loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

فریدریش ویلهلم نیچه

فریدریش ویلهلم نیچه (به آلمانی: Friedrich Wilhelm Nietzsche) (۱۵ اکتبر ۱۸۴۴ - ۲۵ اوت ۱۹۰۰) فیلسوف، شاعر، آهنگساز و فیلولوژیست کلاسیک بزرگ آلمانی بود.

از مشهورترین عقاید وی نقد فرهنگ، دین و فلسفهٔ امروزی بر مبنای سؤالات بنیادینی دربارهٔ بنیان ارزش ها و اخلاق بوده است. نوشته های وی سبک تازه ای در زبان آلمانی محسوب می شد؛ نوشته هایی بسیار ژرف و پر از ایجاز، آمیخته با افکاری انقلابی که نیچه خود روش نوشتاری خویش را گزین گویی ها می نامید.
او در ۱۵ اکتبر سال ۱۸۴۴ در روکن واقع در لایپزیک پروس به دنیا آمد. به دلیل مقارنت این روز با روز تولد فریدریش ویلهلم چهارم، پادشاه وقت پروس، پدر او که معلم چند تن از اعضای خاندان سلطنت بود، به ذوق وطن خواهی از این تصادف خوشحال گردید و نام کوچک پادشاه را بر فرزند خود نهاد. خود او بعدها که بزرگ شد در یکی از کتاب هایش نوشت:

«این مقارنت به هر حال به نفع من بود؛ زیرا در سراسر ایام کودکی روز تولد من با جشنی عمومی همراه بود.»

پدر فریدریش از کشیشان لوتری بود و اجداد مادری او نیز همگی کشیش بودند. فریدریش نیچه اولین ثمره ازدواج آنها بود. آنها دو فرزند دیگر نیز به دنیا می آورند: الیزابت و ژوزف. وقتی نیچه پنج سال داشت، پدرش بر اثر شکستگی جمجمه درگذشت و او به همراه مادر، خواهر، مادربزرگ و دو عمه اش بزرگ شد. این محیط زنانه و دیندارانه بعدها تأثیر عمیقی بر نیچه گذاشت. از کودکان شریر همسایه که لانه مرغان را خراب می کردند و باغچه ها را ضایع می ساختند و مشق سربازی می نمودند و دروغ می گفتند متنفر بود. همدرسان او به وی «کشیش کوچک» خطاب می کردند و یکی از آنان وی را «عیسی در محراب» نامید. لذت او در این بود که در گوشه ای بنشیند و انجیل بخواند و گاهی آن را چنان با رقت و احساس بر دیگران می خواند که اشک از دیدگانشان می آورد. ولی در پشت این پرده، غرور شدید و میل فراوان به تحمل آلام جسمانی نهان بود. هنگامی که همدرسانش در داستان "موسیس سکه وولاً تردید کردند، یک بسته کبریت را در کف دست روشن کرد و چندان نگهداشت که همه بسوخت. این یک حادثه مثالی و نمونه ای بود: در تمام عمر در جستجوی وسایل روحی و جسمی بود تا خود را چنان سخت و نیرومند سازد که به کمال مردی برسد: «آنچه نیستم برای من خدا و فضیلت است.» وی از چهار سالگی شروع به خواندن و نوشتن و در ۱۲ سالگی شروع به سرودن شعر کرد. نیچه در همان محل تولد به تحصیل پرداخت.

او پس از عید پاک ۱۸۶۵ تحصیل در رشته الهیات را (در نتیجه از دست دادن ایمانش به عیسی مسیح) رها می کند. نیچه در یکی از آثارش با عنوان «آنارشیست» می نویسد: «در حقیقت تنها یک مسیحی واقعی وجود داشته است که او نیز بر بالای صلیب کشته شد.». در ۱۷ اوت ۶۵، بن را ترک گفته رهسپار لایپزیش می شود تا تحت نظر ریتشل به مطالعه فیلولوژی بپردازد. او در دانشگاه لایپزیش به فلسفهٔ یونانی آشنا گردید. در پایان اکتبر یا شروع نوامبر یک نسخه از اثر آرتور شوپنهاور با عنوان جهان به مثابه اراده و باز نمود را از یک کتاب فروشی کتاب های دست دوم، بدون نیت قبلی خریداری می کند؛ او که تا آن زمان از وجود این کتاب بی خبر بود، به زودی به دوستانش اعلام می کند که او یک «شوپنهاوری» شده است.

در ۲۳ سالگی به خدمت نظام برای جنگ فرانسه و پروس فرا خوانده شد، در سرباز خانه به عنوان یک سوارکار ماهر شناخته می شود:

«در اینجا بود که نخستین بار فهمیدم که ارادهٔ زندگی برتر و نیرومندتر در مفهوم ناچیز نبرد برای زندگی نیست، بلکه در اراده جنگ اراده قدرت و اراده مافوق قدرت است!»

در ماه مارس ۱۸۶۸ به دلیل مجروحیت، تربیت نظامیش پایان یافت و در نتیجه به عنوان پرستار در پشت جبهه گماشته شد.

نیچه از ۲۴ سالگی (یعنی از سال ۱۸۶۹ تا ۱۸۷۹ به مدت ده سال) به استادی کرسی فیلولوژی کلاسیک در دانشگاه بازل و به عنوان آموزگار زبان یونانی در دبیرستان منصوب می شود. در ۲۳ مارس مدرک دکتری را بدون امتحان از جانب دانشگاه لایپزیگ دریافت می کند. او در این دوران آشنایی نزدیکی با «یاکوب بورک هارت» نویسنده کتاب «تمدن رنسانس در ایتالیا» داشت. او هوادار فلسفهٔ آرتور شوپنهاور فیلسوف شهیر آلمانی بود و با واگنر آهنگساز آلمانی دوستی نزدیکی داشت. وی بعدها گوشهٔ انزوا گرفت و از همه دوستانش رویگردان شد.

او در طول دوران تدریس در دانشگاه بازل با واگنر آشنایی داشت. قسمت دوم کتاب تولد تراژدی تا حدی با دنیای موسیقی «واگنر» نیز سروکار دارد. نیچه این آهنگساز را با لقب «مینوتار پیر» می خواند. برتراند راسل در «تاریخ فلسفه غرب» در مورد نیچه می گوید: «ابرمرد نیچه شباهت بسیاری به زیگفرید (پهلوان افسانه ای آلمان) دارد فقط با این تفاوت که او زبان یونانی هم می داند.»

با رسیدن به اواخر دهه۱۸۷۰ نیچه به تنویر افکار فرانسه مشتاق شد و این در حالی بود که بسیاری از تفکرات و عقاید او در آلمان جای خود را در میان فیلسوفان و نویسندگان پیدا کرده بود.

کتاب های ترجمه شده به فارسی
زایش تراژدی؛سال ۱۸۷۱
فلسفه در عصر تراژیک یونان؛سال ۱۸۷۳ (ترجمه نشده)
تأملات نابهنگام؛سال ۱۸۷۳-۱۸۷۶
انسانی، زیادی انسانی؛سال ۱۸۷۸
سپیده دمان؛سال ۱۸۸۱
حکمت شادان(یا اندیشهٔ طربناک)؛سال ۱۸۸۲
چنین گفت زرتشت، کتابی برای همه کس و هیچ کس؛ سال ۸۵-۱۸۸۳
فراسوی نیک و بد، درآمدی بر فلسفهٔ آینده؛ سال ۱۸۸۶
تبارشناسی اخلاق؛سال ۱۸۸۷
غروب بتان، فلسفیدن با پتک؛ سال ۱۸۸۹
دجّال؛سال ۱۸۸۹
اینک انسان؛سال ۱۸۸۹
نیچه علیه واگنر؛سال ۱۸۸۹
واپسین شطحیات؛بین سالهای ۱۸۹۷-۱۸۸۹ (این اثر از میان دست نوشته های نیچه در سالهای آخر زندگی اش توسط "یوهان گوک" زبانشناس دانشگاه لیدن هلند و دوست صمیمی نیچه جمع آوری شد و در سال ۱۹۹۸ تحت عنوان «من مرده ام چون احمقم» به چاپ رسید. در واقع تنها اثری ست که نیچه در دوران کسوف معنوی خود به رشتهٔ تحریر درآورده و می توان آن را آخرین نوشته های وی دانست.)
اراده قدرت؛ (سال دقیق نگارش مشخص نیست و درواقع هیچ وقت توسط خود نیچه به صورت یک کتاب در نیامد و دست کم یک طرح بوده که نیچه در پی تکمیل آن برآمده بود سرانجام نخستین بار به همت "پیتر گاست"، "ارنست و آگوست هورنه فِر" در سال ۱۹۰۱(یک سال پس از مرگ نیچه) جمع آوری، تنظیم، تدوین و منتشر شد.)
اکنون میان دو هیچ (مجموعه اشعار از کتب مختلف نیچه)
  • زادروز
    1844
  • محل تولد
    روکن، پروس
  • تاریخ ثبت اطلاعات
    یکشنبه 11 اسفند 1392
  • شناسه
    15872
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی