اشاره: مبارزه با مفاسد و تحقق عدالت یکی از آرمانهای جامعه اسلامی، اهداف بزرگ انقلاب اسلامی، مطالبات رهبران و مصلحان اسلامی و به تبع دانشجویان و تشکلهای دانشجویی به ویژه تشکلهای مذهبی و عدالتخواه است. تجربیات سالهای اخیر و مشاهدههای حرکتهای مختلف عدالتخواهانه در جامعه یا دانشگاه ما را بر آن داشت که ضمن انتقاد برخی از روشها، راهکارهایی عملی را برای دوستان دانشجو و گروهها و تشکلهای مردمی خویش ارائه دهیم. این مباحثی گفتارهایی که در یکی دو سال گذشته در گعده های دانشجویی و مردمی ارائه شده است ـ از جمله فعالان فرهنگی و دانشجویی دانشگاههای شاهرود، سبزوار، شیراز، بابل، فعالان فرهنگی و مردمی جیرفت و...
این نوشتار به صورت اجمالی در گعدههای انتقال تجربیات در نشست شهید مصطفی مازح جنبش عدالتخواه دانشجویی (بهمن ۱۳۸۹ در شهر قم) ارائه شده است. امیدواریم که مورد توجه و عنایت فعالان تشکلهای دانشجویی و مردمی ـ به ویژه شهرستانیها ـ قرار گیرد و خداوند متعال ما را در حرکت عدالتخواهانه آنها سهیم کند.
***
قبل از هرگونه اقدام و عملی، باید عدالت اسلامی و وجوه مختلف آن را تا حدی بشناسیم و از ابعاد مختلف آن مطلع باشیم. نگاه تک بعدی و سطحی به مقوله عدالت نداشته باشیم. عدالت را فقط در عرصه اقتصادی نبینیم. عدالت را در همه وجوه و ابعاد مانند فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، خانوادگی و... ببینیم. به نظرم در این زمینه حداقل باید چند تا کتاب و سخنرانی را بخوانیم و بشنویم خصوصاً کتاب «قاموس عدالت» که برگرفته از سخنان رهبر معظم انقلاب است یا برخی کتابهای استاد محمدرضا حکیمی و خصوصاً مباحث نظری و معرفتی استاد حسن رحیمپور ازغدی بسیار ضروری و کارساز است که خوشبختانه با عنوان «طرحی برای فردا» در قالب چندین کتاب و نرمافزار صوتی و تصویری هم منتشر و توزیع شده است. مثلاً اشاراتی در آثار مکتوب ایشان مانند «علی(ع) و شهر بی آرمان»، «محمد(ص) پیامبری برای همیشه» و... هم آمده است. گذشته از اینها از مطالعه مصاحبه ها و گفتارها اساتید و منتقدان سیاسی و فرهنگی چون سلیمی نمین، وحید جلیلی، محمدصادق کوشکی، عماد افروغ، ابراهیم فیاض، سعید زیباکلام، حسن عباسی و.... هم نباید غافل شد. خصوصاً مباحثی که درباره ابعاد عدالت، مبارزه با مفاسد، اشرافیت و رابطه قدرت و ثروت و... مطرح میکنند.
ما باید خودمان، توان و ظرفیتهای خودمان و محیط را درست بسنجیم. از سویی دیگر، خودمان باید توجه به این مسأله داشته باشیم که هر گونه فعالیتی از سوی ما باید بر اساس آگاهی و نیت الهی باشد نه کماطلاعی و غرض و کینه، تا به رشد معرفتی ـ فکری و معنوی ما دامن بزند. حرکتهای آگاهانه و با نیت پاک و الهی باعث رشد ما و جامعه خواهد شد.
■ استفاده از تجربیات مختلف در عرصه مبارزه با مفاسد
در این زمینه باید تجربیات موفق یا ناموفق دیگران یا دیگر جریانات دانشجویی یا مردمی مورد توجه قرار گیرد. استفاده از تجربیات تشکلها یا حرکت های عدالتخواهی، چه موفق و چه ناموفق، بسیاری ضروری است. این که چه راههایی میتواند ما را به هدف مطلوبمان ـ که همان تحقق عدالت و برخورد با مفسدان است ـ برساند. ما صرفاً وظیفه نداریم که مفاسد را فریاد بزنیم، بلکه باید به گونهای برنامه ریزی و تلاش کنیم که منجر به برخورد عملی با مفسدین و اجرای عدالت هم بشود. صرف افشای وجود فساد کافی نیست. امام خمینی(ره) سخن بسیار ارزشمندی دارند که بیانگر رویکرد و روحیه ایشان است و چنین روحیه ای باید برای همه ما الگو باشد. امام خمینی(ره) به این مضمون میفرمایند من از آن دسته علمایی نیستم که یک پیام یا بیانیهای صادر کنم و تمام، بلکه تا محقق شدن آن پیام تلاش میکنم. ما هم باید چنین روحیهای داشته باشیم اگر صرفاً یک بیانیه صادر کردیم یا موضعی گرفتیم، برای تحقق و اجرای آن تلاش کنیم و به صرف شعار دادن و اعتراض کردن خشک و خالی، بسنده نکنیم.
■ مبارزه با فساد چندان آسان نیست!
مبارزه با مفاسد، امر ساده ای نیست و این اراده ممکن است در همه مسئولان و به ویژه مسئولان و مدیران وجود نداشته باشد و اوضاع در شهرستانها و مناطقی که کمتر مورد توجه مسئولان یا رسانهها قرار دارند، سختتر است و برخی مدیران هم برای مبارزه با مفاسد، ریسک کمتری میکنند و به اصطلاح عامیانه، خودشان را به دردسر نمی اندازند و خودشان را با مفسدین درگیر نمیکنند. شاید چون مفاسد را در جاهای دیگر هم می بینند فکر می کنند برخورد با مفاسد در اداره یا محل کارشان، دردی از جامعه را برطرف نمی کند. لذا به وجود فساد و رشوه در محیط خویش عادت و سپس سکوت میکنند. پس باید به همه جوانب قضیه توجه داشت.
گروهها و فعالان عدالتخواه باید بدانند ممکن است حرکت عدالتخواهانهای که الآن شروع میکنند، علیرغم تمام تلاشها و وعده و وعیدهای فراوان مسئولان در خصوص پیگیری، محاکمه و... در عمل، هیچ توجهی به آن نشود یا این که روال طولانی پنج یا ده ساله را طی کند. پس اصل مهم در این مبارزه این است که مأیوس نشویم. عدالتخواهی دیر یا زود جواب خواهد داد و ما برای این که تلاشهای عدالتخواهانه زودتر به نتیجه برسد، باید برنامهریزی و استراتژی معینی داشته باشیم. این نوشتار بدین سبب مکتوب شد تا برخی تجربیات انتقال داده شود و امید که به ما کمک کند چگونه به اهداف مطلوب خود ـ مبارزه با مفاسد و تحقق عدالت ـ برسیم.
■ مبارزه با مفاسد زمانبَر است و پیگیری میخواهد
مبارزه با مفاسد ـ خصوصاً آن مفاسد سازمانیافته و پیچیده ـ زمانبَر است و هر کدام از ما نیز باید به تناسب دشمنان خود در جبهه فساد و باطل، پیچیده و با برنامه عمل کنیم و نقشه های آنها را بخوانیم و برای آن نقشه ها، برنامه داشته باشیم. لذا سه اصل مهم در مبارزه با مفاسد: 1ـ امیدواری، عدم یأس و سرخوردگی، 2ـ استقامت و پایداری، 3ـ پیگیری و نظارت.
پیگیری و نظارت یکی از مهمترین اصول این مبارزه است. آدمها یا جریاناتی در کار خودشان موفق بوده اند که توانستند پیگیری کنند. امّا جریاناتی که اهل پیگیری و استقامت نباشند، غالباً زود می برند و به کنار می روند و خود مانع فعالیت های عدالتخواهانه بعدی می شوند؛ چرا که می گویند ما اقدام کردیم ولی نشد؛ نمی گذارند؛ دست شان در یک کاسه است و هزار توجیه و علتتراشی دیگر. هر کدام از اینها مانع فعالیت های عدالتخواهانه جدید می شود.
■ گام اول، شناخت اجمالی ابعاد مفاسد
برای این که فعالیتی در راستای مبارزه با مفاسد انجام بدهیم باید یک شناختی از کلیت ماجرا داشته باشیم و به صرف مطرح بودن این قضیه، نمی توان وارد عمل شد. پس از شناخت ابعاد مسأله، و حتی توجه به سیاسی یا غیرسیاسی بودن مسأله، وارد این عرصه شد. البته سیاسی بودن یک فساد، باعث بی توجهی و بی تفاوتی ما نمی شود، بلکه ظرافت و دقت بیشتری از ما می طلبد. استفاده از مشاوره و نظرات باتجربه ها و فعالان این حوزه بسیار به ما کمک می کند. چون احتمالاً موارد مشابه این پدیده ممکن است در شهرها یا ادارات دیگر تکرار شده باشد. نکته ضروری این که ما باید حرف-های خود را باید مستند و مستدل بزنیم. یا این که مستند به سخنان کسانی بکنیم که مسئولیت حقوقی دارند مانند استاندار، مسئولان قضایی و شهری، امام جمعه، فرماندار، بخشدار، شهردار یا شورای شهر یا... و خواستار پیگیری ادعاهای این اشخاص باشیم. چرا که سخنان آنان قابل پیگیری حقوقی است و اگر احتمالاً ادعای کذبی کرده باشند، باید پاسخگو باشند. صرف این که فلان مسئول یا فلان فرد موجه گفته، کافی نیست؛ چون مواردی بوده که مسئولان ادعاهای غیرمستدل یا دروغی کردند و بعدها محکوم شدند. بهتر است تا مستندات معتبر و استدلالهای قانعکننده نیافتیم، کاری انجام ندهیم.
■ گام دوم، شفافیتسازی
گام دوم، تلاش برای شفافیتسازی است. این هم از آن اقدامات حداقلی و ابتدایی کار است. مسأله مهم در عدالتخواهی و مطالبهگری، ابتدئاً شفافیتسازی است. شفافیتسازی در عدالتخواهی و مبارزه با مفاسد به ما کمک میکند. شفافیتسازی ها به صورت های مختلفی می تواند صورت بگیرد: خبر یا گزارش یا مصاحبه در یک نشریه، جلسات پرسش و پاسخ، جلسه با مسئولان و مطالبه از آنان و دهها مورد دیگر.
■ گام سوم، استفاده از تجربیات قبلی و شبکه عدالتخواهان
گام سوم، استفاده از تجربیات قبلی و یافتن نیروها و رسانههای هم فکر در شهر، منطقه یا کشور است که به ما مشاوره بدهند یا حتی به فعالیتهای ما پوشش خبری بدهند. متأسفانه فضا در جامعه ما و خصوصاً مسئولان و رسانههای ما به گونه ای شده است که تا فساد یا بیعدالتیای رسانه ای و علنی نشود، کسی اهتمامی¬به برخورد با آن ندارد یا این که در اولویت برخورد قرار نمی گیرد. تجربه نشان داده است که وقتی فسادی علنی و رسانه ای شود، مسئولان زودتر به فکر برخورد با آن می افتند و حتی برای حفظ آبرو و جایگاه خودشان هم شده است یا در امان ماندن از فشارها و مطالبات دانشجویی و رسانه ها و مدیران خودشان و... تلاش می کنند زودتر با آن مفاسد برخورد کنند. اگرچه اولویت اول در عدم افشای فساد در ملأ عام نیست و هر فرد یا تشکلی باید مجوز شرعی و اخلاقی برای کار خود داشته باشد ولی متأسفانه موارد بسیار زیادی از عدالتخواهی در کشور بوده است چون فریادشان به جایی نرسیده و رسانهای نشده، عدالتخواهیشان به نتیجه و ثمری نرسید. لذا اگر این فعالان به صورت مرحله به مرحله، برنامهریزی شده، شبکه ای و رسانه ای مبارزه با مفاسد را پیگیری میکردند، تلاششان به نتیجه می رسید. موارد زیادی از مبارزه با مفاسد بوده است که متأسفانه به علت اقدام های انفرادی، صدایشان در نطفه خفه شد و آن فعالان به بهانه هایی چون مصلحت نیست، دشمن سوءاستفاده می کنند، چپی ها قدرت میگیرند و یا این فرد حزباللهی است و به وجه مذهبی و بسیجیان شهر لطمه می زند و غیره، او را از پیگیری ماجرا منصرف می کنند.
■ گام چهارم، روشنگری افکار عمومی
گام چهارم، روشنگری افکار عمومی منطقه یا کشور در این زمینه است. لذا بیانیه ها و نامه هایی که از سوی تشکل یا گروه صادر میشود باید روشنگر باشد تا رسانه ها، مردم و مسئولین، ادعاهای آنها را بپذیرند یا پیگیری کنند و گرنه صرفاً یک بیانیههای افشاگرانه، دردی را دوا نمیکند و جز ناامیدی و القای یأس چیزی عائد جامعه نمیکند. متأسفانه از این نوع فعالیتهای افشاگرانه در کشور زیاد صورت گرفته است، ولی تأثیر چندانی در برخورد با مفاسد نداشته است. نمونه معروف و اخیرش، افشاگری های آقای پالیزدار یا حتی آقای احمدینژاد در ایام انتخابات ریاست جمهوری بود، ولی آیا به اقدام عملی منتهی شد؟ خیر، پس صرف افشاگری فایده ندارد. حرکتهای عدالتخواهانه در این زمینه ها باید کاملاً منطقی و حساب شده باشد. مثل بازی شطرنج، باید برای هر کدام از حرکتهای مفسدین و بدنه مسئولین همراه با آنها برنامه داشته باشیم.
از سویی دیگر، متأسفانه ما از آن حرکتهای افشاگرانه، هیچ استفادهای نکردیم. هم چنان که این نوع حرکات، میتواند یک تهدیدی برای کشور و حرکت انقلاب باشد، میتواند یک فرصت هم برای شفافیتسازی در خصوص عملکرد مسئولین و مبارزه با مفاسد هم قلمداد شود. مثلاً برای افشاگری های پالیزدار، چه شفافیتسازی های پس از آن افشاگری ها صورت گرفت؟ هیچ! غیر از آیتالله مکارم شیرازی و آیتالله خزعلی، کسی دیگر به ادعاهای ایشان جواب نداد و به شبهات پیش امده در اذهان و افکار عمومی در این خصوص پاسخ دادند. متأسفانه مسئولان دستگاه قضایی به سرعت با دستگیری و محکوم کردن او، صورت مسأله را پاک کردند و هزاران سئوال درباره ادعاهای پالیزدار درباره اشخاصی چون فعالیت آقای واعظ طبسی در مشهد، فرزندان آقای هاشمی رفسنجانی، فرزندان آقای علیاکبر ناطقنوری، مباحثی درباره آیتالله یزدی، آیتالله امامی کاشانی و... در اذهان باقی ماند و کسی توضیحی در این موارد نداد. البته به نظرم، این بزرگان هم خودشان مقصرند که هیچ توضیحی در مورد ادعاهای آقای پالیزدار ندادند و به نوعی فضا را برای پذیرش ادعاهای پالیزدار آماده کردند. ای کاش آنها هم مثل حضرات آیات مکارم شیرازی و خزعلی، ادعاهای پالیزدار را رد میکردند و ادعاهای آقای پالیزدار را کذب میشمردند و از ادعاهای او اعلام برائت می کردند. متأسفانه هنوز که هنوزه، سئوالات فراوانی درباره عملکرد آقایان ناطقنوری و واعظ طبسی یا فرزندانشان وجود دارد و قوه قضائیه یا سازمان بازرسی کل کشور، کاری جدی در این صورت انجام ندادند. ای کاش این دو نهاد و دیگر نهادهای نظارتی، اموال این بزرگان را مورد بازرسی و نظارت قرار میدادند و با اطلاعرسانی عمومی و شفافیتسازی صریح در خصوص اموال اینان، به سئوالات اذهان مردم پاسخ میدادند و جلوی سوءاستفاده دشمنان را می گرفتند. الآن غالب رسانه های غربی و ضد انقلاب از این گونه امور سوءاستفاده می کنند. به نظرم، اگر نهادهای نظارتی مثل سازمان بازرسی کل کشور چنین کاری نمیکند، خود این بزرگان باید چنین اقدامی بکنند و طبق قانون دارایی اموال مسئولان و حتی برای عدم سوءاستفاده دشمنان نظام و تنویر افکار عمومی، صورتی کامل از اموال و املاک خویش را به رسانه ها و مردم اعلام کنند. متأسفانه افراد و رسانههای مغرض و دشمن، به مخاطبان خود در جامعه اسلامی و کل جهان اسلام و مستضعفان دنیا چنین ادعاها و القائات را مرتباً تکرار می کنند که به نظرم، تا حد زیادی موفق بوده اند و توانستند ذهنیت مردم را به نسبت به برخی مسئولان و حتی کلیت نظام بدبین کنند. ای کاش آنها هر چه سریعتر، اعلام می کردند و جلوی سوءاستفاده های دشمنان به ویژه غربی ها را می گرفتند.
■ چگونگی پیگیری مبارزه با مفاسد
هم چنان که مبارزه با مفاسد اقتصادی، خصوصاً آن مفاسدی که پای مسئولان یا مدیران در میان است، ظرافت و دقت خاصی را می طلبد، پیگیری آن از سوی تشکل های مردمی یا دانشجویی هم ظرافت و دقت خاصی می طلبد و به اصطلاح، بی گُدار نمی توان به آب زد. ضمن آشنایی با موضوع محل نزاع یا فساد صورت گرفته، تا حدی که امکان دارد از جوانب مختلف کار آگاه شد و سپس اقدام کرد. اولین اقدام می تواند جلسات حضوری و سپس پرسش و پاسخ با مسئولان قضایی در خصوص مفاسد اقتصادی صورت گرفته باشد. سپس با استناد به حرف هایی که آن مسئولان زده شده است و هم چنین شواهد دیگر، مطالبه را در سطح استانی و کشوری پیگیری کرد.
■ تجربه ماجرای مبارزه زمینخواری شیراز
برای نمونه در قضیه زمین خواری شیراز ـ که خوشبختانه با بخشی از آن ـ که فرزند آیت¬الله حائری شیرازی، امام جمعه وقت شیراز و برخی اعضا و مسئولان وقت ستاد نماز جمعه این شهر از جمله آنها بودند ـ برخورد شد، ولی عمق قضیه ظاهراً بیشتر از اینهاست. پیش از این آقای عبدالله شهبازی، مورخ نامدار کشور، ـ که کتاب «زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران» وی بسیار قابل توجه و ارزشمند است ـ ادعاهایی را مطرح کرد که تشکل های مذهبی و دانشجویی این شهر فضایی را ایجاد کردند که وی ادعاهای خود را مطرح کند و از طرفی مسئولان را به پاسخ طلبیدند. عدم پاسخگویی مسئولان باعث شد که دوستان دانشجوی ما در این امر مصممتر شوند. متأسفانه کاهلی مسئولان در خصوص پیگیری ادعاهای آقای شهبازی و کوتاهی مسئولان در برخورد با مفسدین اقتصادی این شهر و تجربیات مواجهه مسئولان با حرکتهای عدالتخواهانه و... باعث شد که دوستان دانشجوی ما بی تجربگی کنند و خودشان مستقیماً از آقای عبدالله شهبازی (یکی از طرفین دعوا) حمایت کنند. در صورتی که لزومی نداشت کار به اینجا بکشد. اینها می توانستند به عنوان یک ناظر و گروه سوم، پیگیری ادعاهای شهبازی را خواستار باشند و خودشان را خرج ادعاهای آقای شهبازی نکنند. اینها میتوانستند با ابزارهای مختلف، مسئولان استانی و حتی کشوری را به پاسخگویی و اعلام موضع در این باره مجبور کنند ولی متأسفانه با تعلل مسئولان استانی، خودشان را وارد فضایی کردند ـ فضای حمایت از آقای شهبازی ـ که اصلاً لزومی نداشت. اصل، مبارزه با مفاسد و پیگیری ادعاهای آقای شهبازی بود نه حمایت و طرفداری از ادعاهای ایشان. به نظرم، اگر آنها مبارزه با مفاسد را مطالبه می¬کردند، خواه ناخواه به نفع آقای شهبازی می شد و همه یا غالب ادعاهای ایشان تصدیق می شد.
■ تجربه زمینخواری سیرجان و حرکت طلبه سیرجانی
الآن در ماجرای زمینخواری سیرجان، مطالبه ها باید به سمت برخورد با زمینخواران این شهر برود نه صرفاً حمایت از حجتالاسلام آقای علیرضا جهانشاهی. اگر چه بعداً ایشان یک نماد مبارزه شد و حمایت از ایشان، یعنی پیگیری ادعاهای ایشان و مبارزه با زمینخواران سیرجانی. هم چنان که حرف آقای جهانشاهی هم برخورد قاطع و بدون تبعیض با زمینخواران است نه آفتابه دزدهای این شهر. متأسفانه برخی نهادهای نظامی و امنیتی خواه ناخواه، با علم یا بی علم، آلوده به زمینخواری در برخی نقاط کشور شدند که مبارزه با این پدیده شوم را سخت و برخورد با زمینخواران را پیچیده تر کردند. از سویی دیگر ما باید بدانیم که مبارزه با مفاسد بزرگی چون زمینخواری، رشوه، اختلاس و دیگر فسادهای اقتصادی و اداری به همین راحتی نیست و این خوشباوری و سادهلوحی است که با صرف چند تا تجمع و بیانیه بتوانیم ریشه فساد را برکنیم. البته این طوری هم نیست که نتوان جلوی فساد را گرفت. این امر شدنی است. فقط همت و اراده و استمرار میخواهد. خصوصاً استمرار و پیگیری.
■ تجربه تخلفات دانشگاه آزاد
الآن شما ماجرای دانشگاه آزاد را ببینید. چند سال طول کشیده است؟! آیا هنوز برخورد لازم شده است؟! نه! هم چنان که ماجرای با مهدی هاشمی ـ برای کشاندنش به دادگاه و پیگیری پرونده های دیگری همچون پرونده شل و... ـ هنوز محقق نشده است. پس نباید ناامید شد. این طولانی شدن ماجرا را از منظرهای مختلف میتوان تحلیل کرد مثل نهادینه شدن فساد در بخشی از بدنه حکومتی و قضایی، وجود باندهای فساد و... یک منظرش هم این است که نشان می دهد که قضایا گاهی اوقات، مبارزه با فساد و تحقق عدالت، پیچیده تر از این است که ما فکر می کنیم. متأسفانه طی دو دهه اخیر، با تعلل و کوتاهی دستگاه های نظارتی و قضایی، شبکه های متعددی از فساد در کشور شکل گرفت و قدرت یافتند که الآن برخورد با آنها به این سادگی نیست. آن شبکه ها فساد توانستند برخی از قضات، وکلاء، مأموران انتظامی، امنیتی و قضایی و حتی دیگر مسئولان اجرایی و نمایندگان را به طرق مختلف با خود آلوده یا همسو کنند ـ مانند وامدار کردنشان به خود، آلوده کردن آنها یا خانواده هایشان، ایجاد فرصت های تحصیلی، شغلی یا اقتصادی و دهها موارد دیگرـ لذا می بینید که عزم جدی در مبارزه با مفاسد در برخی ادارات و نهادها و بین برخی از مسئولان به چشم نمی خورد. دولت آقای احمدینژاد تلاش کرد با تخلفات و مفاسد دانشگاه آزاد اسلامی برخورد کند، ولی کنار کشید و حتی دیگرانی مانند آقایان عباس سلیمینمین (مدیر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ معاصر) و علیرضا زاکانی (نماینده مجلس) و برخی تشکل های دانشجویی پیگیر آن ماجرا شدند، حمایت نکرد حتی حمایت رسانهای لازم و مستمر. حمایتهای رسانهای موقت بود. متأسفانه دولت آقای احمدینژاد هم که با شعار مبارزه با مفاسد و عدالتخواهی روی کار آمد، برخی مدیران یا منسوبانش دچار مفاسد فراوانی شدند که در رسانه¬ها آمده است و نیازی به تکرار مکررات نیست؛ چرا که دل همه مذهبیها و طرفدار انقلاب اسلامی در داخل و خارج از کشور را به درد آورده است.
■ امید به مبارزه با مفاسد با آمدن ریاست جدید دستگاه قضایی
خوشبختانه با روی کار آمدن آیتالله صادق لاریجانی، فضا در این زمینه تغییر کرد وگرنه آیت الله هاشمی شاهرودی که شاگرد شهید والامقام و متفکر بزرگ آیتالله سید محمدباقر صدر و خودش یک فقیهی نظریهپرداز و صاحبنام بود ـ نشان داد که از لحاظ مدیریتی، آن چنان که باید قوی و مدیر نیست و حتی گاهی اوقات نظراتی متفاوت و متضاد با نظرات رهبر معظم انقلاب در زمینه مبارزه با مفاسد می داد و این گونه موضعگیریها، کار را برای مبارزه با مفاسد در دستگاه قضایی سختتر می کرد. لذا برخی از منتقدان سیاسی و فرهنگی متعهد و انقلابی به صراحت بیان میکنند که در این دوره، برخورد قاطعی با مفاسد اقتصادی صورت نگرفت و همه این مفاسد تلانبار شد. در برخی از نمونه هایش، همین برخورد با اراذل و اوباش بود که ما در زمان شکلگیری این گروهها و باندها، شاهد نبودیم که برخورد جدی و قاطع با آنان صورت بگیرد و فضای قوه قضائیه، فضای رأفت و رحمت اسلامی بود! لذا در آن زمان، مفسدان و تبهکاران مانند مارهایی که بودند که با گذشت زمان، تبدیل به افعی شدند و کار را به جایی رساندند که مبارزه با آنان سخت و هزینه بردار شد. لذا این نوع کوتاهیها و تعللها را در بین مسئولان زیاد دیدیم و نمیتوان همه آنها را به حساب خلأهای قانونی گذاشت و از زیر بار مسئولیت فرار کرد. ما منکر برخی خلأهای قانونی یا شکافها و درزها در قوانین نیستیم، ولی در دوره مذکور، اقتدار قضایی لازم را نداشتیم.
■ نقش رسانه ها در مبارزه با مفاسد
نکته بعدی این که نقش رسانه ها در مبارزه با مفاسد و تحقق عدالت بسیار جدی و موثر است. یک بخش مهمی از شکلگیری مفاسد یا عدم برخورد با مفاسد به رسانه¬ها برمی گردد که وظایف خود را در زمینه نظارت، اطلاعرسانی، شفافیتسازی و مطالبه از مسئولان انجام نمی دهند. متأسفانه گاهی اوقات تشکلهای دانشجویی یا مردمی، برای اینکه جلوی کار بد یا فسادی را بگیریم، شاید آن مشکل با اطلاعرسانی به مسئولان ارشد و بالادستی یا رسانه ای شدن شاید قابل حال باشد، اما بدون توجه به آن، دست به تجمع و تحصن می زنیم و بیجهت، خود و مجموعه های دانشجویی و مردمی خود ¬را درگیر چنان کار سخت و هزینه مند می کنیم. پس با اندکی دقت و تأمل می¬توان راهکارهایی پیدا کرد که هزینه¬های کمتری را پرداخت و به نتایج مطلوب هم رسید. تجمع و تحصن و یا تظاهرات، برای مواقع خاص و غالباً در آخر کار است، نه این که از همان اول کار بیاییم تجمع و تحصن برگزار کینم و بعد از آن، به فکر کارهای دیگر باشیم یا این که فکر کنیم فقط با تجمع و تحصن کردن است که توجه رسانه¬ها به اعتراضات و مطالبات ما جلب خواهد شد. غالباً این گونه است که مسئولان، به دلایل مختلف، از رسانه¬ای شدن پدیده یا حادثه¬ای در حیطه مسئولیت خودشان به شدت پرهیز میکنند. البته این امر در همه زمینه ها صادق نیست، بلکه در غالب موارد، این گونه است. لذا داشتن هُنر ارتباط با نهادهای نظارتی، اطلاعدهی به مسئولان بالادستی آن فرد یا حتی رسانه¬ای کردن برای مجموعه های دانشجویی و مردمی ضروری است. لذا همه مجموعه¬های دانشجویی و مردمی باید شماره فاکس ادارات مختلف، خبرگزاری¬ها، سایت¬ها و روزنامه¬های تأثیرگذار کشور مانند ایرنا، فارس، مشرق، ایسنا، مهر، تابناک، رجانیوز، الف، جهان نیوز، مطالبه، عدالتخواهی، تریبون مستضعفین و روزنامه¬هایی مثل ایران، کیهان، یالثارات الحسین(ع) و شبکه¬های خبری مانند واحد مرکزی خبر، 20:30 و ... را داشته باشند تا بتوانند مشکلات یا کمکاریها یا اتفاقات را به اطلاع آنها هم برساننند. البته در برخی موارد این گونه هم نیست که بتوان به راحتی، پدیده یا فسادی را رسانه¬ای کرد، لذا نیاز است با کانال¬هایی که شما را می¬شناسند در تهران یا شهر¬های بزرگ مشورت بگیرید، در این زمینه مراکزی چون سایت عدالتخواهی (جنبش عدالتخواه دانشجویی) و احیاناً سایتهای الف، رجانیوز و جهان نیوز و... احتمالاً می¬توانند مورد مشاوره قرار بگیرند.
■ مشکلات اصلی عدم نظارت و برخورد قاطع با مفسدین است
به نظرم یکی از ریشه¬های اصلی شکل¬گیری فساد و جولان دادن مفسدین در جامعه، عدم نظارت است. هر چند قوانین ما کامل باشند و افراد مومن و مذهبی در رأس مجموعه مدیریتی باشند، هیچ چیزی جای نظارت و بازرسی مستمر و حرفهای و دقیق را نمیگیرد. متأسفانه سازمان¬های بازرسی و نظارتی ما ضعیف هستند و کمتر حالت پیشگیرانه دارند. حالا به هر دلیل که برخی از آنها خلاءهای قانونی است یا کم اطلاعی و آگاهی ناقص بازرسان و ناظران یا کم همتی و بیانگیزگی مدیران چنین مجموعه¬هایی. متأسفانه در کنار عامل مذکور، عدم برخورد قاطع با مفسدین و متخلفین هم عامل مهم دیگری شده است برای افزایش فساد اداری، اخلاقی، و رشوه و تبعیض.
■ گول شعارهای عدالتخواهانه را نخوریم!
نکته بعدی در مبارزه با مفاسد، حفظ جایگاه و تشکل خودمان و همراهان مجموعه است و در ارتباط با مسئولان باید هم ظرافت و تیزبینی لازم را داشته باشیم. متأسفانه فضا به گونه¬ای شده است که نمی¬توان زیاد به مسئولانی که شعار مبارزه با مفاسد می¬دهند، اعتماد کرد. چون ممکن است این عدالتخواهی، شعار آنان باشد و از قِبَل آن، درصدد یکسری امتیازگیریها و اغراض و منافع شخصی یا سیاسی باشند. نمونه¬هایش در کشور فراوانند و همین که یک پُست و مسئولیت بزرگتری گرفتند آن شعارها را فراموش می¬کنند. نمونه¬های این گونه در بین روحانیون، فعالان بسیجی و حتی سپاهی، نمایندگان، استانداران و... مشاهده شده است. تاریخ انقلاب اسلامی در طول همین سه دهه، موارد زیادی را به خود دیده است، پس نمی¬توان به بهانه شعارهای عدالتخواهانه یا مبارزه با مفاسد مسئولی، با اعتماد تام و تمام به او، تمام تشکل را خرج شعارها و فعالیت¬های او کرد و خدای ناکرده، مشخص شود که او با بیان این شعارها، درصدد اغراض و منافعی بوده است. پیشنهادم بیتوجهی یا احیاناً سکوت نیست، بلکه میتوان خواستار رسیدگی به ادعاهای او شد یا این که از مسئولان دیگر خواست در مقابل ادعاهای او پاسخ بدهند و افکار عمومی را روشن بنمایند. یا فرصت¬هایی برای او و دیگر مسئولان قضایی و بازرسی منطقه یا کشور ایجاد کرد که بیایند در یک جلسهای یا جلساتی، مفاسد مورد ادعا را بررسی و پیگیری کنند. با این کار نه متهم به بیتفاوتی می¬شویم و نه این که از او (شخص مدعی) حمایت مطلقی کردیم، بلکه بستر را برای موافقان و مخالفان یا ارگان¬های مسئول و رسیدگی کننده، ایجادکردیم که آنها بیایند در جمع¬های مردمی¬یا دانشجویی سخنان همدیگر را بشنوند و برای حل معضل و مفسده اقتصادی ادعاشده یا احتمالی چاره¬اندیشی کنند و سپس شما سریع، اخبار چنین جلساتی را رسانه¬ای کنید.
نکته همه جانبه در این کارها این است که باید تا حد ممکن، تمام جلسات و فعالیت¬های خود را ضبط و مستندسازی کنیم. ترجیحاً با دوربینهای تصویری یا حتی موبایل یا ضبط صوت یا هر چیز دیگر. چرا که اینها بعداً به دردمان خواهد خورد. پس از این کار ارزشمند، غافل نشویم و فعالیت¬های خود را مستند کنیم. چه بسا بعداً ـ در زمان فراغت مناسب ـ بتوانیم یک فیلم یا مستندی برای این کار تولید و توزیع کنیم و با پخش آن، جلوی بسیاری از مفاسد دیگر را بگیریم. خصوصاً این که میتوانیم تجربهای را به دیگران انتقال بدهیم.
■ صرف افشاگری جواب نمیدهد و نداده است
تجربه نشان داده است که با صرف افشاگری¬ و داد و فریاد زدن، اتفاق خاصی در مبارزه با مفاسد ایجاد نمی¬کند و غالباً خود افشاگر، چون توان اثبات همه ادعاهای خود را نخواهد یافت، حتی به جرم تشویش اذهان عمومی¬محکوم می¬شود. ممکن برای موارد معین و محدودی چنین کارهایی جواب داده باشد ولی راهکار پیشنهادی نیست، مگر شرایط خاصی که بسیار بهندرت پیش میآید. متأسفانه روال مبارزه با مفاسد در کشور آن قدر کند پیش می¬رود که برخی عدالتخواهان یا مظلومان را به این نتیجه می¬رساند که برای پیگیری مفاسد، آدمی¬ناچار است دست به افشاگری بزند.
■ وظیفه نخبگان حزب اللهی زیاد است
در این مبارزه، وظیفه نخبگان حزباللهی زیاد است. اصلاً وظیفه هر فرد مسلمان و معتقدی در جامعه نیز زیاد است. آموزههای مترقی اسلامی و الهی چون اصل امر به معروف و نهی از منکر، کمک به مظلوم، آرمان عدالت و مبارزه با ظلم، فطرت انسانی و... همه ما را به سمت عدالتخواهی و مبارزه با ظلم دعوت میکند. به عنوان حُسن ختام این نوشتار، استاد رحیمپور ازغدی در کتاب «علی(ع) و شهر بی¬آرمان» آورده¬اند: «توده مردم، چشمشان به نخبگان است، وقتی نخبگان و آنها که دین و انقلاب را می¬شناسند، انتقاد نکنند و جلوی انحرافات نایستند، چه می¬شود؟ رهبری در نماز جمعه فرمودند: نهی از منکر، مطالبه از مسئولان حکومت است که شما کجا طبق اسلام، حکومت می¬کنید؟ ....... اینها وقتی گفته نشد و روی هم انبار شد، این سکوت¬ها و انحراف¬های تدریجی تکرار می¬شود و آن وقت چه اتفاقی می¬افتد؟ وقتی نهی از منکر نشود، از این توده جوانهای نسل سوم انقلاب که توقع زیادی نیست.»
منبع: وبلاگ نقد123
naghd123.blogfa.com