loader-img
loader-img-2
بعدی
بعدی بازگشت
بعدی بازگشت

گلستان جعفریان

جعفریان در سال 1352 در مشهد متولد شد ولی به شهر کرج کوچ نمود. تحصیلاتش را تا مقطع کارشناسی الهیات (گرایش تاریخ و تمدن ملل اسلامی) ادامه داده است. او کار تالیف را با کتاب "چنده لا تا جنگ است" آغاز کرد. جعفریان به مدت 2 سال معاون پژوهش دانشگاه علوم انتظامی بوده و با روزنامه های قدس و خراسان، دوهفته نامه کمان (دفتر ادبیات و هنر)، موسسه روایت فتح (بخش تحقیق)، بسیج جامعه پزشکی و ماهنامه سوره همکاری داشته است. او در مسابقات استانی و دانشجویی صاحب جوایزی شده و در جشنواره مطبوعات سال 83 در بخش ویژه به دلیل صفحه هنرمندان شهید در مجله سوره مقام اول را کسب کرد. از جمله آثار اوست: داستان بلند زندگی امیر سرلشکر شهید "حسن آبشناسان"، "چهار فصل کوچ"، "چه زود بزرگ شدیم" (خاطرات شهر جنگی)،"شیر صحرا" و "تیک تاک زندگی".

کتاب "از چنده لا تا جنگ"، خاطرات یک زن امدادگر شمالی (خانم شمس سبحانی) است، که باشروع درگیری ها در کردستان، عازم سنندج شده و کار امدادرسانی را آغاز می کند. وی همچنین از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران تا اواخر سال 1364 در مناطق جنگی جنوب، به عنوان نیروی داوطلب سپاه به امدادرسانی مجروحان جنگی میپردازد. راوی در این کتاب به ذکر خاطرات تلخ و شیرین از ایام حضور خود در کردستان و همچنین مناطق جنگی جنوب پرداخته و به عملیات فتح المبین، بیت المقدس، خیبر، والفجر مقدماتی و والفجر یک اشاره مینماید. خاطراتی از دوران کودکی، مبارزات انقلابی، دوران آموزش امدادگری در بیمارستان لقمان، اعدام پاسداران توسط کوملهها، نفوذ یکی از نیروهای کومله در بیمارستان اللّهاکبر، بازدید از مناطق آزاد شده و عملیاتی هویزه و محل شهادت دکتر چمران در دهلاویه، راهاندازی بخش رختشویخانه بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک توسط راوی و خاطراتی از آن روزها، مسلمان شدن یکی از نیروهایامدادگر مسیحی، ازدواج راوی با یکی از نیروهای سپاهی ... عمده مواردی است که محتوای خاطرات کتاب را دربرمی گیرد.

"چه زود بزرگ شدیم"، قصه های شهرهای جنگی است که در این کتاب به شهر جنگ زده شوش مربوط می شود که آن را جعفریان به صورت داستان پیوسته روایی با روایت شخص اول نوشته است. ماجرا از آن جایی شروع می شود که بچه های مدرسه ای از تهران به شهر جنگی شوش اردو می روند. پسری به اسم علی که از دیگران زرنگ تر است، قلم و دفترچه یادداشتی بر می دارد و در مسیر سفر و از شوش یادداشت برداری می کند. ماحصل سفر خاطره داستان مانندی می شود که آن را جعفریان به صورت کتاب در می آورد. نویسنده پس از شرح ماجرای سفر و شیطنت های بچه ها، از راهنما می خواهد که ماجرای شهر جنگی شوش را در اولین روزهای جنگ تحمیلی بازگو کند. راهنما چنین شروع می کند که روزی مردی از مناره های حرم حضرت دانیال بالا رفت و خبر داد که به زودی عراقی ها به شهر حمله می برند، مردم با تفنگ های محلی به خط مقدم جبهه رفتند و شب شهر بمباران شد. عده زیادی به شهرهای امن تر کوچیدند. مردان شهر تا آمدن ارتش از ورود عراقی ها به شوش جلوگیری کردند، تا اینکه روزی ارتش از راه رسید و سپس شهر رنگ نظامی به خود گرفت. ما سه نفر بودیم. همراه مردی مهربان به اسم مشهدی محمد، در آشپزخانه برای رزمندگان غذا می پختیم. روزی که از کار در آشپزخانه خسته شده بودیم، تصمیم گرفتیم که پنهانی به خط مقدم جبهه برویم. اما فرمانده گفت که اگر شما در آشپزخانه کار نکنید، رزمندگان گرسنه می مانند. وقتی دوباره برگشتیم. مشهدی شهید شده بود. اکنون از آن حادثه سال ها گذشته است. ارتش بر روی کرخه پل موقت ساختند، جنگ فتح المبین پایان یافت، ما سه نفر هر کدام به وظیفه ای مشغولیم. شهر رو به آبادی است. اما خاطره های آن روزها و شهیدان جاودانه است.

کتاب "تیک تاک زندگی" با زندگی نامه کوتاه کلاهدوز آغاز و با سرنوشت خانواده و بیست و پنج سال پس از شهادت او پایان می یابد. کلاه و آواز، گودال و آب نبات، آری یا نه، متوسط یا ممتاز، تیک تاک زندگی، انتخاب، شکل عوضی، همه در کنار هم، بزرگ ترین خدمت و 25 سال بعد بخش های این کتاب هستند. آری یا نه، درباره تصمیم ورود کلاهدوز به دانشکده افسری و نگرانی خانواده اش از این موضوع است و متوسط یا ممتاز، درباره ورود او به دانشکده افسری و وقایع این دانشکده است. سه فصل پایانی کتاب نیز به وقایع پس از انقلاب و فعالیت های کلاهدوز در این دوران می پردازد.

"حسن آبشناسان" شاهین کوهستان، داستان واره ای از زندگی امیر سرلشکر شهید حسن آبشناسان است. وی در سال 1315 در تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران تحصیل، به علت آمادگی روحی و جسمانی که درخویش سراغ داشت، وارد ارتش شده و در گروه تکاوران مشغول به آموزش و یادگیری شد. حضور در ارتش به هیچ عنوان دید مذهبی حسن را تضعیف نکرد، و او همیشه سعی در تزکیه نفس خویش داشت. چندی بعد وی با دختر یکی از اقوام ازدواج کرده و صاحب فرزند شد. پس از پیروزی انقلاب و شروع ناآرامی ها در کردستان، به آن منطقه اعزام شده و در پاکسازی کردستان از حضور نیروهای ضد انقلاب نقش موثری ایفا کرد. وی پس از آن به جبهه های جنگ تحمیلی عران علیه ایران رفته و در مناطق مختلف، با جانفشانی بی دریغ، به دفاع از میهن پرداخت. حضور حسن آبشناسان در جبهه ها و رشادتش به قدری موثر بود که خبر شهادت وی در هفتم مهر 64 در رادیو عراق نیز پخش شد. وی که برای شناسایی امکانات و تجهیزات دشمن به سوی ارتفاعات لولان رفته بود مورد اصابت ترکش گلوله های دشمن قرار گرفته و به شهادت رسید.

مهمترین ویژگی آثار جعفریان در حوزه دفاع مقدس، نگاه متفاوت او به جنگ است. او راوی کتاب هایش را انتخاب می کند، برای این انتخاب هم نوع نگاهش به جنگ دخیل است. جعفریان در کتاب هایش به دنبال یافتن پاسخ سوال هایی است که در ذهن دارد. سوال هایی که باعث شده تا سراغ یک شخصیت صاحب خاطره برود. کتاب مهدی طحانیان و همسر شهید حسین لشکری در کارهای جدید اوست. مهدی طحانیان همان نوجوان سیزده ساله ای است که در اردوگاه اسرای ایرانی در عراق، برای گفت وگو با خبرنگار فرانسوی رعایت حجاب را شرط قرار داد. شاید همین اتفاقات و حوادث او را به انسانی متفاوت تبدیل کرده و یا شاید متفاوت بودنش این اتفاقات را پیش پایش قرار داده است. به هر حال متفاوت بودن او نکته ای است که برای جعفریان سوال های متعددی را درباره طحانیان ایجاد کرد تا باعث شود با او گفت وگو کند. همانگونه که حسین لشکری و همسرش را سوال هایی را در ذهن او ایجاد کردند.
  • زادروز
    1352
  • محل تولد
    مشهد
  • تاریخ ثبت اطلاعات
    یکشنبه 12 آبان 1387
  • شناسه
    1731
کاربر گرامی توجه داشته باشید که این بخش صرفا جهت ارائه نظر شما در رابطه با همین مطلب در نظر گرفته شده است. در صورتی که در این رابطه سوالی دارید و یا نیازمند مشاوره هستید از طریق تماس تلفنی و یا بخش مشاوره اقدام نمایید.
نام و نام خانوادگی
پست الکترونیک
نظر
کد امنیتی
نظرات

سید مجید صدیقیان

با سلام
موضوعی با عنوان آنیما و آنیموس در روان‏شناسی شخصیت وجود دارد. با توجه به این مقوله، نظری دارم:
اگر خانم گلستان جعفریان در بحث «خاکستری بودن ادبیات اردوگاهی» از آقای مهدی طحانیان چند جمله‏ ی زیر را شنیده باشند، با توجه به نقل صمیمانه ی آن، کاملا موفق هستند. اما اگر خودشان به این نتیجه رسیده باشند که در قضاوت در مورد آدم‏ ها باید به صحنه(زمان و مکان موضوع) توجه کرد، باید به ایشان تبریک گفت. چرا که او چیزی فراتر از هم ذات پنداری داشته است؛ و در اصل به گمان من -اگرمتهم به کم خردی و احساسی نشوم-ایشان در عالم معنا در اردوگاه ها زیسته است.
آن جمله‏ ها این است:«بعد از سال ها وقتی از طحانیان می خواهند که نام این افراد خائن را بنویسد، طفره می رود، چون این آدم شرایط آن دوره و محدودیت ها را درک کرده است و به همین خاطر به همین آسانی کسی را محکوم نمی کند. این از اراده هر کسی برنمی آید»

16 دی 1394

اخبار مرتبط