چقدر این امکان را اجاره میدهید؟ (حدود 300 هزار تومان) خوب، این یعنی چه؟ یعنی توانستید سه سال روی پای خودتان بایستید و توانستید درآمدزایی داشته باشید. یعنی میتوانید کار را انجام بدهید. اگر بتوانید چهار پنج سال دیگر دوام بیاورید، دیگر خودتان را بیمه کردید و در استان شما را یک شرکت موفق خواهند شناخت. این که از صفر شروع کردید و در استانی که این نوع حرفها (یعنی سیاستگذاری، صنعتی و مطالعات منطقهای) خریداری ندارد، تلاش کردید و توانستید خودتان را اثبات بکنید. پس باید همت کنید و خودتان را دست کم نگیرید. یک مشکلی که برخی از حزباللهیهای ما دارند این است که خودشان را دست کم میگیرند. غالباً در افراط و تفریط هستند. یا خودشان را دست کم میگیرند یا این که اعتماد به نفس کاذب دارند. اعتماد به نفس کاذب دارند و مسئولیتهایی را که نمیتوانند و شناخت ندارند، برعهده میگیرند و نمیتوانند وظایف خودشان را به درستی انجام بدهند و گذشته از خیانت و فرصتسوزی، آبروی نیروهای مذهبی را از بین میبرند. الآن موسسه شما، علیرغم سه سال تجربه، در حال آزمایش و خطاست. برخی از این آزمایش و خطاها طبیعی است. لذا تا حد ممکن، با برنامه پیش بروید و از قبل روی جوانب مختلف کار فکر کیند.
* درباره ساز و کار مالی و الزامات اجرایی ارتباط با ادارات دولتی یا موسسات غیردولتی مانند دفتر مطالعات جبهه فرهنگی چه نظراتی دارید؟
در این زمینه باید چند مسأله را مورد توجه قرار دهید:
1ـ سعی کنید که در درجه اول از پتانسیل خود مجموعه استفاده کنید و سپس از امکانات و حمایتهای دولتی و غیردولتی مانند دفتر مطالعات استفاده کنید. حداقلش این که شما از آنها وام میگیرید و طی مدت معینی برمیگردانید.
2ـ رویکرد شما هم باید به گونهای باشد که بعد از مدتی، خودتان مستقل شوید. رویکرد کلی برخی از این مراکز مانند ایتان یا دفتر مطالعات جبهه فرهنگی این است که هر مجموعه استانی خودش مستقلاً فعالیت کند، اما با ستاد یا دفتر اصلی هماهنگ باشد تا دفتر مرکزی از فعالیتهای زیر مجموعه یا مرتبطش خبر داشته باشد.
شما میتوانید دهها پروژه صنعتی یا فرهنگی و هنری و علمی متناسب با گفتمان و نیاز ایتان یا دفتر مطالعات جبهه فرهنگی تعریف کنید و آنها را انجام بدهید. نگاهتان به آن مراکزی که میخواهید با آنها ارتباط داشته باشید، باید با بقیه موسسات فرق داشته باشد. چون این مراکز غیردولتی، مرکز تأمین بودجه نیستند که اَلَکی و بیمبنا پول خرج کند. پول خرج میکنند اما در جای خودش، غالباً هم برای آموزش و توانمندسازی نویسندگان و هنرمندان و شهرستانی؛ کسانی که ادارات و نهادهای دولتی کمتر به آنها توجه میکنند یا اصلاً توجهی به آنها ندارند. به موضوعاتی میپردازند که تا به حال کمتر به آن توجه شده است یا اصلاً فراموش شدهاند. شما کافی است که ارتباطتان را با این مراکز بیشتر کنید. در حین ارتباط، سوژههای بکر بسیاری به ذهن شما میآید که میتوانید پس از رایزنی و هماهنگی، آنها را در استان پیگیری کنید.
■ سوژه کم نداریم؛ از لحاظ سوژه غنیایم
حرف اصلیام این است که ما از لحاظ سوژه کم نداریم و از این لحاظ، بسیار غنیایم. ما آدمهایی که بتوانند این سوژهها را در مرحله اول، کشف یا اجرایی کنند، کم داریم. مثلاً ما دهها موضوع جدی در زمینه فرصتها و مشکلات کشاورزی، شیلات یا معیشت مردم در استان داریم ولی مستندساز اهل درد و ذوقی که بیاید اینها را رصد بکند و به تصویر بکشد، نداریم. گویا همه مستندسازان استان، باید درباره گل و گیاه و میراث فرهنگی و حیوانات استان مستند بسازند. مستندساز اجتماعی کم داریم. الآن شبکه مستند هم راهاندازی شده است. شبکه طبرستان (شبکه استانی صداوسیمای استان مازندران) هم هست. میتوانید به عنوان محقق پروژه یا تهیهکننده اقدام کنید. پس فرصت برای کار هم بسیار است.
ادامه دارد...